عرضه نیروی کار چیست؟
عرضه نیروی کار Labor Supply
عرضه نیروی کار یکی از بنیادیترین مفاهیم در علم اقتصاد، به ویژه در تحلیل بازار کار به شمار میآید. این مفهوم به میزان نیروی انسانی آماده و مایل به کار در سطوح مختلف دستمزد و در بازههای زمانی مشخص اشاره دارد و تعیین میکند که چه تعداد افراد حاضرند در قبال دستمزدهای معین، خدمات کاری خود را به بازار ارائه دهند. عرضه نیروی کار در واقع به تعداد ساعاتی گفته میشود که افراد مایلند در مقابل دریافت دستمزد کار کنند.
این عرضه، تابعی از متغیرهای گوناگونی چون میزان دستمزد واقعی، سطح مهارت، شرایط اقتصادی، ویژگیهای جمعیتی و نگرشهای اجتماعی نسبت به کار است. افراد یا خانوارها با مقایسه مطلوبیت حاصل از درآمد ناشی از کار با مطلوبیت حاصل از اوقات فراغت، درباره ورود به بازار کار یا میزان ساعات کاری خود تصمیمگیری میکنند.
ویدئو آموزشی مرتبط با این مطلب
عوامل مؤثر بر عرضه نیروی کار
عرضه نیروی کار تحت تأثیر مجموعهای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فناورانه قرار دارد که هر یک میتواند رفتار افراد در بازار کار را تغییر دهد.
در ادامه، این عوامل به تفصیل بررسی میشوند:
دستمزد واقعی
دستمزد واقعی، یعنی میزان دستمزدی که پس از تعدیل برای تورم به دست میآید، یکی از اصلیترین متغیرهای تعیینکننده عرضه نیروی کار است.
تغییر در دستمزد واقعی معمولاً دو اثر متفاوت بر رفتار نیروی کار دارد:
- اثر جایگزینی: زمانی که دستمزد افزایش مییابد، فرصت درآمد از کار نسبت به اوقات فراغت ارزش بیشتری پیدا میکند. در نتیجه، افراد تمایل بیشتری به صرف زمان برای کار پیدا کرده و عرضه نیروی کار افزایش مییابد.
- اثر درآمدی: از سوی دیگر، دستمزد بالاتر میتواند باعث شود افراد با ساعات کار کمتر هم به درآمد مورد نظر خود برسند. بنابراین ممکن است برخی از افراد تصمیم بگیرند ساعات کار خود را کاهش دهند و به جای کار بیشتر، از اوقات فراغت بهره ببرند.
تعادل میان این دو اثر، تعیین میکند که در مجموع، عرضه نیروی کار چگونه به تغییرات دستمزد پاسخ دهد.
بیشتر بخوانید: نیروی کار چیست؟
ترکیب جمعیتی
ویژگیهای جمعیتی مانند سن، جنسیت، نرخ زاد و ولد، میزان مهاجرت و سطح تحصیلات، نقش تعیینکنندهای در عرضه نیروی کار دارند.
به عنوان نمونه:
- افزایش نرخ مشارکت زنان در بازار کار میتواند عرضه نیروی کار را به طور معناداری افزایش دهد.
- مهاجرت نیروی کار میتواند کمبودهای موجود در بازار کار را جبران کند یا رقابت را افزایش دهد.
- تغییرات سنی، مانند پیر شدن جمعیت، ممکن است به کاهش عرضه نیروی کار منجر شود، زیرا بخش بزرگی از جمعیت به سن بازنشستگی میرسد.
فرهنگ و نگرش اجتماعی
ارزشهای فرهنگی و نگرشهای اجتماعی نسبت به کار، اوقات فراغت، نقشهای خانوادگی و حرفهای، به شدت بر رفتار عرضه نیروی کار اثرگذارند. در جوامعی که کار کردن ارزش بالایی دارد یا استقلال مالی ارزشمند شمرده میشود، افراد بیشتری وارد بازار کار میشوند. همچنین تغییر در نگرشهای مربوط به اشتغال زنان و نقشهای سنتی خانوادگی میتواند مشارکت گروههای مختلف را در بازار کار افزایش دهد.
