صرفه جویی نسبت به مقیاس چیست؟

صرفه جویی نسبت به مقیاس
صرفه جویی نسبت به مقیاس (Economies of Scale) زمانی اتفاق میافتد که تولید کالا یا خدمات در حجم بالا، باعث کاهش هزینه متوسط هر واحد تولید شود. به بیان سادهتر، هر چه حجم تولید افزایش پیدا کند، هزینههای ثابت بر تعداد بیشتری از واحدها تقسیم میشود و در نتیجه، هزینه تمامشده برای هر واحد کاهش مییابد.
یکی از دلایل اصلی این کاهش هزینه، تخصصیتر شدن فعالیتها و تقسیم وظایف است. زمانی که کارها میان افراد مختلف تقسیم میشود و هر فرد بر انجام یک وظیفه مشخص تمرکز میکند، نه تنها سرعت انجام کار بیشتر میشود، بلکه کیفیت آن نیز بهبود مییابد. این موضوع به مرور زمان موجب افزایش مهارت کارکنان، کاهش اشتباهات و افزایش بهرهوری در کل فرایند تولید میشود.
در نتیجهی این بهرهوری، هم منابع به شکل کارآمدتری استفاده میشوند و هم میزان تولید بالا میرود، بدون آنکه به همان نسبت هزینهها افزایش یابند. بنابراین، در سطوح بالاتر تولید، کسبوکارها میتوانند با هزینه کمتری به سودآوری بیشتری دست یابند.
از این رو، دستیابی به صرفهجویی در مقیاس نه تنها به سوددهی شرکتها کمک میکند، بلکه در سطح کلان نیز میتواند به رشد و پویایی اقتصاد کمک کند.
پادکست کوتاه این مقاله را همین حالا بصورت آنلاین بشونید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید!
برای شنیدن پادکست بصورت آنلاین لطفا ثبت نام کنید و یا به حساب کاربری خود وارد شوید. در غیر این صورت میتوانید فایل پادکست را در انتهای مقاله، دانلود کنید!
صرفه جویی نسبت به مقیاس در اقتصاد
اولین تجزیه و تحلیل سیستماتیک از مزایای تقسیم کار و ایجاد صرفههای مقیاس، بهطور همزمان ایستا و پویا، برای اولین بار توسط آدام اسمیت در کتاب مشهور ثروت ملل (Wealth of Nations) در سال 1776 مطرح شد. آدام اسمیت بهعنوان بنیانگذار علم اقتصاد مدرن شناخته میشود و نظریه تقسیم کار و صرفههای مقیاس را بهطور گستردهای معرفی کرد.
در سیستم سرمایهداری، شرایط فنی فرآیند کار بهطور مداوم در حال تحول است تا از طریق بهبود نیروی مولد کار، تولید را افزایش دهد. با همکاری کارگران و تقسیم کار، صرفههای اقتصادی در استفاده از ابزار تولید به وجود میآید و بهرهوری با افزایش تقسیم کار افزایش مییابد. علاوه بر این، افزایش اندازه ماشینآلات و تجهیزات میتواند به صرفهجوییهای قابل توجهی در هزینههای ساخت، نصب و بهرهبرداری منجر شود.
صرفههای حاصل از مقیاس
تمایل به بهرهبرداری از صرفههای مقیاس نیازمند افزایش مداوم حجم تولید است که برای تحقق این امر، به گسترش مداوم اندازه بازار نیاز است. با این حال، اگر بازار نتواند به اندازه تولیدات افزایش یابد، ممکن است بحرانهای مازاد تولید به وجود آید.
در نظام سرمایهداری، دو گرایش اصلی مرتبط با مزیت مقیاس وجود دارد:
- گرایش به سمت تمرکز فزاینده
- گرایش به سمت بحرانهای اقتصادی ناشی از تولید بیش از حد
در اقتصاد خرد، صرفههای ناشی از مقیاس به مزایای هزینهای اطلاق میشود که بنگاهها به دلیل مقیاس عملیاتی خود بهدست میآورند. این مزایا معمولاً با افزایش حجم خروجی تولید شده اندازهگیری میشوند. کاهش هزینه به ازای هر واحد خروجی منجر به افزایش صرفههای مقیاس میشود. عواملی که بر صرفههای اقتصادی تأثیر میگذارند میتوانند فنی، آماری، سازمانی یا مرتبط با درجه کنترل بازار باشند.
صرفههای ناشی از مقیاس در تولید بهویژه از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا مستلزم استفاده کارآمدتر از ظرفیتهای تولید در مراحل مختلف فرآیند تولید است. اگر نهادهها تقسیمناپذیر یا مکمل یکدیگر باشند، صرفههای مقیاس کوچک ممکن است به استفاده ناکافی از ظرفیتهای تولیدی و زمانهای بیکاری در فرآیندهای فرعی منجر شود.
با این حال، مقیاس تولید بالاتر میتواند ظرفیتهای مختلف تولید را هماهنگ کند و کاهش زمان بیکاری ماشینآلات، بهویژه با توجه به هزینههای ثابت و متغیر بالای آنها، میتواند اثرات اقتصادی قابل توجهی داشته باشد.
منابع صرفههای مقیاس
در اقتصاد، معنای ساده صرفهجویی در مقیاس به انجام کارها با افزایش اندازه در تولید اشاره دارد. این مفهوم به این معناست که با افزایش حجم تولید، میتوان هزینههای تولید را کاهش داد و بهرهوری را افزایش داد.
منابع متداول صرفههای مقیاس که در دیدگاه اقتصادی بررسی میشوند، شامل موارد زیر هستند:
- خرید: خرید عمده مواد و کالاها از طریق قراردادهای بلندمدت و تخفیفهای ویژه، که باعث کاهش هزینه خرید هر واحد کالا میشود. این خرید عمده میتواند باعث کاهش هزینههای تولید و در نتیجه افزایش صرفههای مقیاس گردد.
- مدیریت: با افزایش اندازه شرکت، تخصص مدیران در حوزههای مختلف فعالیت شرکت افزایش مییابد. این امر منجر به تصمیمگیریهای بهینهتر و بهرهوری بالاتر در بخشهای مختلف سازمان میشود.
- مالی: شرکتهای بزرگتر میتوانند اعتبارات با بهره کمتر از بانکها دریافت کنند و دسترسی به طیف وسیعتری از ابزارهای مالی داشته باشند. این امکانات مالی میتواند به آنها کمک کند تا در فرآیندهای تولید و گسترش مقیاس عملیات خود صرفهجویی کنند.
- بازاریابی: گسترش هزینه تبلیغات و بازاریابی در بازارهای مختلف و استفاده از رسانهها بهصورت گستردهتر باعث میشود هزینههای تبلیغات در هر واحد محصول کاهش یابد. این امر به شرکتها این امکان را میدهد که محصولات خود را با هزینه کمتری به بازار عرضه کنند.
