جستجو برای:
سبد خرید 0
  • ثبت نام در صرافی
    • نوبیتکس
    • آبان تتر
    • کوینکس
    • توبیت
    • ال بانک
    • کی سی ایکس
    • بیت یونیکس
    • ایکس تی
  • ثبت نام در بروکر
    • آلپاری
    • ای پلنت
    • کپیتال اکستند
  • دوره های آموزشی
    • دوره معامله گر تک تیرانداز
    • نوسان گیری (اسکلپ)
    • فارکس
    • ارز دیجیتال
    • بورس
    • تحلیل تکنیکال
    • پرایس اکشن کلاسیک
    • پرایس اکشن آلبروکس
    • پرایس اکشن ICT
    • اقتصاد
    • هوش مالی
    • درآمد دلاری و گریز از تورم
    • متاورس
    • فیوچرز
    • استراتژی معاملاتی
    • تحلیل بنیادی
  • محصولات
    • کیف پول
    • پرایس اکشن
    • پی دی اف دوره ها
    • آزمون
    • پلنر
    • فیلتر بورس
  • کتابخانه
    • پی دی اف
    • بورس
    • ارز دیجیتال
    • فارکس
    • تحلیل تکنیکال
    • تحلیل بنیادی
    • متفرقه
  • مقالات
    • اندیکاتورهای متاتریدر
    • اقتصاد
    • ارز دیجیتال
    • بورس
    • دلار ، طلا ، اقتصاد
  • سبد خرید
  • تماس با ما
    • آیدی پشتیبانی سایت در تلگرام : mslposhtibani@
    • اینستاگرام
    • یوتیوب
    • آپارات
  • تحلیل
    • تحلیل هفتگی
    • تحلیل ماهانه
    0
    وب سایت اقتصاد معین صادقیان
    • ثبت نام در صرافی
      • نوبیتکس
      • آبان تتر
      • کوینکس
      • توبیت
      • ال بانک
      • کی سی ایکس
      • بیت یونیکس
      • ایکس تی
    • ثبت نام در بروکر
      • آلپاری
      • ای پلنت
      • کپیتال اکستند
    • دوره های آموزشی
      • دوره معامله گر تک تیرانداز
      • نوسان گیری (اسکلپ)
      • فارکس
      • ارز دیجیتال
      • بورس
      • تحلیل تکنیکال
      • پرایس اکشن کلاسیک
      • پرایس اکشن آلبروکس
      • پرایس اکشن ICT
      • اقتصاد
      • هوش مالی
      • درآمد دلاری و گریز از تورم
      • متاورس
      • فیوچرز
      • استراتژی معاملاتی
      • تحلیل بنیادی
    • محصولات
      • کیف پول
      • پرایس اکشن
      • پی دی اف دوره ها
      • آزمون
      • پلنر
      • فیلتر بورس
    • کتابخانه
      • پی دی اف
      • بورس
      • ارز دیجیتال
      • فارکس
      • تحلیل تکنیکال
      • تحلیل بنیادی
      • متفرقه
    • مقالات
      • اندیکاتورهای متاتریدر
      • اقتصاد
      • ارز دیجیتال
      • بورس
      • دلار ، طلا ، اقتصاد
    • سبد خرید
    • تماس با ما
      • آیدی پشتیبانی سایت در تلگرام : mslposhtibani@
      • اینستاگرام
      • یوتیوب
      • آپارات
    • تحلیل
      • تحلیل هفتگی
      • تحلیل ماهانه
    ورود به حساب کاربری

    وبلاگ

    وب سایت اقتصاد معین صادقیان > بلاگ > مقالات مدرسه معین > اقتصاد > اقتصاد رفتاری چیست؟ مثال‌ها، کاربردها، نظریه ها و تاثیرات

    اقتصاد رفتاری چیست؟ مثال‌ها، کاربردها، نظریه ها و تاثیرات

    1403/07/08
    مقالات مدرسه معین، اقتصاد
    اقتصاد رفتاری

    اقتصاد رفتاری Behavioral Economics

    اقتصاد رفتاری (Behavioral Economics) شاخه‌ای نوین و جذاب از علم اقتصاد است که به بررسی تأثیر عوامل روان‌شناختی، اجتماعی و هیجانی بر رفتار و تصمیم‌گیری افراد و گروه‌ها در شرایط اقتصادی می‌پردازد. این حوزه، ترکیبی از علم اقتصاد و روان‌شناسی است و با فرضیات اقتصاد سنتی تفاوت دارد. در اقتصاد سنتی، انسان‌ها به عنوان موجوداتی منطقی و خوددار در نظر گرفته می‌شوند، در حالی که اقتصاد رفتاری نشان می‌دهد که انتخاب‌های افراد غالباً تحت تأثیر احساسات و سوگیری‌های روان‌شناختی قرار می‌گیرد.

    پیش از پرداختن به اقتصاد رفتاری، باید پرسید: «اقتصاد رفتاری در تقابل با چه نوع اقتصادی قرار دارد؟ آیا چیزی به‌نام اقتصاد غیررفتاری وجود دارد و اگر بله، چه مفاهیمی را پوشش می‌دهد؟» پاسخ مثبت است. اقتصاد در دوره‌های مختلف، روی موضوعات متفاوتی تمرکز داشته است. این مفاهیم، هرچند در حال حاضر همگی به شکل موازی مطرح‌اند، اما در مقاطع زمانی خاصی برجسته بوده‌اند.

    در ابتدا، تمرکز اقتصاد روی تولید بود. سوالاتی که در این حوزه مطرح می‌شدند، شامل مباحثی نظیر قیمت تمام‌شده محصولات، راه‌های کاهش هزینه‌ها، و سهم عوامل تولید (زمین، نیروی کار، تجهیزات و دانش) در قیمت‌گذاری بودند. سپس، اقتصاد به عرضه و تقاضا پرداخت. اقتصاددانان سعی داشتند اثرات تغییرات تقاضا بر قیمت‌ها و رفتار بازار را بررسی کنند. در این مرحله، سوالات اساسی پیرامون اینکه آیا بازار به‌طور طبیعی به تعادل می‌رسد یا نیاز به دخالت دولت و نهادهای دیگر دارد، مطرح شد.

    وجه مشترک تمام این رویکردها، نگاهی مکانیکی به انسان بود. اقتصاددانان فرض می‌کردند که انسان‌ها موجوداتی کاملاً عقلانی و منطقی هستند که تصمیم‌هایشان بر مبنای محاسبات دقیق مالی و اقتصادی صورت می‌گیرد، گویی که در ذهن انسان یک کامپیوتر وجود دارد که این محاسبات را انجام می‌دهد.

    تاریخچه اقتصاد رفتاری

    اقتصاد رفتاری به عنوان شاخه‌ای مستقل از اقتصاد در دهه‌های 1950 و 1960 شکل گرفت. پیشگامانی مانند هربرت سایمون و جورج کاتونا به بررسی تأثیر عوامل روان‌شناختی بر رفتار اقتصادی پرداختند. آن‌ها نشان دادند که در شرایط عدم قطعیت، افراد از خردمندی محدودی برخوردارند و تصمیماتشان تحت تأثیر عوامل اجتماعی و هیجانی قرار می‌گیرد.

    در دهه‌های 1970 و 1980، اقتصاد رفتاری با پیشرفت‌های علم روان‌شناسی رشد چشمگیری را تجربه کرد. این پیشرفت‌ها به درک بهتر رفتار اقتصادی افراد کمک کرد و به تدریج جایگاه خود را در تحلیل‌های اقتصادی پیدا کرد. با گذشت زمان، اقتصاد رفتاری توانسته است بینش‌های جدیدی را در مورد تصمیم‌گیری‌های اقتصادی ارائه دهد و به شکل‌گیری سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی مؤثرتر کمک کند.

    از کجا شروع شد؟

    اقتصاد رفتاری از جایی آغاز شد که برخی اقتصاددانان متوجه شدند نظریه‌های کلاسیک و نئوکلاسیک به‌طور کامل نمی‌توانند رفتار واقعی انسان‌ها را در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی توضیح دهند. در نظریه‌های کلاسیک، فرض بر این بود که انسان‌ها منطقی و عقلانی عمل می‌کنند و همواره بهترین تصمیمات را برای بهینه‌سازی منافع خود می‌گیرند. این دیدگاه، احساسات و سوگیری‌های روان‌شناختی را نادیده می‌گرفت.

    ریچارد تیلر، استاد دانشگاه شیکاگو و برنده جایزه نوبل اقتصاد، این رویکرد را به چالش کشید. او معتقد بود که انسان‌ها در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی همیشه عقلانی عمل نمی‌کنند و عواملی چون احساسات، شناخت محدود، و تمایلات لحظه‌ای می‌توانند تصمیمات آنها را تحت تأثیر قرار دهند. تیلر با تلفیق روان‌شناسی و اقتصاد، سعی داشت به توضیح دقیق‌تری از رفتار انسان‌ها دست یابد.

    قبل از تیلر، اقتصاددانان بر اساس مدل‌های ریاضی و فرضیات عقلانی تصمیم‌گیری اقتصادی انسان‌ها را تحلیل می‌کردند. اما تیلر با ارائه مفاهیمی مانند “تلنگر” (nudge) نشان داد که حتی تغییرات کوچک در محیط تصمیم‌گیری می‌توانند رفتارهای بزرگتری در انسان‌ها ایجاد کنند. این تحول بنیادی به شکل‌گیری و توسعه اقتصاد رفتاری منجر شد.

    نظریه نئوکلاسیک

    در نظریه نئوکلاسیک، فرض بر این است که افراد دارای ترجیحات و باورهای کاملاً تعریف‌شده هستند و تصمیمات بهینه‌ای اتخاذ می‌کنند. این نظریه همچنین فرض می‌کند که انسان‌ها از توانایی‌های شناختی بی‌نهایت برخوردارند و همیشه منافع خود را بهینه می‌کنند. این دیدگاه به مفهوم “هومو اکونومیکوس” یا انسان اقتصادی معروف است.

    جان مینارد کینز نیز به تأثیر نوسانات کوتاه‌مدت در بازارهای سرمایه اشاره کرد. او معتقد بود که این تغییرات کوچک می‌تواند تأثیرات غیرمنطقی بر رفتار سرمایه‌گذاران داشته باشد. این تغییرات کوتاه‌مدت می‌توانند بازارها را بی‌ثبات کنند. اقتصاددانانی مانند پارتو و کلارک نیز بر این باور بودند که روان‌شناسی باید نقش مهمی در اقتصاد ایفا کند. پارتو معتقد بود که روزی خواهد رسید که اصول روان‌شناختی به مبنای علوم اجتماعی تبدیل شود. این دیدگاه‌ها نشان می‌دهد که روان‌شناسی از ابتدا در اقتصاد نقش مهمی داشته است.

    در نظریه نئوکلاسیک، فرض بر این است که افراد دارای ترجیحات و باورهای کاملاً تعریف‌شده هستند و تصمیمات بهینه‌ای اتخاذ می‌کنند. این نظریه همچنین فرض می‌کند که انسان‌ها از توانایی‌های شناختی بی‌نهایت برخوردارند و همیشه منافع خود را بهینه می‌کنند. این دیدگاه به مفهوم “هومو اکونومیکوس” یا انسان اقتصادی معروف است.

    جان مینارد کینز نیز به تأثیر نوسانات کوتاه‌مدت در بازارهای سرمایه اشاره کرد. او معتقد بود که این تغییرات کوچک می‌تواند تأثیرات غیرمنطقی بر رفتار سرمایه‌گذاران داشته باشد. این تغییرات کوتاه‌مدت می‌توانند بازارها را بی‌ثبات کنند.

    اقتصاددانانی مانند پارتو و کلارک نیز بر این باور بودند که روان‌شناسی باید نقش مهمی در اقتصاد ایفا کند. پارتو معتقد بود که روزی خواهد رسید که اصول روان‌شناختی به مبنای علوم اجتماعی تبدیل شود. این دیدگاه‌ها نشان می‌دهد که روان‌شناسی از ابتدا در اقتصاد نقش مهمی داشته است.

    بعد از جنگ جهانی دوم

    پس از جنگ جهانی دوم، مدل‌های ساده‌تری بر مبنای فرضیه بازار کارا و رفتار عقلانی در اقتصاد رواج یافتند. این مدل‌ها به دلیل سادگی و قابلیت پیش‌بینی، به سرعت در میان اقتصاددانان محبوب شدند. با این حال، اقتصاددانان رفتاری مانند ریچارد تالر معتقدند که این مدل‌ها واقعیت‌های انسانی را نادیده می‌گیرند.

