بیکاری ساختاری چیست؟
بیکاری ساختاری Structural unemployment
بیکاری ساختاری زمانی ایجاد میشود که بین دانش و مهارتهایی که کارفرما از سوی کارکنان خود میخواهد، تفاوت وجود داشته باشد. معمولاً به دلیل تغییرات متعددی مانند رکود، صنعتی زدایی و غیره ایجاد می شود. در نتیجه افراد به دلیل نیازهای مهارتی متفاوت نمی توانند در اقتصاد کار کنند.
بیکاری ساختاری عدم تطابق بین مهارت های کارگران در اقتصاد و مهارت هایی است که کارفرمایان از کارگران می خواهند. دلیل اصلی این نوع ازبیکاری تغییرات تکنولوژیکی در بازار است که مهارت های بسیاری از کارگران شغلی را منسوخ می کند. به عنوان مثال، بسیاری از مشاغل تولیدی پرسود در ایالات متحده طی ۳۰ سال گذشته از بین رفته اند. مشاغل مربوط به تولید به مناطقی مهاجرت کرده اند که در چین و سایرین به هزینه های پایین نیاز دارند.
به طور خلاصه:
- بیکاری ساختاری بیکاری طولانی مدتی است که به دلیل تغییرات در یک اقتصاد به وجود می آید.
- این نوع بیکاری به این دلیل اتفاق میافتد که اگرچه مشاغل در دسترس هستند، اما بین آنچه شرکتها نیاز دارند و آنچه کارگران موجود ارائه میدهند، ناهماهنگی وجود دارد.
- بیکاری ساختاری می تواند برای چندین دهه ادامه داشته باشد و معمولاً برای معکوس شدن به یک تغییر اساسی نیاز دارد.
- فناوری تمایل دارد بیکاری ساختاری را تشدید کند، کارگران خاصی را به حاشیه راند و مشاغل خاصی مانند تولید را منسوخ کند.
- بیکاری ساختاری در مقایسه با بیکاری ادواری، بیکاری اصطکاکی یا بیکاری فصلی شکل شدیدتری از بیکاری است
بیکاری ساختاری چگونه کار می کند؟
بیکاری ساختاری توسط نیروهایی غیر از چرخه تجاری ایجاد می شود. این بدان معنی است که بیکاری ساختاری می تواند برای چندین دهه ادامه داشته باشد و ممکن است برای اصلاح وضعیت نیاز به تغییر اساسی داشته باشد. اگر بیکاری ساختاری مورد توجه قرار نگیرد، می تواند نرخ بیکاری را مدت ها پس از پایان رکود افزایش دهد و نرخ طبیعی بیکاری را افزایش دهد که به آن ” بیکاری اصطکاکی ” نیز می گویند .
صدها هزار شغل تولیدی با درآمد خوب در ایالات متحده طی سه دهه گذشته با مهاجرت مشاغل تولیدی به مناطق کم هزینه در چین و جاهای دیگر از بین رفتند. این کاهش در تعداد مشاغل عامل افزایش نرخ طبیعی بیکاری است. رشد فناوری در تمام زمینه های زندگی بیکاری ساختاری آینده را افزایش می دهد، زیرا کارگران بدون مهارت کافی به حاشیه رانده خواهند شد. با توجه به نرخ بالای منسوخ شدن تکنولوژی و استفاده روزافزون از هوش مصنوعی (AI) حتی افرادی که مهارت دارند نیز ممکن است با اضافه کاری مواجه شوند .
بیکاری ساختاری تحت تأثیر بیش از چرخه تجاری است که تحت تأثیر عدم تطابق عمده در سیستم اشتغال است.
