ریسک و نااطمینانی در تصمیم گیری مدیریت اقتصادی چگونه عمل میکنند؟
ریسک و نااطمینانی در تصمیم گیری مدیریت اقتصادی
در محیط پویای اقتصادی امروز، تصمیمگیری بدون در نظر گرفتن ریسک و نااطمینانی، عملاً غیرممکن است. مدیران اقتصادی، چه در سطح بنگاه و چه در سطح کلان، همواره با شرایطی مواجهاند که در آنها اطلاعات ناقص، تغییرات سریع بازار، تحولات سیاسی و اجتماعی، و نوسانات جهانی بر نتایج تصمیمگیری اثر میگذارند.
در این میان، درک مفاهیم ریسک (Risk) و نااطمینانی (Uncertainty)، و نحوه مدیریت آنها، به یکی از بنیادیترین مباحث در علم اقتصاد و مدیریت تبدیل شده است.
ریسک و نااطمینانی: بازخوانی یک تمایز بنیادین
یکی از بنیادیترین تمایزهایی که در نظریههای تصمیمگیری اقتصادی مطرح شده، تفکیک میان ریسک (Risk) و نااطمینانی (Uncertainty) است؛ تمایزی که نخستین بار توسط اقتصاددان آمریکایی فرانک نایت (Frank H. Knight) در دهه 1920 در اثر مشهورش «ریسک، نااطمینانی و سود» مطرح شد و تا امروز، پایهای برای تحلیل بسیاری از مسائل مدیریتی و اقتصادی باقی مانده است.
ریسک چیست؟
در شرایطی که تمام نتایج ممکن از یک تصمیم یا رویداد قابل شناسایی باشند و همچنین بتوان احتمال وقوع هر یک از آنها را با دقت یا تخمین مشخصی بیان کرد، با یک وضعیت پرریسک مواجه هستیم. برای مثال، سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار دارای ریسک است؛ زیرا میدانیم که قیمت سهم میتواند بالا یا پایین برود و میتوانیم بر اساس دادههای گذشته یا مدلهای آماری، احتمال وقوع هر حالت را تخمین بزنیم.
بنابراین، در مواجهه با ریسک:
- خروجیها یا پیامدهای ممکن شناخته شدهاند.
- برای هر پیامد، میتوان احتمال مشخص یا تقریبی ارائه کرد.
- تصمیمگیرنده میتواند از روشهای کمّی مانند تحلیل آماری یا مدلسازی برای سنجش و مدیریت ریسک استفاده کند.
نااطمینانی چیست؟
در مقابل، زمانی که با موقعیتی روبهرو هستیم که نه فقط احتمال وقوع پیامدها بلکه حتی خود پیامدهای ممکن بهدرستی قابل شناسایی نیستند، در یک وضعیت نااطمینانی قرار داریم. در این شرایط، تصمیمگیرنده نمیداند دقیقاً با چه پیامدهایی مواجه خواهد شد و ازاینرو، نمیتواند حتی احتمال وقوع سناریوها را برآورد کند.
برای نمونه، ورود به یک بازار کاملاً جدید که هیچ تجربهای در آن وجود ندارد یا مواجهه با یک بحران جهانی بیسابقه (مانند پاندمی کرونا در سال 2020) را میتوان مصداق نااطمینانی دانست؛ چرا که ابعاد کامل پیامدها ناشناخته است و امکان پیشبینی آماری دقیق وجود ندارد.
در مواجهه با نااطمینانی:
- نه پیامدهای آینده بهطور کامل قابل پیشبینی هستند و نه احتمال وقوع آنها.
- ابزارهای آماری و کمّی بهتنهایی پاسخگو نیستند.
- تصمیمگیری بیشتر به قضاوت حرفهای، تجربه، شهود، و انعطافپذیری وابسته است.
اهمیت این تمایز در مدیریت اقتصادی
در فرآیند مدیریت اقتصادی، چه در سطح کسبوکارهای خرد و چه در سیاستگذاریهای کلان، درک دقیق این تمایز تعیینکننده است. مواجهه با ریسک را میتوان با ابزارهای علمی و دادهمحور مدیریت کرد؛ اما مدیریت نااطمینانی نیازمند رویکردهای استراتژیک، طراحی ساختارهای انعطافپذیر و گاهی حتی شهامت تصمیمگیری در تاریکی است.
مدیران موفق کسانی هستند که میدانند چه زمانی با یک ریسک قابل سنجش روبهرو هستند و چه زمانی در قلمرو نااطمینانی قدم میگذارند. تمایز نهادن میان این دو، به آنها امکان میدهد تا منابع، ابزارها و ظرفیتهای مناسبی را برای مواجهه با هر نوع وضعیت بسیج کنند.
محیطهای تصمیمگیری در مدیریت اقتصادی
تصمیمگیری در اقتصاد تحت سه محیط کلی صورت میگیرد: قطعیت، ریسک و نااطمینانی.
- قطعیت: در این حالت، تمامی اطلاعات، شرایط و نتایج کاملاً شناخته شده و قابل پیشبینی هستند. این شرایط در تصمیمات روزمره و معمول سازمانها دیده میشود.
- ریسک: در شرایط ریسک، اطلاعات ناقص است اما امکان تعیین احتمالات برای نتایج مختلف وجود دارد. مثلاً تخمین احتمال موفقیت یا شکست در ورود به بازار جدید.
- نااطمینانی: زمانی که اطلاعات بسیار محدود یا هیچ باشد و نتایج پیشبینیناپذیر باشند. تصمیمگیری در این شرایط چالشبرانگیزتر است و نیازمند رویکردهای منعطفتر و استفاده از سناریوهای مختلف است.
این دستهبندی به مدیران اقتصادی کمک میکند تا بسته به سطح کنترل و پیشبینیپذیری محیط، استراتژیهای مناسب را انتخاب کنند.

