اصطلاحات پرایس اکشن کدامند؟
اصطلاحات پرایس اکشن
در دنیای تحلیل تکنیکال، اصطلاحات پرایس اکشن یکی از اجزای جدانشدنی در منابع آموزشی، دورههای تخصصی و تحلیلهای حرفهای معاملهگران این سبک به شمار میروند. بسیاری از مفاهیمی که در تحلیلهای پرایساکشنی استفاده میشود، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم با این واژهها گره خوردهاند.
بنابراین، اگر معاملهگری با این اصطلاحات آشنایی نداشته باشد یا آنها را بهدرستی درک نکند، احتمال اشتباه در فهم مفاهیم اصلی این سبک تحلیل، تفسیر نمودارها و حتی بررسی تحلیلهای دیگران بسیار بالا خواهد بود.
در ادامه، هر یک از این اصطلاحات پرکاربرد را بهصورت جداگانه، خلاصه و با زبانی ساده توضیح میدهیم تا هم برای تازهکارها و هم برای تریدرهای با تجربه قابل استفاده باشد.
بیشتر بخوانید: پرایس اکشن ICT چیست؟ آموزش جامع Inner Circle Trader
در ادامه به هر یک از اصطلاحات پرایس اکشن خواهیم پرداخت.
معاملات Set up
ستاپ معاملاتی (Setup) در تحلیل پرایس اکشن به شرایط یا موقعیتی در نمودار گفته میشود که پس از شناسایی سطوح مهم حمایت و مقاومت، در تایم فریم میانی یا همان تایم فریم معاملاتی، علائمی ظاهر میشود که میتواند نشاندهنده فرصت مناسب برای ورود به معامله باشد.
فرآیند کار به این صورت است که ابتدا باید محدودههای حمایت و مقاومت را به دقت تشخیص دهید، چرا که این سطوح کلیدی، نقاطی هستند که احتمال تغییر جهت یا ادامه روند قیمت در آنها زیاد است. سپس در تایم فریم میانی یا تایم فریم معاملاتی (که معمولاً بازهای بین تایم فریم بلندمدت و کوتاهمدت است) به دنبال نشانههایی میگردید که بیانگر شروع حرکت جدید قیمت یا برگشت از این سطوح باشند.
ستاپهای معاملاتی نقش بسیار مهمی در تبدیل تحلیلهای پرایس اکشن به تصمیمات عملی ایفا میکنند. آنها به معاملهگر کمک میکنند تا بر اساس رفتار واقعی قیمت، زمان مناسب ورود به بازار، حد ضرر، و هدف سود را مشخص کند. در واقع، ستاپها ابزاری هستند که تحلیل ذهنی و تئوری پرایس اکشن را به معاملهگری قابل اجرا و سیستماتیک تبدیل میکنند.
این موقعیتها معمولا با تشکیل الگوهای خاص قیمت، شکستهای نادرست، پولبکها، یا واکنشهای مشخص قیمت به سطوح حمایت و مقاومت شناخته میشوند. شناخت و درک درست ستاپهای معاملاتی باعث میشود تا معاملهگر بتواند ریسک معاملات را کاهش داده و احتمال موفقیت خود را افزایش دهد.
ستاپ TST
یکی از مهمترین ستاپهای معاملاتی که در بررسی تایم فریمها با آن مواجه میشوید، ستاپ TST است. در این حالت، قیمت به محدوده حمایت یا مقاومت میرسد اما قادر نیست آن را بهطور کامل بشکند یا نفوذ کند. این نوع ستاپ نشاندهنده ضعف روند در عبور از سطح کلیدی است و معمولاً منجر به بازگشت قیمت میشود.
ستاپ BPB
در برخی مواقع، قیمت پس از عبور از محدوده حمایت یا مقاومت، مجدداً به آن سطح بازمیگردد که به این حرکت «پولبک» میگویند.
اگر پس از این بازگشت، قیمت دوباره در جهت روند اصلی حرکت کند، به این ستاپ، BPB یا «پولبک ساده» گفته میشود. این نشانهای است برای تأیید ادامه روند و فرصت ورود به معامله.
ستاپ BOF
ستاپ BOF یا «Breakout Failure» یکی از انواع مهم ستاپهای معاملاتی است که زمانی رخ میدهد که قیمت به محدوده حمایت یا مقاومت نفوذ میکند، اما برخلاف انتظار، نمیتواند روند شکست را حفظ کند و به سرعت باز میگردد. این شکست ناموفق میتواند به منزله سیگنال قوی برای تغییر جهت قیمت باشد و معاملهگران از آن برای شناسایی نقاط ورود معکوس استفاده میکنند.
ستاپ CPB
ستاپ CPB نیز شبیه به BPB است، با این تفاوت که پولبک (در ادامه مطلب پولبک هم توضیح داده شده است.) رخداده پیچیدهتر و پرجزئیاتتر است. این پولبکها ممکن است شامل چندین بازگشت کوچکتر و تغییرات متعدد قیمت باشند که شناسایی آنها نیازمند دقت و تجربه بیشتری است. در نتیجه، CPB نشاندهنده یک پولبک پیچیده است که همچنان میتواند ادامه روند اصلی را تأیید کند.
سوئینگها در پرایس اکشن
یکی از اصطلاحات پایه و کلیدی در تحلیل پرایس اکشن، سوئینگها هستند. سوئینگها نقاطی در نمودار قیمت محسوب میشوند که تغییر جهت حرکت قیمت را نشان میدهند و به معاملهگر کمک میکنند روند بازار را بهتر تشخیص دهد.
برای شناسایی سوئینگها معمولاً پنج کندل متوالی را بررسی میکنیم؛ کندل وسط را با توجه به دو کندل سمت چپ و دو کندل سمت راست تحلیل میکنیم تا بتوانیم تغییرات مهم قیمت را بیابیم.
دو نوع سوئینگ در پرایس اکشن تعریف میشود:
- Swing High (SH): نقطهای که قیمت به بالاترین حد خود میرسد و پس از آن روند نزولی آغاز میشود (قله).
- Swing Low (SL): نقطهای که قیمت به پایینترین حد خود میرسد و پس از آن روند صعودی شروع میشود (کف).