علل بیکاری ساختاری
چندین محرک رایج وجود دارد که باعث بیکاری ساختاری می شود. یکی از دلایل اصلی بیکاری ساختاری، تغییرات تکنولوژیک است. همانطور که صنایع از یک فرآیند به فرآیند دیگر می روند و از قابلیت های تکنولوژیکی استفاده می کنند، بسیاری از مشاغل و نقش ها منسوخ می شوند. شرکت ها همچنین ممکن است به دنبال راه هایی برای استفاده از فناوری به عنوان اقدامات کاهش هزینه باشند و نیروی کار خود را در معرض خطر قرار دهند زیرا کسب و کار به دنبال راه های کارآمدتر برای فعالیت است.
با گسترش، بیکاری ساختاری ممکن است ناشی از آموزش ضعیف یا فقدان برنامه های آموزشی باشد. همانطور که کارگران با فرآیندهای کارآمدتر جایگزین می شوند، کارگران باید با یادگیری شیوه های تجاری جدید سازگار شوند. اگر آنها موفق به انجام این کار نشوند، ممکن است با نداشتن مهارت مناسب، بیکاری ساختاری را تداوم بخشند.
بیکاری ساختاری نیز ممکن است ناشی از رقابت و جهانی شدن باشد. در نظر بگیرید که چگونه نرخهای دستمزد متفاوت در سراسر جهان ممکن است شرکتها را به دیدن فرآیندهای تولید خارج از کشور ترغیب کند. شرکتها ممکن است از استخدام کارگران ماهرتر خانگی که خواهان غرامت بالاتر به نفع کارگرانی هستند که مایل به استخدام با هزینه کمتر هستند، صرف نظر کنند.
معایب بیکاری ساختاری
در حالی که رکود جهانی ۲۰۰۷-۲۰۰۹ باعث بیکاری ادواری شد ، بیکاری ساختاری را نیز در ایالات متحده افزایش داد . از آنجایی که نرخ بیکاری در اکتبر ۲۰۰۹ به بیش از ۱۰ درصد رسید، متوسط دوره بیکاری برای میلیون ها کارگر به طور قابل توجهی افزایش یافت.۲مهارتهای این کارگران در این دوره از بیکاری طولانی بدتر شد و باعث بیکاری ساختاری شد. این امر جنبه منفی شدیدی دارد که یافتن و حفظ شغل را برای کارگران دشوارتر می کند.
بازار رکود مسکن نیز بر دورنمای شغلی بیکاران و در نتیجه افزایش بیکاری ساختاری تأثیر گذاشت. نقل مکان به یک شغل جدید در شهر دیگر به معنای فروش خانه با ضرر قابل توجه است، که افراد زیادی حاضر به انجام آن نبودند و باعث ایجاد عدم تطابق مهارت ها و در دسترس بودن شغل می شد. بنابراین، ساختاری دارای مضرات مشخصی است که با متحمل شدن زیانهای مالی شخصی بزرگ حل میشود.
همین امر را می توان در مورد آموزش یا آموزش نیز گفت. اگر شرکتی نتواند یا تمایلی به سرمایه گذاری در هر یک از آنها برای کارمند خود نداشته باشد، ممکن است بار کارمند باشد که خودش به دنبال فرصت ها باشد. این نه تنها به این معنی است که کارمند باید برای فرصت های یادگیری هزینه کند، بلکه کارمند احتمالاً با توسعه مهارت های خود در حین کار در شغل بالقوه تمام وقت خود تحت فشار خواهد بود.
مثال ها
برای درک بهتر، مثال های زیر را از بیکاری ساختاری در نظر می گیریم.
تغییرات صنعت
آقای گورگ کارشناس تولید بود. او از ۱۹ سالگی مدیریت کف مغازه را بر عهده داشته است. بعداً مشاغل تولیدی از ایالات متحده به چین تغییر کردنداقتصاد جدید. در نتیجه کارفرمای فعلی از آقای گرج خواست تا با یک بسته انفصال از سازمان خارج شود. پس از ترک شغل، آقای گورگ نتوانست شغلی مطابق با مهارت های خود پیدا کند. به نوعی، او میتوانست موقعیتی بهعنوان مدیر فروش پیدا کند که به او دستمزد بسیار کم و پستی کمتر از پست قبلیاش میداد.