سیاستهای دولتی
دولتها از طریق سیاستهای مالیاتی، حداقل دستمزد، قوانین حمایت از کارگران و یارانههای اجتماعی میتوانند عرضه نیروی کار را هدایت کنند:
- افزایش مالیات بر درآمد ممکن است انگیزه کار بیشتر را کاهش دهد.
- تعیین حداقل دستمزد میتواند افراد بیشتری را به بازار کار جذب کند، اما در برخی موارد ممکن است اشتغال نیروی کار کممهارت را دشوارتر کند.
- یارانههای بیکاری یا حمایتهای اجتماعی سخاوتمندانه میتوانند افراد را به ماندن در خارج از بازار کار ترغیب کنند یا حداقل سرعت بازگشت به بازار کار را کاهش دهند.
تحولات فناورانه
پیشرفتهای فناوری تأثیر عمیقی بر عرضه نیروی کار دارد.
فناوریهای جدید میتوانند:
- نیاز به نیروی کار جدید با مهارتهای متفاوت را افزایش دهند (مثلاً مهارتهای دیجیتال).
- برخی مشاغل سنتی را منسوخ کنند، که این امر میتواند بخشی از نیروی کار را از بازار کار خارج کند مگر آنکه مهارتهای جدید بیاموزند.
- شکل اشتغال را تغییر دهند، مانند رشد اقتصاد گیگ (کارهای موقت و پروژهای) که الگوهای جدیدی از مشارکت در بازار کار را ایجاد کرده است.
بیشتر بخوانید: نیروی کار تخصصی چیست؟
چالشهای پیش روی عرضه نیروی کار
عرضه نیروی کار با چالشهای گوناگونی روبروست که میتواند بر کمیت و کیفیت آن در بازار کار اثر بگذارد.
مهمترین این چالشها عبارتند از:
- پیری جمعیت: در بسیاری از کشورها، به ویژه اقتصادهای توسعهیافته، کاهش نرخ زاد و ولد و افزایش طول عمر باعث شده است نسبت جمعیت سالمند به جمعیت در سن کار افزایش یابد. این روند میتواند منجر به کاهش عرضه نیروی کار شود و فشار بیشتری بر نظامهای تأمین اجتماعی و اقتصادی وارد کند.
- نابرابری جنسیتی: در برخی جوامع، موانع فرهنگی، اجتماعی یا حتی قانونی، مانع از مشارکت کامل زنان در بازار کار میشود. این محدودیتها نه تنها ظرفیت بالقوه نیروی کار را کاهش میدهد، بلکه موجب از دست رفتن فرصتهای رشد اقتصادی نیز میشود.
- مهاجرت: مهاجرت میتواند به عنوان ابزاری برای پر کردن خلأهای نیروی کار عمل کند، به ویژه در کشورهایی که با کمبود نیروی جوان و ماهر مواجهاند. با این حال، ورود نیروی کار مهاجر ممکن است چالشهایی مانند فشار بر بازار کار داخلی، رقابت برای مشاغل و تنشهای اجتماعی به همراه داشته باشد.
- تطبیق مهارتها: یکی از چالشهای مهم دیگر، ناهماهنگی بین مهارتهای نیروی کار موجود و نیازهای در حال تغییر بازار کار است. این عدم تطبیق میتواند منجر به بیکاری ساختاری شود؛ وضعیتی که در آن افراد شغل مناسب پیدا نمیکنند نه به دلیل نبود فرصت، بلکه به دلیل نداشتن مهارتهای لازم.
- تغییرات فناوری: تحولات سریع فناوری موجب تغییر در ساختار مشاغل شده است. بسیاری از مشاغل سنتی در معرض حذف قرار گرفتهاند و در عوض، نیاز به مهارتهای پیشرفته در حوزههایی مانند فناوری اطلاعات، تحلیل داده و هوش مصنوعی افزایش یافته است. این تغییرات فشار مضاعفی بر نیروی کار برای بهروزرسانی مهارتها و سازگاری با الزامات جدید وارد میکند.
ویدئو آموزشی مرتبط با این مطلب

مبادله کار و استراحت و اثر آن بر منحنی عرضه نیروی کار
در تحلیل عرضه نیروی کار، یکی از مفاهیم کلیدی که باید مورد توجه قرار گیرد، مبادلهی میان کار و استراحت است. این مفهوم به نحوه تصمیمگیری افراد در مورد تخصیص زمان محدود خود میان فعالیتهای کاری و فعالیتهای غیرکاری (استراحت، تفریح و فعالیتهای اجتماعی) اشاره دارد. در واقع، هر فرد با توجه به شرایط موجود و ترجیحات شخصی خود باید تصمیم بگیرد که چه میزان از وقت خود را به کار اختصاص دهد و چه میزان را به استراحت.