    تالر استدلال می‌کند که فرضیه بهینه‌سازی رفتار افراد نادرست است. او معتقد است که انسان‌ها در تصمیم‌گیری‌های روزمره، مانند خریدهای ساده یا برنامه‌ریزی برای بازنشستگی، به اندازه‌ای که نظریه‌های اقتصادی ادعا می‌کنند، منطقی نیستند. اقتصاد رفتاری به دنبال اصلاح این کاستی‌ها با افزودن عوامل روان‌شناختی به مدل‌های اقتصادی است.

    پس از جنگ جهانی دوم، مدل‌های ساده‌تری بر مبنای فرضیه بازار کارا و رفتار عقلانی در اقتصاد رواج یافتند. این مدل‌ها به دلیل سادگی و قابلیت پیش‌بینی، به سرعت در میان اقتصاددانان محبوب شدند. با این حال، اقتصاددانان رفتاری مانند ریچارد تالر معتقدند که این مدل‌ها واقعیت‌های انسانی را نادیده می‌گیرند.

    تالر استدلال می‌کند که فرضیه بهینه‌سازی رفتار افراد نادرست است. او معتقد است که انسان‌ها در تصمیم‌گیری‌های روزمره، مانند خریدهای ساده یا برنامه‌ریزی برای بازنشستگی، به اندازه‌ای که نظریه‌های اقتصادی ادعا می‌کنند، منطقی نیستند. اقتصاد رفتاری به دنبال اصلاح این کاستی‌ها با افزودن عوامل روان‌شناختی به مدل‌های اقتصادی است.

    هدف اقتصاد رفتاری

    اقتصاد رفتاری شاخه‌ای از علوم اقتصادی است که با بهره‌گیری از داده‌ها و روش‌های روان‌شناسی شناختی، تأثیر عوامل روانی و اجتماعی بر رفتارهای اقتصادی افراد را بررسی می‌کند. هدف این حوزه کمک به کسب‌وکارها و سازمان‌ها در درک علل و پیامدهای انتخاب‌های غیرمنطقی مشتریان است.

    به عنوان مثال، این علم توضیح می‌دهد که چرا برخی افراد ترجیح می‌دهند کد تخفیف 100 هزار تومانی را به جای کد تخفیف 20 درصدی برای خرید کالایی به ارزش 500 هزار تومان انتخاب کنند. این رفتار نشان می‌دهد که افراد به مقدار مطلق تخفیف توجه بیشتری دارند تا مقدار نسبی آن، و چنین بینش‌هایی می‌تواند به بهبود استراتژی‌های بازاریابی و فروش کمک کند.

    کاربرد اقتصاد رفتاری

    اقتصاد رفتاری شاخه‌ای از اقتصاد است که روان‌شناسی و اقتصاد را ترکیب می‌کند تا رفتارهای غیرمنطقی انسان‌ها را بهتر درک کند. این اصول به دولت‌ها و کسب‌وکارها کمک می‌کند تا محیط‌هایی بسازند که مردم را به سمت انتخاب‌های بهتر سوق دهند.

    اقتصاد رفتاری به خطاهای شناختی و سوگیری‌های سیستماتیک در تصمیم‌گیری توجه دارد. برخلاف اقتصاد سنتی که انسان را موجودی کاملاً منطقی می‌داند، این شاخه نشان می‌دهد که افراد اغلب تحت تأثیر احساسات و انگیزه‌های آنی قرار دارند.

    در اقتصاد سنتی فرض می‌شود که افراد هزینه‌ها و منافع را به‌دقت محاسبه کرده و بهترین تصمیم را می‌گیرند. اما در واقعیت، افراد اغلب به لذت‌های آنی، مانند خریدهای تکانشی یا پرخوری، تن می‌دهند که به ضرر اهداف بلندمدتشان است.

    این خطاها ناشی از ساختار پیچیده مغز انسان هستند. مغز به‌صورت دموکراتیک عمل می‌کند و تصمیم‌گیری نتیجه تعامل نواحی مختلف آن است، که گاهی تضادها و ناهماهنگی‌هایی را در رفتارها ایجاد می‌کند.

    اقتصاد رفتاری به دولت‌ها و سازمان‌ها کمک می‌کند تا محیط‌هایی طراحی کنند که تصمیم‌گیری‌های افراد را بهینه‌تر کنند. با محدود کردن گزینه‌ها یا ارائه اطلاعات شفاف، می‌توان افراد را به سمت انتخاب‌های معقول‌تر هدایت کرد.

    مفاهیم کلیدی اقتصاد رفتاری

    برای درک بهتر اقتصاد رفتاری، لازم است با برخی از مفاهیم کلیدی مرتبط با آن آشنا شویم:

    راه حل دم دست (Availability Heuristic)

    این مفهوم بیان می‌کند که افراد معمولاً برای ارزیابی احتمال وقوع یک نتیجه خاص، به اطلاعاتی که به راحتی در ذهنشان شکل می‌گیرد، تکیه می‌کنند. به‌عنوان مثال، اگر شخصی درباره حمله‌های کوسه و خرس اطلاعات زیادی مطالعه کرده باشد، ممکن است فکر کند این حوادث شایع‌تر از آنچه که در واقع هستند، هستند.

    عقلانیت محدود (Bounded Rationality)

    این مفهوم به محدودیت‌های شناختی، اطلاعات و زمان افراد اشاره دارد. حتی اگر اطلاعات در دسترس باشد، افراد ممکن است انتخاب «صحیح» را نکنند، زیرا قادر به پردازش سریع اطلاعات جدید نیستند یا به حس درونی خود تکیه می‌کنند. این اصطلاح اولین بار توسط هربرت ای. سایمون در سال 1955 مطرح شد.

    اراده محدود (Bounded Willpower)

    این ایده نشان می‌دهد که افراد، حتی با درک گزینه‌های بهینه، غالباً انتخاب‌های کوتاه‌مدت را به جای پیشرفت درازمدت ترجیح می‌دهند. مثلاً ممکن است فردی به‌جای ورزش کردن، آن را به تعویق بیندازد و بگوید «از فردا شروع می‌کنم».

    زیان گریزی (Loss Aversion)

    زیان گریزی بیان می‌کند که مردم بیشتر از کسب سود، از ضرر بیزار هستند. برای مثال، گم کردن یک اسکناس 100 دلاری ممکن است احساس ناخوشایندی ایجاد کند که حتی خوشحالی ناشی از یافتن یک اسکناس 100 دلاری را جبران نکند.

    نظریه چشم انداز (Prospect Theory)

    نظریه چشم انداز بر اساس مشاهدات تجربی دانیل کانمن و آموس تورسکی در سال 1979 توسعه یافته است. این نظریه توضیح می‌دهد که چگونه افراد به موقعیت‌های برد و باخت واکنش نشان می‌دهند و زیان گریزی کلید اصلی آن است.

    خطای هزینه هدر رفته (The Sunk-cost Fallacy)

    این خطا به این واقعیت اشاره دارد که مردم به سرمایه‌گذاری در یک پروژه ضررده ادامه می‌دهند فقط به این دلیل که قبلاً هزینه زیادی روی آن گذاشته‌اند، حتی اگر ادامه این سرمایه‌گذاری به ضرر بیشتر منجر شود.

    حسابداری ذهنی (Mental Accounting)

    حسابداری ذهنی به این مفهوم اشاره دارد که افراد در شرایط مختلف به طرز متفاوتی به پول فکر می‌کنند. به‌عنوان مثال، اگر تعرفه اینترنت کاهش یابد، ممکن است مردم به خرید بسته‌های گران‌قیمت‌تر روی بیاورند و در نهایت همان مقدار پول را خرج کنند، به‌جای اینکه پس‌انداز کنند.

    مبانی اقتصاد رفتاری

    اقتصاد رفتاری بر این فرض استوار است که انسان‌ها موجوداتی منطقی هستند که تحت تأثیر سوگیری‌های شناختی و ترجیحات رفتاری قرار می‌گیرند.

    محدودیت عقلانیت

    مفهوم «عقلانیت محدود» (Bounded Rationality) در اقتصاد رفتاری بیان می‌کند که افراد در شرایطی که اطلاعات، زمان و توانایی شناختی محدودی دارند، نمی‌توانند بهترین گزینه‌های اقتصادی را انتخاب کنند. حتی در وجود اطلاعات مناسب، افراد ممکن است به دلیل ناتوانی در ارزیابی سریع و صحیح داده‌ها، به شهود خود اعتماد کرده و به تصمیمات غیر بهینه دست یازند. این محدودیت‌های شناختی می‌تواند منجر به خریدهای فوری بدون در نظر گرفتن گزینه‌های دیگر شود.

    سوگیری شناختی

    سوگیری‌های شناختی الگوهای فکری هستند که بر قضاوت و تصمیم‌گیری افراد تأثیر می‌گذارند. افراد ممکن است به اطلاعات اخیر بیش از حد اهمیت دهند یا به دنبال تأیید عقاید خود باشند. این میانبرهای ذهنی، همراه با عواطف، باعث می‌شوند که افراد گزینه‌ها و اولویت‌هایی را انتخاب کنند که احتمالاً به نفعشان نیست.

    ترجیحات رفتاری

    برخلاف فرضیه اقتصاد سنتی که بر ثابت بودن ترجیحات افراد تأکید دارد، اقتصاد رفتاری ادعا می‌کند که این ترجیحات در شرایط مختلف تغییر می‌کنند. به عنوان مثال، افراد ممکن است در جوانی به پس‌انداز توجهی نکنند، اما با گذشت زمان و مواجهه با چالش‌ها، ترجیحاتشان به سمت پس‌انداز بیشتر متمایل شود. این تغییرات می‌توانند بر تصمیم‌گیری‌های اقتصادی افراد تأثیرگذار باشند، حتی اگر آن تصمیمات بهینه نباشند، مانند هزینه کردن سرمایه برای دیگران به جای پس‌انداز یا سرمایه‌گذاری.

    بررسی انتخاب در اقتصاد رفتاری

    اقتصاد متعارف انسان‌ها را موجوداتی محاسبه‌گر، همه‌چیز‌دان و متأثر از نفع شخصی می‌داند. طبق فرضیات این مدل، افراد همواره به دنبال حداکثر کردن درآمد و ثروت خود هستند. مدل‌های ارائه شده در اقتصاد متعارف نشان می‌دهند که افراد چگونه باید رفتار کنند تا به نتایج ایده‌آل خود دست یابند.

    در مقابل، اقتصاد رفتاری به بررسی چگونگی تصمیم‌گیری افراد می‌پردازد و نشان می‌دهد که آن‌ها در شرایط خاص ممکن است رفتارهای متفاوتی از خود نشان دهند. این رویکرد بر عواملی چون احساسات، انگیزه‌ها و سوگیری‌های شناختی تأکید دارد که می‌توانند بر انتخاب‌های اقتصادی تأثیر بگذارند. در نتیجه، اقتصاد رفتاری به ما کمک می‌کند تا درک بهتری از رفتارهای واقعی انسان‌ها در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی داشته باشیم.

    بررسی هویت در تصمیم‌گیری

    هویت یک فرد با درک او از خودش و اینکه دوست دارد با چه مواردی شناخته شود، تعریف می‌شود. این هویت به‌طور قابل توجهی بر تصمیم‌های اقتصادی افراد تأثیر می‌گذارد و تفاوت‌های هویتی می‌تواند تصمیمات اقتصادی را به‌گونه‌ای توضیح دهد که درآمد و قیمت‌های نسبی قادر به توضیح آن‌ها نیستند. به عبارت دیگر، هویت می‌تواند عوامل مؤثر در تصمیم‌گیری را فراتر از جنبه‌های مالی در نظر بگیرد.

    تأثیر عضویت گروهی بر ترجیحات

    عضویت در گروه‌هایی که شما خود را با آن‌ها تعریف می‌کنید، می‌تواند به‌طور مستقیم بر «ترجیحات» (Preferences) شما تأثیرگذار باشد. برای مثال، اگر در جامعه‌ای زندگی کنید که مصرف گوشت خوک ممنوع است—مانند جوامع مسلمان و یهودی—تقاضای شما برای گوشت خوک به‌طور چشمگیری کاهش می‌یابد. این موضوع نشان‌دهنده تأثیر هویت اجتماعی بر انتخاب‌های اقتصادی است.

    تحقیق در مورد اهمیت هویت

    «جرج آکرلوف» و «ریچل کرانتون»—اقتصاددانان آمریکایی—تحقیقاتی را در مورد اهمیت هویت در تصمیم‌گیری اقتصادی انجام داده‌اند. استدلال پایه‌ای آن‌ها این است که سطح شادمانی شما یا دیگران با انجام اعمالی که هویت یا «خود انگاره» (Self-image) را تقویت می‌کند، افزایش می‌یابد. به‌علاوه، هویت شما به‌طور مستقیم وابسته به گروه‌هایی است که خود را با آن‌ها می‌شناسید و این گروه‌ها در شکل‌دهی به تصمیمات اقتصادی شما نقش دارند.