شناسایی صحیح سوئینگها یکی از اولین و مهمترین مراحل تحلیل پرایس اکشن است، چرا که این نقاط به عنوان مبنایی برای تعیین روند بازار و یافتن ستاپهای معاملاتی به کار میروند. بدون درک درست این اصطلاحات، تحلیل پرایس اکشن ناقص و کمدقت خواهد بود.
بیشتر بخوانید: پرایس اکشن سبک RTM – الگو و ستاپ های معاملاتی
Bullish در پرایس اکشن
اصطلاح Bullish (بولیش) یکی از واژههای پرکاربرد در تحلیلهای پرایس اکشن است و هم در مورد الگوهای قیمتی (Price Patterns) و هم در الگوهای کندلی (Candlestick Patterns) استفاده میشود. واژهی “Bullish” بهطور کلی به معنای صعودی بودن بازار یا انتظار حرکت قیمت به سمت بالا است.
به عبارت ساده، وقتی میگوییم یک الگو “Bullish” است، منظور این است که آن الگو احتمال شروع یا ادامه یک روند صعودی را نشان میدهد.
مثال: یکی از الگوهای شناختهشده کندلی، الگوی Bullish Engulfing (پوشای صعودی) است. این الگو از دو شمع تشکیل شده:
- شمع اول معمولاً نزولی و کوچکتر است.
- شمع دوم صعودی و بزرگتر است و کاملاً شمع اول را در بر میگیرد (engulf میکند).
تشکیل این الگو در یک ناحیه حمایتی یا پس از افت قیمت، میتواند نشانهای از تغییر روند و آغاز یک حرکت صعودی باشد و به همین دلیل، یک سیگنال بولیش (صعودی) تلقی میشود.
نکته تکمیلی: اصطلاح Bullish فقط محدود به الگوهای خاص نیست؛ هر زمان که تحلیلگر انتظار دارد قیمت افزایش یابد، ممکن است از واژهی Bullish استفاده کند—چه در مورد ساختار قیمت، چه رفتار کندلها، و چه در مورد جو روانی حاکم بر بازار.
Bearish در پرایس اکشن
اصطلاح Bearish (بیریش) دقیقاً در نقطه مقابل واژه Bullish قرار دارد و به معنای نزولی بودن بازار یا انتظار کاهش قیمت در آینده است. این واژه نیز مانند Bullish هم در تحلیل الگوهای قیمتی و هم در بررسی الگوهای کندلی کاربرد دارد.
وقتی گفته میشود یک الگو یا ساختار قیمتی Bearish است، به این معناست که نشانههایی از تضعیف قدرت خریداران و تقویت فروشندگان وجود دارد و احتمال شکلگیری یک روند نزولی یا ادامه آن بالاست.
مثال: یکی از الگوهای معروف کندلی، الگوی Bearish Engulfing (پوشای نزولی) است. این الگو از دو شمع تشکیل شده:
- شمع اول صعودی و معمولاً کوچکتر است.
- شمع دوم نزولی و بزرگتر است و بهطور کامل شمع اول را در بر میگیرد.
پیدایش این الگو در نزدیکی نواحی مقاومتی یا پس از یک حرکت صعودی میتواند نشانهای از بازگشت قیمت به سمت پایین باشد و به عنوان یک سیگنال نزولی قوی در نظر گرفته شود.
نکته تکمیلی: اصطلاح Bearish فقط مخصوص الگوهای کندلی یا قیمتی نیست. هر تحلیل یا نشانهای که خبر از ضعف تقاضا و احتمال افت قیمت بدهد، میتواند Bearish تلقی شود—از جمله تحلیل خطوط روند، سطوح مقاومت، رفتار حجم معاملات یا حتی رفتار احساسی بازار.
پیوت در پرایس اکشن
در تحلیل پرایس اکشن، اصطلاح پیوت (Pivot) به نواحی خاصی در نمودار قیمت اشاره دارد که احتمال واکنش بازار در آنها بالاست. این نواحی اغلب جایی هستند که چندین ابزار تحلیلی کلاسیک و مدرن، مانند سطوح حمایت و مقاومت استاتیک یا داینامیک، خطوط روند، سطوح فیبوناچی، سقفها و کفهای قیمتی گذشته و حتی حجم معاملات با یکدیگر همپوشانی دارند. این همپوشانی باعث میشود که آن منطقه از دید بسیاری از معاملهگران به عنوان یک ناحیه کلیدی تلقی شود.
در چنین نواحیای، قیمت ممکن است دچار مکث، بازگشت یا حتی تغییر روند کلی شود. معاملهگران معمولا رفتار کندلی و ساختار قیمتی در اطراف این نواحی را با دقت بررسی میکنند تا بتوانند تصمیمهایی مانند ورود به معامله، بستن معامله قبلی یا جابجایی حد ضرر را اتخاذ کنند.
از آنجا که نواحی پیوت حاصل تلاقی چندین سطح مهم تحلیلی هستند، توجه به آنها در استراتژیهای پرایس اکشن به معاملهگر کمک میکند تا نقاط ورود و خروج دقیقتری انتخاب کرده و احتمال خطا را کاهش دهد. این نواحی معمولاً مکانهایی هستند که قدرت عرضه و تقاضا به تعادل میرسد یا یکی بر دیگری غلبه پیدا میکند، و همین موضوع آنها را به نقاط کلیدی برای تصمیمگیری تبدیل میکند.
بیشتر بخوانید: معامله گران پرایس اکشن واقعا سود می کنند؟

سطوح حمایت و مقاومت (Support and Resistance)
سطوح حمایت و مقاومت از مهمترین نقاط روی نمودار قیمت به شمار میآیند که نقش تعیینکنندهای در تصمیمگیری معاملهگران برای خرید و فروش دارند.
سطح حمایت نقطهای است که در آن فشار خرید قویتر میشود و قیمت تمایل دارد از افت بیشتر جلوگیری کند. در این سطح، خریداران وارد بازار شده و تقاضا افزایش مییابد، بنابراین قیمت معمولاً پس از برخورد به این نقطه به سمت بالا باز میگردد.
در مقابل، سطح مقاومت جایی است که فشار فروش غالب میشود. فروشندگان در این محدوده داراییهای خود را میفروشند، زیرا احتمال برگشت قیمت از این نقطه زیاد است. این سطح به عنوان مانعی برای افزایش بیشتر قیمت عمل میکند.