هزینه فرصت استراحت
در هر انتخاب اقتصادی، هزینه فرصت نقشی مهم ایفا میکند. هزینه فرصت به معنی هزینهای است که فرد برای انتخاب یک گزینه به جای گزینه دیگر متحمل میشود. در زمینه مبادله کار و استراحت، هزینه فرصت استراحت برابر با درآمدی است که فرد میتواند از کار کردن به دست آورد. به عبارت دیگر، اگر فرد تصمیم بگیرد به جای استراحت کردن، ساعات بیشتری کار کند، درآمد بیشتری کسب خواهد کرد.
برای مثال، فرض کنید دستمزد هر ساعت کار 15 دلار باشد. اگر فرد یک ساعت استراحت کند، به طور غیرمستقیم 15 دلار از دست میدهد. حال اگر دستمزد هر ساعت کار 20 دلار باشد، هزینه فرصت استراحت افزایش مییابد، زیرا در صورت انتخاب استراحت، فرد 20 دلار را از دست میدهد. این مفهوم به افراد کمک میکند تا تصمیمگیری بهتری در خصوص تخصیص زمان خود به کار و استراحت داشته باشند.
منحنی عرضه نیروی کار و اثر مبادله کار-استراحت
منحنی عرضه نیروی کار به طور معمول رابطهای مثبت بین دستمزد واقعی و میزان عرضه نیروی کار نشان میدهد. این به این معناست که با افزایش دستمزد، افراد تمایل بیشتری به ارائه خدمات کاری خود دارند. این پدیده ناشی از افزایش هزینه فرصت استراحت است.
به عبارت دیگر، با افزایش دستمزد، استراحت برای افراد گرانتر میشود، زیرا هر ساعت استراحت، درآمد بیشتری را از دست میدهند. بنابراین، افراد تمایل دارند ساعات بیشتری را به کار اختصاص دهند.
با این حال، باید توجه داشت که این رابطه ممکن است در سطوح بالاتر دستمزد تغییر کند. وقتی که دستمزد به اندازه کافی بالا میرود، افراد ممکن است تمایل به کاهش ساعات کاری خود داشته باشند.
در این مرحله، اثر درآمدی (که افزایش دستمزد باعث افزایش رفاه و توانایی انتخاب بیشتر برای استراحت میشود) میتواند بر اثر جایگزینی (که به افزایش ساعات کار به دلیل بالاتر بودن دستمزد میانجامد) غلبه کند. این پدیده موجب میشود که منحنی عرضه نیروی کار در سطوح بالای دستمزد خمیده به عقب شود.
عوامل مؤثر بر تغییرات منحنی عرضه نیروی کار
منحنی عرضه نیروی کار ممکن است به دلایل مختلفی جابهجا شود.
برخی از عوامل مؤثر در جابهجایی این منحنی عبارتند از:
- تغییر در سلیقهها و ترجیحات: تغییرات در نگرشها و اولویتهای اجتماعی افراد میتواند باعث افزایش یا کاهش تمایل به کار کردن شود. به عنوان مثال، در چند دهه اخیر، تمایل زنان به ورود به بازار کار افزایش یافته است که موجب رشد نرخ مشارکت اقتصادی شده است.
- فرصتهای شغلی در سایر بازارها: وجود فرصتهای شغلی جذاب در سایر بخشها یا کشورهای دیگر میتواند موجب جابهجایی عرضه نیروی کار به سمت آن بازارها شود. این انتقال میتواند به کاهش یا افزایش عرضه نیروی کار در بازارهای خاص منجر گردد.
- مهاجرت نیروی کار: مهاجرت از مناطق کمفرصت به مناطق با فرصتهای شغلی بیشتر یکی از مهمترین عواملی است که میتواند عرضه نیروی کار در یک منطقه خاص را تحت تأثیر قرار دهد. مهاجرت میتواند باعث افزایش عرضه نیروی کار در کشور مقصد و کاهش آن در کشور مبدأ شود.