    عوامل موثر در تصمیم گیری در اقتصاد رفتاری

    تأثیر هیجانات بر تصمیم‌گیری در اقتصاد رفتاری

    احساسات نقش مهمی در تصمیم‌گیری افراد دارند و اقتصاد رفتاری به‌خوبی به این تأثیرات توجه می‌کند. در مدل‌سازی اقتصاد متعارف، احساسات معمولاً نادیده گرفته می‌شوند، که می‌تواند به تحلیل‌های ناقص منجر شود. برخی از حامیان اقتصاد رفتاری معتقدند که احساسات ممکن است با توانایی انسان‌ها در اتخاذ تصمیمات هوشمندانه در تضاد باشند.

    با این حال، گروه دیگری از محققان باور دارند که ترکیب احساسات، «شهود» (Intuition) و تجربه‌های قبلی می‌تواند تأثیر مثبتی بر فرآیند تصمیم‌گیری داشته باشد. این دیدگاه نشان می‌دهد که احساسات می‌توانند به عنوان ابزاری مفید عمل کنند و به افراد کمک کنند تا در شرایط پیچیده و نامطمئن به نتایج بهتری دست یابند. در نتیجه، درک نقش هیجانات در تصمیم‌گیری می‌تواند به بهبود تحلیل‌های اقتصادی و سیاست‌گذاری‌ها کمک کند.

    تأثیر آموزش بر نحوه تصمیم‌گیری در اقتصاد رفتاری

    اهمیت تأثیر آموزش بر نحوه تصمیم‌گیری در اقتصاد رفتاری به وضوح در مطالعات مختلف نمایان است. آموزش می‌تواند به بهبود توانایی افراد در اتخاذ تصمیم‌های کارآمد و منطقی کمک کند و در نتیجه به افزایش بهره‌وری و ثروت ملی منجر شود.

    رابرت فرانک و همکارانش نشان داده‌اند که افرادی که بیشتر در زمینه اقتصاد متعارف آموزش دیده‌اند، بیشتر تمایل دارند به دنبال منافع شخصی خود باشند. این موضوع به‌ویژه در مورد «سواد مالی» (Financial Literacy) صدق می‌کند. افرادی که با مفاهیم مالی مانند نرخ بهره مرکب، تورم و بودجه‌بندی آشنا نیستند، ممکن است در تصمیم‌گیری‌های مالی خود دچار مشکلات جدی شوند.

    افزایش سواد مالی می‌تواند به افراد کمک کند تا به‌طور بهتری در زمینه سرمایه‌گذاری و پس‌انداز عمل کنند و از خدمات مالی کم‌کیفیت اجتناب کنند. بنابراین، تقویت دانش مالی در جوامع می‌تواند به بهبود وضعیت اقتصادی و کاهش مشکلات ناشی از سوگیری‌های شناختی در تصمیم‌گیری‌های مالی منجر شود.

    تاثیر موقعیت نسبی در اقتصاد رفتاری

    طبق آموخته‌های اقتصاد متعارف، «موقعیت نسبی» افراد، از جمله درآمد یا جایگاه اجتماعی، تأثیری بر انتخاب‌ها و سطح رضایت‌مندی آن‌ها ندارد. اما این ادعا نادرست است و تحقیقات نشان می‌دهد که افزایش درآمد و ثروت معمولاً افراد را خوشحال‌تر می‌کند.

    در واقع، برخی افراد حتی حاضرند بخشی از درآمد یا ثروت خود را فدای بهبود موقعیت نسبی خود کنند. اگر درآمد آن‌ها افزایش پیدا نکند و موقعیت نسبی‌شان به دلیل افزایش درآمد دیگران بدتر شود، ممکن است خواهان توقف این افزایش‌ها باشند.

    این تمایل نشان می‌دهد که افراد دوست دارند در جامعه‌ای با نابرابری‌های شدید زندگی کنند تا در جمعی که همه افراد متمول هستند. در نهایت، موقعیت نسبی تأثیر زیادی بر احساس رضایت و انتخاب‌های اقتصادی افراد دارد.

    تاثیر انگیزه‌های اقتصادی در رفتار اقتصادی

    اقتصاد رفتاری به بررسی تأثیر انگیزه‌ها بر رفتار اقتصادی افراد می‌پردازد و تأکید می‌کند که پول تنها عامل تعیین‌کننده در تصمیم‌گیری نیست. این علم به نقش‌های متنوعی که عوامل غیرمالی می‌توانند در فرآیند تصمیم‌گیری ایفا کنند، می‌پردازد.

    هنگام خرید کالا، افراد به قیمت آن توجه می‌کنند، اما ممکن است به طور دقیق تفاوت‌های قیمتی را بررسی نکنند. به عنوان مثال، وقتی قصد خرید میوه دارید، ممکن است قیمت سیب و انگور را با یکدیگر مقایسه کنید و از میان آن‌ها گزینه‌ای را انتخاب کنید که به نظر ارزان‌تر می‌آید.

    این فرآیند نشان‌دهنده تأثیرات روان‌شناختی و اجتماعی بر انتخاب‌های اقتصادی است. در واقع، افراد نه تنها به قیمت، بلکه به عوامل دیگری مانند کیفیت، برند و تجربه‌های قبلی خود نیز توجه می‌کنند.

    تاثیر احساسات، شهود و چرخه‌های تجاری در اقتصاد رفتاری

    در دنیای واقعی، چرخه‌های تجاری شامل دوره‌های رونق و رکود هستند که به تنهایی از طریق متغیرهای اقتصادی قابل توضیح نیستند. اقتصاد رفتاری با معرفی مفهوم «روح حیوانی» (Animal Spirit) به بررسی انتظارات افراد از پیشامدهای آینده می‌پردازد و نقش احساسات و شهود را در مدلسازی این چرخه‌ها مورد توجه قرار می‌دهد.

    در این رویکرد، عوامل اجتماعی و رفتارهای مصرف‌کنندگان، بنگاه‌های اقتصادی، مخارج دولت و تصمیمات پس‌انداز و سرمایه‌گذاری نیز لحاظ می‌شوند. برای مثال، اگر عموم افراد به افول اقتصادی نزدیک اعتقاد داشته باشند، کاهش نرخ بهره ممکن است تأثیر چندانی نداشته باشد. همچنین، اگر نیروی کار انگیزه‌ای برای فعالیت نداشته باشد، این موضوع می‌تواند به کاهش قابل‌توجهی در بهره‌وری منجر شود. این بینش‌ها نشان می‌دهند که درک چرخه‌های تجاری نیازمند توجه به عوامل روانی و اجتماعی است.

    درک شادی

    طبق نظریات اقتصاد متعارف، داشتن پول بیشتر الزاماً با شادمانی بیشتر همراه است. افزایش درآمد به ویژه در کشورهای کم‌درآمد و میان قشر فقیر در اکثر کشورها شادمانی ایجاد می‌کند. با این حال، بازدهی این شادمانی نزولی است؛ یعنی هرچه درآمد سرانه افزایش یابد، میزان شادی ناشی از آن کمتر و کمتر خواهد شد.

    عوامل دیگری نیز تأثیر قابل توجهی بر میزان شادمانی افراد دارند، از جمله نوع فعالیت‌های انجام‌شده با منابع مالی به‌دست‌آمده، چگونگی هزینه‌کردن پول توسط دولت، و میزان آزادی سیاسی. برای مثال، در دو کشور با درآمد سرانه یکسان اما با سیستم‌های آموزشی و خدمات درمانی متفاوت، میزان اعتماد، امنیت و نوع حکومت نیز می‌تواند تأثیر عمیقی بر شادمانی شهروندان داشته باشد.

    برای نمونه، شهروندان ایالات متحده آمریکا به طور متوسط شادمانی کمتری نسبت به کشورهایی با درآمد کم‌تر، مانند کانادا، تجربه می‌کنند. این به این معنا نیست که کاهش درآمد در ایالات متحده به کاهش شادمانی منجر می‌شود، اما شواهد نشان می‌دهند که در صورت تغییر روش هزینه‌کرد پول توسط شهروندان آمریکایی، آن‌ها شادمان‌تر خواهند بود. این نتیجه به ویژه در مورد قشر متوسط و فقیر ایالات متحده صدق می‌کند.

    تأثیر گروه همسالان بر تصمیم‌گیری در اقتصاد رفتاری

    همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، دانشمندان اقتصاد رفتاری بر این باورند که عوامل مؤثر بر تصمیم‌گیری‌های اقتصادی افراد بسیار پیچیده‌تر از آنچه در اقتصاد متعارف تصور می‌شود، هستند. در اینجا به تأثیر گروه همسالان و دیگر عوامل اجتماعی که باید در مدل‌سازی اقتصادی مورد توجه قرار گیرند، می‌پردازیم.

    • تصمیم‌گیری با نادیده‌گرفتن سایر افراد: یکی از فرضیات اقتصاد رفتاری این است که رفتار و عقاید دیگران بر تصمیمات شما تأثیرگذار نیست. در واقع، طبق این نظریه، منحنی تقاضای شما تحت تأثیر عقاید و رفتارهای دیگران قرار نمی‌گیرد. به عبارتی دیگر، اقتصاد متعارف بیان می‌کند که سخنان و اعمال دیگران هیچ تأثیری بر ترجیحات و انتخاب‌های شما ندارند. به همین دلیل، موقعیت و شیب منحنی تقاضا برای برندها و مدل‌های مختلف لپ‌تاپ تحت تأثیر افراد دیگر نخواهد بود.
    • تصمیم‌گیری با نادیده‌گرفتن تاریخ: وابستگی به مسیر به معنای تأثیر تاریخ و تجربیات پیشین بر انتخاب‌های فعلی افراد است. این انتخاب‌ها، پیشامدهای اقتصادی فعلی و آتی را تعیین می‌کنند. با این دیدگاه، نمی‌توان تصمیمات اتخاذ شده را تنها با توجه به قیمت‌های نسبی و درآمد توضیح داد. به همین دلیل، اگر عامل تاریخ را در نظر بگیریم، ممکن است افراد با قیمت‌های نسبی و درآمد یکسان، تصمیمات مشابهی را اتخاذ کنند.
    • بررسی هنجارهای اجتماعی در تصمیم‌گیری: هنجارهای اجتماعی بیانگر قواعد غیررسمی رفتاری هستند که معمولاً ریشه در تاریخ، فرهنگ و مذهب دارند. اگر شما از هنجارهای اجتماعی پیروی نکنید، ممکن است به‌طور رسمی مجازات نشوید، اما به احتمال زیاد با نارضایتی دوستان یا خانواده مواجه خواهید شد. این نارضایتی می‌تواند به کاهش سطح رضایت شما منجر شود. هنجارهای موجود در دنیای امروز ممکن است منجر به رفتارهایی شوند که به حداکثرسازی ثروت منتهی نمی‌شوند، بر خلاف آنچه که در اقتصاد متعارف فرض می‌شود.
    • به‌طور کلی، تأثیر گروه همسالان و هنجارهای اجتماعی بر تصمیم‌گیری‌های اقتصادی می‌تواند به‌طور قابل توجهی رفتار افراد را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین، درک این عوامل برای تحلیل و پیش‌بینی رفتار اقتصادی افراد اهمیت زیادی دارد و باید در مدل‌های اقتصادی مدنظر قرار گیرند.

    تأثیر پیش‌زمینه اجتماعی بر تصمیم‌گیری در رفتار اقتصادی

    تصمیمات افراد به شدت تحت تأثیر جامعه، دوستان و خانواده قرار دارد. هنجارهای اجتماعی، فرهنگی و دینی نقش مهمی در شکل‌گیری انتخاب‌ها ایفا می‌کنند و تصمیمات فعلی معمولاً به تصمیمات گذشته وابسته‌اند.

    این واقعیت که افراد تحت تأثیر محیط پیرامون خود قرار دارند، اهمیت انگیزه‌های اقتصادی را کاهش نمی‌دهد، بلکه عوامل غیراقتصادی می‌توانند بر نحوه واکنش افراد به متغیرهای اقتصادی تأثیر بگذارند و مدل‌های اقتصادی را دقیق‌تر کنند. این شناخت می‌تواند به بهبود سیاست‌گذاری‌ها و راهکارهای اقتصادی کمک کند.