بیکاری فصلی
کارگری به نام آقای ادن سال ها در مزرعه انبه کار یدی انجام می دهد و تنها چهار ماه در سال به او اشتغال می دهد. بنابراین او با کار در یک مجتمع تجاری به عنوان نگهبان درآمد خود را مدیریت می کند.
منسوخ شدن فناوری
آقای دهل در نوشتن الگوریتم به زبان کامپیوتری خاص تجربه دارد. با این حال، همه می دانند که فناوری به سرعت تغییر می کند زیرا زبان منسوخ شده است. در نتیجه از آنجایی که زبان منسوخ شده است، تجربه آقای دهل در بازار بی فایده است. با توجه به چنین تغییرات تکنولوژیکی، کارفرمای آقای ذال از او خواسته است که سازمان را ترک کند. پس از آن، او مجبور شد در شغل مربوط به آموزش مهارت های نرم افراط کند، زیرا تخصص خود را در هیچ کجا پیدا نکرد.
مهمترین علل بیکاری ساختاری
دلیل اصلی بیکاری ساختاری عدم تطابق مهارت های کارگران با مشاغل موجود است. علل بیکاری ساختاری تفاوت مهارت ها به شرح زیر است:
۱- جغرافیایی
مکان هایی وجود دارد که مهارت های شغلی کارگر با مشاغل موجود مطابقت دارد، اما این مکان ها می توانند از منطقه جغرافیایی کارگر دور باشند و کارگران آمادگی نقل مکان به چنین مناطقی را ندارند.
۲- تغییرات کلان اقتصادی
کارگران مسن تر با این مسائل روبرو هستند. آنها در مهارت خاصی با کمال کار کرده اند. اما ناگهان مشاغل مربوط به آن مهارت خاص در هیچ کجا یافت نمی شوند و مهارت های آنها منسوخ شده است. اجازه دهید دبی را مثال بزنیم که به عنوان یک شرکت نفت خیز شناخته می شود. با این حال، در سناریوی امروزی، تبدیل به یکاقتصادکه بیشتر به گردشگری و لجستیک بستگی دارد. بنابراین تمام کارگرانی که در زمینه حفاری نفت تخصص داشتند بیکار بودند و کمبود نیروی کار متخصص و پرسنل در هتل وجود داشت.
۳- مربوط به دستمزد
مرتبط با دستمزد یکی از دلایل بیکاری ساختاری است که کارگران اغلب کار را نمی پذیرند زیرا بسته ای که ارائه می دهند بسیار کم است. با این حال، چنین بسته بندی های کم نیروی کار فراوانی است که به راحتی با قیمت پایین در دسترس است.
درمان بیکاری ساختاری
درمان بیکاری ساختاری می تواند به شرح زیر باشد:
- آموزش کارآمد نیروی کار: دولت ها باید تغییرات مورد نیاز در اقتصاد را بشناسند و برنامه های آموزشی برای هدایت نیروی کار و به روز رسانی آنها با تغییرات تکنولوژیکی و سایر تغییرات ایجاد کنند. از آنجایی که هزینه برنامه آموزشی برای برخی از کارگران مقرون به صرفه نیست، دولت باید تلاش کند تا این گونه برنامه های آموزشی را به صورت رایگان ارائه کند و پس از اتمام برنامه های آموزشی، کاریابی را تسهیل کند.
- شکستن موانع جغرافیای مرتبط: با توسعه فناوری اطلاعات، شکستن موانع جغرافیایی آسان تر است و کارگران می توانند به راحتی از مکان های دور با مجموعه مهارت هایی که دارند کار کنند.