به طور کلی، سطوح حمایت و مقاومت به عنوان خطوط مرزی در نمودار قیمت عمل میکنند که حرکت قیمت را محدود کرده و نقش حیاتی در تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن دارند. شناخت و درک این سطوح به معاملهگران کمک میکند تا نقاط ورود و خروج به بازار را با دقت بیشتری شناسایی کنند.
الگوهای نمودار (Chart Patterns)
در نمودارهای قیمت، الگوهایی قابل شناسایی وجود دارند که اطلاعات مهمی درباره تغییرات احتمالی قیمت به معاملهگران ارائه میکنند. این الگوها بر اساس رفتار جمعی معاملهگران و سرمایهگذاران در طول زمان شکل میگیرند و بازتابی از احساسات بازار هستند.
با تحلیل این الگوها میتوان روند آینده قیمت دارایی را پیشبینی کرد و بر اساس آن تصمیمهای معاملاتی اتخاذ نمود. از جمله معروفترین الگوهای کلاسیک که کاربرد فراوانی در تحلیل تکنیکال دارند، میتوان به الگوی مثلث، پرچم و سر و شانه اشاره کرد.
کندل استیک (Candlestick)
کندل استیک یا نمودار شمعی، نوعی نمایش گرافیکی قیمت است که تغییرات قیمت یک دارایی را در بازههای زمانی مشخص نشان میدهد. هر کندل نمایانگر چهار داده کلیدی است: قیمت باز شدن، قیمت بسته شدن، بالاترین قیمت و پایینترین قیمت در آن بازه زمانی.
این شمعها به معاملهگر کمک میکنند تا روند حرکتی بازار و تغییرات قیمتی را بهتر درک کند. همچنین با بررسی شکلها و الگوهای خاص کندل استیک میتوان نقاط ورود و خروج مناسب در معاملات را شناسایی و رفتار احتمالی قیمت در آینده را پیشبینی کرد.
فیلیپ (Flip) در پرایس اکشن
در پرایس اکشن، اصطلاح فیلیپ (Flip) به موقعیتی اطلاق میشود که در آن یک سطح کلیدی قیمتی—مثل مقاومت یا حمایت—پس از شکسته شدن، نقش خود را تغییر میدهد.
به بیان سادهتر، اگر قیمت موفق شود یک مقاومت را با قدرت پشت سر بگذارد، آن مقاومت شکستهشده میتواند به یک سطح حمایتی جدید و معتبر تبدیل شود. این حالت عکس نیز صدق میکند: اگر قیمت از یک سطح حمایتی به سمت پایین عبور کند، آن سطح ممکن است در آینده نقش مقاومت را ایفا کند.
این پدیده به عنوان «Flip» یا «Role Reversal» شناخته میشود و در تحلیلهای پرایس اکشن یکی از مهمترین نشانههای تغییر رفتار بازار است. معاملهگران با شناسایی این سطوح میتوانند نقاط ورود و خروج مطمئنتری انتخاب کرده و استاپ لاسهای دقیقتری تنظیم کنند، چرا که سطوح فیلیپ معمولا مناطقی هستند که تغییر محسوس در قدرت عرضه و تقاضا رخ داده است.
Support در پرایس اکشن
در تحلیل پرایس اکشن، ناحیهی Support یا حمایت به سطحی از نمودار گفته میشود که در آن تقاضا برای خرید بهطور قابلتوجهی افزایش مییابد و همین موضوع مانع از افت بیشتر قیمت میشود. در واقع، این سطح جاییست که خریداران وارد بازار میشوند و بهدلیل فشار بالای خرید، قیمت تمایل به بازگشت یا تثبیت پیدا میکند. به همین دلیل، به این ناحیه ناحیه تقاضا نیز گفته میشود.
معاملهگران سبک پرایس اکشن معمولاً از نواحی حمایتی برای شناسایی فرصتهای خرید، تعیین نقاط ورود مطمئن یا مشخصکردن محل قرارگیری حد ضرر (Stop Loss) استفاده میکنند. این نواحی معمولاً با سابقهی برگشتهای قیمتی در گذشته و همپوشانی با دیگر سطوح تکنیکال، اعتبار بیشتری پیدا میکنند و نقش مهمی در تحلیل بازار ایفا میکنند.
Breakout در پرایس اکشن
اصطلاح Breakout یا بریکاوت در پرایس اکشن به حالتی گفته میشود که قیمت موفق به عبور از یک سطح مهم معاملاتی میشود. این سطح میتواند یک ناحیه حمایت، مقاومت، یا حتی مرزهای یک الگوی قیمتی یا کندلی باشد. زمانی که شکست (Breakout) رخ میدهد، معاملهگران معمولاً آن را بهعنوان نشانهای برای ادامه روند قبلی یا آغاز یک حرکت جدید در جهت مخالف تفسیر میکنند.
اهمیت بریکاوت در این است که معمولاً پس از دورهای از نوسانات محدود یا تثبیت قیمت رخ میدهد، و با خود افزایش حجم معاملات و نوسانات قویتری به همراه میآورد. از همینرو، بسیاری از استراتژیهای معاملاتی در پرایس اکشن بر اساس شناسایی صحیح و بهموقع این شکستها طراحی شدهاند.
اسپایک در پرایس اکشن
در پرایس اکشن، اسپایک به معنای حرکت ناگهانی، سریع و شدید قیمت در نمودار است که معمولاً به شکل یک کندل با بدنه بلند و پرقدرت ظاهر میشود. این حرکت شارپی میتواند در جهت صعودی یا نزولی باشد و معمولاً نشاندهنده یک تغییر ناگهانی در فشار عرضه و تقاضا است.
اسپایکها معمولاً زمانی رخ میدهند که قیمت از یک سطح کلیدی معاملاتی، مانند سطوح حمایت یا مقاومت، عبور کند و بازار واکنش شدیدی نسبت به آن نشان دهد. همچنین، این حرکتهای ناگهانی میتوانند در نتیجه انتشار اخبار مهم اقتصادی، گزارشهای بنیادی یا رویدادهای غیرمنتظره بازار به وجود آیند.
این نوع حرکتها اهمیت زیادی در پرایس اکشن دارند، زیرا:
- نشاندهنده تغییر سریع احساسات بازار و ورود یا خروج سریع بازیگران بزرگ است.