ویدئو آموزشی مرتبط با این مطلب

عرضه نیروی کار و مشارکت اقتصادی
عرضه نیروی کار ارتباط نزدیکی با نرخ مشارکت اقتصادی دارد. نرخ مشارکت اقتصادی به نسبت جمعیت فعال (شاغلان و بیکاران جویای کار) به کل جمعیت در سن کار گفته میشود و یکی از شاخصهای اصلی برای ارزیابی وضعیت عرضه نیروی کار در یک اقتصاد به شمار میآید.
افزایش نرخ مشارکت اقتصادی نشاندهنده آن است که درصد بیشتری از افراد در سن کار تصمیم گرفتهاند وارد بازار کار شوند، چه از طریق اشتغال و چه از طریق جستوجوی فعال برای کار.
این افزایش میتواند ناشی از عوامل مختلفی باشد، از جمله:
- ارتقاء سطح تحصیلات: دستیابی به آموزش بهتر و مهارتهای بالاتر، افراد را برای حضور مؤثرتر در بازار کار آماده میکند و انگیزه مشارکت را بالا میبرد.
- ورود زنان به بازار کار: تغییر نگرشهای اجتماعی نسبت به اشتغال زنان، گسترش فرصتهای شغلی برابر و بهبود سیاستهای حمایتی از خانواده، نقش مهمی در افزایش مشارکت زنان داشته است.
- بهبود سلامت عمومی: ارتقاء وضعیت بهداشتی و درمانی موجب میشود افراد بیشتری توانایی فیزیکی و روانی برای کار داشته باشند و مدت زمان بیشتری از عمر کاری خود را فعال باقی بمانند.
به طور کلی، نرخ مشارکت اقتصادی ابزاری کلیدی برای تحلیل میزان عرضه نیروی کار در اقتصاد و بررسی توانمندی بالقوه تولیدی یک کشور است. تغییرات در این نرخ، نشانههای مهمی از تحولات اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی در جامعه ارائه میدهد.
تأثیر فناوری و اتوماسیون بر عرضه نیروی کار
تحولات فناورانه، به ویژه در زمینههای اتوماسیون و هوش مصنوعی، آثار گستردهای بر عرضه و ساختار نیروی کار داشتهاند. پیشرفت در این فناوریها منجر به جابجایی بسیاری از مشاغل، به ویژه در بخشهای تولیدی و خدماتی سنتی شده است. در عین حال، این تحولات فرصتهای جدیدی را در حوزههای فناوری، دادهکاوی، هوش مصنوعی و صنایع خلاق ایجاد کردهاند.
بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد، پیشبینی میشود که تا سال 2025، حدود 85 میلیون شغل در سطح جهانی توسط فناوری جایگزین شود. در مقابل، این تغییرات میتواند منجر به ایجاد 97 میلیون شغل جدید در حوزههای نوظهور شود؛ مشاغلی که عمدتاً نیازمند مهارتهای دیجیتال، خلاقیت، تحلیل داده و تخصصهای فناورانه پیشرفته هستند.
در نتیجه، فناوری و اتوماسیون نه تنها تهدیدی برای برخی مشاغل به شمار میآیند، بلکه در عین حال زمینهساز تحولات مثبت در بازار کار نیز محسوب میشوند. موفقیت در این فرایند به توانایی کشورها در ارتقاء مهارتهای نیروی کار و آمادهسازی آنان برای مشاغل آینده بستگی دارد.
عرضه نیروی کار در بازارهای خاص
عرضه نیروی کار در بازارهای خاص ممکن است تحت تأثیر تغییرات در هر یک از متغیرهایی که قبلاً بررسی کردیم، قرار گیرد—تغییرات در ترجیحات، درآمدها، قیمت کالاها و خدمات مرتبط، جمعیت و انتظارات. علاوه بر این متغیرها که به طور کلی بر عرضه نیروی کار تأثیر میگذارند، تغییراتی وجود دارد که میتوانند عرضه را در بازارهای خاص نیروی کار تحت تأثیر قرار دهند.