منابع ریسک و نااطمینانی در اقتصاد
عوامل کلان اقتصادی
یکی از مهمترین منابع ایجاد ریسک و نااطمینانی در فضای اقتصادی، عوامل کلان اقتصادی هستند. متغیرهایی همچون نرخ بهره، نرخ تورم، نرخ ارز، سطح بیکاری، و رشد اقتصادی از جمله شاخصهاییاند که تغییرات آنها میتواند پیامدهای گستردهای بر تصمیمگیریهای اقتصادی داشته باشد.
برای مثال، افزایش ناگهانی نرخ بهره ممکن است هزینه تأمین مالی را برای بنگاهها افزایش دهد و سودآوری پروژههای سرمایهگذاری را کاهش دهد. یا نوسانات شدید نرخ ارز میتواند صادرات و واردات را با چالشهای جدی مواجه کند. از آنجا که پیشبینی دقیق رفتار این متغیرها بسیار دشوار است، بنگاهها و سیاستگذاران اقتصادی دائماً با ریسکهای ناشی از این نوسانات مواجهاند.
در برخی موارد که رفتار این متغیرها کاملاً غیرمنتظره یا بیسابقه باشد، وضعیت از سطح «ریسک» فراتر رفته و وارد قلمرو «نااطمینانی» میشود.
سیاستهای دولت
دولتها نقش حیاتی در شکلدهی به محیط اقتصادی ایفا میکنند و به همین دلیل، تغییرات ناگهانی در سیاستگذاریهای عمومی میتواند منبعی بزرگ از ریسک و نااطمینانی باشد.
اصلاحات مالیاتی، تغییر در مقررات بازار کار یا تجارت، اعمال تعرفهها یا یارانهها، تغییر در سیاستهای پولی (مانند نرخ بهره یا حجم نقدینگی)، و حتی تصمیمات مرتبط با واردات و صادرات، همگی میتوانند بر برنامهریزیهای اقتصادی اثر بگذارند.
بسیاری از تصمیمات دولتها، بهویژه در کشورهایی با ساختار سیاسی بیثبات یا نبود شفافیت در سیاستگذاری، به شکل غیرقابل پیشبینی اتخاذ میشوند. در چنین شرایطی، بنگاهها و سرمایهگذاران با نااطمینانی قابل توجهی روبهرو هستند؛ زیرا نمیتوانند بر اساس روندهای گذشته، جهتگیری آینده سیاستگذاران را پیشبینی کنند.
تحولات بینالمللی
در دنیای بهشدت بههمپیوسته امروز، تحولات بینالمللی یکی دیگر از منابع اصلی ریسک و نااطمینانی بهشمار میرود. جهانیشدن باعث شده است که اقتصاد کشورها از نظر تجاری، مالی، و فناورانه به یکدیگر وابسته باشند.
بنابراین، وقوع بحرانهای مالی در یک منطقه، مانند بحران بانکی در آمریکا یا اروپا، میتواند اثر دومینویی بر سایر کشورها داشته باشد. درگیریهای ژئوپلیتیک، مانند جنگ، تحریمها، یا تغییرات در نظم بینالمللی، نیز میتوانند بر جریان تجارت و سرمایهگذاری تأثیر بگذارند.
شوکهای قیمتی در بازارهای جهانی مانند نفت، فلزات، و مواد غذایی نیز از جمله عواملی هستند که ریسکهای بزرگی برای واردکنندگان، صادرکنندگان و مصرفکنندگان ایجاد میکنند. نکته مهم این است که اغلب این تحولات خارج از کنترل کشورها یا بنگاهها هستند و پیشبینیپذیری محدودی دارند.
فناوری و نوآوری
تغییرات فناورانه یکی دیگر از منابع مهم ریسک و نااطمینانی در اقتصاد مدرن است. ظهور فناوریهای نوین در حوزههایی مانند هوش مصنوعی، اتوماسیون، بلاکچین، و اینترنت اشیاء، نهتنها فرصتهای جدیدی برای رشد و نوآوری ایجاد میکند، بلکه تهدیدهایی نیز برای مدلهای سنتی کسبوکار به همراه دارد. سازمانهایی که قادر به انطباق سریع با فناوریهای جدید نیستند، ممکن است بازار خود را از دست بدهند یا مزیت رقابتیشان کاهش یابد.
از سوی دیگر، فناوریهای نوظهور اغلب با عدم قطعیتهایی در مورد چارچوبهای قانونی، پذیرش بازار، و هزینههای پیادهسازی مواجهاند. از اینرو، سرمایهگذاری در نوآوری همواره با ریسک بالایی همراه است و تصمیمگیری در این حوزه نیازمند تحلیل دقیق و رویکردهای سنجیده است.
رفتار مصرفکننده
در نهایت، رفتار مصرفکنندگان نیز میتواند منبعی از نااطمینانی در تصمیمگیریهای اقتصادی باشد. در بسیاری از بازارها، ترجیحات مشتریان بهسرعت تغییر میکند و تحت تأثیر عوامل مختلفی همچون روندهای اجتماعی، مد، فناوری، اطلاعات رسانهای و حتی رویدادهای سیاسی قرار دارد. ظهور شبکههای اجتماعی باعث شده است که اطلاعات بهسرعت منتشر شود و سلیقه مصرفکنندگان بهگونهای غیرخطی و گاه پیشبینیناپذیر دگرگون گردد.
برای مثال، محصولی که بهیکباره در یک پلتفرم اجتماعی محبوب میشود، میتواند تقاضای عظیمی ایجاد کند و در عین حال، به همان سرعت هم از توجه عمومی خارج شود. این پویایی در رفتار مشتریان، بنگاهها را مجبور میکند که در تصمیمگیریهای خود همواره هوشیار و منعطف باشند و برای پاسخگویی به تغییرات سریع بازار آماده باشند.
کاربردهای عملی ریسک و نااطمینانی در مدیریت اقتصادی
ریسک و نااطمینانی در زمینههای متنوعی از مدیریت اقتصادی نقش کلیدی دارند:
- سرمایهگذاری: انتخاب بین گزینههایی با پروفایلهای مختلف ریسک و بازده، مثلاً مقایسه دو سرمایهگذاری با بازده مشابه ولی انحراف معیار متفاوت.