- میتوانند به عنوان سیگنالی برای آغاز یک روند جدید یا پایان روند قبلی عمل کنند.
- معاملهگران از اسپایکها برای تعیین نقاط ورود و خروج به بازار و تنظیم استاپ لاس استفاده میکنند.
با این حال، چون اسپایکها حرکات ناگهانی هستند، نیاز به دقت بالایی در تحلیل و مدیریت ریسک دارند تا از اشتباهات معاملاتی جلوگیری شود.
بیشتر بخوانید: بهترین استراتژی های پرایس اکشن
ATR در پرایس اکشن
ابزار ATR (میانگین محدوده واقعی یا Average True Range) یکی از شاخصهای مهم و کاربردی در پرایس اکشن است که برای اندازهگیری میزان نوسان بازار به کار میرود. این ابزار به شما کمک میکند تا بفهمید قیمت در دورههای مختلف چقدر در حال تغییر و حرکت است.
وقتی مقدار ATR بالا باشد، یعنی بازار در حال تجربه نوسانات شدید و پرجنبوجوش است و حرکت قیمت نسبت به قبل بزرگتر و پرسرعتتر شده است. بالعکس، وقتی مقدار ATR پایین باشد، بازار در حالت آرامتر و با نوسان کمتر قرار دارد و قیمت بیشتر در محدودهای ثابت یا کمتحرک حرکت میکند.
نکته مهم این است که ATR به هیچ وجه روند بازار را تعیین نمیکند و فقط شدت و دامنه نوسانات را به شما نشان میدهد. بنابراین، این ابزار بیشتر به عنوان یک شاخص کمکی برای درک شرایط بازار و تنظیم مدیریت ریسک و استراتژیهای معاملاتی استفاده میشود.
گره در پرایس اکشن
در پرایس اکشن، وقتی قیمت برای مدتی در یک محدودهی کوچک و فشرده حرکت میکند و نوسانهای کوتاه و متراکم دارد، به این حالت گره معاملاتی گفته میشود. گرهها معمولاً زمانی شکل میگیرند که قیمت در حال استراحت یا تثبیت است و تصمیمگیری بازار برای حرکت بعدی انجام میشود.
این نواحی فشرده روی نمودار ممکن است نقش مهمی ایفا کنند؛ چون میتوانند به عنوان سطوح حمایتی یا مقاومتی معتبر عمل کنند و در ادامه، روی روند قیمت تاثیرگذار باشند. به عبارتی، گرههای معاملاتی نقاطی هستند که معاملهگران توجه زیادی به آنها دارند و معمولاً واکنشهای قابل توجهی در این مناطق دیده میشود.
روند (Trend) در پرایس اکشن
در پرایس اکشن، اصطلاح Trend به معنای روند بازار است و نشاندهنده جهت کلی حرکت قیمت در یک بازه زمانی مشخص میباشد.
روندها معمولاً به سه دسته اصلی تقسیم میشوند:
- روند صعودی (Bullish Trend): زمانی که قیمت به طور پیوسته در حال افزایش است.
- روند نزولی (Bearish Trend): وقتی قیمت به طور مداوم کاهش مییابد.
- روند رنج (Range یا Sideways Trend): زمانی که قیمت در یک محدوده مشخص و بدون جهتگیری قوی، نوسان میکند.
روند رنج به بازار نوسانی نیز معروف است و زمانی رخ میدهد که بازار در یک بازه محدود قیمت حرکت کند بدون اینکه جهت مشخصی داشته باشد. روندها ممکن است در طول زمان تغییر کنند و تشخیص زودهنگام تغییر روند، یکی از مهارتهای کلیدی معاملهگران پرایس اکشن است که میتواند فرصتهای سودآوری خوبی ایجاد کند.
روند صعودی (Uptrend) در پرایس اکشن
در پرایس اکشن، Uptrend یا روند صعودی زمانی شکل میگیرد که قیمت روی نمودار سقفهای بالاتری نسبت به سقف قبلی و کفهای بالاتری نسبت به کف قبلی ایجاد کند. به عبارت سادهتر، قیمت در حال حرکت به سمت بالا است و هر بار که کاهش موقتی دارد، در نقاط بالاتری نسبت به قبل حمایت میشود.
این ساختار قیمتی نشاندهنده تمایل بازار به افزایش قیمتهاست و معاملهگران پرایس اکشن معمولاً در این شرایط به دنبال فرصتهای خرید میگردند. همچنین، اصطلاح Uptrend اغلب هنگام رسم خط روند صعودی استفاده میشود که خطی است که کفهای بالاتر را به هم متصل میکند و جهت کلی حرکت قیمت را نشان میدهد.
روند نزولی (Downtrend) در پرایس اکشن
در پرایس اکشن، Downtrend یا روند نزولی زمانی شکل میگیرد که قیمت روی نمودار سقفهای پایینتر از سقف قبلی و کفهای پایینتر از کف قبلی بسازد. به عبارت دیگر، قیمت به طور کلی در حال کاهش است و هر بار که یک اصلاح موقتی رخ میدهد، در نقاط پایینتری نسبت به قبل حمایت میشود.
این الگوی حرکتی نشاندهنده فشار فروش قوی در بازار است و معاملهگران پرایس اکشن معمولاً در این شرایط به دنبال موقعیتهای فروش میگردند. همچنین، اصطلاح Downtrend معمولاً برای رسم خط روند نزولی استفاده میشود که کفها یا سقفهای پایینتر را به هم وصل میکند و جهت کلی حرکت قیمت را نشان میدهد.
روند رنج (Sideways Trend) در پرایس اکشن
در پرایس اکشن، اصطلاح Sideways Trend به دورهای اشاره دارد که قیمت بازار در یک محدوده مشخص و محدود، بدون حرکت جهتدار مشخص، نوسان میکند. به عبارت سادهتر، در این حالت قیمت نه روند صعودی دارد و نه نزولی، بلکه در یک بازه افقی و ثابت باقی میماند.
معاملهگران این سبک، به این وضعیت بازار معمولاً به عنوان روند رنج یا بازار تثبیت شده نیز نگاه میکنند. در چنین شرایطی، قیمت بین سطوح حمایت و مقاومت مشخصی حرکت میکند و معمولاً حجم معاملات کاهش مییابد.