- تکنولوژیک: استفاده از فناوریهای نوین در تولید میتواند به بهبود بهرهوری و کاهش هزینهها منجر شود. همچنین، استفاده از بازده مقیاس در عملکرد تولید و بهرهبرداری از تکنیکهای پیشرفته میتواند باعث افزایش کیفیت و کاهش هزینهها شود.
این عوامل بر هزینههای متوسط بلندمدت (Long Run Average Costs | LRAC) تأثیر میگذارند و باعث جابهجایی منحنی هزینه متوسط کل کوتاهمدت (Short-run Average Total Cost | SRATC) به سمت پایین و راست میشوند. اصطلاحات مختلفی مانند «صرفههای ناشی از مقیاس»، «صرفههای اقتصادی»، «صرفههای حاصل از مقیاس» و «صرفههای مقیاس» برای اشاره به مفهوم «Economies of Scale» استفاده میشوند.
لازم به ذکر است که ترجمه «اقتصاد مقیاس» برای این واژه یک اشتباه رایج است، زیرا منظور از آن همان صرفههای مقیاس است.
اهمیت صرفهجویی ناشی از مقیاس
- کاهش هزینه تولید هر واحد: افزایش مقیاس تولید باعث میشود هزینه تمامشدهی هر واحد محصول کاهش یابد، که به تولیدکننده امکان رقابت قیمتی با رقبا را میدهد.
- افزایش قدرت رقابت در بازار جهانی: بنگاههایی که به مقیاس تولید بالا دست مییابند، میتوانند با برندهای بینالمللی رقابت کنند، در حالی که تولیدکنندگان کوچکتر عملاً از رقابت بازمیمانند.
- کاهش ریسک در سرمایهگذاریهای کلان: پروژههای سنگین مانند توسعهی محصولات جدید فقط در صورتی توجیه اقتصادی دارند که فروش در مقیاس بالا انجام شود.
- تقویت جایگاه در زنجیره تأمین جهانی: شرکتهایی که به صرفهجویی مقیاس دست مییابند، بهتر میتوانند وارد زنجیرههای تولید و توزیع بینالمللی شوند و پایداری بلندمدت کسبوکار خود را تضمین کنند.
- امکان سرمایهگذاری بیشتر در نوآوری و تحقیقوتوسعه: کاهش هزینههای تولید، منابع مالی بیشتری برای توسعه فناوریهای جدید آزاد میکند.
عوامل ایجاد صرفهجویی به مقیاس
چرا هرچه بیشتر تولید کنیم، هزینهها کمتر میشود؟ وقتی یک کسبوکار یا کارخانه، مقیاس تولید خود را افزایش میدهد، در بسیاری از موارد هزینهی تولید هر واحد محصول کاهش مییابد. این پدیده را در اقتصاد «صرفهجویی به مقیاس» مینامند. اما چه عواملی باعث میشوند که افزایش تولید، هزینهها را پایین بیاورد؟
در ادامه به چهار عامل کلیدی اشاره میکنیم:
تخصصی شدن فعالیتها و افزایش بهرهوری
با افزایش ظرفیت تولید، کارها تخصصیتر میشوند. این یعنی بهجای یک نیروی عمومی که چند وظیفه را همزمان انجام میدهد، افراد متخصص برای هر بخش به کار گرفته میشوند.
برای مثال، در یک کارگاه کوچک یک نفر ممکن است هم برشکاری کند، هم رنگ بزند، هم حسابداری و بازاریابی. اما وقتی تولید زیاد میشود، میتوان برای هر وظیفه نیروی متخصص استخدام کرد. این تخصصگرایی باعث سرعت بیشتر، خطای کمتر و در نتیجه هزینهی تولید کمتر میشود.
بیشتر بخوانید: نیروی کار تخصصی چیست؟
خرید انبوه و قدرت چانهزنی بیشتر
هرچه تولید بیشتر باشد، نیاز به مواد اولیه هم بیشتر میشود. در این شرایط میتوان مواد اولیه را بهصورت عمده و با قیمت پایینتری خریداری کرد.
تأمینکنندگان هم برای سفارشهای بزرگ معمولاً تخفیف میدهند، یا حاضرند شرایط پرداخت بهتری پیشنهاد کنند. بهعلاوه، هزینههای حملونقل هم سرشکن شده و در مجموع قیمت نهایی مواد اولیه کاهش مییابد.
سرشکن شدن هزینههای ثابت
برخی از هزینهها مثل اجاره، حقوق مدیران، یا تجهیزات اولیه، چه یک محصول تولید کنید و چه هزار تا، ثابت باقی میمانند. اما وقتی تولید افزایش پیدا کند، این هزینههای ثابت بین تعداد بیشتری از محصولات تقسیم میشود.
در نتیجه، سهم هر واحد محصول از این هزینهها کمتر شده و هزینهی متوسط کاهش پیدا میکند.
استفاده از فناوریهای بهینهتر
افزایش ظرفیت تولید اغلب مستلزم بهروزرسانی تجهیزات و استفاده از فناوریهای پیشرفتهتر است. این فناوریها معمولاً بهرهوری بیشتری دارند و اتلاف منابع را کاهش میدهند.
برای مثال، دستگاهی که ظرفیت بیشتری دارد ممکن است سریعتر، دقیقتر و با مواد کمتری محصول تولید کند. بنابراین، هزینهی تولید هر واحد محصول پایین میآید.
اثر صرفهجویی نسبت به مقیاس در اقتصاد
صرفهجویی نسبت به مقیاس (Economies of Scale) تنها محدود به عملکرد درونسازمانی نیست، بلکه تأثیری عمیق و چندلایه بر ساختار و عملکرد کلان اقتصاد دارد.
زمانی که بنگاههای تولیدی با افزایش مقیاس تولید، هزینههای متوسط را کاهش میدهند، این تحول در سطح ملی نیز بازتاب پیدا میکند و نتایج زیر را به همراه دارد:
- ارتقای رقابتپذیری ملی: با کاهش هزینههای تولید، کالاهای داخلی قادر به رقابت مؤثرتر در بازارهای جهانی میشوند. این مزیت قیمتی، صادرات را افزایش داده و موجب بهبود تراز تجاری کشور میگردد. در نتیجه، اقتصاد ملی پویاتر و مقاومتر در برابر شوکهای خارجی خواهد بود.
- تقویت بازار کار و افزایش اشتغال: رشد صنایع بزرگ و بهرهور، که از مزایای صرفهجویی نسبت به مقیاس بهرهمندند، نیاز به نیروی کار را افزایش میدهد. این موضوع منجر به ایجاد فرصتهای شغلی جدید، کاهش نرخ بیکاری و افزایش درآمد خانوارها میشود.