- ورود به بازار: تخمین احتمال موفقیت یا شکست در بازارهای جدید، که تأثیر زیادی بر استراتژیهای کسبوکار دارد.
- توسعه محصول: ارزیابی ریسک و بازده پروژههای توسعهای مانند معرفی محصول جدید با هزینه و درآمد پیشبینی شده.
- تنظیم قوانین و مقررات: مدیریت ریسک در تدوین قوانین به خصوص در حوزههایی که ریسک سلامت یا محیط زیست مطرح است، جایی که ممکن است تصمیمگیرندگان بین رویکرد محافظهکارانه (ممنوعیت) یا ریسکپذیر (اجازه فعالیت با نظارت) دچار تردید شوند.
شناخت و بهکارگیری صحیح این مفاهیم موجب تصمیمگیری هوشمندانهتر و متناسب با شرایط واقعی اقتصاد میشود.
معیارهای تصمیمگیری در شرایط ریسک
در شرایطی که ریسک قابل تخمین است، تصمیمگیرندگان بر اساس نگرش خود نسبت به ریسک از معیارهای مختلفی استفاده میکنند:
- ماکسیمین (Maximin): انتخاب گزینهای که بهترین نتیجه را در بدترین حالت ممکن ارائه دهد. این رویکرد محافظهکارانه است و برای شرایط عدم قطعیت شدید مناسب است.
- ماکسیماکس (Maximax): انتخاب گزینهای که بهترین نتیجه ممکن را داشته باشد، رویکردی خوشبینانه و ریسکپذیر.
- مینیماکس پشیمانی (Minimax Regret): انتخاب گزینهای که حداقل پشیمانی را در صورت بروز بدترین حالت ایجاد کند. این معیار برای کاهش حسرت ناشی از تصمیمهای اشتباه کاربرد دارد.
استفاده از این معیارها کمک میکند تا تصمیمگیرندگان بسته به سطح تحمل ریسک خود، بهترین انتخاب را انجام دهند.
پیامدهای اقتصادی نااطمینانی: نگاهی به تجربیات ایران و جهان
اثرات نااطمینانی در سطح کلان اقتصادی
نااطمینانیهای گسترده در اقتصاد، بهویژه در کشورهایی مانند ایران که تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارند، پیامدهای قابل توجهی بر عملکرد بازارها و تصمیمات اقتصادی دارد. یکی از بارزترین تأثیرات نااطمینانی، کاهش سرمایهگذاری مستقیم در بخشهای مهم اقتصادی است.
بهطور نمونه، در ایران بهدلیل نوسانات شدید نرخ ارز، تغییرات پیشبینینشده قیمت نفت و سیاستگذاریهای غیرشفاف و متغیر، میزان سرمایهگذاری در پروژههای کلیدی نفت و گاز تا حدود 30 درصد کاهش یافته است. این کاهش، علاوه بر کاهش رشد اقتصادی، موجب ایجاد تأخیر در توسعه زیرساختها و بهرهوری پایینتر صنایع شده است.
در همین حال، نااطمینانی باعث میشود که سرمایهگذاران و بنگاهها، به جای تخصیص منابع به فعالیتهای تولیدی و اقتصادی مولد، تمایل بیشتری به ورود به بازارهای سفتهبازی و داراییهای غیرمولد مانند طلا و ارز پیدا کنند. این تغییر جهت، منابع حیاتی اقتصاد را از مسیر توسعه و تولید دور میکند و به بیثباتیهای اقتصادی دامن میزند.
همچنین، در شرایط نااطمینانی بالا، ابزارهای سیاستگذاری اقتصادی مانند تغییر نرخ بهره، که معمولاً برای کنترل تقاضا و تثبیت اقتصاد بهکار میروند، اثربخشی خود را تا حد زیادی از دست میدهند. یعنی حتی اگر سیاستگذاران نرخ بهره را کاهش یا افزایش دهند، واکنش بازار و مصرفکنندگان به این تغییرات قابل پیشبینی نخواهد بود و اثرگذاری این سیاستها کاهش مییابد.
بررسی نمونههای صنعتی: تجربه ایران
نگاهی دقیقتر به برخی صنایع و بازارهای ایران، ابعاد مختلف نااطمینانی اقتصادی را به تصویر میکشد. در صنعت غذایی، به عنوان مثال، اجرای استانداردهای ایمنی مانند HACCP با مشکلات متعددی مواجه است.
نبود حمایت مالی کافی از سوی دولت و محدودیتهای مربوط به دانش فنی و مهارتی، باعث شده تا شرکتها در پذیرش این فناوریها با تردید و نااطمینانی روبهرو شوند. این وضعیت به کاهش کیفیت و امنیت محصولات غذایی و همچنین به افزایش ریسکهای بهداشتی منجر شده است.
از سوی دیگر، در بورس اوراق بهادار تهران، نااطمینانی سیاسی به ویژه در دورههای انتخابات، نقش مهمی در افزایش نوسانات بازار ایفا میکند. بر اساس مدلهای آماری پیشرفتهای مانند FIEGARCH و MSM، مشخص شده است که این نااطمینانی میتواند باعث افزایش تا 40 درصدی تلاطم و بیثباتی در قیمت سهام شود. این بیثباتی، ریسک سرمایهگذاری را بالا میبرد و ممکن است سرمایهگذاران را نسبت به ورود به بازارهای مالی دلسرد کند.

انواع ریسک
ریسک بازار (Market Risk)
ریسک بازار به آن دسته از مخاطراتی گفته میشود که از نوسانات قیمتی در بازارهای مالی و کالایی ناشی میشوند. این نوع ریسک معمولاً بر قیمت سهام، نرخ ارز، نرخ بهره و قیمت کالاهای اساسی مانند نفت یا فلزات اثر میگذارد.
برای مثال، کاهش ناگهانی قیمت نفت میتواند سودآوری شرکتهای فعال در حوزه انرژی را به شدت کاهش دهد. سرمایهگذاران و شرکتها در مواجهه با ریسک بازار از ابزارهایی مانند پوشش ریسک (hedging)، قراردادهای مشتقه و تنوعبخشی به پرتفوی استفاده میکنند.