تغییرات در دستمزد مشاغل مرتبط میتواند عرضه در یک شغل دیگر را تحت تأثیر قرار دهد. به عنوان مثال، کاهش شدید دستمزد جراحان ممکن است موجب شود که پزشکان بیشتری به تخصصهایی مانند پزشکی خانواده روی آورند و عرضه پزشکان در این حوزه افزایش یابد. فرصتهای شغلی بهتر برای زنان در سایر زمینهها به نظر میرسد که عرضه پرستاران را کاهش داده و منحنی عرضه پرستاران را به سمت چپ جابهجا کرده است.
عرضه نیروی کار در یک بازار خاص همچنین ممکن است به دلیل تغییر در شرایط ورود تغییر کند. به عنوان مثال، بیشتر ایالتها از آرایشگران و آرایشگران زیبایی میخواهند که قبل از ورود به حرفه، آموزشهای لازم را ببینند. حذف این شرایط میتواند عرضه این کارگران را افزایش دهد. در سالهای اخیر، برنامهریزان مالی خواستار معرفی شرایط سختگیرانهتر برای اخذ مجوز شدهاند که این امر عرضه برنامهریزان مالی را کاهش میدهد.
ترجیحات کارگران در مورد مشاغل خاص نیز میتواند بر عرضه نیروی کار تأثیر بگذارد. کاهش تمایل به پذیرش خطرات میتواند عرضه نیروی کار موجود برای مشاغل پرخطر مانند کار در مزرعه (که خطرناکترین شغل در ایالات متحده است)، اجرای قانون و آتشنشانی را کاهش دهد. افزایش تمایل به کار با کودکان میتواند عرضه کارگران مراقبت از کودکان، معلمان ابتدایی و پزشکان اطفال را افزایش دهد.
سیاستهای افزایش عرضه نیروی کار
برای تقویت و گسترش عرضه نیروی کار، دولتها میتوانند مجموعهای از سیاستهای هدفمند را در پیش بگیرند. این سیاستها به ارتقای توانمندیهای نیروی انسانی، افزایش مشارکت گروههای مختلف جمعیتی و کاهش موانع ورود به بازار کار کمک میکنند.
مهمترین این سیاستها عبارتند از:
- افزایش دسترسی به آموزش و مهارتآموزی: سرمایهگذاری در آموزش عمومی، فنی و حرفهای، و توسعه برنامههای مهارتآموزی میتواند نیروی کار را برای پاسخگویی به نیازهای متغیر بازار کار توانمند کند. این اقدام، نه تنها بهرهوری را افزایش میدهد، بلکه انعطافپذیری نیروی کار در برابر تحولات اقتصادی و فناورانه را نیز بالا میبرد.
- تشویق مشارکت زنان در بازار کار: با اجرای سیاستهایی مانند اعطای مرخصی زایمان مناسب، ایجاد مراکز مراقبت از کودک با کیفیت و مقرون به صرفه، و حمایت از اشتغال منعطف، میتوان زمینه مشارکت بیشتر زنان در بازار کار را فراهم کرد. چنین اقداماتی نه تنها عرضه نیروی کار را افزایش میدهد، بلکه به ارتقای عدالت اجتماعی نیز کمک میکند.
- جذب مهاجرت نیروی کار ماهر: کشورها میتوانند از طریق سیاستهای مهاجرتی هوشمندانه، نیروی کار ماهر را جذب کرده و شکافهای موجود در بازار کار داخلی را پر کنند. تسهیل فرآیند صدور ویزا برای متخصصان و تشویق مهاجرت مبتنی بر نیازهای اقتصادی، از جمله راهبردهای مؤثر در این زمینه است.
- افزایش سن بازنشستگی: افزایش تدریجی سن بازنشستگی، متناسب با بهبود وضعیت سلامت و طول عمر افراد، میتواند به حفظ نیروی کار باتجربه در اقتصاد کمک کند و فشار ناشی از پیری جمعیت بر بازار کار را کاهش دهد.
- اصلاح سیاستهای مالیاتی و حمایتی: با اصلاح نظام مالیاتی و حذف یا تعدیل یارانههایی که انگیزه خروج از بازار کار را تقویت میکنند، میتوان موانع ورود و ماندگاری در بازار کار را کاهش داد. همچنین، سیاستهای حمایتی باید به گونهای طراحی شوند که مشارکت در فعالیتهای اقتصادی را ترغیب کنند.