- کاهش قیمتها برای مصرفکننده: تولید انبوه با بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته و بهبود بهرهوری، هزینه تمامشده محصولات را کاهش میدهد. این کاهش هزینه، در نهایت به کاهش قیمت نهایی کالاها برای مصرفکنندگان منتهی شده و قدرت خرید عمومی را افزایش میدهد.
- تقویت رشد اقتصادی و تمرکز صنعتی: صرفهجویی نسبت به مقیاس بستری برای شکلگیری خوشههای صنعتی و تجمیع سرمایهگذاری در بخشهای کلیدی فراهم میکند. این فرایند نهتنها بهرهوری را افزایش میدهد، بلکه به گسترش زیرساختها و رشد پایدار اقتصادی کمک میکند.
با این حال، اگر گسترش تولید بدون در نظر گرفتن ظرفیت بازار و تقاضای واقعی انجام شود، این صرفهجوییها ممکن است به اشباع بازار، مازاد تولید و در نهایت بحران اقتصادی منجر شوند. بنابراین، بهرهگیری از مزایای صرفهجویی نسبت به مقیاس نیازمند مدیریت هوشمندانه، سیاستگذاری دقیق و هماهنگی میان بخش خصوصی و نهادهای دولتی است.
مزایای صرفهجویی نسبت به مقیاس
برجستهترین مزیت صرفهجویی نسبت به مقیاس، تأثیر مثبت آن بر حاشیه سود شرکتها است؛ موضوعی که اغلب شرکتها در پی گسترش آن هستند.
با افزایش حجم تولید، هزینه واحد به ازای هر محصول کاهش مییابد. این امر موجب میشود تازهواردان به بازار از همان ابتدا با نقطه ضعف هزینهای قابل توجهی روبرو باشند.
در عمل، شرکتهایی که به صرفهجویی نسبت به مقیاس دست یافتهاند میتوانند:
- محصولات خود را با قیمت پایینتری عرضه کنند،
- سهم بیشتری از بازار را در اختیار بگیرند،
- و در برابر رقبا و تازهواردانی که قصد دارند از طریق کاهش قیمت مشتری جذب کنند، از خود محافظت نمایند.
اگرچه همه شرکتهایی که به مقیاس بالا دست یافتهاند لزوماً ارائهدهندگان ارزانقیمت (مانند Costco یا Walmart) نیستند، اما اکثر آنها از انعطافپذیری لازم برخوردارند تا:
- محصولات خود را با قیمتی پایینتر از میانگین بازار عرضه کرده و یک “خندق اقتصادی” پایدار ایجاد کنند،
- یا در صورت لزوم و بهعنوان یک اقدام دفاعی، قیمتها را کاهش دهند.
صرفهجویی نسبت به مقیاس همچنین میتواند به مانعی برای ورود تبدیل شود؛ چرا که تنها بازیگران بزرگ و تثبیتشده توانایی فروش محصولات با قیمت پایین را دارند، در حالیکه شرکتهای کوچک معمولاً باید برای افزایش درآمد، قیمتها را افزایش دهند.
مزیت دیگر صرفهجویی نسبت به مقیاس این است که سفارشهای با حجم بالاتر به تأمینکنندگان، قدرت چانهزنی بیشتری ایجاد میکند. این امر منجر به دریافت تخفیفهای بیشتر، کاهش هزینههای موجودی، و افزایش مدتزمان پرداخت بدهیها (DPO) میشود.
انواع صرفه جویی ناشی از مقیاس
صرفه جویی به مقیاس (Economies of Scale) به مزایایی اشاره دارد که یک کسبوکار با بزرگتر شدن و افزایش حجم تولید بهدست میآورد. این مزایا بهطور مستقیم باعث کاهش هزینههای تولید هر واحد کالا یا خدمات میشوند. صرفهجویی به مقیاس به دو دستهی اصلی تقسیم میشود: داخلی و خارجی.
صرفهجویی به مقیاس داخلی
این نوع صرفهجوییها درون سازمان و تحت کنترل مدیریت هستند و معمولاً از بزرگ شدن خود شرکت ناشی میشوند. مهم نیست شرکت در چه صنعتی فعالیت میکند؛ صرف افزایش اندازه، میتواند مزایای اقتصادی ایجاد کند.
مهمترین انواع صرفهجویی داخلی عبارتاند از:
- فنی: بهبود بهرهوری در فرآیندهای تولید، استفاده از تجهیزات پیشرفتهتر و بهرهگیری از فناوریهای کارآمد، باعث کاهش هزینهها میشود. برای مثال، استفاده از ماشینآلات خودکار یا تحلیل داده برای هدفگیری دقیقتر بازارها.
- مدیریتی: شرکتهای بزرگتر میتوانند نیروهای متخصص و با تجربه را استخدام کنند تا عملیات را با کارایی بیشتری مدیریت کنند. این تخصصگرایی موجب کاهش خطا، افزایش سرعت تصمیمگیری و بهینهسازی فرآیندها میشود.
- مالی: کسبوکارهای بزرگ معمولاً اعتبار مالی بالاتری دارند و میتوانند منابع مالی را با هزینه کمتری جذب کنند؛ مثلاً با دریافت وام با نرخ بهره کمتر یا شرایط تأمین مالی مناسبتر.
- خرید عمده: افزایش توان خرید موجب تخفیفهای قابل توجه در خرید مواد اولیه یا خدمات میشود. این تخفیفها میتوانند به کاهش هزینههای تولید و در نتیجه افزایش حاشیه سود منجر شوند.
- یادگیری و تجربه: با افزایش تولید، کارکنان و مدیران مهارت بیشتری کسب میکنند، که به افزایش کارایی، کاهش اشتباهات و بهبود مستمر در فرآیندها منجر میشود.
- شبکهای: در بسیاری از خدمات دیجیتال یا آنلاین، هر مشتری جدید هزینهی افزودهی بسیار کمی دارد، اما درآمد حاصل از او تقریباً کامل به سود تبدیل میشود. این مدل کسبوکار با افزایش مقیاس، سودآوری را بهشدت افزایش میدهد.
صرفهجویی به مقیاس خارجی
این نوع صرفهجوییها نتیجه عوامل بیرونی هستند که خارج از کنترل مستقیم سازماناند اما بر هزینهها تأثیر میگذارند. معمولاً این صرفهجوییها از توسعه کل صنعت، منطقه جغرافیایی یا سیاستهای حمایتی دولت ناشی میشوند.
نمونههایی از صرفهجویی خارجی:
- زیرساختهای عمومی: توسعه راهها، بنادر یا زیرساختهای ارتباطی توسط دولتها در مناطق صنعتی میتواند هزینههای حملونقل و توزیع را برای همه شرکتهای منطقه کاهش دهد.
- سیاستهای حمایتی: دولت ممکن است برای جذب سرمایهگذاری، مزایایی مانند معافیت مالیاتی، تسهیلات بانکی یا یارانههای تحقیق و توسعه به صنایع خاص ارائه دهد.