ریسک مالی (Financial Risk)
ریسک مالی به مجموعهای از مخاطرات مرتبط با ساختار مالی بنگاه، هزینههای تأمین مالی، و توان بازپرداخت بدهیها اطلاق میشود. برای مثال، شرکتهایی که وابستگی زیادی به وامهای بانکی دارند، در صورت افزایش نرخ بهره یا کاهش جریانهای نقدی با خطر ناتوانی در بازپرداخت مواجه میشوند.
این نوع ریسک، اغلب به تحلیل صورتهای مالی، نسبتهای بدهی، و ارزیابی نقدینگی نیاز دارد. شرکتهایی که استراتژیهای ضعیف در تأمین مالی دارند یا ذخایر نقدی کافی ندارند، بیش از دیگران در معرض این ریسک قرار میگیرند.
ریسک عملیاتی (Operational Risk)
ریسک عملیاتی ناشی از نقص یا خطا در فرآیندهای داخلی، سیستمهای اطلاعاتی، نیروی انسانی، یا تصمیمات مدیریتی است. برای نمونه، اختلال در زنجیره تأمین، اشتباه در تولید یا خطای انسانی در حسابداری میتواند به خسارات جدی منجر شود.
همچنین حملات سایبری یا خرابی سیستمهای فناوری اطلاعات نیز از مصادیق مهم این نوع ریسک هستند. برخلاف ریسک بازار یا مالی، ریسک عملیاتی بیشتر به عوامل درونسازمانی مربوط میشود و کنترل آن مستلزم تقویت سازوکارهای نظارت داخلی، آموزش کارکنان، و ارتقای زیرساختهای مدیریتی است.
ریسک اعتباری (Credit Risk)
ریسک اعتباری زمانی بروز میکند که طرف مقابل یک معامله یا مشتری، نتواند یا نخواهد تعهدات مالی خود را پرداخت کند. این ریسک بهویژه در بانکها، مؤسسات مالی و کسبوکارهایی که فروش اعتباری دارند، بسیار حیاتی است.
عدم بازپرداخت وامها، نکول اوراق قرضه یا ناتوانی مشتریان در پرداخت اقساط، نمونههایی از این نوع ریسک هستند. ارزیابی اعتبار مشتریان، تعیین سقف اعتباری، و استفاده از وثایق و تضمینها از جمله روشهای مدیریت ریسک اعتباری است.
ریسک قانونی یا مقرراتی (Regulatory Risk)
ریسک قانونی به خطر ناشی از تغییر در قوانین، مقررات، و الزامات نظارتی اشاره دارد. این تغییرات میتوانند هزینههای اضافی بر دوش بنگاهها بگذارند، مدل کسبوکار را مختل کنند یا حتی باعث توقف فعالیتهایی شوند که تا پیش از آن مجاز بودهاند.
برای مثال، اعمال مقررات زیستمحیطی جدید ممکن است شرکتهای صنعتی را ملزم به سرمایهگذاریهای پرهزینه برای ارتقای فناوری کنند. در این زمینه، مشاوره حقوقی مستمر و رصد تحولات قانونی از ابزارهای ضروری برای کاهش این ریسک بهشمار میروند.
ریسک سیاسی (Political Risk)
ریسک سیاسی از بیثباتیهای سیاسی، دخالتهای دولتی در بازار، تغییرات ناگهانی در سیاستهای عمومی، و حتی تحریمهای بینالمللی ناشی میشود. در کشورهایی با ساختار حکومتی ناپایدار یا روابط خارجی متشنج، این ریسک بهشدت افزایش مییابد.
برای مثال، مصادره داراییها توسط دولت، ملیسازی صنایع، یا تغییر در قوانین سرمایهگذاری خارجی، همگی از مصادیق ریسک سیاسی هستند. بنگاهها برای مدیریت این ریسک معمولاً به تنوع جغرافیایی سرمایهگذاری، بیمههای سیاسی، و همکاری با شرکای محلی روی میآورند.
ریسک سیستماتیک و غیرسیستماتیک
در ادبیات اقتصاد و مالی، یکی از مهمترین تقسیمبندیها برای درک منشأ ریسک و چگونگی مدیریت آن، تمایز بین ریسک سیستماتیک و ریسک غیرسیستماتیک است. این تفکیک، نهتنها در نظریههای سرمایهگذاری و مالی کاربرد دارد، بلکه برای سیاستگذاران، مدیران اقتصادی، و تحلیلگران بازار نیز چارچوبی مفهومی برای تحلیل ماهیت ناپایداریها در فضای اقتصادی فراهم میکند.
ریسک سیستماتیک (Systematic Risk)
ریسک سیستماتیک به ریسکی اطلاق میشود که از عوامل کلان اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی ناشی شده و بر کل بازار یا اقتصاد تأثیر میگذارد. این نوع ریسک، ذاتاً غیرقابل اجتناب است، چراکه ناشی از تغییرات ساختاری یا رویدادهایی است که همه فعالان اقتصادی را درگیر میکند، فارغ از نوع صنعت یا ویژگیهای خاص یک بنگاه.
ویژگیهای ریسک سیستماتیک:
- غیرقابل تنوعبخشی: حتی اگر سرمایهگذار سبدی متنوع از داراییها داشته باشد، باز هم نمیتواند از این ریسک در امان بماند.
- ناشی از متغیرهای کلان: مانند رکود اقتصادی، تورم شدید، تغییر نرخ بهره، تحولات ژئوپلیتیکی، پاندمی جهانی یا فروپاشی بازارهای مالی.
- همبستگی بالا با کل بازار: داراییها تحت تأثیر این ریسک به صورت هماهنگ کاهش یا افزایش مییابند.
مثالها:
- بحران مالی 2008 که به سقوط قیمت سهام در تمام صنایع انجامید.
- همهگیری کووید-19 که فعالیت اقتصادی جهانی را به شدت کاهش داد.
- تصمیمات بانک مرکزی درباره نرخ بهره که بر تمام بازارهای سرمایهگذاری تأثیر میگذارد.