راهبردهای پیشنهادی برای کشورهای در حال توسعه
ساختارشکنی آموزش
- مدارس هوشمند سومالی: استفاده از پلتفرمهای آفلاین با محتوای تطبیقی برای آموزش در مناطق دورافتاده. پروژه UNICEF EduTrac یکی از نمونههای موفق در این زمینه است که امکان دسترسی به محتوای آموزشی را در مناطق فاقد اینترنت فراهم میکند.
- دانشگاههای صحرایی: ایجاد مراکز مهارتآموزی سیار در مناطق روستایی آفریقا برای انتقال مهارتهای شغلی و فنی به افراد در مناطقی که دسترسی به آموزش عالی محدود است. این مدل میتواند از طریق خودروهای مجهز یا ایستگاههای سیار، آموزشهای تخصصی را به مردم مناطق دورافتاده ارائه دهد.
دیپلماسی نیروی کار
- پیمانهای دوجانبه: این پیمانها بین کشورهای مبدأ و مقصد مهاجرت میتوانند موجب هماهنگی در جذب و آموزش نیروی کار متخصص شوند. نمونه موفق آن، الگوی همکاری بین فیلیپین و کانادا در زمینه پرستاری است که به کمک این مدل، نیروی کار متخصص از فیلیپین به کانادا مهاجرت میکند و به این ترتیب، هر دو کشور از این فرآیند بهرهمند میشوند.
- پاسپورت مهارتها: گواهی بینالمللی مبتنی بر بلاکچین برای صلاحیتهای شغلی که به کارگران امکان میدهد صلاحیتهای خود را در سطح جهانی به رسمیت شناخته و به راحتی در کشورهای مختلف استخدام شوند. این مدل میتواند به کاهش مشکلات مربوط به مهاجرت نیروی کار و پیگیری اعتبار مهارتها کمک کند.
اقتصاد داده-محور
-
داشبوردهای پیشبینی: استفاده از هوش مصنوعی برای پیشبینی تقاضای نیروی کار در بخشهای مختلف اقتصاد. برای مثال، پروژه Labour Market Information System در هند که از دادهها و هوش مصنوعی برای تجزیه و تحلیل نیاز بازار کار استفاده میکند. این سیستم میتواند به سیاستگذاران و کارگران کمک کند تا تصمیمات بهتری در زمینه آموزش، مهاجرت و اشتغال بگیرند.
این راهبردها میتوانند به کشورهای در حال توسعه کمک کنند تا از پتانسیل نیروی کار خود بهرهبرداری بهینه کرده و بر چالشهای مربوط به آموزش، مهاجرت و نیازهای بازار کار غلبه کنند.
ویدئو آموزشی مرتبط با این مطلب

تئوریهای کلاسیک تا نوین
- مدل مالتوس (قرن 18): تئوری مالتوس، رابطه بین جمعیت، دستمزدها و عرضه نیروی کار را در قالب «تله مالتوسی» تحلیل میکرد. طبق این مدل، رشد جمعیت در صورت افزایش دستمزد، بیشتر میشود و در نتیجه عرضه نیروی کار افزایش یافته و دستمزدها کاهش مییابد. این چرخه ادامه پیدا میکند تا به سطحی برسد که دستمزدها به سطح ابتدایی خود بازگردند.
- نظریه مارکسیستی: مارکس در تحلیل خود از عرضه نیروی کار، آن را به عنوان «ارتش ذخیره کار» در نظام سرمایه داری میدید. طبق این نظریه، نیروی کار بهطور عمدی در بخشهایی از جامعه نگه داشته میشود تا کارفرمایان بتوانند بر سود خود مسلط باشند و دستمزدها را در حدی پایین نگه دارند که نیروی کار بهراحتی تأمین شود.
- اقتصاد نئوکلاسیک (مارشال، هیکس): در این نظریه، تأکید بر منحنی عرضه فردی و تعادل بین اوقات فراغت و کار است. مارشال و هیکس به نحوی بر تعادل بازار کار و رفتار فردی کارگران در قبال ساعات کار و میزان دستمزد تأکید میکردند، که بر اساس آن افراد بر اساس اولویتهای شخصی خود تصمیم میگیرند که چه مقدار از زمان خود را به کار اختصاص دهند.