- تجمع صنایع مشابه: وقتی کسبوکارهای مرتبط یا مشابه در یک منطقه خاص متمرکز میشوند (مانند منطقههای تجاری یا هنری)، همه آنها میتوانند از زیرساختهای مشترک، دسترسی به نیروی کار تخصصی و افزایش تقاضای محلی بهرهمند شوند.
- دانش و نوآوری مشترک: شرکتها ممکن است با دانشگاهها یا مراکز تحقیقاتی همکاری کرده و در هزینههای تحقیق و توسعه صرفهجویی کنند، بدون اینکه بهتنهایی متحمل همه هزینهها شوند.
انواع هزینهها در ارتباط با صرفهجویی نسبت به مقیاس
هزینههای ثابت (Fixed Costs)
هزینههای ثابت به مخارجی گفته میشود که صرفنظر از میزان تولید، مقدارشان تغییر نمیکند. مواردی مانند اجاره محل، اقساط وام یا حق بیمه از جمله این هزینهها هستند. هنگامی که تولید افزایش مییابد، این هزینهها بین واحدهای بیشتری تقسیم میشوند و میانگین هزینه ثابت کاهش مییابد؛ این یکی از مصادیق بارز صرفهجویی نسبت به مقیاس است. در نمودار قیمت (P) در برابر مقدار تولید (Q)، هزینه ثابت بهصورت یک خط افقی نمایان میشود.
هزینههای متغیر (Variable Costs)
این هزینهها متناسب با میزان تولید تغییر میکنند. نیروی انسانی، مصرف انرژی، و مواد اولیه از جمله مهمترین هزینههای متغیر هستند. اگر با افزایش تولید، واحدهای بیشتری با بهرهوری بالاتر تولید شوند یا مواد اولیه با تخفیف خریداری گردند، میانگین هزینه متغیر کاهش مییابد که خود یکی دیگر از جلوههای صرفهجویی نسبت به مقیاس است. در نمودار، این هزینهها بهصورت منحنی صعودی نمایش داده میشوند.
هزینه کل (Total Cost)
هزینه کل ترکیبی از هزینههای ثابت و متغیر است. با افزایش تولید و توزیع هزینههای ثابت در تعداد بیشتری از واحدها، و نیز بهبود کارایی در هزینههای متغیر، هزینه کل بهصورت نسبی کندتر افزایش مییابد. این روند به شکلگیری صرفهجویی نسبت به مقیاس منجر میشود. در نمودار، منحنی هزینه کل (TC) شکلی شبیه به منحنی هزینه متغیر دارد، ولی بهاندازه هزینههای ثابت از آن بالاتر است.
محاسبه صرفهجویی نسبت به مقیاس (Economies of Scale)
فرض کنید شرکتی در یک دوره زمانی، 200 واحد محصول تولید کرده و برای این مقدار تولید، 5000 دلار هزینه کل پرداخت کرده است. این هزینه شامل هزینههای ثابت و متغیر است.
مرحله اول: محاسبه میانگین هزینه هر واحد
برای اینکه بفهمیم هزینه تولید هر واحد محصول چقدر بوده، از فرمول زیر استفاده میکنیم:
میانگین هزینه هر واحد = هزینه کل تولید / تعداد کل محصولات تولیدشده
با جایگذاری اعداد:
200 / 5000 = 25 دلار
بنابراین در سال اول، هر واحد محصول بهطور میانگین 25 دلار هزینه تولید داشته است.
مرحله دوم: افزایش تولید در سال بعد
در سال مالی بعد، شرکت تولید خود را دو برابر کرده و به 400 واحد رسانده است. اما جالب اینجاست که هزینه کل تولید فقط به 8000 دلار افزایش یافته (نه 10000 دلار، که در صورت افزایش هزینهها بهطور خطی انتظار میرفت).
حال دوباره میانگین هزینه تولید هر واحد را محاسبه میکنیم:
400 / 8000= 20 دلار
پس در سال دوم، هر واحد محصول بهطور میانگین فقط 20 دلار هزینه تولید داشته است.
مرحله سوم: تحلیل کاهش هزینهها و صرفهجویی نسبت به مقیاس
اکنون بررسی میکنیم چقدر در هزینهها صرفهجویی شده است:
- کاهش مطلق میانگین هزینه:
20 دلار − 25 دلار = منفی 5 دلار
یعنی به ازای هر واحد، 5 دلار صرفهجویی شده است.
- درصد کاهش میانگین هزینه:
برای محاسبه درصد کاهش هزینه هر واحد از این فرمول استفاده میکنیم:
درصد کاهش = (هزینه جدید / هزینه قدیمی) − 1
جایگذاری:
(25 / 20) −1 =0.8 − 1 = − 0.20 = 20% کاهش
- حجم تولید 2 برابر شده (از 200 به 400 واحد)
- اما هزینه کل فقط 1.6 برابر شده (از 5000 به 8000 دلار)
- در نتیجه، هزینه تولید هر واحد از 25 دلار به 20 دلار کاهش یافته
- این کاهش 5 دلاری یا 20٪ صرفهجویی، نمونهای از صرفهجویی نسبت به مقیاس است
عدم صرفهجویی نسبت به مقیاس
همانطور که افزایش مقیاس ممکن است منجر به کاهش هزینهها و بهرهوری بیشتر شود، در برخی موارد نیز ممکن است افزایش مقیاس به ناکارآمدی و افزایش هزینهها منجر گردد. این وضعیت بهعنوان عدم صرفهجوییهای مقیاس شناخته میشود و زمانی اتفاق میافتد که افزایش تولید، هزینههای اضافی را ایجاد کند که به کاهش بهرهوری و افزایش هزینههای متوسط بیانجامد.
عوامل مختلفی میتوانند منجر به عدم صرفهجوییهای مقیاس شوند، که مهمترین آنها عبارتند از:
- مشکلات مدیریتی و سازمانی: افزایش مقیاس ممکن است نیاز به مدیریت پیچیدهتر و کارآمدتر داشته باشد. در صورتی که ساختار مدیریتی نتواند با این تغییرات هماهنگ شود، به احتمال زیاد کارآیی کاهش خواهد یافت و هزینهها افزایش مییابند.
- افزایش مشکلات هماهنگی: با افزایش اندازه شرکت، هماهنگی بین بخشهای مختلف دشوارتر میشود. توزیع اطلاعات، کنترل کیفیت و مدیریت منابع انسانی میتواند به چالشهایی تبدیل شود که در نهایت منجر به افزایش هزینهها میشود.
- زنجیره تأمین پیچیدهتر: وقتی شرکتها به تولید در مقیاس بزرگتر میپردازند، شبکه تأمین و توزیع نیز بزرگتر و پیچیدهتر میشود. این پیچیدگی میتواند هزینههای اضافی را در حمل و نقل، ذخیرهسازی و لجستیک به همراه داشته باشد که باعث افزایش هزینهها و کاهش صرفهجویی در مقیاس میشود.