    دلایل بوجود آمدن حباب‌های مالی از دیدگاه اقتصاد رفتاری

    1. رفتار گله‌ای (Herding Behavior): رفتار گله‌ای به تمایل سرمایه‌گذاران به پیروی از جمع و تصمیم‌گیری بر اساس رفتار دیگران اشاره دارد. این رفتار می‌تواند باعث شود که افراد بدون تحلیل منطقی به خرید یا فروش سهام بپردازند. در نتیجه، افزایش تقاضا و قیمت‌ها به صورت مصنوعی ایجاد می‌شود و حباب‌های مالی شکل می‌گیرد.
    2. موقعیت نسبی: موقعیت نسبی به تمایل افراد برای مقایسه خود با دیگران و ارزیابی موفقیت بر اساس این مقایسه اشاره دارد. سرمایه‌گذاران ممکن است با توجه به عملکرد دیگران، تصمیمات خود را تغییر دهند و برای حفظ اعتبار اجتماعی خود به سرمایه‌گذاری در دارایی‌های پرریسک روی آورند. این رفتار می‌تواند به افزایش ناگهانی قیمت‌ها و تشکیل حباب منجر شود.
    3. فرااعتمادی (Overconfidence): فرااعتمادی به وضعیت ذهنی اشاره دارد که در آن سرمایه‌گذاران بیش از حد به توانایی‌های خود برای پیش‌بینی قیمت‌ها اعتماد دارند. این اطمینان کاذب می‌تواند منجر به سرمایه‌گذاری‌های بیش از حد و افزایش تقاضا برای دارایی‌ها شود. در نتیجه، حباب‌های مالی شکل می‌گیرد و در نهایت با ترکیدن حباب، خسارات سنگینی به وجود می‌آید.

    سقلمه یا تلنگر در اقتصاد رفتاری

    در اقتصاد رفتاری، مفهوم «سقلمه» یا «تلنگر» (Nudge) به روشی اشاره دارد که به‌وسیله آن می‌توان انتخاب‌های افراد را تحت تأثیر قرار داد و آنها را به سمت تصمیمات خاص هدایت کرد. به‌عنوان مثال، اگر میوه‌ها در سطح دید و نزدیک به صندوق پرداخت در بوفه یک دبیرستان قرار داده شوند، این کار می‌تواند دانش‌آموزان را به انتخاب گزینه‌های سالم‌تر تشویق کند.

    مهم‌ترین ویژگی تلنگرها این است که به هیچ وجه اجباری نیستند. به‌طور مثال، ممنوع کردن غذاهای ناسالم یا تنبیه افراد به خاطر انتخاب‌های نادرست، تلنگر به شمار نمی‌رود. تلنگرها با تغییرات کوچک در محیط انتخاب، می‌توانند تأثیرات بزرگ‌تری بر رفتار افراد داشته باشند.

    ایده‌های ریچارد تالر در مورد تلنگرها در کتابش با عنوان «تلنگر: بهبود تصمیمات در خصوص سلامت، ثروت و سعادت» که در سال 2008 منتشر شد، به‌طور گسترده‌ای مورد استقبال قرار گرفت. این ایده‌ها در سیاست‌های دولتی و کسب‌وکارهای مختلف، از جمله دولت ایالات متحده در زمان ریاست‌جمهوری اوباما، به‌کار گرفته شدند. تالر می‌گوید: «اگر می‌خواهید مردم کاری را انجام دهند، آن را آسان کنید».

    اثر ترس از نااطمینانی بر تصمیم‌گیری در اقتصاد رفتاری

    عدم اطمینان به ترس از دست دادن و پیامدهای ناشناخته در افراد منجر می‌شود. افراد معمولاً گزینه‌های مطمئن با ضمانت ۱۰۰ درصد را به گزینه‌های نامطمئن حتی با ارزش پولی بالاتر ترجیح می‌دهند. این موضوع در علم اقتصاد به زیان‌گریزی و عدم علاقه به گزینه‌های نامطمئن نسبت داده می‌شود.

    تمایل به پرداخت هزینه برای اطمینان

    دانشمندان اقتصاد رفتاری معتقدند افراد برای گزینه‌های مطمئن و کم‌زیان‌تر هزینه بیشتری می‌پردازند. این نظریه از سوی کانمن و تیورسکی مطرح شده و بر اهمیت «عوامل وابسته به هیجان» تأکید دارد. هر چه ترس از دست دادن بیشتر باشد، افراد حاضرند هزینه بیشتری برای کسب اطمینان بپردازند.

    مثال اثر ترس از نااطمینانی

    برای نمونه، فرض کنید فردی دو گزینه دریافت 100 هزار تومان با اطمینان و دریافت 140 هزار تومان با احتمال 80 درصد دارد. در این حالت، بازده انتظاری گزینه دوم 112 هزار تومان است، اما افراد به دلیل عدم قطعیت حاضرند از 12 هزار تومان چشم‌پوشی کنند. این نشان‌دهنده تمایل افراد به انتخاب گزینه مطمئن‌تر به رغم بازده انتظاری کمتر است.

    تغییر در ترجیحات با افزایش نااطمینانی

    اگر احتمال دریافت 100 هزار تومان به 25 درصد و احتمال دریافت 140 هزار تومان به 20 درصد کاهش یابد، افراد گزینه اول را ترجیح می‌دهند. با وجود اینکه بازده انتظاری گزینه 140 هزار تومان بالاتر است، افراد تمایل به انتخاب گزینه با احتمال بالاتر را دارند. این تغییر در ترجیحات نشان‌دهنده تأثیر قابل توجه نااطمینانی بر تصمیم‌گیری است.

    بررسی بیشتر مفهوم زیان‌گریزی در اقتصاد رفتاری

    زیان‌گریزی به تمایل افراد به تجربه احساسات منفی ناشی از زیان اشاره دارد. برای مثال، دریافت دو میلیون تومان رضایت خاطر شما را افزایش می‌دهد، اما از دست دادن همین مقدار پول احساس ناراحتی بیشتری ایجاد می‌کند. زیان‌ها تأثیر بیشتری نسبت به دستاوردها دارند و این موضوع نشان‌دهنده قوی‌تر بودن احساسات منفی است.

    تأثیر زیان‌گریزی بر رفتار اقتصادی

    زیان‌گریزی تأثیرات عمیقی بر تصمیمات اقتصادی افراد دارد. افراد تمایل دارند برای جلوگیری از ضرر، حتی اگر به معنای از دست دادن درآمد باشد، اقدام کنند. اقتصاد متعارف این موضوع را نادیده می‌گیرد و به زیان‌ها و دستاوردها وزن یکسانی می‌دهد که می‌تواند به نادرستی در پیش‌بینی رفتارهای اقتصادی منجر شود.

    زیان‌گریزی در بازار و سرمایه‌گذاری

    در بازار، زیان‌گریزی توضیح می‌دهد که چرا افراد تمایل بیشتری به خرید کالاهایی دارند که نوید جلوگیری از ضرر را می‌دهند. بنابراین، جلوگیری از ضرر برای بسیاری جذاب‌تر از خرید با تخفیف است. در بازارهای مالی، این نشان می‌دهد که چرا میانگین سود سهام‌ها بالاتر از اوراق قرضه است؛ زیرا سرمایه‌گذاران از زیان‌های ناشی از خرید سهام‌های پرریسک می‌ترسند.

    رابطه زیان‌گریزی با سوگیری‌های شناختی

    دو سوگیری شناختی «وضع موجود» و «اثر برخورداری» رابطه نزدیکی با زیان‌گریزی دارند. افراد به وضع موجود و دارایی‌هایی که دارند، تمایل بیشتری دارند، حتی اگر این تمایل به بهبود وضعیت مالی‌شان کمک نکند. آزمایش‌های اقتصادی نشان می‌دهند که افراد معمولاً ارزش دارایی‌های خود را بیشتر از قیمت خرید آن‌ها برآورد می‌کنند و برای فروش آن‌ها مبلغ بیشتری درخواست می‌کنند.

    انتخاب آزاد در اقتصاد رفتاری

    بسیاری از اقتصاددانان رفتاری معتقدند که تصمیمات افراد به دلیل میانبرهای ذهنی دچار سوگیری می‌شود. این میانبرها به همراه هیجانات باعث می‌شوند که انتخاب‌ها و ترجیحات افراد لزوماً بهترین منفعت را برایشان به همراه نداشته باشد. در حقیقت، نیازها و خواسته‌های افراد معمولاً دچار سوگیری و مستعد خطا هستند.

    ریشه‌های عصبی سوگیری‌ها

    برخی اقتصاددانان رفتاری باور دارند که این سوگیری‌ها ممکن است منشاء عصبی داشته باشند. مغز انسان به گونه‌ای تکامل یافته که در شرایط خاصی چنین رفتارهایی از خود نشان می‌دهد. در بسیاری از مواقع، افراد همچنین فاقد «قدرت اراده» لازم برای دستیابی به خواسته‌های خود هستند و این منجر به انتخاب‌هایی می‌شود که موجب پشیمانی آنها خواهد شد.

    استدلال‌های تیلر و ساستین

    ریچارد تیلر و کس ساستین از شناخته‌شده‌ترین محققان در این حوزه هستند. آن‌ها بر این باورند که به علت سوگیری‌های شناختی و رفتارهای مستعد خطا، دولت‌ها و متخصصان باید افراد را به انجام بهترین فعالیت‌ها تشویق کنند. تیلر و ساستین فقط بر روی رفتار سوگیری‌شده تأکید نمی‌کنند، بلکه به خطاهای ناشی از اطلاعات غلط نیز در حین تصمیم‌گیری توجه دارند.

     

    ابعاد اجتماعی اقتصاد رفتاری

    اقتصاد رفتاری بر این باور است که تصمیم‌گیری‌های انسان‌ها تحت تأثیر عوامل اجتماعی، احساسی و روان‌شناختی قرار دارد. در اینجا به ابعاد و عوامل اجتماعی که در این حوزه تعریف می‌شوند، پرداخته می‌شود:

    1. اعتماد

    اعتماد یک عامل کلیدی در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی است. زمانی که اعتماد وجود دارد، مشتریان معمولاً ریسک بیشتری را می‌پذیرند. در مقابل، احساس خیانت یا عدم صداقت می‌تواند موجب کاهش ریسک‌پذیری آن‌ها شود.

    2. نبود صداقت

    فقدان صداقت می‌تواند تأثیر عمیقی بر فرآیندهای اقتصادی مانند خرید و فروش داشته باشد. اقدامات مثل ارائه جوایز به خریداران می‌تواند به افزایش یا کاهش صداقت در تصمیم‌گیری‌ها منجر شود و نیاز به بررسی جدی در این زمینه دارد.

    3. انصاف و مقابله‌به‌مثل

    انصاف و مقابله‌به‌مثل از دیگر عوامل تأثیرگذار در تصمیم‌گیری‌ها هستند. افراد معمولاً تمایل دارند به دیگران به همان شیوه‌ای پاسخ دهند که از آن‌ها رفتار می‌شود. این موضوع می‌تواند بر رفتارهای اقتصادی آن‌ها تأثیرگذار باشد.

    4. هنجارهای اجتماعی

    هنجارهای اجتماعی انتظارات رفتاری موجود در هر جامعه هستند که بر تصمیمات اقتصادی افراد تأثیر می‌گذارند. این تصمیمات فقط تحت تأثیر نیازهای شخصی نیستند بلکه به شدت به هنجارهای اجتماعی وابسته‌اند.

    5. ثبات و تعهد

    افراد به هنجارهای اجتماعی حساس هستند و به دنبال پذیرش در جامعه هستند. زمانی که رفتار یا تصمیمی موجب خدشه‌دار شدن تصویر آن‌ها در اجتماع می‌شود، تمایل به تغییر رفتار و عملکرد دارند تا با هنجارها همسو شوند.

    6. رفتار گله‌ای و حباب‌های بازار

    انسان‌ها معمولاً تمایل دارند از جمع پیروی کنند و به رفتار گله‌ای گرایش دارند. این رفتار به‌ویژه در تصمیمات اقتصادی تأثیرگذار است و می‌تواند به حباب‌های بازار منجر شود، جایی که افراد تصمیمات خود را بر اساس رفتار دیگران اتخاذ می‌کنند به‌جای استفاده از اطلاعات و تجزیه و تحلیل مستقل.

    تاثیر مفاهیم اقتصاد رفتاری بر فعالیت‌های روزمره

    اقتصاد رفتاری به ما کمک می‌کند تا رفتارهای روزمره خود را درک کنیم. این مفاهیم می‌توانند توضیح‌دهنده رفتارهایی باشند که ممکن است به‌راحتی نادیده گرفته شوند. در ادامه، تاثیر این مفاهیم را با چند مثال بررسی می‌کنیم.

    مثال اول: خطای دست داغ (Hot-Hand Fallacy)

    یک بازیکن بسکتبال که چند پرتاب موفق دارد، ممکن است فکر کند که “دست داغی” دارد و دیگر پرتاب‌هایش نیز موفق خواهند بود. این خطا نشان می‌دهد که ادراک انسان تحت تأثیر موفقیت‌های تصادفی قرار می‌گیرد. در واقع، این موفقیت‌ها ناشی از شانس هستند و هیچ تضمینی برای ادامه آن‌ها وجود ندارد.