ریسک غیرسیستماتیک (Unsystematic Risk)
در مقابل، ریسک غیرسیستماتیک ریسکی است که به ویژگیهای خاص یک شرکت، صنعت یا پروژه مرتبط است. این نوع ریسک میتواند ناشی از مدیریت ضعیف، شکست در تولید محصول جدید، اختلال در زنجیره تأمین خاص یک شرکت، یا تغییر در مقررات یک صنعت خاص باشد.
ویژگیهای ریسک غیرسیستماتیک:
- قابل تنوعبخشی: با سرمایهگذاری در شرکتها و صنایع متنوع، میتوان این ریسک را کاهش داد یا حتی بهطور کامل حذف کرد.
- خاص یک واحد اقتصادی: برخلاف ریسک سیستماتیک، این نوع ریسک تمام بازار را تحت تأثیر قرار نمیدهد.
- ناشی از عوامل داخلی یا بخشی: مانند شکست محصول، رسوایی مدیریتی، یا افت تقاضا در یک صنعت خاص.
مثالها:
- افشای تخلف مالی در یک شرکت خاص (مانند رسوایی حسابداری در Enron یا Wirecard).
- افت شدید تقاضا برای دوربینهای دیجیتال در اثر ورود گوشیهای هوشمند.
- آتشسوزی در کارخانهای خاص که زنجیره تأمین شرکت را مختل میکند.
کاربرد در مدیریت سرمایهگذاری
این دو نوع ریسک نقش اساسی در مدیریت پرتفوی (Portfolio Management) ایفا میکنند:
- مدیریت ریسک غیرسیستماتیک: سرمایهگذاران میتوانند با تنوعبخشی (Diversification) به پرتفوی خود – یعنی سرمایهگذاری در داراییهایی از شرکتها، صنایع و مناطق جغرافیایی متفاوت – این نوع ریسک را به شدت کاهش دهند.
- مدیریت ریسک سیستماتیک: چون این ریسک قابل حذف از طریق تنوعبخشی نیست، باید با استراتژیهای کلانتری همچون تخصیص دارایی (Asset Allocation)، پوشش ریسک با ابزارهای مشتقه (hedging)، یا طراحی سبدهای مقاوم به شوک اقتصادی مدیریت شود.
| ویژگی | ریسک سیستماتیک | ریسک غیرسیستماتیک |
| منشأ | عوامل کلان اقتصادی و سیاسی | عوامل خاص شرکت یا صنعت |
| قابلیت تنوعبخشی | ندارد | دارد |
| دامنه تأثیر | کل بازار یا اقتصاد | شرکت یا صنعت خاص |
| ابزار مدیریت | تخصیص دارایی، پوشش ریسک | تنوعبخشی پرتفوی |
درک این تمایز برای تصمیمگیرندگان اقتصادی، سرمایهگذاران، و سیاستگذاران از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که به آنها کمک میکند تا منابع ریسک را شناسایی کرده، ابزارهای مناسب برای مدیریت آن را بهکار گیرند، و از اتخاذ تصمیمهای نادرست در مواجهه با نااطمینانیهای بازار جلوگیری کنند.
نقش احساسات و سوگیریهای رفتاری در تصمیمگیری اقتصادی
تصمیمگیری اقتصادی همواره صرفاً بر پایه منطق و محاسبات عقلانی شکل نمیگیرد. پژوهشهای متعدد در حوزه اقتصاد رفتاری نشان میدهند که احساسات انسانی و سوگیریهای روانی نقش بسیار مهمی در انتخابهای اقتصادی افراد و بنگاهها ایفا میکنند. یکی از این احساسات، اضطراب مالی است که میتواند موجب اتخاذ تصمیمهای محافظهکارانه و گاه افراطی شود.
برای مثال، فرد یا سازمانی که از نگرانیهای مالی رنج میبرد، ممکن است حتی در مواجهه با فرصتهای سرمایهگذاری پرسود نیز از پذیرش ریسک خودداری کند و ترجیح دهد منابع خود را به طور کامل حفظ کند، این در حالی است که چنین محافظهکاری میتواند فرصتهای رشد و سودآوری را از بین ببرد.
همچنین دو احساس قوی و متضاد، یعنی طمع و ترس، رفتار سرمایهگذاران را به شدت تحت تأثیر قرار میدهند. طمع، محرک گرایش به سفتهبازیهای پرریسک و ورود به بازارهای حبابگونه است؛ جایی که افراد به امید کسب سودهای سریع، از تحلیلهای منطقی فاصله میگیرند. در مقابل، ترس میتواند منجر به واکنشهای هیجانی و فروش گسترده داراییها در پایینترین قیمتها شود، بهویژه در دوران رکود و بیثباتی اقتصادی، که این رفتار اغلب زیانهای هنگفتی به سرمایهگذاران وارد میکند.
در بستر ایران، تأثیر احساسات و سوگیریهای رفتاری در تصمیمات اقتصادی بهویژه تحت تأثیر اخبار سیاسی بسیار چشمگیر است. به طوری که تحلیلها نشان میدهند بیش از 60 درصد نوسانات بازار سهام تهران را اخبار مربوط به تحولات منطقهای، از جمله رخدادهای خاورمیانه، توضیح میدهد. این امر بیانگر آن است که هیجانات سیاسی و نااطمینانی ناشی از تحولات خارجی، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری رفتار بازار و تصمیمگیری سرمایهگذاران دارد.

ریسکپذیری و فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی یکی از بنیادیترین عوامل تعیینکننده در نحوه درک، ارزیابی و پاسخ سازمان به ریسک و نااطمینانی است. فرهنگ سازمانی، مجموعهای از باورها، ارزشها، نگرشها و رفتارهای مشترک در درون یک سازمان است که بهصورت ضمنی یا صریح، جهتگیری آن را در مواجهه با محیط بیرونی و تصمیمات داخلی شکل میدهد.
در این چارچوب، ریسکپذیری به میزان تمایل سازمان به پذیرش ابهام، تجربه مسیرهای جدید، و حرکت در حوزههایی با نتایج نامطمئن اطلاق میشود.