معایب بیکاری ساختاری
ناکارآمدی
مشکل اصلی بیکاری ساختاری عامل ناکارآمدی است. وقتی برای درصد عظیمی از کارگران کار وجود نداشته باشد، نیروی کار زیادی که برای تولید استفاده می شود بلااستفاده می شود. فقط اقتصادهای کارآمد می توانند از آن استفاده کنندنیروی کاربه حداکثر خود
هزینه های پشتیبانی
یکی دیگر از معایب بیکاری ساختاری، هزینه کشور و حمایت از کارگران بیکار در یک نقطه مشخص است. اگرچه برخی از کشورها برای کمک به بیکاران هزینه ای پرداخت نمی کنند، اما برخی از کشورها مزایای نقدی یا غیر نقدی را به نیروی کار بیکار ارائه می کنند.
بی ثباتی
بیکاری ساختاری نیز بی ثباتی را در کشور افزایش می دهد. اگرچه بیکاری ساختاری در سطح پایین تر در اقتصادهای مدرن ضروری است، اما زمانی که به اوج خود می رسد ممکن است ناآرامی رخ دهد. به این دلیل که همه جویندگان کار می خواهند برای کسب درآمد شغلی پیدا کنند، اما اگر نتوانند شغلی پیدا کنند، ممکن است باعث خشونت شوند یا دولت را به تغییر وادار کنند.
جنایت
بیکاری و جرم با هم ارتباط دارند. مردم که نیاز به پول دارند، برای تامین مخارج زندگی خود دست به دزدی می زنند. جنایت باعث افزایش بی ثباتی در منطقه می شود. منجر به صرف پول برای امنیت به جای تولید کالا و خدمات می شود.
بیکاری ساختاری در مقابل انواع دیگر بیکاری
بیکاری ساختاری در مقابل بیکاری چرخه ای
بیکاری ساختاری و بیکاری ادواری هر دو به عنوان اشکال غیرارادی بیکاری شناخته می شوند. این بدان معناست که افراد ناخواسته بدون شغل هستند. اگرچه ممکن است به دنبال شغل باشند، اما نقشی پیدا نکرده اند.
تفاوت بین این دو اغلب در عمق، طول و شدت بیکاری است. بیکاری ادواری تا حد زیادی به دلیل عادات خرج کردن، رکود اقتصادی و سیاست های پولی یا مالی دولت رخ می دهد. همانطور که بسیاری از صنایع با موفقیت رو به افول می روند، بازار کار نیز رو به افزایش است. بیکاری دوره ای اغلب با بیکاری کوتاه مدت مشخص می شود که با چرخه های اقتصادی افزایش و کاهش می یابد.
برخی صنایع ممکن است بیشتر در معرض بیکاری ادواری باشند تا بیکاری ساختاری. به عنوان مثال، صنایع قدیمی مانند املاک و مستغلات را در نظر بگیرید. در حالی که بخش املاک و مستغلات دستخوش نوآوری می شود، بیشتر مستعد بیکاری دوره ای در نتیجه رکود اقتصادی یا سیاست پولی انقباضی است .
بیکاری ساختاری در مقابل بیکاری اصطکاکی
بیکاری اصطکاکی به عنوان یک شکل داوطلبانه از بیکاری تعریف می شود. افراد اغلب مشاغل خود را ترک می کنند تا مهارت های دیگر را توسعه دهند، به مدرسه بازگردند، یا با ایفای نقش های کم تقاضا، تعادل بین کار و زندگی را در اولویت قرار دهند. افرادی که به طور اصطکاکی بیکار هستند معمولاً به طور فعال به دنبال نقش یا به سادگی بین مشاغل هستند. این افراد اغلب می توانند به شکل قدیمی کار خود برگردند اما این کار را نمی کنند.
این در تضاد شدید با اشتغال ساختاری است که در آن افراد در بیکار بودن حرفی برای گفتن ندارند. علاوه بر این، بیکاری اصطکاکی اغلب با انتخابات مشخص می شود تا چیز جدیدی یاد بگیرد، نه اینکه مجبور به خروج از بازار از طریق تغییرات ساختاری شود. بیکاری اصطکاکی اغلب به صورت موردی اتفاق میافتد (اگرچه بیماری همهگیر ممکن است تعادل بین کار و زندگی را برای بسیاری در اولویت قرار داده باشد)، در حالی که بیکاری ساختاری به شدت در کل صنایع یا بازارها ریشه دارد.