- مدلهای رفتاری جدید: در این مدلها، اثرات «سوگیریهای شناختی» بر تصمیمات افراد در خصوص مشارکت در نیروی کار مورد بررسی قرار میگیرد. مثلاً اثر ترس از بیکاری میتواند بر پذیرش مشاغل با دستمزد پایین تأثیر بگذارد، و به نوعی میتواند باعث شود که افراد بهجای عدم اشتغال، شغلهای کمدرآمد را قبول کنند.
تحولات تاریخی
- انقلاب صنعتی اول: با شروع انقلاب صنعتی، جوامع از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی و کارخانهای منتقل شدند. این تغییر باعث افزایش مشارکت مردان و کودکان در بازار کار شد. در این دوران، بسیاری از خانوادهها به کار در کارخانجات کشیده شدند و این موجب افزایش عرضه نیروی کار در بخشهای صنعتی شد.
- قرن بیستم: پس از جنگ جهانی دوم، شاهد ورود گسترده زنان به بازار کار بودیم. این تغییرات در کنار ظهور اتحادیههای کارگری، تأثیرات زیادی بر ترکیب نیروی کار و ساختار اقتصادی داشت. زنان با ورود به بازار کار، سهم زیادی از عرضه نیروی کار را به خود اختصاص دادند.
- عصر دیجیتال: در عصر دیجیتال، مشاغل پلتفرمی مانند اوبر و آپورک ظهور کردند که مفهوم «کار» را تغییر دادند. این مشاغل غیررسمی و انعطافپذیر، عرضه نیروی کار را در بازارهای جدید و دیجیتال افزایش دادهاند و بازتعریف جدیدی از مفاهیم کار و اشتغال بهوجود آوردهاند.
مدلهای نوآورانه
- فنلاند: آزمایش درآمد پایه همگانی (UBI): فنلاند در دوره 2017-2018 آزمایش برنامه درآمد پایه همگانی (UBI) را اجرا کرد. هدف این برنامه، کاهش فقر و افزایش بهرهوری نیروی کار بود. طبق نتایج، این برنامه موجب افزایش 6 درصدی بهرهوری نیروی کار شد. این آزمایش بهطور خاص نشان داد که افراد از طریق دریافت درآمد ثابت بدون نیاز به جستجوی شغلهای پراکنده، توانستند به بهبود شرایط اقتصادی و شغلی خود کمک کنند.
- سنگاپور: سیستم SkillsFuture: سنگاپور برنامهای به نام SkillsFuture را با اعتبار 500 دلار برای آموزش مادامالعمر هر شهروند راهاندازی کرد. هدف این برنامه، تشویق افراد به یادگیری مهارتهای جدید و بهروز نگه داشتن توانمندیهای شغلی آنان بود. این ابتکار به ارتقای مهارتهای نیروی کار در طول زندگی و بهبود رقابتپذیری کمک کرد.
- رواندا: سرمایهگذاری در آموزش کدنویسی: رواندا، با هدف تبدیل شدن به «سیلیکون ولی آفریقا»، در سرمایهگذاری در آموزش کدنویسی از مقطع دبستان اقدام کرد. این سیاست موجب تقویت مهارتهای دیجیتال در میان نسلهای جوانتر و بهبود توانمندیهای فنی نیروی کار کشور شد. این تلاشها در جهت تغییر ساختار اقتصادی کشور و توسعه مشاغل فناوری محور بود.
فجایع سیاستی
- یونان در بحران: کاهش دستمزدها و فرار مغزها: در دوران بحران اقتصادی یونان، کاهش 40 درصدی دستمزدهای عمومی و شرایط اقتصادی دشوار، موجب خروج گسترده متخصصین از کشور شد. بین سالهای 2010 تا 2015، حدود 500,000 متخصص یونانی به کشورهای دیگر مهاجرت کردند. این پدیده، که به «فرار مغزها» معروف است، ضربهای شدید به عرضه نیروی کار ماهر کشور وارد کرد.
- ونزوئلا: تورم افسارگسیخته و اقتصاد غیررسمی: ونزوئلا در دوران بحران اقتصادی خود، دچار تورم افسارگسیخته شد که بر نیروی کار تأثیرات منفی زیادی گذاشت. در این شرایط، حدود 80 درصد از نیروی کار به بخش غیررسمی اقتصاد مهاجرت کرد، که به کاهش تولید و ناکارآمدی اقتصادی منجر شد. این بحران اقتصادی علاوه بر کاهش رفاه عمومی، باعث افزایش فقر و بیکاری نیز گردید.