طیف ریسکپذیری در سازمانها
سازمانها در برخورد با ریسک در طیفی از «ریسکگریز» تا «ریسکپذیر» قرار میگیرند:
- سازمانهای ریسکگریز (Risk-Averse): این دسته از سازمانها تمایل دارند از عدم قطعیت دوری کنند و به جای پذیرش فرصتهای پرریسک، بر ثبات، انطباق با مقررات و محافظت از داراییها تمرکز میکنند. معمولاً در صنایع با رگولاتوری سنگین مانند بانکداری، بیمه، بهداشت و انرژی، چنین فرهنگی غالب است. تصمیمگیری در این سازمانها بهشدت متکی به تحلیل دادهها، پروتکلهای نظارتی و بررسیهای حقوقی است و نوآوری در آنها روندی کند و محافظهکارانه دارد.
- سازمانهای ریسکپذیر (Risk-Taking): در نقطه مقابل، سازمانهای نوآور و چابک، بهویژه در حوزههایی مانند تکنولوژی، استارتاپها، و صنایع خلاق، تمایل دارند ابهام را بخشی طبیعی از رشد و یادگیری بدانند. این سازمانها بیشتر به آزمون و خطا روی میآورند، سریعتر تصمیمگیری میکنند و معمولاً فضای بیشتری برای شکست و یادگیری از آن فراهم میآورند. فرهنگ سازمانی آنها اغلب بر یادگیری سریع، تفکر طراحی، و تحمل خطا استوار است.
نقش ریسکپذیری در تدوین استراتژی
ریسکپذیری سازمان بهطور مستقیم بر نوع استراتژیهای انتخابی تأثیرگذار است. سازمانهای ریسکپذیر بیشتر به دنبال استراتژیهای تهاجمی، رشد سریع، توسعه بازارهای جدید، سرمایهگذاری در فناوریهای نوظهور و مدلهای کسبوکار نوآورانه هستند. در حالی که سازمانهای ریسکگریز معمولاً استراتژیهای دفاعی، بهینهسازی منابع، تمرکز بر بازارهای تثبیتشده، و کاهش هزینهها را ترجیح میدهند.
برای نمونه:
- یک شرکت فناوری ممکن است منابع قابل توجهی را صرف تحقیق و توسعه برای محصولاتی کند که تضمینی برای موفقیت آنها وجود ندارد.
- در مقابل، یک شرکت بیمه، پیش از هر گونه تغییر، نیاز به تحلیل دقیق دادهها و ارزیابی احتمالات خواهد داشت و تغییرات را مرحله به مرحله پیادهسازی میکند.
تأثیر رهبری و ساختار سازمانی
فرهنگ ریسکپذیری از بالا به پایین شکل میگیرد. رهبران سازمانی نقش تعیینکنندهای در ایجاد یا تغییر فرهنگ ریسکپذیری دارند. مدیران ارشد با حمایت از نوآوری، تحمل شکست و تشویق کارکنان به تجربهگرایی میتوانند فضای امنی برای ریسکپذیری خلق کنند.
همچنین ساختار سازمانی نیز اثرگذار است: سازمانهای انعطافپذیرتر معمولاً ریسکپذیرترند، در حالی که سازمانهای سلسلهمراتبی و بوروکراتیک، ظرفیت کمتری برای انطباق با تغییرات دارند.
رابطه با مدیریت دانش و یادگیری سازمانی
فرهنگ ریسکپذیر اغلب با فرهنگ یادگیری گره خورده است. سازمانهایی که اشتباه را فرصتی برای یادگیری میدانند، فضای بهتری برای مواجهه با نااطمینانی دارند. در این سازمانها، نهتنها تصمیمگیرندگان ارشد بلکه کل اعضای سازمان در فرآیند تحلیل ریسک و شناسایی فرصتهای ناشناخته مشارکت دارند.
نااطمینانی و سیاستگذاری اقتصادی
در سطح کلان اقتصادی، دولتها و نهادهای سیاستگذار نهتنها با متغیرهای پیچیده و درهمتنیده سروکار دارند، بلکه باید در شرایطی تصمیمگیری کنند که سرشار از ابهام، ریسکهای سیستمی، و فقدان اطلاعات کامل است.
برخلاف تصمیمگیرندگان در سطح بنگاه که میتوانند با محدود کردن دامنه تصمیمگیری خود، برخی از عدم قطعیتها را حذف کنند، سیاستگذاران کلان با نااطمینانیهای بنیادین مواجهاند که ریشه در ماهیت ناپایدار و پویای اقتصاد دارد.
منابع نااطمینانی در سیاستگذاری اقتصادی
سیاستگذاران اقتصادی با طیف وسیعی از عوامل ناپایدار مواجهاند که تصمیمگیری را دشوار میسازد:
- نااطمینانی درباره واکنش بازیگران اقتصادی: افراد، بنگاهها و نهادهای مالی ممکن است به یک سیاست خاص واکنشهایی غیرمنتظره نشان دهند. برای مثال، کاهش نرخ بهره لزوماً به افزایش سرمایهگذاری منجر نمیشود اگر اعتماد عمومی پایین باشد.
- نااطمینانی در دادهها و تأخیر زمانی در انتشار آنها: بسیاری از آمارهای اقتصادی با تأخیر، بازبینی، یا عدم دقت منتشر میشوند. این موضوع سبب میشود تصمیمگیری بر اساس دادههای ناقص یا منسوخ صورت گیرد.
- نااطمینانی ساختاری (Structural Uncertainty): ناشی از عدم شناخت کامل نسبت به ساختار واقعی اقتصاد، روابط میان متغیرها و واکنشهای بلندمدت اقتصاد به سیاستها.
- نااطمینانی جهانی و ژئوپلیتیکی: سیاستگذاران داخلی نمیتوانند اثرات بحرانهای جهانی، تحریمها، تغییرات قیمت کالاهای اساسی، یا جنگهای منطقهای را کاملاً پیشبینی یا کنترل کنند.
