نظریه پول گرایی چیست؟
نظریه پول گرایی Monetarist Theory
نظریه پول گرایی یک نظریه اقتصاد کلان بنیادی است که بر اهمیت عرضه پول به عنوان یک نیروی کلیدی اقتصادی تمرکز دارد. مشترکان این نظریه معتقدند که عرضه پول عامل اصلی تعیین کننده سطوح قیمت و تورم است.
بر اساس این تئوری، افزایش عرضه پول به ناچار منجر به افزایش قیمت ها و تورم می شود، در حالی که کاهش عرضه پول منجر به کاهش تورم و مخاطرات و رکود می شود. تغییرات در عرضه پول همچنین بر سطح اشتغال و تولید تأثیر می گذارد، اما نظریه پول گرایی ادعا می کند که این تأثیرات موقتی هستند، در حالی که تأثیر آن بر تورم طولانی تر و قابل توجه تر است.
به طور خلاصه:
- نظریه پول گرایی، همانطور که توسط میلتون فریدمن رایج شده است، ادعا می کند که عرضه پول عامل اصلی در تعیین تورم در یک اقتصاد است.
- بر اساس این نظریه، سیاست پولی ابزار بسیار مؤثرتری نسبت به سیاست مالی برای تحریک اقتصاد یا کاهش نرخ تورم است.
- پول گرایی، نظریه اقتصاد کلان جایگزین اولیه برای نظریه اقتصادی کینزی است. پول گرایان به مداخله اقتصادی بسیار محدود دولت معتقدند، در حالی که کینزی ها مداخله فعال دولت را استدلال می کنند.
درک نظریه پول گرایی
بر اساس نظریه پول گرایی، اگر عرضه پول یک ملت افزایش یابد، فعالیت اقتصادی افزایش خواهد یافت و بالعکس. نظریه پول گرایی با فرمول ساده ای اداره می شود: MV = PQ، که در آن M عرضه پول، V سرعت (تعداد دفعاتی که در سال میانگین دلار خرج می شود)، P قیمت کالاها و خدمات و Q مقدار است. از کالاها و خدمات با فرض ثابت V، وقتی M افزایش می یابد، P، Q، یا هر دو P و Q افزایش می یابد.
سطوح عمومی قیمت ها بیشتر از تولید کالاها و خدمات افزایش می یابد که اقتصاد به اشتغال کامل نزدیک تر است. هنگامی که در اقتصاد سستی وجود داشته باشد، Q با سرعت بیشتری نسبت به P در نظریه پول گرایی افزایش می یابد. در ایالات متحده، فدرال رزرو (Fed) سیاست های پولی را بدون دخالت دولت تعیین می کند. فدرال رزرو بر اساس یک نظریه پول گرایی عمل می کند که بر حفظ ثبات قیمت ها (تورم پایین)، ترویج اشتغال کامل و دستیابی به رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) ثابت تمرکز دارد.
تاریخچه نظریه پول گرایی
در حالی که کلارک واربرتون، اقتصاددان، در ابتدا بسیاری از نظریه های پول گرایی را بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم مطرح کرد، میلتون فریدمن به عنوان مدافع اصلی پول گرایی امروزی شناخته می شود. نظریه پول گرایی توسط فریدمن در کتابی که به همراه آنا شوارتز نوشت، “تاریخ پولی ایالات متحده، ۱۸۶۷-۱۹۶۰” و در یک سخنرانی در سال ۱۹۶۷ در انجمن اقتصادی آمریکا توضیح داده شد. جالب اینجاست که در حالی که نظریه پول گرایی اساساً راهنمای سیاست های بانک مرکزی است، فریدمن با کل ایده بانک های مرکزی مانند بانک فدرال رزرو در ایالات متحده مخالف بود.
در واقع، فریدمن بخش عمده ای از رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ را به گردن فدرال رزرو انداخت و استدلال کرد که فدرال رزرو در همان لحظه ای که باید برای تحریک رشد اقتصادی آن را گسترش می داد، عرضه پول را کاهش داد. با توجه به اینکه بانکهای مرکزی وجود دارند، فریدمن استدلال کرد که سیاست پولی، گسترش یا انقباض عرضه پول ابزار بسیار مؤثرتری برای تأثیرگذاری بر اقتصاد نسبت به سیاستهای مالی – مالیاتها و فعالیتهای هزینهای دولت است.
چگونه عرضه پول بر اقتصاد اثر می گذارد؟
بانک مرکزی یک کشور می تواند عرضه پول را از طریق دستکاری نرخ های بهره افزایش یا کاهش دهد.
به عنوان مثال، در ایالات متحده، فدرال رزرو می تواند نرخ وجوه فدرال رزرو را تغییر دهد. نرخ بهره ای که با آن بانک ها می توانند یک شبه پول به بانک های دیگر قرض دهند. نرخ وجوه فدرال رزرو بر سایر نرخ های بهره در اقتصاد تأثیر می گذارد.
زمانی که نرخ وجوه فدرال رزرو بالاتر باشد، نرخ بهره به طور کلی افزایش می یابد. این امر میزان پول وام داده شده به مشاغل و مصرف کنندگان را کاهش می دهد و در نتیجه هزینه ها و رشد اقتصادی را کاهش می دهد. در مقابل، کاهش نرخ بهره، استقراض مصرف کنندگان و کسب و کارها را افزایش می دهد و در نتیجه باعث افزایش هزینه ها و تحریک رشد اقتصادی می شود.