بیکاری ساختاری در مقابل بیکاری فصلی
در حالی که بیکاری ساختاری عمیقاً در اقتصاد ریشه دارد، بیکاری فصلی ناشی از نوسانات موقتی در بازار است. اغلب به دلیل تعطیلات یا فصل ها، برخی از مشاغل به سادگی هر سال می آیند و می روند. اپراتورهای برفروب یا تهیهکنندگان اظهارنامه مالیاتی ممکن است به دلیل تغییر تقاضا در طول سال، در کل سال در نقش خود کار نکنند.
مانند بیکاری اصطکاکی، بیکاری فصلی معمولاً داوطلبانه در نظر گرفته می شود زیرا به طور ضمنی نشان می دهد که نقشی برای کل سال زمانی که اعطا می شود نخواهد بود. همچنین با بیکاری ساختاری متفاوت است زیرا معمولاً مدت زمان کوتاهی (اغلب کمتر از یک سال کامل تقویمی) طول می کشد.
چه چیزی باعث بیکاری ساختاری می شود؟
بیکاری ساختاری زمانی ایجاد می شود که تغییرات عمده ای در نحوه عملکرد جهان ایجاد شود. پیامدهای COVID-19 را در نظر بگیرید. همانطور که روند مصرف کنندگان تغییر می کند و جهان با ترجیحات جدید سازگار می شود، کارگران باید خود را وفق دهند در غیر این صورت به دلیل کهنگی شغل خود را از دست می دهند.
آیا بیکاری چرخه ای بهتر از بیکاری ساختاری است؟
از بسیاری جهات، بیکاری ادواری اغلب ارجح تر از بیکاری ساختاری است. بیکاری چرخه ای معمولاً مدت زمان کوتاه تری به طول می انجامد. بیکاری ادواری نیز معمولاً به دنبال نوسانات اقتصادی و چرخه های بازار است. بیکاری ساختاری عمیق تر در بازارها و مجموعه مهارت ها ریشه دارد و غلبه بر آن را دشوارتر می کند.
چرا بیکاری ساختاری بد است؟
غلبه بر بیکاری ساختاری به دلیل اینکه برخی مشاغل قبلاً در اقتصاد جا افتاده بودند دشوار است، اما دیگر به این مشاغل نیازی نیست. برای غلبه بر بیکاری ساختاری، کارگران معمولاً باید مایل به یادگیری مهارتهای جدید، سازگاری با استفاده از محصولات جدید، تغییر صنایع، یا حرکت فیزیکی به مکانهای جدید باشند. برخلاف بیکاری ادواری که از طریق چرخه های بازار حل می شود یا بیکاری فصلی که با گذشت زمان تغییر می کند، بیکاری ساختاری نیاز به اقدام عمدی برای غلبه بر آن دارد.
نتیجه
بیکاری ساختاری به دلیل عدم تطابق بین مهارت های کارگران و مشاغل موجود در بازار به وجود می آید. به دلیل بیکاری ساختاری، برخی از کارگران به سختی می توانند در اقتصاد اشتغال پیدا کنند. امروزه تولید و ساخت به سمت مشاغل ماشین محور رفته است که نیاز به نیروی انسانی را در سازمان از بین می برد. اما مدت زمان این بیکاری عموما میان مدت است.
بیکاری ساختاری معمولاً یک تا دو سال طول می کشد تا حل شود یا گاهی اوقات کمی بالاتر است. بنابراین، باید برنامههای آموزشی را برای بهروزرسانی کارگران با مشاغل موجود اجرا کرد تا مشکل بیکاری ساختاری به موقع برطرف شود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.