    مثال دوم: خود ناتوان سازی (Self-handicapping)

    تصور کنید دانش‌آموزی پس از خراب کردن امتحان به دوستانش می‌گوید که خیلی درس نخوانده بوده، در حالی که او به طور جدی مطالعه کرده است. این رفتار به‌عنوان یک استراتژی شناختی برای حفظ عزت نفس عمل می‌کند. افراد موانعی برای خود ایجاد می‌کنند تا دلایل شکستشان را توجیه کنند.

    مثال سوم: اصل شرطی سازی یا لنگر انداختن (Anchoring)

    برند استارباکس با خلق فضایی خاص و نام‌گذاری محصولات خود از Dunkin’ Donuts متمایز شده است. این باعث می‌شود مشتریان قیمت‌های بالاتر استارباکس را نسبت به Dunkin’ طبیعی‌تر ببینند. وفاداری به برند باعث می‌شود مشتریان حاضر به پرداخت بیشتر باشند، حتی اگر کیفیت قهوه‌ها مشابه باشد.

    مثال چهارم: غرور قمارباز (Gambler’s Conceit)

    یک قمارباز ممکن است ادعا کند که می‌تواند هر زمان که بخواهد بازی را متوقف کند، اما واقعاً نمی‌تواند. این خطا باعث می‌شود قمارباز در حالتی که برنده می‌شود، به ادامه بازی ترغیب شود و در زمان باختن، به امید جبران، بیشتر ادامه دهد. این رفتار به منافع شخص آسیب می‌زند.

    مثال پنجم: تقلب توجیه‌شده (Rationalized Cheating)

    یک فرد ممکن است به جای دزدیدن پول از محل کار، کاغذ و خودکار به منزل ببرد و این رفتار را توجیه کند. این نوع تقلب به فرد اجازه می‌دهد تا خود را به عنوان یک شخص بد یا متقلب نبیند. این توجیه‌پذیری باعث می‌شود که افراد فاصله روانی با اعمال خود پیدا کنند و تمایل به تقلب افزایش یابد.

    نمودار عرضه و تقاضا و اقتصاد رفتاری

    «آلفرد مارشال» (Alfred Marshall) یکی از پایه‌گذاران اقتصاد معاصر، بر این باور بود که برای درک نحوه تعیین قیمت‌ها باید از هر دو نمودار عرضه و تقاضا به صورت همزمان استفاده کرد. این مدل اقتصادی بیان می‌کند که برای تعیین قیمت و مقدار، باید به نقطه برخورد نمودارهای عرضه و تقاضا توجه کرد.

    از نقطه تقاطع نمودارهای عرضه و تقاضا می‌توان به «قیمت و مقدار تعادلی» (Equilibrium Price and Quantity) دست پیدا کرد. نقاط تعادل، جایی هستند که مقدار عرضه شده و مقدار تقاضا برابر می‌شوند. به عنوان مثال، در نمودار می‌توان نقاط تعادلی مختلفی مانند A، B و F را مشاهده کرد که هر یک نشان‌دهنده وضعیت‌های متفاوتی از قیمت و مقدار در بازار هستند.

    فرضیات واقعی‌تر

    تمام اقتصاددانان، اعم از متعارف و غیرمتعارف، برای تحلیل اقتصادی فرضیاتی را برای مردم در نظر می‌گیرند. در اقتصاد متعارف، حقیقت داشتن این فرضیات چندان اهمیت ندارد؛ زیرا از آن‌ها برای پیش‌بینی‌ها و ساختن مدل‌های اقتصادی استفاده می‌شود. به همین دلیل، اقتصاددانان این فرضیات را بسیار ساده و دور از پیچیدگی‌های دنیای واقعی در نظر می‌گیرند.

    اما دانشمندان اقتصاد رفتاری بر این باورند که بسیاری از این فروض غیرواقعی، ساده‌انگارانه و اغلب غلط هستند. آن‌ها معتقدند این فرضیات نادرست می‌تواند منجر به عدم دقت در مدل‌های اقتصادی و روابط علت و معلولی استنتاج شده از آن‌ها شود.

    چرا واقعیت اهمیت دارد؟

    یکی از پایه‌گذاران اقتصاد رفتاری و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 1978، «هربرت سایمون» (Herbert Simon)، بیان کرده است که مدل‌های اقتصادی به فروضی ساده اما واقعی نیاز دارند تا علل حقیقی رفتار انسان‌ها و چارچوب تصمیم‌گیری آن‌ها را درک کنند. برای ایجاد مدل‌های علمی هدفمند و دقیق، فرض‌های ساده شده باید شامل عناصر واقعی تصمیم‌گیری افراد و محیط آن‌ها باشد.

    مدل‌های اقتصادی واقعی باید به «هنجارها» (Norms)، «تأثیر گروه همسالان» (Peer Pressure)، فرهنگ، تفاوت در ترجیحات، توزیع قدرت در روابط، جنسیت و رفتارهای پیشین توجه کنند. این عوامل می‌توانند به درک بهتری از رفتارهای اقتصادی کمک کنند و مدل‌های اقتصادی را به واقعیت نزدیک‌تر سازند.

    حداکثرسازی در اقتصاد متعارف یا کسب رضایت در اقتصاد رفتاری

    در اقتصاد متعارف، فرض بر این است که افراد به‌طور عقلانی و با تحلیل دقیق هزینه و فایده عمل می‌کنند، اما واقعیت این است که اکثر افراد با اطلاعات ناقص و بدون بررسی پیامدهای آینده تصمیم‌گیری می‌کنند. در عوض، آن‌ها به دنبال احساس رضایت (Satisfaction) هستند و تلاش می‌کنند بهترین نتیجه ممکن را با توجه به موانع روان‌شناختی، فیزیولوژیکی و محیطی کسب کنند.

    اقتصاد رفتاری، انسان‌ها را موجوداتی با «عقلانیت محدود» (Bounded Rationality) می‌داند، به این معنا که تصمیم‌گیری‌های آن‌ها با «میانبرهای ذهنی» (Heuristic) همراه است. برخی از متخصصان این حوزه معتقدند که این میانبرها می‌توانند منجر به خطاهای تصمیم‌گیری یا «سوگیری» (Bias) شوند. در حالی که دیگر دانشمندان بر این باورند که این روش‌ها می‌توانند نتایج را بهبود بخشند، زیرا انسان‌ها تصمیم‌گیرندگان ماشینی نیستند و تحت تأثیر احساسات و شرایط قرار دارند.

    دیدگاه اقتصاد رفتاری درباره چگونگی ارائه گزینه‌ها

    اقتصاددانان متعارف بر این باورند که انسان‌ها تحت تأثیر تغییرات کم‌اهمیت در چگونگی ارائه گزینه‌ها قرار نمی‌گیرند. آن‌ها معتقدند اگر فردی مایل به اهدای عضو پس از مرگ باشد، این تصمیم مستقل از شرایط است و عدم تمایل به اهدای عضو به انتخاب شخصی او برمی‌گردد.

    اما در واقعیت، چگونگی ارائه گزینه‌ها تأثیر قابل‌توجهی بر تصمیم‌گیری افراد دارد. برای مثال، اگر در فرم اهدای عضو، گزینه پیش‌فرض عدم اهدا باشد، بسیاری از افراد به احتمال زیاد اعضای خود را اهدا نخواهند کرد. برعکس، اگر گزینه پیش‌فرض اهدای عضو باشد، افراد بیشتری به این کار اقدام می‌کنند.

    در این موارد، گزینه پیش‌فرض به عنوان مانع کمتری برای تصمیم‌گیری عمل می‌کند و در دنیای پیچیده و نامطمئن، می‌تواند راهنمایی مؤثری برای انجام عمل درست باشد. این نکته اهمیت چگونگی ارائه گزینه‌ها را در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی روشن می‌کند و می‌تواند پیامدهای قابل‌توجهی برای جامعه، مانند پس‌انداز برای دوران بازنشستگی، داشته باشد.

    اقتصاد رفتاری

    انسان اقتصادی یا انسان Homo Economicus

    انسان اقتصادی یا Homo Economicus، مفهومی است که در اقتصاد به مثابه یک موجود مکانیکی و عقلانی توصیف می‌شود. این دیدگاه در قرن بیستم به اوج خود رسید و منجر به فاصله‌گذاری از مبانی روانشناختی انسان‌ها شد. بر اساس این دیدگاه، انسان‌ها به گونه‌ای طراحی شده‌اند که به طور منطقی و با تکیه بر داده‌ها و تحلیل‌های ریاضی، تصمیم‌گیری می‌کنند.

    ویلفرد پارتو، یکی از نظریه‌پردازان این حوزه، در نوشته‌هایش تاکید کرد که باید از جنبه‌های روانشناسی در تحلیل‌های اقتصادی دوری کرد. این رویکرد به انسان اقتصادی این ویژگی را نسبت می‌دهد که بر اساس عقلانیت و بدون تأثیر احساسات یا اخلاقیات، عمل می‌کند. این نوع نگاه به انسان باعث می‌شود که انسان عادی به عنوان یک هم‌نوع درک نشود.

    با گذشت زمان و پیشرفت نظریات اقتصادی، برخی اقتصاددان‌ها متوجه شدند که این مدل‌سازی نمی‌تواند به درک عمیق‌تری از رفتارهای اقتصادی کمک کند. به همین دلیل، Homo Economicus به عنوان یک موجود فرضی، که در دنیای واقعی وجود ندارد، مطرح شد.

    با وجود عدم وجود این انسان اقتصادی در واقعیت، اقتصاددان‌ها به تحلیل و پیش‌بینی رفتارهای او ادامه می‌دهند. اصطلاح «انسان اقتصاددان‌پسند» به خوبی می‌تواند این مفهوم را در زبان فارسی توصیف کند؛ انسانی که اقتصاددان‌ها تمایل دارند او را این‌گونه ببینند، اما در واقعیت چنین نیست.

    هزینه فرصت برای انسان اقتصادی

    به دلیل محدودیت منابع و تمایل به دسترسی به همه آن‌ها، افراد باید برای خرید یک کالا از کالای دیگر صرف‌نظر کنند. اقتصاددانان به این مفهوم «هزینه فرصت» (Opportunity Cost) می‌گویند. هزینه فرصت معمولاً به صورت مالی اندازه‌گیری می‌شود؛ برای مثال، اگر شما یک لیوان چای خریداری کنید، هزینه فرصت آن شیرینی‌ای است که تمایل زیادی برای خریدش داشتید.

    تنها مصرف‌کنندگان نیستند که با مفهوم هزینه فرصت در تصمیم‌گیری‌های خود مواجه می‌شوند؛ صاحبان کسب‌وکارها و مدیران نیز با این موضوع برخورد دارند. برای مثال، اگر شما صاحب یک کارخانه نساجی باشید و دستگاه‌های دوخت جدیدی خریداری کنید، ممکن است مجبور شوید خرید ماشین‌آلات برش را به تعویق بیندازید.

    هزینه فرصت به ما یادآوری می‌کند که زندگی شامل انتخاب‌هایی است که برای داشتن هرکدام از آن‌ها باید از دیگری صرف‌نظر کنیم. در اقتصاد رفتاری، روش‌های متنوع‌تری به جز پول، مانند عوامل روان‌شناختی، زمان و انرژی برای تحلیل هزینه فرصت وجود دارد. این ابعاد به درک بهتر تصمیمات اقتصادی و انتخاب‌های افراد کمک می‌کند.

    انسان عادی

    در مقابل انسان اقتصادی، انسان عادی یا «انسان نرمال» قرار دارد؛ کسی که بیشتر شبیه به ماست. این انسان معمولی در بسیاری از تصمیمات خود به عقلانیت مطلق پایبند نیست و تحت تأثیر احساسات و شرایط خاص عمل می‌کند. به عنوان مثال، او به جای گل، یک بسته اسکناس روی میز دوستش نمی‌گذارد و در مواقعی برای خرید یک موبایل، پول بیشتری پرداخت می‌کند، تنها به این دلیل که می‌خواهد زودتر آن را در اختیار داشته باشد.

    عوامل احساسی در تصمیم‌گیری انسان عادی تأثیرگذار است و او ممکن است با اطلاعات ناقص درباره‌ی یک بازار، بدون اینکه احساس بدی کند، اقدام به تجارت کند. در چنین مواقعی، او به‌دنبال کسب اطلاعات بیشتر نخواهد بود و ممکن است متوجه ناکافی بودن اطلاعاتش هم نشود. به همین ترتیب، او یک محصول را تنها به این دلیل که ۵۰٪ ارزان‌تر شده، خریداری می‌کند، حتی اگر نیاز به آن نداشته باشد.