قضاوت سیاستگذارانه (Policy Judgment)
در چنین شرایطی، تصمیمگیری صرفاً بر اساس مدلهای کمی و قواعد از پیش تعریفشده کافی نیست. اینجاست که مفهوم قضاوت سیاستگذارانه اهمیت مییابد — توانایی ترکیب دانش نظری، تجربه عملی، تحلیل دادهها و شناخت تاریخی برای اتخاذ تصمیم در شرایط نامطمئن.
قضاوت سیاستگذارانه به معنای عبور از «اتوماسیون تصمیمگیری» و ورود به قلمرو «فهم انسانی از پویایی اقتصاد» است. سیاستگذاران موفق، اغلب کسانی هستند که میتوانند میان دادههای ناقص و مدلهای محدود، الگوهایی بسازند، فرضیات خود را تعدیل کنند، و تصمیماتی بگیرند که در عین ریسکپذیری، از تحلیل عقلانی و بینش تجربی برخوردار باشند.
سیاستگذاری در بحران: نمونههایی از نااطمینانی بالا
- بحران مالی جهانی 2008: بانکهای مرکزی مانند فدرال رزرو و بانک مرکزی اروپا با سیاستهایی چون تزریق نقدینگی، خرید داراییهای سمی (Quantitative Easing)، و کاهش نرخ بهره، در شرایطی اقدام کردند که پیامدهای این مداخلات تا حد زیادی نامشخص بود.
- پاندمی کووید-19: کشورها بدون هیچ الگوی قبلی، مجبور به تعطیلی اقتصاد، تزریق بستههای محرک اقتصادی و تنظیمات مالیاتی اضطراری شدند. پیشبینی نتایج این اقدامات — از جمله اثر آنها بر تورم، اشتغال یا بدهی عمومی — بسیار دشوار بود.
- شوکهای انرژی و نفت: تغییر ناگهانی در قیمت نفت یا اختلال در زنجیرههای تأمین جهانی، دولتها را وادار به سیاستگذاری سریع در حوزه یارانهها، قیمتگذاری، ذخیرهسازی استراتژیک و مدیریت ارزی کرده است — همه در بستری از نااطمینانی گسترده.
رویکردهای مواجهه با ریسک و نااطمینانی
در فضای پیچیده و پویای اقتصاد امروز، مدیران برای حفظ پایداری و دستیابی به عملکرد موفق، ناگزیرند با ریسک و نااطمینانی بهگونهای نظاممند و استراتژیک مواجه شوند. این مواجهه تنها محدود به اجتناب از خطر نیست، بلکه شامل شناسایی، تحلیل، ارزیابی و مدیریت فعالانه فرصتها و تهدیدها نیز میشود.
در ادامه، مهمترین رویکردهای مقابله با ریسک و نااطمینانی در مدیریت اقتصادی، با توضیحی جامعتر ارائه میشوند:
تحلیل سناریو (Scenario Analysis)
تحلیل سناریو یکی از روشهای کلاسیک و مؤثر برای برخورد با شرایط پرابهام است. این رویکرد بر پایهی فرضیهسازی دربارهی آیندههای ممکن بنا شده است. در این روش، مدیران با طراحی سناریوهای مختلف — معمولاً شامل سناریوی خوشبینانه، بدبینانه و سناریوی محتمل یا پایه — تلاش میکنند پیامدهای مختلف تصمیمات خود را در شرایط گوناگون ارزیابی کنند.
برای مثال، در تحلیل سناریو برای سرمایهگذاری در یک کشور ناپایدار، ممکن است سناریوهایی برای ادامه تحریمها، لغو محدودیتها یا تشدید تنشهای سیاسی طراحی شود. این تحلیل کمک میکند تا تصمیمگیرندگان آماده تغییر مسیر بوده و برنامههایی متناسب با هر حالت از قبل طراحی کرده باشند. مزیت این روش، آمادگی ذهنی و عملی برای طیفی از اتفاقات است که ممکن است در فضای پرنااطمینان رخ دهد.
مدلهای احتمالاتی و آماری
در شرایطی که ریسکها قابل اندازهگیری هستند، استفاده از ابزارهای کمّی و مدلسازی آماری اهمیت ویژهای پیدا میکند. تحلیل حساسیت، تحلیل مونتکارلو (Monte Carlo Simulation)، تحلیل توزیعهای احتمالاتی (مثل توزیع نرمال، پواسون یا لگنرمال)، و مدلسازی سنجههایی مانند ارزش در معرض خطر (Value at Risk – VaR)، به مدیران این امکان را میدهد که سناریوهای مختلف را با استفاده از دادههای عددی ارزیابی کنند.
در این چارچوب، تصمیمگیرندگان میتوانند برآورد کنند که احتمال وقوع ضرر یا سود در چه حدودی قرار دارد و نسبت به آن، سیاستهای پوششی یا اصلاحی طراحی کنند. این رویکرد برای مدیریت ریسکهای مالی، اعتباری و بازار کاربرد گستردهای دارد، اگرچه در مواجهه با نااطمینانیهای بنیادین یا ناشناخته، قدرت کمتری دارد.
بیمه و ابزارهای پوشش ریسک
انتقال ریسک به دیگران از طریق ابزارهای مالی، یکی از روشهای مهم مدیریت ریسک است. بیمههای سنتی برای پوشش دادن خطراتی مانند آتشسوزی، سرقت یا خسارت فیزیکی بهکار میروند، اما در سطح بالاتر، ابزارهای مالی مانند قراردادهای آتی (futures)، اختیار معامله (options) و قراردادهای سوآپ (swaps) برای پوشش نوسانات قیمت، نرخ بهره، یا نرخ ارز مورد استفاده قرار میگیرند.
این ابزارها، امکان تثبیت قیمتها یا حفاظت در برابر حرکات شدید بازار را فراهم میکنند. برای مثال، یک واردکننده میتواند با خرید قرارداد آتی نرخ ارز، خود را در برابر افزایش احتمالی نرخ دلار بیمه کند. استفاده مؤثر از این ابزارها نیازمند دانش مالی پیشرفته و تحلیل دقیق بازار است.