در روند رنج، تشخیص نقاط ورود و خروج دقیقتر میشود و معاملهگران پرایس اکشن اغلب با تمرکز بر نواحی حمایت و مقاومت، معاملات کوتاهمدت یا نوسانگیری انجام میدهند.
بیشتر بخوانید: ۱۰ الگوی مهم پرایس اکشن

نسبت ریسک به ریوارد (Risk/Reward Ratio)
نسبت ریسک به ریوارد یکی از اصطلاحات کلیدی در پرایس اکشن است که میزان ریسک (ضرر احتمالی) یک معامله را با سود بالقوه آن مقایسه میکند. این نسبت به معاملهگر کمک میکند تا قبل از ورود به معامله، ارزیابی دقیقی از تعادل میان خطر و پاداش داشته باشد و تصمیمات آگاهانهتری بگیرد. به طور معمول، معاملهگران به دنبال نسبت ریسک به ریواردی هستند که سود احتمالی آن بیشتر از ریسک وارده باشد.
استاپ لاس (Stop Loss)
استاپ لاس یا حد ضرر، سفارشی است که معاملهگر برای محدود کردن ضررهای احتمالی در یک معامله تعیین میکند. این سطح قیمت، نقطهای است که اگر قیمت دارایی به آن برسد، معامله به صورت خودکار بسته شده و از ضررهای بیشتر جلوگیری میشود. استفاده صحیح از استاپ لاس به مدیریت ریسک کمک شایانی میکند و برای حفظ سرمایه در معاملات ضروری است.
حجم معامله (Volume)
حجم معامله به تعداد کل واحدها، سهام یا توکنهایی گفته میشود که در یک بازه زمانی مشخص خرید و فروش میشوند. حجم یکی از شاخصهای مهم تحلیل تکنیکال است و معمولاً برای تأیید صحت و قدرت حرکت قیمت استفاده میشود. افزایش حجم معمولاً نشاندهنده تأیید روند فعلی بازار و اعتبار بیشتر سیگنالهای معاملاتی است.
لگ یا گام حرکتی (Leg) در پرایس اکشن
در پرایس اکشن، اصطلاح لگ یا گام حرکتی به بخشی از حرکت قیمت گفته میشود که جهت مشخص و معینی دارد و بخشی از روند کلی بازار را تشکیل میدهد. به عبارت دیگر، لگ نمایانگر یک موج حرکت قیمت در جهت روند اصلی است که به صورت واضح و قابل تشخیص روی نمودار قابل مشاهده است.
برای مثال، فرض کنید بازار در یک روند نزولی بلندمدت قرار دارد. این روند بزرگ از چندین حرکت کوچکتر نزولی تشکیل شده است که هرکدام به عنوان یک لگ یا گام حرکتی نزولی شناخته میشوند. این لگها، پایه و ساختار روند کلی را میسازند.
همچنین لگها میتوانند همسو با روند اصلی باشند (لگهای حرکتی) یا در جهت مخالف روند، به عنوان لگهای اصلاحی (اصلاح قیمت) شکل بگیرند که معمولاً بعد از یک حرکت جهتدار بزرگ رخ میدهند و نشاندهنده استراحت یا تجدید انرژی روند هستند.
شناخت و درک لگهای حرکتی در پرایس اکشن برای تحلیل دقیقتر روند و تعیین نقاط ورود و خروج اهمیت بسیار بالایی دارد.
بیشتر بخوانید: تفاوت تحلیل کلاسیک تکنیکال و پرایس اکشن
VSA در پرایس اکشن
اصطلاح VSA مخفف عبارت Volume Spread Analysis است و در سبک پرایس اکشن به معنای تحلیل رابطه بین حجم معاملات و تغییرات قیمت روی نمودار میباشد.
این تکنیک به بررسی نحوه تغییرات حجم معاملاتی در کنار تغییرات قیمت میپردازد تا بتواند قدرت یا ضعف پنهان در بازار را تشخیص دهد. به عبارت سادهتر، VSA با تحلیل میزان حجم معامله شده (Volume) و بازه قیمتی کندلها (Spread) تلاش میکند رفتار معاملهگران حرفهای یا بزرگان بازار را شناسایی کند و بر اساس آن روندهای محتمل آینده را پیشبینی نماید.
در واقع، VSA به معاملهگر کمک میکند تا بفهمد آیا حرکت قیمت با حمایت کافی از حجم همراه است یا نه، و این اطلاعات به آنها دید بهتری درباره اعتبار روند و نقاط بازگشت احتمالی میدهد.
Market Structure در پرایس اکشن
اصطلاح Market Structure به معنی ساختار یا چارچوب کلی بازار است. در سبک معاملاتی پرایس اکشن، درک درست ساختار بازار یکی از پایههای اساسی تحلیل به شمار میآید.
این مفهوم یعنی قبل از هر چیز، معاملهگر باید روندهای اصلی بازار را شناسایی کند و نقاط کلیدی مثل سطوح حمایتی و مقاومتی را در بازههای زمانی مختلف و در مناطق مهم نمودار مشخص نماید.
شناخت ساختار بازار به شما کمک میکند تا تصویر واضحی از وضعیت کلی بازار داشته باشید؛ بدانید بازار در روند صعودی، نزولی یا رنج قرار دارد و سطوحی که ممکن است قیمت در آنها واکنش نشان دهد کداماند. این آگاهی باعث میشود تصمیمگیریهای معاملاتی شما دقیقتر و مبتنی بر تحلیلهای قویتری باشد.
به بیان ساده، Market Structure مسیر حرکت و الگوی کلی قیمت را به شما نشان میدهد و مبنای تحلیلهای بعدی پرایس اکشنی است.
پولبک (Pull back)در پرایس اکشن
پولبک زمانی رخ میدهد که قیمت پس از عبور از یک سطح مهم معاملاتی — که میتواند یک حمایت یا مقاومت کلیدی، یا حتی یک خط روند معتبر باشد — مجدداً به آن سطح بازمیگردد.
این بازگشت کوتاهمدت قیمت به سطح شکسته شده، فرصتی برای تثبیت حرکت و بررسی واکنش بازار نسبت به آن ناحیه است. پولبک در واقع تأییدکننده شکست سطح و ادامه احتمالی روند جدید به شمار میرود.