    انسان عادی ممکن است بین دو مدل قهوه، بدون دانستن تفاوت‌هایشان، گران‌تر را انتخاب کند و فرض کند که حتماً گران‌تر بهتر است. او در زندگی روزمره‌اش از احساسات و تجربیاتش پیروی می‌کند و به رفتارهای احساسی خود اهمیت می‌دهد.

    این انسان عادی با وجود آگاهی از اینکه ممکن است اقتصاددان‌ها را عصبانی کند، برای ادب کردن مغازه‌دار بدخلق سر کوچه، ممکن است سوار ماشین شود و بنزین مصرف کند تا محصولی را گران‌تر بخرد. در واقع، این رفتارها نشان‌دهنده‌ی تعارض میان احساسات و عقلانیت در تصمیم‌گیری‌های روزمره اوست.

    • احساسات: تصمیماتش تحت تأثیر احساسات و شرایط احساسی قرار می‌گیرد.
    • عدم اطلاعات کافی: او ممکن است اطلاعات کافی درباره بازار نداشته باشد اما با همین اطلاعات ناقص اقدام می‌کند.
    • خریدهای غیرمنطقی: گاهی تصمیماتی می‌گیرد که از نظر اقتصادی بهینه نیستند، مانند خرید یک محصول فقط به خاطر تخفیف.
    • تأثیرات اجتماعی: تحت تأثیر نظرات و رفتارهای دیگران قرار می‌گیرد.

    این انسان‌ها، در دنیای واقعی، به شدت تحت تأثیر عوامل اجتماعی و احساسی هستند و در تصمیم‌گیری‌های خود منطقی و حساب شده عمل نمی‌کنند. به عبارت دیگر، آن‌ها انسانی هستند که رفتارهایشان به دور از مدل‌های اقتصادی و تحلیل‌های خشک، رنگ و بوی زندگی واقعی را به خود می‌گیرد.

    مطلوبیت در اقتصاد رفتاری و متعارف

    اقتصاد متعارف بر دو فرض اساسی تأکید دارد:

    1. آگاهی افراد از عوامل خوشحالی: افراد می‌دانند چه چیزهایی آن‌ها را خوشحال می‌کند و می‌توانند این عوامل را شناسایی کنند.
    2. اقدامات برای شادتر شدن: افراد می‌دانند چه کارهایی باید انجام دهند تا خوشحال‌تر شوند.

    در این راستا، فرض اصلی اقتصاد متعارف این است که افراد حداکثرکننده درآمد و ثروت هستند. این بدان معناست که افراد به دنبال بهترین استفاده از منابع خود هستند و سعی می‌کنند ریسک کمتر را در ازای درآمد کمتر مبادله کنند. همچنین، این نظریه بر این اساس استوار است که هر فرد از نحوه حداکثر کردن درآمد و ثروت خود آگاه است و تصمیماتش را بر این اساس اتخاذ می‌کند.

    حداکثر کردن مطلوبیت

    در اقتصاد متعارف، حداکثر کردن مطلوبیت تقریباً به معنای حداکثر کردن درآمد و ثروت است. این فرض باعث می‌شود که تصور کنیم افراد به شکل عقلانی عمل می‌کنند و هیچ روش دیگری برای حداکثر کردن شادمانی خود انتخاب نمی‌کنند.

    رابطه درآمد و شادمانی

    بسیاری از اقتصاددانان متعارف اعتقاد دارند که رابطه بین درآمد و میزان شادمانی نسبی و خطی است. به این معنی که اگر درآمد به میزان 10 درصد افزایش یابد، شادمانی نیز 10 درصد افزایش خواهد یافت. با این حال، برخی از این اقتصاددانان به وجود بازده نزولی برای افزایش درآمد اشاره می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که این رابطه ممکن است چندان یک‌به‌یک نباشد.

    استقلال مطلوبیت

    فرض دیگر اقتصاد متعارف این است که شادمانی یا مطلوبیت هر فرد کاملاً مستقل از درآمد یا ثروت دیگران تعیین می‌شود. هر فرد به‌گونه‌ای تصمیم‌گیری می‌کند که گویی در یک جعبه مهر و موم شده قرار دارد. به عبارت دیگر، درآمد و ثروت فرد به صورت مطلق تأثیری بر سطح مطلوبیت او ندارد. برای مثال، اگر درآمد سالیانه شما به میزان 10 میلیون تومان افزایش یابد، شادتر خواهید بود. حتی اگر این افزایش، درآمد شما را 15 درصد افزایش دهد، سطح شادمانی شما نیز 15 درصد افزایش می‌یابد، حتی اگر درآمد دوستان و آشنایان شما به میزان 40 درصد افزایش یابد. در این نظریه، آنچه که اهمیت دارد سطح نهایی درآمد و ثروت است و نه موقعیت نسبی شما نسبت به دیگران.

    نقدهای اقتصاد رفتاری در مطلوبیت

    برخلاف این فرضیات، اقتصاد رفتاری به بررسی عوامل پیچیده‌تر و متنوع‌تری می‌پردازد که بر شادمانی و تصمیم‌گیری افراد تأثیر می‌گذارند. اقتصاددانان رفتار معتقدند که:

    • نسبت به دیگران: شادمانی افراد تحت تأثیر مقایسه با دیگران قرار دارد. به‌عنوان مثال، اگر درآمد شما 10 میلیون تومان افزایش یابد اما دوستانتان 40 میلیون تومان درآمد بیشتری داشته باشند، ممکن است احساس کمتری از شادمانی داشته باشید.
    • تجربه‌های گذشته: افراد به تاریخچه درآمد و تجربه‌های قبلی خود نیز واکنش نشان می‌دهند، و این امر می‌تواند تأثیر زیادی بر تصمیمات و احساسات آن‌ها داشته باشد.
    • عوامل غیرمالی: عوامل مانند رضایت شغلی، روابط اجتماعی، و شرایط محیطی نیز بر شادمانی تأثیر دارند و نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت.

    در نهایت، در حالی که اقتصاد متعارف بر فرض‌های منطقی و عقلانی در مورد رفتار افراد تأکید دارد، اقتصاد رفتاری به پیچیدگی‌های بیشتری در رفتار انسان و تأثیرات محیطی و اجتماعی بر تصمیم‌گیری‌های مالی و شادمانی می‌پردازد. این تفاوت‌ها می‌تواند به درک عمیق‌تری از رفتار اقتصادی و تصمیم‌گیری‌های فردی کمک کند.

    چند آزمایش مهم در اقتصاد رفتاری

    اقتصاد رفتاری به بررسی رفتارهای انسانی و چگونگی تصمیم‌گیری افراد در شرایط مختلف می‌پردازد. بسیاری از یافته‌های این حوزه از آزمایش‌های اقتصادی و روان‌شناسی-اقتصادی به دست آمده‌اند. در ادامه، به تعدادی از آزمایش‌های مهم در این زمینه اشاره می‌شود.

    1. بازی نهایی (عدالت و مجازات)

    توضیحات: این بازی توسط ورنر گوت (Werner Guth) ایجاد شده و در آن دو بازیکن وجود دارند: یک پیشنهادکننده و یک پاسخ‌دهنده. پیشنهادکننده مبلغی را پیشنهاد می‌کند و پاسخ‌دهنده می‌تواند آن را قبول یا رد کند. اگر پاسخ‌دهنده رد کند، هیچ‌یک از آن‌ها پولی دریافت نمی‌کند.

    نتایج: طبق پیش‌بینی‌های اقتصاد متعارف، پاسخ‌دهنده باید هر پیشنهادی را قبول کند زیرا هر پیشنهاد بالای صفر درآمد او را افزایش می‌دهد. با این حال، در عمل، بسیاری از پیشنهادهای کم (کمتر از 40 تا 50 درصد کل مبلغ) رد می‌شوند. این نشان می‌دهد که افراد برای حفظ حس عدالت و مجازات رفتارهای ناعادلانه حاضرند از منافع خود چشم‌پوشی کنند. همچنین، نتایج این آزمایش در نقاط مختلف دنیا تقریباً یکسان بود، اما استثناهایی نیز وجود داشتند، مانند جامعه ماکیگوئنگا در پرو که رفتارهای متفاوتی از خود نشان دادند.

    2. وجه تاریک انسانیت

    توضیحات: در این آزمایش که توسط کلاوس آبینک (Klaus Abbink) و بندیکت هرمان (Benedikt Herrman) انجام شد، شرکت‌کنندگان این فرصت را داشتند که با پرداخت مبلغی، دریافتی‌های سایر افراد را نابود کنند.

    نتایج: در شرایطی که هویت افراد ناشناس بود، 25 درصد از شرکت‌کنندگان دریافتی‌های دیگران را نابود کردند. در مقابل، زمانی که هویت افراد مشخص بود، تنها 10 درصد این کار را کردند. این نشان می‌دهد که برخی افراد حاضرند برای آسیب‌زدن به دیگران، حتی به قیمت ضرر مالی خود اقدام کنند.

    3. بازی‌های بازار

    توضیحات: ورنون اسمیت (Vernon Smith) یکی از پیشروان اقتصاد آزمایشگاهی است که بر عوامل افزایش بهره‌وری در بازارها تمرکز کرده است. او در آزمایش‌های اولیه‌اش، تعادل بازار (برابری عرضه و تقاضا) را بررسی کرد.

    نتایج: در آزمایش‌های او، قیمت تعادلی حتی در شرایطی که اطلاعات ناکامل و تعداد خریداران و فروشندگان اندک بود، به دست آمد. این آزمایش‌ها به چالش کشیدن فرضیات اقتصاد متعارف را نشان می‌دهند، زیرا نشان می‌دهند که بازارها حتی بدون شرایط رقابتی و اطلاعات کامل نیز می‌توانند به تعادل برسند.

    4. آزمایش‌های عقلانیت محدود

    توضیحات: طبق نظریات اقتصاد متعارف، افراد به طور محاسبه‌گرانه تصمیمات بهینه اتخاذ می‌کنند. اما شواهد نشان می‌دهند که این فرض همیشه صحیح نیست.

    نتایج: در یک آزمایش، دو گروه از افراد مورد مطالعه قرار گرفتند: گروهی که به طور مداوم کانال‌های تلویزیونی را تغییر می‌دهند (حداکثرکنندگان) و گروهی که تا زمانی که یک برنامه را دوست دارند، کانال را تغییر نمی‌دهند (بس پسندها). گروه اول بیشتر ناراحت و افسرده بودند. در آزمایش دیگری، سرمایه‌گذاران بی‌تجربه عملکرد بهتری از سرمایه‌گذاران باتجربه داشتند، که این نشان می‌دهد در دنیای واقعی، عقلانیت محدود به این معنا نیست که همیشه بهترین گزینه‌ها بهترند.

    این آزمایش‌ها نشان‌دهنده رفتار پیچیده و غیرمنتظره افراد در شرایط مختلف هستند و نشان می‌دهند که فرضیات اقتصاد متعارف همیشه نمی‌توانند واقعیت رفتار انسانی را توضیح دهند. در عوض، اقتصاد رفتاری به درک عمیق‌تری از تصمیم‌گیری‌ها و روابط انسانی کمک می‌کند.

    مالی رفتاری چیست؟

    مالی رفتاری (Behavioral Finance) به بررسی رفتار سرمایه‌گذاران و ناکارآمدی‌های بازارهای مالی می‌پردازد و به عنوان زیرمجموعه‌ای از اقتصاد رفتاری شناخته می‌شود. اقتصاد رفتاری به موضوعاتی می‌پردازد که زیر چتر اقتصاد قرار دارند و به مسائلی مانند هزینه‌های سلامت، فرار مالیاتی و تأثیر فرهنگ بر خرید می‌پردازد.

    سرمایه‌گذاری یکی از رفتارهای اقتصادی مهم انسان‌ها است و مالی رفتاری در تلاش است تا ذهنیت و سوگیری‌های شناختی افراد در این زمینه را درک کند. سوالاتی مانند تصور انسان‌ها از سرمایه‌گذاری و ارزیابی ریسک در این حوزه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

    مالی رفتاری به تأثیر عوامل روانی بر رونق و رکود بازارها و مکانیزم سقوط بازار می‌پردازد. رابطه مالی رفتاری و اقتصاد رفتاری به‌گونه‌ای است که نمی‌توان به راحتی مرز بین این دو حوزه را تعیین کرد.

    این دو حوزه در سطوح مختلف بررسی می‌شوند و دانش مالی رفتاری به‌طور جدا از اقتصاد رفتاری شکل گرفته است. پژوهش‌ها در زمینه روانشناسی رفتارهای مالی انسان‌ها به مدت چند قرن انجام شده و حتی قبل از ظهور مفهوم اقتصاد رفتاری آغاز شده‌اند.