معادله زیربنایی
یک معادله اساسی وجود دارد که پایه و اساس نظریه پول گرایی را تشکیل می دهد. این معادله به عنوان «معادله مبادله» شناخته می شود که به آن «نظریه کمیت پول» نیز گفته می شود. اگرچه این معادله به دلیل گسترش و اصلاح آن توسط اقتصاددانان اخیر بسیار پیچیده شده است، معادله اصلی به صورت زیر بیان می شود:
جایی که:
- M عرضه پول است.
- V سرعت پول است (نرخ گردشی که در آن یک واحد پول مثلاً یک دلار در یک سال خرج می شود)
- P میانگین سطح قیمت معاملات در اقتصاد (خرید کالا و خدمات) است.
- Q مقدار کل کالاها و خدمات تولید شده است – یعنی تولید یا تولید اقتصادی
طبق نظریه پول گرایی، V (سرعت پول) نسبتاً ثابت می ماند. بنابراین، M (عرضه پول) را تغییر می دهد که در درجه اول بر قیمت ها و تولید اقتصادی تأثیر می گذارد.
نمونه ای از نظریه پول گرایی
آلن گرینسپن، رئیس سابق فدرال رزرو از طرفداران نظریه پول گرایی بود. در سالهای اولیه حضورش در فدرال رزرو در سال ۱۹۸۸، او نرخهای بهره را افزایش داد ، رشد را کاهش داد و نرخ تورم را افزایش داد که تقریباً به پنج درصد رسید.
اقتصاد ایالات متحده در اوایل دهه ۱۹۹۰ وارد رکود شد. در پاسخ، رئیس گرینسپن با آغاز ولگردی و ولگردی بر کاهش نرخ بهره که منجر به طولانیترین دوره توسعه اقتصادی در تاریخ اقتصاد ایالات متحده شد، چشمانداز اقتصادی را تقویت کرد. یک سیاست پولی سست از نرخ بهره پایین، اقتصاد ایالات متحده را مستعد حباب کرد، که در بحران مالی ۲۰۰۸ و رکود بزرگ به اوج خود رسید.
محدودیت های نظریه پول گرایی
- حفظ رشد ثابت و متوسط عرضه پول غیرممکن است زیرا پول به اشکال مختلف در گردش است. بنابراین، شناسایی و کانالیزه کردن حجم پول بسیار دشوار است.
- به نظر می رسد که با اعمال سیاست های پولی، می تواند اقتصاد را تحت فشار قرار دهد. رویدادهای اقتصادی غیرقابل پیشبینی هستند و داشتن یک نرخ رشد معین میتواند اقتصاد را تحت فشار قرار دهد، زمانی که شکاف زیادی بین توسعه واقعی و تخمینی وجود دارد.
- در علم اقتصاد، شواهدی که از اعتقادات پولگرایان پشتیبانی میکند کمیاب است.
- سیاست پولی عوامل غیر پولی مانند دخالت سیاسی، توزیع نابرابر ثروت، فساد و غیره را حذف می کند.
نکات اصلی پول گرایی
چندین نکته اصلی وجود دارد که نظریه پول گرایی از معادله مبادله استخراج می کند:
- افزایش عرضه پول منجر به افزایش کلی قیمت در اقتصاد خواهد شد.
- افزایش عرضه پول تنها اثرات کوتاه مدت بر تولید اقتصادی (تولید ناخالص داخلی) و سطح اشتغال خواهد داشت.
- بهترین سیاست پولی برای بانک مرکزی این است که نرخ رشد عرضه پول را با نرخ رشد تولید ناخالص داخلی واقعی مطابقت دهد. این بهترین سیاست برای حمایت از رشد اقتصادی مستمر و پایین نگه داشتن نرخ تورم نسبتاً پایین است.
نکته آخر، کلید نظریه پول گرایی است. اقتصاددانان پول گرا معتقدند که دستکاری بانک مرکزی در عرضه پول باید محدود شود. آنها بر این باورند که بانک مرکزی که فعالانهتر تلاش میکند تا عرضه پول را تغییر دهد، به احتمال زیاد به اقتصاد آسیب میزند تا به نفع آن.
با این حال، این بحث ممکن است به شدت با بی اعتمادی اساسی پول گرایان به بانک های مرکزی به عنوان یک موسسه مرتبط باشد. این ایده در تضاد با نظریه اقتصادی کینزی است که از مداخله فعال و بدون محدودیت بانک مرکزی حمایت می کند.
نظریه پول گرایی در مقابل اقتصاد کینزی
پول گرایی، همانطور که فریدمن از آن حمایت می کند، در مقابل نظریه اقتصادی کینزی قرار می گیرد که در دهه ۱۹۳۰ به محبوبیت رسید. در حالی که پول گرایی بر سیاست پولی تمرکز دارد، نظریه کینزی بر سیاست مالی متمرکز است. فریدمن استدلال کرد که سیاست پولی اشتباه فدرال رزرو عامل اصلی رکود بزرگ بود. کینز معتقد بود که سیاست مالی دولت و افزایش مخارج دولت عامل کلیدی در تحریک اقتصادی است که در رکود است.
به طور کلی، اقتصاددانان کینزی معتقد به مداخله فعال بانک مرکزی و دولت در اقتصاد هستند، در حالی که پول گرایان مانند فریدمن معتقدند که بازارهای آزاد از نظر قیمت ها و اشتغال خود را تعدیل می کنند تا حداکثر سود را برای اقتصاد فراهم کنند. پول گرایان مخالف مداخله دولت در اقتصاد هستند، مگر به صورت بسیار محدود (با این باور که معمولاً بیشتر ضرر دارد تا فایده)، در حالی که اقتصاددانان کینزی دولت و بانک مرکزی را محرک های اولیه رفاه اقتصادی می دانند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.