در پرایس اکشن، انواع مختلفی از پولبکها وجود دارد که بسته به شرایط بازار و ساختار قیمت، معاملهگران میتوانند از آنها برای تصمیمگیریهای معاملاتی استفاده کنند.
False Breakouts در پرایس اکشن
اصطلاح False Breakouts به شکستهای غیرواقعی یا فیک اشاره دارد که در نمودار قیمت اتفاق میافتد. در این حالت، قیمت یک سطح مهم معاملاتی — مثل حمایت یا مقاومت کلیدی — را میشکند، اما نتواند روند خود را در جهت این شکست حفظ کند و سریعاً به داخل محدوده قبلی بازگردد.
این شکستهای غیرواقعی معمولاً به دلایل متعددی از جمله تامین نقدینگی توسط بازیگران بزرگ بازار (معاملهگران نهادی) رخ میدهند. به عبارتی، این معاملهگران با ایجاد این شکستهای فیک، نقدینگی لازم برای ورود یا خروج از موقعیتهای بزرگ خود را فراهم میکنند.
شناسایی False Breakouts برای معاملهگران پرایس اکشن اهمیت زیادی دارد، زیرا این شکستها میتوانند باعث اشتباه در تصمیمگیری و ضرر شوند. به همین دلیل، تحلیل دقیق رفتار قیمت بعد از شکست سطح، کلید موفقیت در تشخیص شکستهای واقعی از فیک است.
BOS (Break of Structure) در پرایس اکشن
اصطلاح BOS یا «شکست ساختار بازار» در پرایس اکشن به زمانی اشاره دارد که ساختار روند فعلی بازار تغییر میکند یا شکست میخورد. به عنوان مثال، در یک روند صعودی، زمانی که قیمت موفق میشود قلههای مقاومتی قبلی را به سمت بالا بشکند، این شکست ساختار بازار محسوب میشود و نشانهای قوی از ادامه روند صعودی به حساب میآید.
به طور کلی، وقتی قیمت نواحی مهم عرضه و تقاضا را که قبلاً به عنوان سطوح مقاومتی یا حمایتی عمل میکردند، در جهت روند اصلی میشکند، معاملهگران پرایس اکشن این «Break of Structure» را به عنوان تأییدی بر قدرت روند و ادامه حرکت قیمت در نظر میگیرند.
در نتیجه، BOS یکی از ابزارهای کلیدی برای تشخیص تغییرات روند یا ادامه روند فعلی در تحلیل پرایس اکشن است.
بیس (Base) در پرایس اکشن
اصطلاح «بیس» در پرایس اکشن به یک الگوی معاملاتی اشاره دارد که طی آن قیمت برای مدتی در یک محدوده کوچک و فشرده به صورت جانبی یا ثابت نوسان میکند. این فاز تثبیت قیمت، که به آن «الگوی بیس» نیز گفته میشود، نشاندهنده تعادل نسبی بین عرضه و تقاضا قبل از حرکت بعدی قیمت است.
الگوی بیس میتواند به شکلهای مختلفی روی نمودار ظاهر شود، از جمله بیسهای مسطح یا منحنی که در هر صورت قیمت در این ناحیه وارد فاز استراحت و تعادل میشود و معاملهگران معمولاً منتظر یک شکست از این محدوده برای شروع روند جدید یا ادامه روند قبلی هستند.
تشخیص درست الگوی بیس به معاملهگر کمک میکند تا نقاط ورود و خروج بهتری را در بازار پیدا کند و از نوسانات غیرضروری جلوگیری کند.
تری پوش (Three Pushes) در پرایس اکشن
تری پوش یک الگوی معاملاتی مهم در سبک پرایس اکشن است که معمولاً در انتهای روندها شکل میگیرد و نشانهای از احتمال بازگشت روند فعلی محسوب میشود. این الگو زمانی رخ میدهد که قیمت در جهت روند اصلی سه حرکت یا فشار متوالی ایجاد کند، اما در نهایت نتواند روند را ادامه دهد و بازار آماده تغییر جهت میشود.
به عبارت دیگر، پس از سه حرکت متوالی (Push) در جهت روند، معمولاً خستگی یا کاهش قدرت روند به وجود میآید که باعث میشود قیمت در جهت مخالف برگردد. تشخیص الگوی تری پوش به معاملهگران کمک میکند تا نقاط احتمالی بازگشت قیمت را شناسایی کرده و از موقعیتهای ورود و خروج بهینه استفاده کنند.
الگوهای هارمونیک (Harmonic Patterns) در پرایس اکشن
الگوهای هارمونیک به مجموعهای از الگوهای قیمتی گفته میشود که هر کدام شکل و ساختار مشخص و متفاوتی دارند و معمولاً نشانههایی از بازگشت یا ادامه روند در بازار را به معاملهگران میدهند. این الگوها بر اساس نسبتهای دقیق فیبوناچی ساخته شدهاند و با شناسایی آنها، معاملهگران میتوانند نقاط محتمل تغییر جهت قیمت یا ادامه حرکت فعلی را پیشبینی کنند.
استفاده از الگوهای هارمونیک به معاملهگران کمک میکند تا زمانبندی بهتری برای ورود و خروج از معامله داشته باشند و ریسک معاملات خود را کاهش دهند. این الگوها شامل نمونههایی مانند گارتلی (Gartley)، بات (Bat)، پروانه (Butterfly) و خرچنگ (Crab) میشوند که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند.
گپ (Gap) در پرایس اکشن
گپ به نواحی خالی روی نمودار قیمت گفته میشود که هنگام باز شدن بازار در یک روز معاملاتی شکل میگیرند. به این صورت که قیمت باز شدن روز جدید، به طور قابل توجهی بالاتر یا پایینتر از قیمت بسته شدن روز قبل است و در نتیجه فضای خالی یا شکافی روی نمودار ایجاد میشود. در این ناحیه، عملاً هیچ معاملهای بین این دو قیمت صورت نگرفته است.
گپها میتوانند نشاندهنده تغییرات ناگهانی در احساسات بازار یا ورود اخبار مهم باشند و معمولاً به چند نوع مختلف تقسیم میشوند که هرکدام مفاهیم و کاربردهای خاص خود را در تحلیل پرایس اکشن دارند.