- افزایش مصرف منابع محدود: در برخی موارد، افزایش مقیاس ممکن است به استفاده غیر بهینه از منابع موجود منجر شود. به عنوان مثال، یک شرکت که به دلیل گسترش فعالیتها، مجبور به استفاده بیشتر از منابع محدود مانند زمین یا انرژی است، ممکن است به دلیل تقاضای زیاد برای این منابع، هزینههای اضافی را متحمل شود.
- کارآیی پایینتر به دلیل رشد بیش از حد: در صورتی که شرکتها بیش از حد بزرگ شوند، ممکن است مدیران نتوانند به طور مؤثر بر بخشهای مختلف نظارت داشته باشند، به طوری که کارآیی کل سیستم کاهش یابد. این امر میتواند به افزایش هزینههای تولید و کاهش کیفیت منجر شود.
چرا افزایش تولید همیشه صرفهجویانه نیست؟
اگرچه افزایش مقیاس تولید در بسیاری از مواقع منجر به کاهش هزینههای تولید میشود، اما همیشه هم چنین نیست. در برخی شرایط، گسترش ظرفیت نهتنها صرفهجویانه نیست، بلکه میتواند به افزایش هزینهها و کاهش راندمان منتهی شود.
در ادامه به دو عامل مهمی که میتوانند مانع از دستیابی به صرفهجویی به مقیاس شوند، اشاره میکنیم:
افق زمانی کوتاهمدت برای بازگشت سرمایه
یکی از اشتباهات رایج در تصمیمگیریهای سرمایهگذاری، نگاه کوتاهمدت به هزینهها و منافع است. بسیاری از ابزارها، تجهیزات یا گسترشهای تولیدی، در بلندمدت بهصرفه هستند اما اگر فقط دورهی زمانی کوتاهی مدنظر قرار گیرد، هزینهها بسیار سنگین به نظر میرسند.
مثال: فرض کنید دستگاهی به قیمت 80 میلیون تومان خریداری شده تا ظرفیت تولید را روزانه 20 واحد افزایش دهد. اگر فقط چهار روز آینده را در نظر بگیریم (80 واحد محصول)، هزینهی هر محصول جدید، یک میلیون تومان خواهد بود که کاملاً غیراقتصادی است.
اما اگر دورهی بهرهبرداری را هزار روز در نظر بگیریم (20,000 واحد)، هزینهی هر واحد به 4 هزار تومان میرسد که قابل قبول است.
- نتیجه: نگاه بلندمدت برای ارزیابی مزایای افزایش مقیاس ضروری است؛ در غیر این صورت صرفهجویی بهدرستی دیده نمیشود.
ناهماهنگی و فشار بر سیستم تولید
اگر افزایش ظرفیت تولید بدون آمادگی زیرساختها، نیروی انسانی یا منابع فیزیکی انجام شود، ممکن است کارایی کلی سیستم کاهش یابد. گسترش بیبرنامهی تولید میتواند باعث بروز مشکلاتی شود که هزینههای جدیدی به کسبوکار تحمیل کند.
مثال: کارگاهی با فضای محدود و ظرفیت کامل در حال فعالیت است. تصمیم به افزایش تولید و استخدام نیروهای جدید گرفته میشود. اما چون فضای کافی وجود ندارد، کارگران خسته میشوند، خطاها زیاد میشود، انبارها بینظم میگردند و بهرهوری افت میکند. در نتیجه، هرچند تولید افزایش یافته، اما هزینهی متوسط هم بالا رفته و سودآوری کاهش مییابد.
- نتیجه: افزایش ظرفیت باید با هماهنگی زیرساختها، منابع فیزیکی و طراحی مناسب سیستم همراه باشد؛ در غیر این صورت نهتنها صرفهجویی بهوجود نمیآید، بلکه ضرر حاصل میشود.
غلبه بر محدودیتها
مدیریت و فناوری طی دهههای گذشته بر غلبه بر محدودیتهای صرفهجویی نسبت به مقیاس تمرکز داشتهاند.
هزینههای راهاندازی بهواسطه فناوریهای انعطافپذیرتر کاهش یافتهاند. تجهیزات تولیدی اکنون با ظرفیتهای متناسبتری قیمتگذاری میشوند، بهطوریکه تولیدکنندگان کوچکتری مانند مینیکارخانههای فولاد و کارخانههای تولید نوشیدنیهای دستساز میتوانند آسانتر وارد رقابت شوند.
برونسپاری خدمات کارکردی موجب شده تا هزینهها در میان کسبوکارهایی با اندازههای متفاوت، به یکدیگر نزدیکتر شوند. این خدمات شامل حسابداری، منابع انسانی، بازاریابی، خزانهداری، امور حقوقی و فناوری اطلاعات هستند.
تولید در مقیاس بسیار کوچک، تولید فوقمحلی، و تولید افزایشی (چاپ سهبعدی) میتوانند هم هزینههای راهاندازی و هم هزینههای تولید را کاهش دهند. تجارت جهانی و بهبود لجستیک نیز به کاهش هزینهها کمک کردهاند، صرفنظر از اندازه کارخانه یا واحد تولیدی.
طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، قیمت کالاهای سرمایهای و هزینههای ماشینآلات و تجهیزات طی سه دهه گذشته در کشورهای در حال توسعه، توسعهیافته و حتی صنعتی روند نزولی داشتهاند.
صرفههای ناشی از مقیاس در صنعت
در دهه 1990، شرکتهای تولیدی با چالشهای جدیدی در زمینه یکپارچهسازی عملیات خود در سطح جهانی مواجه شدند. پیش از این، در دهه 1980، شرکتها مجبور به تفکیک عملیات تولید در کارخانههای جداگانه بودند، اما در دهه 1990 شرایط تغییر کرد. شرکتهای چندملیتی به جای تکیه بر ابعاد بزرگ و گستردگی جغرافیایی، ناچار شدند تا کارخانههای پراکنده خود را در یک سیستم تولیدی متصل و یکپارچه کنند تا از صرفههای ناشی از مقیاس بهرهمند شوند.
برای سالها، شرکتهای چندملیتی سعی کردند فعالیتهای خود را در مقیاس جهانی گسترش دهند و محصولات خود را در نزدیکی مشتریان تولید کنند. اما با افزایش رقابت در بازارهای جهانی که شامل شرکتهای کوچک و بزرگتر از جمله دیگر شرکتهای چندملیتی میشود، آنها دیگر نمیتوانستند به شیوههای قدیمی تکیه کنند.
به جای تولید در مقیاس کوچک و محدود، این شرکتها نیاز داشتند که عملیات تولید خود را متمرکز کرده و محصولات استاندارد با قیمت پایینتر را به بازارهای مختلف ارسال کنند.