انعطافپذیری استراتژیک (Strategic Flexibility)
در جهانی که شرایط بهسرعت تغییر میکند، داشتن برنامهای کاملاً ثابت ممکن است به زیان منجر شود. به همین دلیل، رویکرد انعطافپذیری استراتژیک بهعنوان راهحلی هوشمندانه برای مواجهه با نااطمینانی مطرح میشود. این رویکرد، بر پایهی طراحی «گزینههای واقعی» (real options) در سرمایهگذاری یا تصمیمگیری بنا شده است.
بهعبارت ساده، شرکتها بهجای تعهد کامل به یک تصمیم، گزینههایی برای عقبنشینی، گسترش، تعلیق یا تغییر مسیر در آینده در نظر میگیرند. برای نمونه، یک شرکت ممکن است یک پروژه را در مقیاس آزمایشی آغاز کند تا در صورت موفقیت، آن را توسعه دهد، و در غیر این صورت، با حداقل هزینه متوقف کند. این رویکرد هم ریسکپذیری را امکانپذیرتر میکند و هم ظرفیت پاسخگویی به تغییرات را بالا میبرد.
مدیریت دانش و اطلاعات
در بسیاری از موارد، نااطمینانی نه از واقعیت خارجی بلکه از نبود اطلاعات دقیق، بهموقع یا تحلیلی ناشی میشود. از اینرو، سرمایهگذاری در زیرساختهای اطلاعاتی و ارتقاء دانش سازمانی، یکی از ارکان حیاتی کاهش نااطمینانی است.
این سرمایهگذاری میتواند شامل سیستمهای پایش بازار، ابزارهای تحلیل دادههای بزرگ (Big Data Analytics)، یادگیری ماشینی برای پیشبینی روندها، و آموزش مستمر کارکنان باشد.
همچنین تقویت فرهنگ تصمیمگیری مبتنی بر شواهد (evidence-based decision making) میتواند منجر به تصمیمگیریهای دقیقتر و واکنشپذیری بیشتر در مواجهه با ریسک شود. در عصر دیجیتال، بنگاههایی که توانایی بیشتری در گردآوری، تحلیل و بهرهبرداری از دادهها دارند، مزیت رقابتی بالاتری نیز در مدیریت نااطمینانی خواهند داشت.

چشمانداز اقتصاد ایران: تحلیلی از چالشها و راهکارهای سیاستی
چالشهای اصلی اقتصاد ایران
اقتصاد ایران در دهههای اخیر با مجموعهای از مشکلات و محدودیتهای ساختاری مواجه بوده که ریشه در وابستگی شدید به درآمدهای نفتی، تحریمهای بینالمللی و ناپایداری سیاستهای اقتصادی دارد.
این شرایط موجب شده تا نااطمینانی به یکی از ویژگیهای اصلی فضای اقتصادی کشور تبدیل شود. در مدلهای اقتصادی ایران، سهم «جزء اخلال» یا همان خطا (Error Term) بسیار بزرگ است، که این موضوع به وضوح نشان میدهد عوامل غیراقتصادی مانند تحریمها، تنشهای سیاسی و تغییرات ناگهانی در سیاستها، تاثیر بسیار عمیقی بر اقتصاد دارند و پیشبینیپذیری آن را کاهش دادهاند.
از سوی دیگر، نااطمینانی فراگیر در محیط کسبوکار باعث کاهش سرمایهگذاریهای مولد و طولانیمدت شده و بدین ترتیب رشد اقتصادی بلندمدت را تحت تأثیر منفی قرار داده است. سرمایهگذاران به دلیل عدم اطمینان از ثبات قوانین، نرخ ارز و شرایط کلان، از انجام پروژههای بزرگ و استراتژیک خودداری میکنند که این موضوع به کاهش اشتغال، تولید و توسعه زیرساختها منجر میشود.
راهکارهای پیشنهادی برای کاهش نااطمینانی و تقویت اقتصاد
برای مقابله با این چالشها و بهبود فضای اقتصادی، اتخاذ راهکارهای سیاستی دقیق و هدفمند ضروری است. نخستین گام در این مسیر، شفافسازی سیاستها و انتشار برنامههای میانمدت و بلندمدت اقتصادی است. ارائه نقشه راه روشن و قابل پیشبینی، میتواند به کاهش سردرگمی فعالان اقتصادی و افزایش اعتماد آنها کمک کند.
ایجاد صندوقهای ثباتبخش، مشابه صندوق ذخیره ارزی که بتواند شوکهای نوسانی درآمدهای نفتی را جذب و تعدیل کند، راهکار دیگری است که میتواند نوسانات درآمدهای نفتی را کنترل کرده و به پایداری مالی دولت و اقتصاد کمک نماید.
در نهایت، تقویت نهادهای رتبهبندی ریسک و توسعه مؤسسات مستقل ارزیابی پروژهها، به ویژه در حوزههای سرمایهگذاری و تأمین مالی، اهمیت بالایی دارد. این نهادها میتوانند با ارائه ارزیابیهای دقیق و بیطرفانه از ریسکها، به کاهش نااطمینانی در تصمیمگیریهای اقتصادی کمک کنند و بستر بهتری برای جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی فراهم آورند.
نتیجهگیری
مدیریت اقتصادی در قرن بیستویکم، بدون درک دقیق و عمیق از ماهیت ریسک و نااطمینانی، ممکن نیست. تصمیمگیرندگان باید با استفاده از ابزارهای تحلیلی، دادههای دقیق، سناریوهای محتمل، و مهارتهای قضاوت مدیریتی، نهتنها ریسکها را شناسایی و کنترل کنند، بلکه از فرصتهایی که در دل نااطمینانی نهفتهاند نیز بهرهبرداری نمایند.
در جهانی که تغییرات مداوم و سریع به قاعده تبدیل شدهاند، توانایی سازمانها و دولتها در مدیریت ریسک و نااطمینانی، به یکی از شاخصهای اصلی موفقیت بلندمدت تبدیل شده است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.