    بنابراین، مالی رفتاری می‌تواند به‌عنوان زیرمجموعه‌ای از اقتصاد رفتاری در نظر گرفته شود، اما این دو موضوع همسایه و جدا از هم هستند. هر دو به درک بهتر رفتارهای اقتصادی انسان‌ها کمک می‌کنند و در تحلیل‌های اقتصادی به یکدیگر مرتبط هستند.

    انتقادات نسبت به مالی رفتاری

    مالی رفتاری، با وجود محبوبیت و تأثیرش بر درک رفتارهای سرمایه‌گذاران، با انتقادات جدی نیز مواجه است. یوجین فاما، مؤسس فرضیه بازار کارا، معتقد است که بازارها به طور کلی کارا هستند و ناکارآمدی‌ها به سرعت اصلاح می‌شوند. او و دیگر منتقدان بر این باورند که مالی رفتاری بیشتر شامل استثناهایی است که نمی‌توانند به صورت پایدار وجود داشته باشند و رفتار سرمایه‌گذاران معمولاً به سمت تعادل قیمت‌ها پیش می‌رود.

    یکی از نقدهای مشهور به مالی رفتاری، «معمای برابری پاداش» است که نشان می‌دهد یافتن فرصت‌های سرمایه‌گذاری سودآور بسیار دشوار است و رفتارهای غیرعقلانی در بلندمدت تأثیر زیادی بر عملکرد بازارها نخواهد داشت.

    در زمینه اقتصاد رفتاری، مفهوم «وابستگی به مسیر» بیان می‌کند که تصمیمات فعلی تحت تأثیر تجربیات و انتخاب‌های گذشته قرار دارند. اقتصاددانانی مانند پاول دیوید و برایان آرتور تأکید دارند که برای درک انتخاب‌های کنونی، باید به تصمیمات گذشته توجه کرد. این موضوع در مثال‌هایی مانند مصرف مواد اعتیادآور مشهود است؛ تجربیات گذشته می‌توانند به اعتیاد و ادامه رفتارهای غیرعقلانی منجر شوند.

    همچنین، تجربیات گذشته بر احساس شادمانی و رفتار اقتصادی افراد تأثیر می‌گذارد. به عنوان مثال، تقاضای شما برای سیگار ممکن است به افزایش قیمت حساسیت کمتری نشان دهد، که به ویژگی «کشش قیمتی تقاضا» مربوط می‌شود. این موارد نشان‌دهنده تأثیر عمیق تجربیات گذشته بر تصمیمات و رفتارهای اقتصادی کنونی هستند.

    نظریه های مختلف در اقتصاد رفتاری

    نظریه‌های مختلف در اقتصاد رفتاری تلاش می‌کنند تا رفتار واقعی انسان‌ها را در مواجهه با تصمیم‌های اقتصادی بررسی و توضیح دهند. این نظریه‌ها نقاط قوت و محدودیت‌هایی دارند و هر کدام به شکلی به درک بهتر رفتار انسان‌ها کمک می‌کنند.

    1. انتخاب عقلانی (Rational Choice)

    در این نظریه فرض می‌شود افراد با منطق و بر اساس سود و زیان شخصی تصمیم‌گیری می‌کنند. به‌عبارتی، آنها همیشه بهینه‌ترین انتخاب ممکن را انجام می‌دهند. اما در واقعیت، چنین سطحی از عقلانیت معمولاً وجود ندارد و افراد تحت تأثیر عوامل دیگر، مانند احساسات، قرار می‌گیرند.

    2. نظریه چشم‌انداز (Prospect Theory)

    این نظریه توسط دنیل کانمن و آموس تورسکی مطرح شد و نشان می‌دهد که افراد به‌طور غیرعقلانی رفتار می‌کنند. آنها تمایل دارند در شرایط ضرر بیشتر ریسک کنند و در شرایط سود کمتر. بنابراین، چهارچوبی که تصمیم‌ها در آن قرار دارند می‌تواند بر نتایج تأثیرگذار باشد.

    3. عقلانیت محدود (Bounded Rationality)

    این نظریه می‌گوید انسان‌ها به دلیل محدودیت‌های شناختی، زمانی و اطلاعاتی، نمی‌توانند همیشه تصمیمات بهینه بگیرند. آنها به جای بهینه‌سازی، معمولاً به دنبال انتخاب‌های رضایت‌بخش هستند، زیرا پردازش همه اطلاعات موجود برای آنها ممکن نیست.

    4. حسابداری ذهنی (Mental Accounting)

    این نظریه توسط ریچارد تیلر ارائه شد و به بررسی رفتار افراد در مورد پول می‌پردازد. مردم پول را در دسته‌بندی‌های ذهنی مختلف قرار می‌دهند و به طور متفاوتی نسبت به هر دسته رفتار می‌کنند. به‌عنوان مثال، خرج کردن پول نقد دردناک‌تر از استفاده از کارت‌های اعتباری است.

    5. اضافه‌بار انتخاب (Choice Overload)

    با افزایش تعداد گزینه‌ها، مشتریان دچار خستگی تصمیم‌گیری می‌شوند. وقتی گزینه‌های زیادی پیش روی افراد قرار می‌گیرد، تصمیم‌گیری برای آنها سخت‌تر شده و ممکن است به گزینه‌های ساده‌تر روی بیاورند یا از انتخاب کردن اجتناب کنند.

    6. اهمیت بازخورد (The Importance of Feedback)

    مشتریان وقتی اطلاعات بیشتری در مورد آینده تصمیم‌هایشان دریافت کنند، انتخاب‌های بهتری می‌کنند. مثلاً اپلیکیشن‌هایی که به سیگاری‌ها نشان می‌دهند وضعیت جسمانی آنها چگونه تحت تأثیر سیگار قرار می‌گیرد، احتمال ترک سیگار را افزایش می‌دهند.

    7. پرهیز از اطلاعات (Information Avoidance)

    گاهی افراد از دریافت اطلاعاتی که برایشان مفید است، اجتناب می‌کنند. این پدیده به‌خصوص در مواردی رخ می‌دهد که افراد می‌دانند اطلاعات می‌تواند بر تصمیم‌های دشوار یا ناخوشایند تأثیر بگذارد، مانند اطلاعات مربوط به سلامتی.

    تجربه‌ی اقتصاد رفتاری در عمل

    تجربه خرید یک محصول سفارشی، مانند لپ‌تاپ، نمونه‌ای از تأثیرات اقتصاد رفتاری بر تصمیم‌گیری‌های روزمره است. خریداران ابتدا با انتخاب برند محبوب یا قبلی خود، فرآیند تصمیم‌گیری را ساده می‌کنند و اعتماد بیشتری به تصمیم خود پیدا می‌کنند.

    پس از انتخاب برند، خریدار به وب‌سایت سازنده مراجعه کرده و با گزینه‌های مختلفی مثل سرعت پردازش و ظرفیت هارددیسک روبه‌رو می‌شود. تولیدکنندگان معمولاً یک مدل پایه با ویژگی‌های استاندارد را پیشنهاد می‌دهند که بر اساس نیاز خریدار قابل تغییر است.

    مدل پایه به عنوان یک انتخاب پیش‌فرض، به مشتری نمایش داده می‌شود و احتمال انتخاب آن به دلیل عدم اطمینان خریدار افزایش می‌یابد. این روش تأثیر زیادی بر تصمیم نهایی مشتری دارد، به‌ویژه اگر مدل پیش‌فرض به عنوان گزینه‌ای توصیه‌شده ارائه شود.

    نحوه‌ی قیمت‌گذاری و ارائه گزینه‌های سفارشی‌شده تأثیر بسیاری بر احساس رضایت خریدار دارد. اگر هزینه نهایی محصول کمتر از قیمت مدل پایه باشد، مشتری احساس رضایت بیشتری خواهد داشت.

    متخصصان فروش برای تعیین نقطه بهینه قیمت‌گذاری، آزمایش‌ها و پروژه‌های افکارسنجی زیادی انجام می‌دهند. این تلاش‌ها به حداکثر کردن فروش و جلوگیری از منصرف شدن خریداران بالقوه کمک می‌کند و نشان‌دهنده‌ی تأثیر مفاهیم اقتصاد رفتاری بر رفتار مصرف‌کنندگان است.

    مطالعه تأثیر گذشته بر آینده در اقتصاد رفتاری

    هر تصمیمی که امروز می‌گیرید، مانند خرید کالا یا پذیرش پیشنهاد شغلی، تحت تأثیر تصمیمات گذشته شما قرار دارد. این تصمیم‌ها به نوعی «وابسته به مسیر» (Path Dependent) هستند، به این معنا که درک انتخاب‌های فعلی بدون توجه به تصمیم‌های گذشته ممکن نیست. اقتصاددانانی چون «پاول دیوید» و «برایان آرتور» نقش مهمی در توسعه این مفهوم ایفا کرده‌اند.

    تأثیر تصمیمات مصرفی قبلی بر آینده

    «گری بکر» (Garry Becker) به بررسی اهمیت تصمیمات مصرفی قبلی و تأثیر آن‌ها بر تصمیمات آینده پرداخته است. مثلاً اگر در سنین پایین تحت تأثیر هم‌سن‌وسالان به مصرف سیگار تشویق شوید، احتمالاً آن را قبول می‌کنید. این تجربیات می‌تواند منجر به اعتیاد و ادامه مصرف کالاهایی شود که در واقع تمایل به استفاده از آن‌ها ندارید.

    تأثیر تصمیمات پیشین بر شادی و مطلوبیت

    تصمیمات و رفتارهای پیشین شما به‌شدت بر شادی و مطلوبیت فعلی و همچنین تصمیمات آینده‌تان تأثیر می‌گذارد. تقاضای شما برای کالاهای اعتیادآور مانند سیگار به تغییرات قیمت حساسیت کمتری نشان می‌دهد. اگر قیمت سیگار افزایش یابد، ممکن است تقاضای شما به‌طور قابل ملاحظه‌ای کاهش نیابد و این موضوع نشان‌دهنده «کشش قیمتی تقاضا» (Price Elasticity of Demand) است.

    چند متفکر و نویسندهٔ مطرح در اقتصاد رفتاری و مالی رفتاری

    در حوزه اقتصاد رفتاری و مالی رفتاری، چندین متفکر و نویسندهٔ برجسته وجود دارند که نقش مهمی در توسعه و ترویج این علم‌ها ایفا کرده‌اند:

    • ریچارد تیلر: به عنوان یکی از بنیان‌گذاران اقتصاد رفتاری، با کتاب‌های «کج رفتاری» و «سقلمه» شناخته می‌شود. تیلر همچنین نظریات زیادی در مورد تصمیم‌گیری و سوگیری‌های شناختی ارائه داده است.
    • دنیل کانمن:  نویسندهٔ کتاب «تفکر سریع و آهسته» و همکار آموس تورسکی، کانمن به‌طور خاص در زمینه مالی رفتاری و نظریهٔ چشم‌انداز تأثیرگذار بوده است.
    • دن اریلی: با کتاب‌های پرفروشی مانند «نابخردی‌های پیش‌بینی‌پذیر» و «جنبهٔ مثبت بی‌منطق بودن»، اریلی به زبان ساده و جذاب مفاهیم اقتصاد رفتاری را تبیین کرده است.
    • هربرت سایمون: او بر اهمیت مکانیزم‌های ذهنی در تصمیم‌گیری تأکید کرده و نظریهٔ عقلانیت محدود را معرفی کرده است که پایه‌گذار بسیاری از مباحث اقتصاد رفتاری است.

    این افراد با تحقیقات و نوشته‌های خود به شکل‌گیری و پیشرفت اقتصاد رفتاری و مالی رفتاری کمک کرده‌اند و هر یک از آن‌ها به نوعی ابعاد مختلف این رشته را بررسی کرده‌اند.

    اقتصاد رفتاری و فرضیه گام تصادفی

    فرضیه گام تصادفی

    فرضیه گام تصادفی که توسط بورتون مالکیل (Burton Malkiel) مطرح شده، ایده‌ای است که حرکت قیمت دارایی‌های مالی را به عنوان حرکاتی تصادفی توصیف می‌کند. طبق این فرضیه، حرکات قبلی قیمت‌ها نمی‌توانند به طور معناداری برای پیش‌بینی قیمت‌های آینده به کار روند. به بیان دیگر، تغییرات قیمت‌ها از یک فرایند تصادفی پیروی می‌کنند، شبیه به پرتاب یک سکه. این بدان معناست که نمی‌توان به طور قطعی پیش‌بینی کرد که قیمت بعدی بالا خواهد رفت یا پایین.