این تغییرات بزرگ نیازمند نوآوری و تجدید نظر در ساختار تولیدی بسیاری از شرکتها بود. در واقع، هیچ راهحل آسانی برای تغییر در مقیاسهای بزرگ وجود نداشت و هر صنعت و هر شرکت باید با چالشهای خاص خود روبهرو میشد و راهحلهای منحصر بهفردی را ارائه میداد.
در نهایت، یک واقعیت ثابت باقی میماند: اگر شرکتهای چندملیتی قصد دارند در عرصه بیثبات جهانی رقابت کنند، باید عملیات خود را به شکل یکپارچه و هماهنگ مدیریت کنند. نمیتوانند به گذشته برگشته و تولید خود را پراکنده نگه دارند، بلکه باید به دنبال استفاده از صرفههای ناشی از مقیاس در مقیاس جهانی باشند تا بتوانند رقابتپذیر بمانند.
تأثیر بخش مالی بر صرفههای مقیاس
امور مالی نقش بسیار کلیدی در کسبوکارهای کوچک برای دستیابی به صرفههای مقیاس ایفا میکند. دسترسی به منابع مالی به کسبوکارهای کوچک این امکان را میدهد که منابع مالی بزرگی که معمولاً در صنایع بزرگ موجود است را جذب کنند. این منابع مالی به کسبوکارهای کوچک اجازه میدهند که بدون نیاز به واگذاری مالکیت سهام در شرکت، به سرمایهگذاریهای مهمی دست یابند.
با تزریق سرمایه به شرکت، میتوان کارکنان متخصص استخدام کرد، ماشینآلات و نرمافزارهای پیشرفته خریداری کرد، و به این ترتیب بهرهوری را افزایش داد و امکان صادرات به بازارهای جدید را فراهم کرد. این گسترش مقیاس تولید و منابع میتواند موجب دستاوردهای بزرگتری برای شرکت شود. بهویژه، جذب کارگران ماهرتر و با تخصص بالا باعث میشود که شرکت سریعتر رشد کند و اهداف تجاری در زمان کمتری به دست آید.
با این حال، در کنار مزایای حاصل از تقویت صرفههای مقیاس، محدودیتهایی نیز وجود دارد. در یک اندازه خاص، کسبوکارها ممکن است با عدم صرفههای ناشی از مقیاس مواجه شوند. این نقطه جایی است که با رشد شرکت، میزان سود کاهش پیدا میکند.
این مشکل ممکن است ناشی از عواملی مانند ارتباطات کند بین بخشها یا مناطق مختلف، انگیزه پایینتر کارکنان در شرکتهای بزرگ، یا دشواری در انطباق با شرایط جدید باشد که در نهایت منجر به افزایش هزینهها و کاهش سودآوری میشود.
تناقض کورنو (Cournot Dilemma)
تناقض کورنو، به ناهماهنگیهای منطقی بین صرفههای ناشی از مقیاس و رقابت اشاره دارد. این تناقض زمانی رخ میدهد که در یک بازار، با افزایش اندازه تولید و بهرهگیری از صرفههای ناشی از مقیاس، ممکن است شرکتها به سمت انحصار طبیعی حرکت کنند.
به عبارت دیگر، شرکتهای بزرگتر از نظر اقتصادی ممکن است بهدلیل مزایای هزینهای، برای رقبا سخت شوند، اما در عین حال رقابت همچنان میتواند موجب جلوگیری از ایجاد انحصار شود. در واقع، حتی با وجود این مزیتها، رقابت میتواند در عین بهرهبرداری از صرفههای مقیاس مانع از ایجاد انحصارهای طبیعی گردد.
برای مثال، در برخی از صنایع، مانند تولید کالاهای خاص یا محصولات صنعتی، شرکتهای بزرگ قادرند با استفاده از مقیاسهای بزرگتر، هزینهها را کاهش دهند، اما رقابتهای شدید و حضور رقبا باعث میشود که این کاهش هزینهها بهتنهایی منجر به انحصار نشود. این تناقض از لحاظ نظری میتواند بهعنوان یک چالش برای تحلیل بازار و ساختار رقابت در نظر گرفته شود.
بیشتر بخوانید: انحصار چیست؟
صرفههای مقیاس و رقابت
اگر شرکتها نتوانند از مزایای صرفههای مقیاس بهرهمند شوند، ممکن است دسترسی خود را به بازارهای رقابتی از دست بدهند. آنها همچنین نمیتوانند در یک سیستم منفصل از عملیات پراکنده جغرافیایی باقی بمانند. با داشتن یک شبکه کاملاً هماهنگ از کارخانهها در بازارها و مراکز تولید پرهزینه، شرکتهای چندملیتی قادر خواهند بود با حذف فرآیندهای اضافی، به صرفههای ناشی از مقیاس دست یابند و هزینهها را کاهش دهند.
صرفههای ناشی از مقیاس نه تنها به نفع شرکتهای تولیدکننده است، بلکه برای مصرفکنندگان نیز سودمند است، زیرا آنها میتوانند کالا یا خدمات را با قیمتی پایینتر خریداری کنند. در نتیجه، اقتصاد رشد خواهد کرد، زیرا قیمتهای پایینتر موجب افزایش تقاضا و در پی آن گسترش و افزایش تولید میشود. اگرچه برخی موانع در مسیر بهرهبرداری از صرفههای مقیاس وجود دارد، با تمرکز بیشتر بر مدیریت و ارتباطات، میتوان از آنها جلوگیری کرد.
مزایای صرفههای مقیاس نه تنها برای شرکتهای بزرگ، بلکه برای شرکتهای نوپا و کسبوکارهای کوچک نیز میتواند مفید باشد. مقیاس بزرگتر تولید به طور کلی قدرت چانهزنی بیشتری در تعیین قیمت نهادهها ایجاد میکند. صنایع بزرگ از نظر خرید مواد خام و کالاهای واسطهای نسبت به صنایع کوچک مزیت دارند. علاوه بر این، قراردادهای تأمین نیازمند هزینههای ثابت هستند که با افزایش مقیاس تولید، میانگین هزینهها کاهش مییابد.
خبر خوب این است که کسبوکارهای کوچک نیز میتوانند از فرصتهای رشد بهرهمند شوند. هرچقدر هم که کسبوکار شما کوچک باشد، با رشد آن به دلیل صرفههای ناشی از مقیاس احتمالاً سود بیشتری خواهید داشت. شرکتهای کوچک به دلیل مقیاس کوچکتر، به سرعت میتوانند تکنولوژیهای نوین تولید یا بهبود روشهای تولید را بهکار گیرند، زیرا به زمان و هزینه کمتری نسبت به شرکتهای بزرگ برای انجام این تغییرات نیاز دارند.