انواع گپ در پرایس اکشن به سه دسته اصلی تقسیم میشوند:
- گپ شکست (Breakaway Gap): زمانی که قیمت از یک محدوده تثبیت یا الگو عبور میکند و حرکت جدیدی را آغاز میکند.
- گپ فراری (Runaway Gap): در میانه روند قوی که نشاندهنده ادامه حرکت بازار است.
- گپ خستگی (Exhaustion Gap): نزدیک پایان روند که احتمال بازگشت یا اصلاح قیمت را نشان میدهد.
Impulsive در پرایس اکشن
در پرایس اکشن، Impulsive به نوع خاصی از گام حرکتی (یا لگ) اشاره دارد که در جهت روند اصلی بازار شکل میگیرد. این گام حرکتیها معمولاً با قدرت و سرعت بیشتری نسبت به دیگر حرکتها همراه هستند و نشاندهنده تسلط خریداران در روند صعودی یا فروشندگان در روند نزولی میباشند.
ویژگیهای لگ Impulsive:
- جهتدار بودن: این لگها دقیقاً همسو با روند اصلی بازار حرکت میکنند.
- قدرت زیاد: معمولاً دارای حرکت قوی و پرشتابی هستند که تغییرات چشمگیری در قیمت ایجاد میکنند.
- موج شماری: معاملهگران از این لگها برای شناسایی و شمارش امواج روند استفاده میکنند تا بتوانند حرکتهای بعدی بازار را پیشبینی کنند.
در مقابل، لگ اصلاحی چیست؟ وقتی گام حرکتی خلاف جهت روند اصلی بازار باشد، به آن لگ اصلاحی گفته میشود. این لگها معمولاً کوتاهتر و ضعیفتر هستند و نشاندهنده توقف موقت یا اصلاح قیمت قبل از ادامه روند اصلی به حساب میآیند.
مووینگ اوریج (Moving Average)
مووینگ اوریجها یا میانگینهای متحرک (MA) دستهای از اندیکاتورها هستند که جهت بررسی و تحلیل قیمت به کار میروند و یکی از مهمترین ابزارهای تحلیل تکنیکال محسوب میشوند. این اندیکاتورها انواع مختلفی دارند، اما در همه آنها اصل مشترک، محاسبه میانگین قیمت در دورههای زمانی مشخص است.
با استفاده از مووینگ اوریج روی نمودار قیمت، نوسانات جزئی و تصادفی بازار فیلتر میشود و روند کلی حرکت قیمت بهتر نمایان میشود. این ویژگی به معاملهگر کمک میکند تا وضعیت فعلی بازار را دقیقتر تحلیل کند و پیشبینی بهتری از روندهای آینده داشته باشد.
همچنین مووینگ اوریج ابزاری کارآمد برای اجرای روش پرایس اکشن است و درک شما را از حرکات قیمت به طور چشمگیری بهبود میبخشد.
محدوده تحکیم (Consolidation Range)
محدوده تحکیم یا کنسولیدیشن، به بازهای از قیمت گفته میشود که در آن، بازار در یک محدوده قیمتی مشخص حرکت جانبی و رِنج انجام میدهد. در این فاز، قیمت نوسانات شدیدی ندارد و خریداران و فروشندگان دچار بلاتکلیفی و تردید شدهاند؛ یعنی هیچ طرفی قدرت کافی برای شکستن روند فعلی ندارد. این محدوده معمولاً قبل از یک حرکت بزرگ (شکست یا Breakout) شکل میگیرد و تحلیلگران به دنبال نشانههای خروج قیمت از این محدوده برای شناسایی جهت حرکت بعدی بازار هستند.

ساختار بازار (Market Structure)
ساختار بازار به الگوی کلی حرکت قیمت در قالب قلهها (Highs) و کفها (Lows) گفته میشود که نشان میدهد بازار در چه روندی قرار دارد.
- اگر قلهها و کفها به تدریج بالاتر بروند، بازار روند صعودی دارد.
- اگر قلهها و کفها به تدریج پایینتر بیایند، روند نزولی است.
- و اگر قلهها و کفها در یک محدوده ثابت باقی بمانند و تغییر قابل توجهی نداشته باشند، بازار در حالت رنج یا خنثی قرار دارد.
درک صحیح ساختار بازار به معاملهگر کمک میکند تا بتواند بهتر جهت حرکت قیمت را پیشبینی کرده و تصمیمات معاملاتی بهتری بگیرد.
پینبار (Pin Bar)
پینبار یک کندل استیک با بدنه کوچک و سایه یا دم بسیار بلند است که نشان میدهد بازار ابتدا در یک جهت حرکت کرده اما فشار طرف مقابل باعث برگشت سریع قیمت شده است. این الگو معمولاً در نزدیکی سطوح حمایت یا مقاومت ظاهر میشود و نشانهای از احتمال معکوس شدن روند یا اصلاح قیمتی است.
کندل داخلی یا اینساید بار (Inside Bar)
اینساید بار الگویی دو میلهای است که کندل جدید کاملاً در داخل محدوده قیمتی کندل قبلی قرار میگیرد. این وضعیت نشاندهنده فشردگی و بلاتکلیفی بازار است و معمولاً قبل از شکست قیمت رخ میدهد. معاملهگران با مشاهده اینساید بار منتظر یک حرکت بزرگ یا شکست محدوده قیمتی میمانند تا وارد معامله شوند.
میلههای OHLC
میلههای OHLC اطلاعات چهار قیمت کلیدی بازه زمانی مشخص را نشان میدهند: باز شدن (Open)، بالاترین قیمت (High)، پایینترین قیمت (Low) و بسته شدن (Close). این ساختار پایهای برای تحلیل حرکت قیمت و روند بازار است و به معاملهگر کمک میکند قدرت و جهت حرکت قیمت را بهتر درک کند.
الگوی دوجی (Doji)
دوجی کندلی است با بدنه بسیار کوچک که باز و بسته شدن قیمت تقریباً در یک سطح قرار دارند. این وضعیت نمایانگر تعادل نسبی بین خریداران و فروشندگان و بلاتکلیفی بازار است. دوجی معمولاً در نزدیکی سطوح مهم حمایت یا مقاومت شکل میگیرد و هشدار احتمال برگشت روند را به همراه دارد.