این بخش از گزارش، تجربیات کشورهای مختلف در زمینه سیاستگذاریهای اقتصادی و اجتماعی را مورد بررسی قرار میدهد. تجارب موفق و شکستهای سیاستی بهطور مستقیم بر تصمیمات آینده و طراحی مدلهای جدید اقتصادی تأثیر خواهند گذاشت.
تفاوت عرضه نیروی کار در کوتاهمدت و بلندمدت
عرضه نیروی کار در بازههای زمانی مختلف رفتار متفاوتی از خود نشان میدهد. این تفاوت عمدتاً به سرعت تغییرپذیری عوامل مؤثر بر عرضه بازمیگردد.
کوتاهمدت
در کوتاهمدت، امکان تغییر عمده در عرضه نیروی کار بسیار محدود است. ویژگیهای جمعیتی مانند سن، سطح تحصیلات یا نرخ مشارکت به سرعت تغییر نمیکنند. در این بازه زمانی، افراد عمدتاً از طریق افزایش یا کاهش ساعات کاری یا تصمیم به ورود یا خروج موقت از بازار کار به تغییرات دستمزد پاسخ میدهند. بنابراین، در کوتاهمدت، واکنش عرضه نیروی کار به تغییرات اقتصادی معمولاً محدود و انعطافپذیری آن نسبتاً کم است.
بلندمدت
در بلندمدت، عرضه نیروی کار میتواند دستخوش تغییرات اساسی شود. عواملی مانند سرمایهگذاری در آموزش و مهارتآموزی، مهاجرت نیروی انسانی، تغییرات نرخ زاد و ولد و تحولات فرهنگی، به تدریج عرضه نیروی کار را دگرگون میکنند.
برای مثال، با گسترش تحصیلات عالی، نیروی کاری ماهرتر و تخصصیتر وارد بازار میشود یا با تغییر نگرشهای اجتماعی، مشارکت زنان در بازار کار افزایش مییابد. در نتیجه، در بلندمدت، بازار کار میتواند ساختار عرضه نیروی کار را به طور پایدار و معناداری تغییر دهد.
نکات کلیدی
- افزایش دستمزد، هزینه فرصت یا قیمت اوقات فراغت را افزایش میدهد و درآمد کارگران را افزایش میدهد. این دو تغییر اثرات متضادی بر میزان عرضه نیروی کار دارند.
- افزایش دستمزد از طریق اثر جایگزینی باعث افزایش عرضه نیروی کار میشود، اما از طریق اثر درآمدی عرضه نیروی کار را کاهش میدهد. بنابراین، منحنی عرضه نیروی کار یک فرد ممکن است به صورت صعودی یا نزولی باشد، یا بخشهایی از آن به صورت صعودی، بخشهایی نزولی و بخشهایی عمودی باشد. در حالی که برخی استثنائات وجود دارد، منحنیهای عرضه نیروی کار در بازارهای خاص معمولاً به صورت صعودی هستند.
- منحنی عرضه نیروی کار به دلیل تغییر در ترجیحات کارگران، تغییر در درآمد غیرکاری، تغییر در قیمت کالاها و خدمات مرتبط، تغییر در جمعیت یا تغییر در انتظارات جابهجا میشود.
- علاوه بر اثرات متغیرهای ذکر شده بر عرضه نیروی کار، عوامل دیگری که میتوانند عرضه نیروی کار را در بازارهای خاص تغییر دهند، شامل تغییرات در دستمزدها در بازارهای مرتبط یا تغییرات در شرایط ورود به مشاغل هستند.
نتیجهگیری
عرضه نیروی کار پدیدهای پویا و چندبعدی است که در تعامل با عوامل اقتصادی، اجتماعی، جمعیتی و فناوری تغییر مییابد. درک صحیح از رفتار عرضه نیروی کار به سیاستگذاران کمک میکند تا با تنظیم سیاستهای مناسب، ظرفیت بازار کار را ارتقا دهند، رشد اقتصادی را تسهیل کنند و به افزایش رفاه اجتماعی دست یابند.
در جهان امروز که تغییرات فناورانه و تحولات جمعیتی با سرعت زیادی در حال وقوع است، شناخت و مدیریت عرضه نیروی کار بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.