صرفههای ناشی از وسعت و رشد
صرفههای ناشی از وسعت (Economies of Scope) زمانی اتفاق میافتد که یک شرکت قادر باشد با تولید چندین نوع محصول مختلف یا وارد شدن به بازارهای مختلف، بهطور همزمان از مزایای هزینهای بهرهبرداری کند. این نوع صرفهها بهویژه در صنایعی که نیاز به تنوع تولید دارند، اهمیت دارند.
برای مثال، یک شرکت ممکن است با تولید محصولات مختلف مرتبط، هزینههای کلی خود را کاهش دهد و از منابع مشترک یا تکنولوژیهای مشابه برای تولید انواع مختلف کالا بهرهبرداری کند.
بهعنوان نمونه، یک سوپرمارکت زنجیرهای میتواند با افتتاح شعبات جدید در مناطق مختلف، همزمان از افزایش تقاضا برای زمین و املاک اطراف سوپرمارکتهای خود سود ببرد.
این گسترش موجب افزایش ارزش زمینهای اطراف سوپرمارکتها میشود که به نوبه خود به رشد بیشتر شرکت کمک خواهد کرد. در واقع، بهجای تمرکز بر تولید یک نوع کالا، شرکتها میتوانند با گسترش دامنه محصولات یا خدمات خود، از صرفههای ناشی از وسعت بهرهبرداری کنند. این نوع رشد از لحاظ اقتصادی میتواند باعث افزایش سودآوری و کاهش هزینهها در بلندمدت شود.
بازده نسبت به مقیاس (Returns to Scale) و صرفههای مقیاس
بازده نسبت به مقیاس (Returns to Scale) یکی از مفاهیم اساسی در اقتصاد است که به رابطه بین ورودیها و خروجیها در یک سیستم تولیدی اشاره دارد. این مفهوم در تحلیلهای اقتصادی برای فهم چگونگی تغییرات در مقیاس تولید و تأثیر آن بر بهرهوری و هزینهها به کار میرود. بازده نسبت به مقیاس بهویژه برای توصیف واکنش تولید نسبت به افزایش همزمان ورودیها (مثل نیروی کار، ماشینآلات و مواد اولیه) مفید است.
در شرایطی که یک شرکت با افزایش ورودیها، خروجیهای بیشتری تولید میکند، گفته میشود که این شرکت دارای بازده افزایشی نسبت به مقیاس است. در مقابل، اگر افزایش ورودیها موجب افزایش کمتر از نسبت آنها به خروجیها شود، این به معنای بازده کاهشی نسبت به مقیاس است. به عبارت دیگر، اگر یک شرکت ورودیهای خود را دو برابر کند و خروجی آن کمتر از دو برابر افزایش یابد، بازده نسبت به مقیاس کاهش مییابد.
صرفههای مقیاس با کاهش هزینههای متوسط تولید در نتیجه افزایش مقیاس تولید مرتبط است. وقتی که یک شرکت در مقیاس بزرگتری تولید میکند، معمولاً میتواند هزینههای تولید را کاهش دهد و مزیت رقابتی پیدا کند. این در حالی است که بازده نسبت به مقیاس بهطور خاص به چگونگی تغییرات در ورودیها و خروجیها در یک تابع تولید بلندمدت اشاره دارد و از این نظر، رابطه نزدیک و مهمی با صرفههای ناشی از مقیاس دارد.
در واقع، در مقیاسهای بزرگتر تولید، مزایای اقتصادی ناشی از صرفههای مقیاس به وضوح نمایان میشوند، اما برای تحلیل دقیقتر، باید تفاوتهای بین بازده نسبت به مقیاس و صرفههای مقیاس را در نظر گرفت.
تفاوت بین صرفههای ناشی از مقیاس و صرفههای ناشی از وسعت
صرفههای ناشی از مقیاس (Economies of Scale) و صرفههای ناشی از وسعت (Economies of Scope) دو مفهوم مهم در اقتصاد هستند که هرکدام به شیوهای خاص بر بهینهسازی هزینهها و بهرهوری در تولید تأثیر میگذارند.
در حالی که این دو مفاهیم مشابهتهایی دارند، تفاوتهای اساسی میان آنها نیز وجود دارد:
صرفههای ناشی از مقیاس (Economies of Scale)
صرفههای ناشی از مقیاس زمانی به وجود میآید که یک شرکت تولیدی با افزایش حجم تولید یک محصول خاص، قادر به کاهش هزینههای متوسط تولید هر واحد محصول میشود. این کاهش هزینهها میتواند به دلیل بهبود بهرهوری، خرید مواد اولیه بهصورت عمده و استفاده بهینه از منابع باشد.
این نوع صرفهها معمولاً بر روی یک محصول یا خدمت خاص متمرکز است. به عبارت دیگر، هرچه تولید یک محصول خاص در مقیاس بزرگتری انجام شود، هزینهها بهطور متوسط کاهش مییابد.
صرفههای ناشی از وسعت (Economies of Scope)
صرفههای ناشی از وسعت به معنای کاهش هزینههای تولید بهدلیل تنوع و گسترش دامنه تولید یک شرکت است. این صرفهها زمانی به وجود میآید که یک شرکت به تولید محصولات مختلف و متنوع بپردازد و بتواند از منابع مشترک و توانمندیهای خود بهرهبرداری کند.
بهطور مثال، شرکتی که روزنامه چاپ میکند، ممکن است به تولید مجلات و اخبار آنلاین نیز بپردازد. اینکار باعث میشود که از منابع مشترک مانند کارمندان و تجهیزات بهرهبرداری کرده و هزینهها را کاهش دهد.
تفاوتهای اصلی
- تمرکز: صرفههای ناشی از مقیاس بر یک محصول خاص متمرکز است، در حالی که صرفههای ناشی از وسعت بر روی محصولات متعدد و مختلف متمرکز است.
- دامنه تولید: صرفههای ناشی از مقیاس مربوط به افزایش تولید یک محصول واحد و بهرهبرداری از ظرفیتهای بزرگتر است، اما صرفههای ناشی از وسعت مربوط به گسترش تنوع محصول و استفاده از منابع مشترک است.
- کاربرد: صرفههای ناشی از مقیاس بیشتر در صنایع تولیدی و برای تولید یک محصول خاص بهکار میرود، در حالی که صرفههای ناشی از وسعت میتواند در صنایع خدماتی نیز بهکار گرفته شود.
مثال:
- یک کارخانه خودرو سازی که توانسته هزینههای تولید را با تولید بیشتر کاهش دهد، از صرفههای ناشی از مقیاس بهره میبرد.
- یک شرکت رسانهای که روزنامهها، مجلات و اخبار آنلاین تولید میکند، از صرفههای ناشی از وسعت بهره میبرد زیرا میتواند از منابع مشترک برای تولید انواع مختلف محتوا استفاده کند.