کف یا سقف نوسانی (Swing High/Low)
سوئینگها نقاطی در نمودار هستند که قیمت در آنها به بالاترین یا پایینترین حد موقت رسیده و سپس جهت حرکت خود را تغییر میدهد. Swing High به قلهای گفته میشود که پس از آن روند نزولی آغاز میشود و Swing Low به کف قیمتی اشاره دارد که بعد از آن روند صعودی شروع میشود. این نقاط برای تشخیص روند کلی بازار و ترسیم سطوح حمایت و مقاومت کاربرد دارند.
شکست کاذب یا فیکاوت (Fakeout)
شکست کاذب زمانی اتفاق میافتد که قیمت به صورت موقت از سطح حمایت یا مقاومت عبور میکند اما پس از مدتی به داخل محدوده بازمیگردد. این حرکت میتواند معاملهگران را فریب دهد و باعث ورود یا خروج نادرست شود. تشخیص فیکاوتها برای جلوگیری از تصمیمات اشتباه در معامله اهمیت زیادی دارد.
بلوکهای سفارش یا اوردر بلاک (Order Blocks)
اوردر بلاکها مناطقی در نمودار هستند که در آن سفارشات بزرگ نهادی (بانکها یا موسسات مالی) انجام شده است. این مناطق معمولاً به عنوان حمایت یا مقاومت مهم در آینده شناخته میشوند و شناسایی آنها به معاملهگران کمک میکند نقاط احتمالی برگشت یا شروع حرکتهای بزرگ را پیشبینی کنند.
مناطق نقدینگی (Liquidity Zones)
مناطق نقدینگی نقاطی هستند که تعداد زیادی سفارش حد ضرر یا حد سود در آنها تجمع یافته است. معاملهگران نهادی معمولاً از این نقاط برای فعال کردن سفارشها و ایجاد حرکتهای شدید قیمتی استفاده میکنند. شناخت این مناطق به درک بهتر نوسانات بازار و نقاط حساس کمک میکند.
شکاف قیمت (Price Gaps)
شکاف قیمت زمانی رخ میدهد که بین دو کندل یا بازه زمانی، قیمت بدون معامله در بخشی از نمودار جابهجا شود. این نواحی که اغلب به دلیل اخبار یا رویدادهای ناگهانی به وجود میآیند، به عنوان حمایت یا مقاومت عمل میکنند و معمولاً قیمت تمایل دارد برای پر کردن این شکافها به آن نواحی بازگردد.
ریجکتشدن قیمت (Price Rejection)
ریجکت قیمت وقتی اتفاق میافتد که قیمت تلاش میکند از یک سطح کلیدی عبور کند اما به دلیل فشار عرضه یا تقاضا به سرعت به عقب بازمیگردد. این حالت معمولاً در کندلهایی با سایه بلند و بدنه کوچک دیده میشود و نشاندهنده ضعف روند کنونی و احتمال برگشت قیمت است.
الگوهای ادامهدهنده (Continuation Patterns)
الگوهای ادامهدهنده شکلهای خاصی از نمودار مانند پرچمها، گُوهها و مثلثها هستند که پس از یک مکث کوتاه، احتمال ادامه روند فعلی را نشان میدهند. این الگوها به معاملهگر کمک میکنند تا حرکتهای بزرگتر و پایدارتر روند را بهتر شناسایی و از آنها بهره ببرند.
مهمترین اصطلاحات پرایس اکشن (به صورت خلاصه)
| اصطلاح | توضیح کوتاه |
|---|---|
| حمایت و مقاومت (Support & Resistance) | سطوح قیمتی که در آنها عرضه یا تقاضا معمولاً تغییر میکند و باعث توقف یا برگشت حرکت قیمت میشود. |
| خط روند (Trend Lines) | خطوطی که جهت و روند حرکت قیمت را در نمودار نشان میدهند و برای شناسایی روند بازار استفاده میشوند. |
| الگوهای نمودار (Chart Patterns) | شکلها و ساختارهایی در نمودار که رفتارهای احتمالی قیمت را پیشبینی میکنند. |
| کندل استیک (Candlestick) | نمودار قیمتی که بازه باز شدن، بسته شدن، بالاترین و پایینترین قیمت را در هر دوره نمایش میدهد. |
| بریک اوت (Breakout) | زمانی که قیمت از یک سطح حمایت یا مقاومت یا الگوی نموداری مهم عبور میکند. |
| پولبک (Pullback) | حرکت کوتاهمدت قیمت در خلاف جهت روند اصلی قبل از ادامه روند. |
| نسبت ریسک به ریوارد (Risk/Reward Ratio) | نسبت میزان ریسک پذیرفته شده به سود مورد انتظار در معامله. |
| استاپ لاس (Stop Loss) | دستوری برای خروج خودکار از معامله به منظور محدود کردن ضرر. |
| حجم (Volume) | تعداد قراردادها یا سهام معامله شده در یک بازه زمانی مشخص که نشاندهنده شدت معاملات است. |
| سوئینگها (Swing High & Swing Low) | نقاطی در نمودار که تغییر جهت قیمت را نشان میدهند؛ قلهها و کفهای مهم روند. |
| ستاپ معاملاتی (Trade Setup) | موقعیتهای مشخصی که پس از شناسایی حمایت و مقاومت برای ورود به معامله در تایم فریم معاملاتی به وجود میآید. |
| پولبک پیچیده (Complex Pullback – CPB) | پولبکی که ساختاری پیچیدهتر و حرکتی غیرخطی نسبت به پولبک ساده دارد. |
| شکست نادرست (False Breakout – BOF) | وضعیتی که قیمت از حمایت یا مقاومت عبور میکند ولی نتوانسته حرکت خود را ادامه دهد. |
نتیجه گیری
با آشنایی و درک دقیق این اصطلاحات پرایس اکشن، قادر خواهید بود تحلیلهای مبتنی بر این سبک معاملاتی را بهتر فهمیده و مهارت خود را در انجام معاملات به روش پرایس اکشن به طور چشمگیری ارتقا دهید.
چنانچه با اصطلاح یا مفهومی در پرایس اکشن مواجه شدید که در فهرست بالا ذکر نشده است، میتوانید آن را در بخش دیدگاهها مطرح کنید تا توضیح جامعی درباره آن ارائه شود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.