    اگر حرکات قیمت‌ها غیرقابل پیش‌بینی باشند، ایجاد استراتژی‌های سرمایه‌گذاری برای غلبه بر بازار غیرممکن به نظر می‌رسد. شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد تنوع در سبد سهام می‌تواند به حداکثر کردن منافع فردی کمک کند. در این راستا، جرد جیرنزر (Gerd Gigerenzer) پیشنهاد می‌کند که استفاده از روش 1/N​ (تقسیم سرمایه به تعداد سهام‌ها) به مراتب ساده‌تر و مؤثرتر از روش‌های پیچیده دیگر برای تنوع در سبد سرمایه‌گذاری است.

    استراتژی‌های سرمایه‌گذاری

    استراتژی ​1/N به این صورت عمل می‌کند که سرمایه‌گذار پول خود را به طور مساوی بین N سهام تقسیم می‌کند. این رویکرد به جای استفاده از روش‌های پیچیده و نیاز به تجزیه و تحلیل‌های فراوان، سادگی و کارایی را به همراه دارد. طرفداران اقتصاد رفتاری بر این باورند که استفاده از این استراتژی می‌تواند به عنوان یک روش هوشمندانه در سرمایه‌گذاری در نظر گرفته شود، حتی اگر هدف نهایی حداکثر کردن درآمد باشد. این افراد همچنین به این مسئله اعتقاد دارند که حرکت تصادفی قیمت‌ها نشان‌دهنده کارایی کامل بازارهای مالی نیست.

    نقد فرضیه گام تصادفی

    در مقابل، برخی از اقتصاددانان مانند رابرت شیلر (Robert Shiller) از دانشگاه ییل به این بحث می‌پردازند که بازارها به میزان قابل توجهی ناکارآمد هستند و این عدم کارایی می‌تواند فرصت‌هایی برای سرمایه‌گذاران فراهم کند. این دیدگاه بیان می‌کند که اگرچه سرمایه‌گذاران نمی‌توانند تغییرات قیمت‌ها را به طور روزمره پیش‌بینی کنند، اما می‌توانند با درک الگوهای قیمتی و رفتارهای بازار به سودی بالاتر از میانگین دست یابند.

    نقطه کلیدی این بحث این است که قیمت دارایی‌ها ممکن است در یک جهت خاص حرکت کنند و گذشته (تا حدی) می‌تواند آینده را پیش‌بینی کند. این بدین معناست که سرمایه‌گذاران باهوش می‌توانند از اطلاعات موجود برای کسب سود استفاده کنند. با این حال، در دنیای عقلانیت محدود، تشخیص این معامله‌گران باهوش به یکی از چالش‌های اصلی تبدیل می‌شود.

    به طور کلی، فرضیه گام تصادفی و نقدهای موجود بر آن نشان‌دهنده تنوع در دیدگاه‌ها در مورد بازارهای مالی و رفتار سرمایه‌گذاران است. در دنیایی که عقلانیت محدود وجود دارد، ممکن است برای بسیاری از افراد بهترین راهکار، استفاده از استراتژی​ 1/N باشد. این استراتژی به ویژه برای افرادی که ریسک‌گریز و زیان‌گریز هستند، می‌تواند مزیت‌های قابل توجهی داشته باشد.

    اقتصاد رفتاری؛ موضوعی که در کسب و کارها باید جدی گرفت

    اصول اقتصاد رفتاری تأثیر عمیقی بر نحوه زندگی و تصمیم‌گیری‌های ما دارند. بسیاری از ما بر این باوریم که کنترل کامل بر انتخاب‌های خود داریم و مسیر زندگی‌مان را به دلخواه خود تعیین می‌کنیم. با این حال، واقعیت غالباً متفاوت است و تصمیمات ما تحت تأثیر عوامل روانی و اجتماعی قرار می‌گیرند.

    اقتصاد رفتاری به ما می‌آموزد که درک صحیحی از رفتارهای خود داشته باشیم. این حوزه از علم به ما کمک می‌کند تا به دلایل مختلفی که ممکن است بر تصمیم‌گیری ما تأثیر بگذارد، پی ببریم و از این طریق اقداماتی برای بهبود زندگی خود انجام دهیم.

    در کسب و کار، شناخت اصول اقتصاد رفتاری می‌تواند راهگشای تصمیم‌گیری‌های هوشمندانه و استراتژیک باشد. با استفاده از این اصول، می‌توان به بهبود خدمات، افزایش رضایت مشتریان و در نهایت ارتقاء موفقیت کسب و کارها کمک کرد. به همین دلیل، در دنیای رقابتی امروز، توجه به اقتصاد رفتاری نه تنها یک مزیت بلکه یک ضرورت است.

    نتیجه گیری

    در مجموع، پیام اساسی اقتصاد رفتاری این است که انسان‌ها به دلیل ساختار مغزی و محدودیت‌های شناختی‌شان همواره در معرض خطا و اشتباه در تصمیم‌گیری‌هایشان قرار دارند. این اشتباهات ناشی از سوگیری‌های شناختی و عاطفی است که بر انتخاب‌ها و رفتارهای اقتصادی آن‌ها تأثیر می‌گذارد. برای اتخاذ تصمیمات صحیح و به نفع خود، افراد نیاز به عوامل محرک بیرونی دارند تا آن‌ها را در مسیر درست هدایت کنند.

    درک دقیق این مسائل و شناسایی نقاط ضعف در تصمیم‌گیری می‌تواند به افراد کمک کند تا موانع و مشکلاتشان را بهتر مدیریت کنند. به این ترتیب، اقتصاد رفتاری نه تنها به تحلیل رفتارهای اقتصادی می‌پردازد، بلکه می‌تواند به بهبود فرآیندهای تصمیم‌گیری کمک کند. این رویکرد در واقع مدل انتخاب منطقی (اقتصاد نئوکلاسیک) را تکمیل و تقویت می‌کند، چرا که نشان می‌دهد تصمیم‌گیری‌ها به سادگی تابعی از محاسبات منطقی نیستند، بلکه تحت تأثیر عوامل انسانی و روانی نیز قرار دارند.

    سوالات متداول 

    اقتصاد نوع رفتاری چیست؟

    اقتصاد رفتاری مطالعه رفتارهای اقتصادی واقعی مردم است و تلاش می‌کند تا توضیح دهد که چرا مردم تصمیماتی می‌گیرند که ممکن است به لحاظ اقتصادی بهینه نباشند.

    تاریخچه اقتصاد رفتاری چیست؟

    ریشه‌های این اقتصاد را می‌توان در دهه ۱۹۴۰ ردیابی کرد، زمانی که روانشناسان شروع به مطالعه تصمیم‌گیری‌های اقتصادی کردند. با این حال، این حوزه تا دهه ۱۹۷۰ و با تلاش‌های دانیل کانمن و آموس تورسکی به عرصه اصلی وارد شد.

    اهمیت اقتصاد از نوع رفتاری چیست؟

    این اقتصاد دارای کاربردهای گسترده‌ای در بسیاری از زمینه‌ها، از جمله سیاست‌گذاری عمومی، بازاریابی و فروش، امور مالی و سرمایه‌گذاری است.

    اگر بخواهیم کتاب‌های یک نویسنده را دربارهٔ اقتصاد رفتاری بخوانیم، با چه کسی شروع کنیم؟

    اگر با مبانی علم اقتصاد آشنا هستید، می‌توانید با کتاب‌های موریس آلتمن، دنیل کانمن و ریچارد تیلر شروع کنید. برای تقویت پایهٔ تئوریک، آثار هربرت سایمون نیز مفید هستند. اگر مبانی تئوریک شما قوی نیست، دن اریلی گزینه خوبی است؛ کتاب‌های او به زبان ساده‌تری نوشته شده و می‌توانند شوق شما را برای مطالعهٔ آثار جدی‌تر افزایش دهند.

    چه درس‌هایی در متمم به اقتصاد رفتاری و مالی رفتاری نزدیکند؟

    متمم درس‌های بسیاری دارد که به مرز اقتصاد و روانشناسی مربوط می‌شوند. درس اقتصاد رفتاری بخشی از دوره روانشناسی پول است و سایر درس‌ها مانند حسابداری ذهنی و مالیات بر گناه نیز به این مباحث مرتبط‌اند. همچنین، درس‌هایی مانند مهارت‌های پولی کودکان و نوجوانان و بخش‌هایی از درس تاریخچه پول نیز به اقتصاد رفتاری اشاره دارند.

    برای مشاهده مقالات کلیک کنید.
    پیج اینستاگرام معین صادقیان کارشناس اقتصاد و مدرس بازار سرمایه
    برچسب ها: Behavioral Economicsاصول اقتصاد رفتاریاقتصاد رفتاریاقتصاد متعارفدرک اقتصاد رفتاریکاربرد اقتصاد رفتاریهدف اقتصاد رفتاری
    قبلی شاخص قیمت مصرف کننده چیست؟ نحوه محاسبه CPI
    بعدی مقدار کل طلای جهان چقدر است؟ بزرگ‌ترین معادن طلای جهان

    پست های مرتبط

    سود و زیان در قراردادهای آپشن 

    1404/02/27

    سود و زیان در قراردادهای آپشن چیست؟

    شهرزاد اسحاقیان
    ادامه مطلب
    ریسک‌های معاملات آپشن

    1404/02/27

    ریسک‌های معاملات آپشن چیست؟

    شهرزاد اسحاقیان
    ادامه مطلب
    تفاوت معاملات آپشن و معاملات آتی

    1404/02/27

    تفاوت معاملات آپشن و معاملات آتی چیست؟

    شهرزاد اسحاقیان
    ادامه مطلب
    بازار آپشن Options Market

    1404/02/27

    بازار آپشن چیست؟

    شهرزاد اسحاقیان
    ادامه مطلب
    قیمت اعمال Strike Price

    1404/02/27

    قیمت اعمال (Strike Price) در معاملات آپشن چیست؟

    شهرزاد اسحاقیان
    ادامه مطلب

    دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

    برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.

    جستجو برای:
    دسته‌ها
    • آمازون
    • ارز دیجیتال
    • اقتصاد
    • اندیکاتور
    • بروکر
    • بورس
    • پادکست
    • تحلیل
    • تحلیل تکنیکال
    • دسته‌بندی نشده
    • دلار ، طلا ، اقتصاد
    • سیگنال
    • صرافی ها
    • فارکس
    • کیف پول
    • ماهانه
    • معاملات آپشن
    • مقالات مدرسه معین
    • هفتگی
    • وام
    • ویدئوها
    دوره های آموزشی مدرسه کسب و کار معین
    • استراتژیست طلا
    • دسته بندی نشده
    • دوره های آموزشی
      • آپشن
      • آموزش پرایس اکشن
      • ارز دیجیتال
      • استراتژی معاملاتی
      • استراتژیست طلا
      • اسکالپ
      • اقتصاد
      • بورس
      • تحلیل بنیادی
      • تحلیل تکنیکال
      • درآمد دلاری و گریز از تورم
      • دوره حضوری و خصوصی
      • دوره معامله گر تک تیرانداز
      • فارکس
      • فیوچرز
      • متاورس
      • هوش مالی
    • کتاب
      • ارز دیجیتال
      • بورس
      • پرایس اکشن
      • پی دی اف
      • تحلیل بنیادی
      • تحلیل تکنیکال
      • فارکس
      • متفرقه
    • مجلات
    • محصولات
      • آزمون
      • پلنر
      • پی دی اف دوره ها
      • فیلتر بورس
      • کیف پول
    ثبت نام در صرافی ال بانک

    صرافی ال بانک

    ثبت نام در استخر ماینینگ ViaBTC

    استخر ماینینگ ViaBTC

    معین صادقیان

    معین صادقیان

    پر فروش ترین محصولات کسب و کار معین
    • مجله بارون 12 می 2025 (BARRON'S) مجله بارون 12 می 2025 (BARRON'S)
      رایگان!
    • اکونومیست 3 می 2025 مجله اکونومیست 3 می 2025 (The Economist)
      رایگان!
    • بارون 5 می 2025 مجله بارون 5 می 2025 (BARRON'S)
      رایگان!
    • اکونومیست 10 می 2025 مجله اکونومیست 10 می 2025 (The Economist)
      رایگان!
    • مجله بارون آپریل 2025 مجله بارون آپریل 2025 (BARRON'S)
      رایگان!
    خبر نامه:

    مدرسه کسب و کار معین

    ما در زمینه بورس و سرمایه گذاری در ارز دیجیتال فعال هستیم. شما میتوانید از طریق لینک زیر با ما در ارتباط باشید و آموزش های لازم را در دوره رایگان ارز دیجیتال و ..ببینید.

    ertebat@moinsl.ir

    تمامی حقوق برای سایت مدرسه کسب و کار معین صادقیان محفوظ می باشد.