نکات کلیدی درباره صرفهجویی به مقیاس
صرفهجویی به مقیاس به معنای کاهش هزینههای تولید بهازای هر واحد محصول، در نتیجه افزایش حجم تولید است. این مفهوم، یکی از اصول مهم در اقتصاد و مدیریت کسبوکار بهشمار میآید.
در ادامه، نکات کلیدی مربوط به آن را مرور میکنیم:
- کاهش هزینه با افزایش تولید: صرفهجویی به مقیاس زمانی رخ میدهد که با افزایش حجم تولید، هزینهها روی تعداد بیشتری از واحدها تقسیم شود و در نتیجه هزینه متوسط هر کالا کاهش یابد. این مزیت، بهرهوری شرکت را افزایش میدهد.
- اهمیت مقیاس در رشد کسبوکار: توانایی یک کسبوکار برای دستیابی به صرفهجویی در مقیاس، تعیینکننده ظرفیت رشد و رقابتپذیری آن در بازار است. کسبوکارهای بزرگ معمولاً به دلیل توان خرید عمده، نیروی انسانی تخصصیتر، یا دسترسی بهتر به منابع، هزینه کمتری نسبت به شرکتهای کوچکتر دارند.
- دو نوع صرفهجویی: داخلی و خارجی
- صرفهجویی داخلی: ناشی از بهبود فرایندها و استفاده کارآمدتر از منابع در داخل شرکت است؛ مانند بهکارگیری فناوریهای جدید یا استخدام نیروهای متخصص.
- صرفهجویی خارجی: از شرایط بیرونی مانند حمایتهای دولتی، توسعه زیرساختها یا خوشههای صنعتی نشأت میگیرد که کل صنعت از آن بهرهمند میشود.
- تأثیر جهانی شدن و تجارت بینالملل: گسترش تجارت جهانی و شکلگیری بازارهای بزرگ، اغلب با هدف بهرهگیری از صرفهجویی در مقیاس انجام میشود. اما در عین حال، نگرانیهایی درباره کاهش رقابت، ادغام شرکتها و شکلگیری انحصارهای بزرگ نیز وجود دارد. در این حالت، ممکن است تمرکز شرکتها بهجای مصرفکنندهمحوری، صرفاً بر سودآوری باشد.
- ضرورت ارزیابی منابع گوناگون: صرفهجویی در مقیاس فقط زمانی حاصل میشود که منابع مختلف بهشکلی متعادل و کارآمد مدیریت شوند. یک شرکت باید تمام جنبههای عملیاتی خود، از جمله زنجیره تأمین، نیروی کار، فناوری و توزیع را در نظر بگیرد تا به بیشترین بازدهی دست یابد.
- خطر ناکارآمدی در صورت عدم آمادگی زیرساختی: اگر افزایش مقیاس بدون آمادگی زیرساختی انجام شود—مثلاً نبود کامیونهای کافی در شبکه توزیع—ممکن است باعث افزایش هزینهها و کاهش کارآیی شود. بنابراین، تصمیم برای گسترش باید با بررسی کامل منابع و ظرفیتهای موجود انجام شود.
نتیجه گیری
در این نوشتار به بررسی مفهوم صرفه جویی ناشی از مقیاس (Economies of Scale) پرداخته شد که به کاهش هزینههای متوسط در تولید به ازای افزایش مقیاس اشاره دارد. با رشد یک شرکت، هزینهها به ازای هر واحد کاهش یافته و تولید اضافی هزینه کمتری خواهد داشت.
صرفههای ناشی از مقیاس میتوانند داخلی یا خارجی باشند؛ صرفههای داخلی به عوامل درون شرکت و تصمیمات مدیریتی مربوط میشوند، در حالی که صرفههای خارجی به تأثیرات عوامل بیرونی مانند زیرساختها یا خدمات عمومی مربوط میشوند.
بهطور کلی، صرفههای ناشی از مقیاس میتوانند موجب افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها در صنایع مختلف شوند، اما در برخی مواقع نیز ممکن است بهطور معکوس با افزایش بیشازحد تولید، هزینهها بالا رود. در نهایت، مفهوم صرفههای ناشی از مقیاس به شرکتها کمک میکند تا از طریق گسترش مقیاس تولید خود به صرفهجوییهای مهمی دست یابند.
سوالات متداول
صرفهجویی ناشی از مقیاس چیست؟
صرفهجویی ناشی از مقیاس مزایایی است که گاهی اوقات در نتیجه افزایش اندازه یک کسبوکار رخ میدهد. بهعنوانمثال، یک کسبوکار ممکن است از صرفهجویی ناشی از مقیاس در خرید عمده خود بهرهمند شود. با خرید تعداد زیادی محصول بهطور همزمان، میتواند قیمت کمتری به ازای هر واحد نسبت به رقبای خود مذاکره کند.
چه چیزی باعث صرفهجویی ناشی از مقیاس میشود؟
صرفهجویی ناشی از مقیاس را میتوان به دو روش به دست آورد. اولاً، یک شرکت میتواند با سازماندهی مجدد نحوه توزیع و استفاده از منابع خود – مانند تجهیزات و پرسنل – در داخل شرکت، به صرفهجویی ناشی از مقیاس داخلی دست یابد. ثانیاً، یک شرکت میتواند با رشد اندازه نسبت به رقبای خود، از آن مقیاس افزایشیافته برای انجام اقدامات رقابتی مانند مذاکره برای تخفیف برای خریدهای عمده استفاده کند.
چرا صرفهجویی ناشی از مقیاس مهم است؟
صرفهجویی ناشی از مقیاس مهم است زیرا میتواند به کسبوکارها کمک کند تا مزیت رقابتی در صنعت خود داشته باشند. شرکتها سعی میکنند تا حد امکان صرفهجویی ناشی از مقیاس را تحقق بخشند تا هزینههای خود را کاهش دهند و سودآوری بیشتری داشته باشند. همچنین سرمایهگذاران به دنبال شرکتهایی هستند که قادر به بهرهبرداری از صرفهجویی ناشی از مقیاس باشند.
چه زمانی عدم صرفهجویی ناشی از مقیاس رخ میدهد؟
عدم صرفهجویی ناشی از مقیاس زمانی رخ میدهد که شرکتها به اشتباه اندازه تولید خود را افزایش دهند، اما هزینههای آنها به ازای هر واحد بهجای کاهش، افزایش مییابد. این ممکن است زمانی اتفاق بیفتد که شرکتها مدیران زیادی استخدام کنند یا مکانهای زیادی باز کنند، یا در خرید تجهیزات مناسب یا استخدام کارگران مناسب ناکام بمانند. در این شرایط، شرکتها ممکن است نیاز به ارزیابی مجدد برنامههای توسعه خود داشته باشند.
صرفه جویی نسبت به مقیاس و عدم صرفه جویی
پست های مرتبط

1404/02/27

1404/02/27
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.