بودجه بندی سرمایه ای چگونه کار می کند؟
بودجه بندی سرمایه ای Capital Budgeting
بودجه بندی سرمایه ای شامل انتخاب پروژه هایی است که به یک شرکت ارزش می افزاید. فرآیند بودجه ریزی سرمایه می تواند تقریباً شامل هر چیزی از جمله خرید زمین یا خرید دارایی های ثابت مانند کامیون یا ماشین آلات جدید باشد. شرکت ها از معیارهای مختلفی برای پیگیری عملکرد یک پروژه بالقوه استفاده می کنند و روش های مختلفی برای بودجه بندی سرمایه وجود دارد.
به طور خلاصه:
- بودجه ریزی سرمایه فرآیندی است که توسط آن سرمایه گذاران ارزش یک پروژه سرمایه گذاری بالقوه را تعیین می کنند.
- سه روش رایج برای انتخاب پروژه عبارتند از دوره بازپرداخت (PB)، نرخ بازده داخلی (IRR) و ارزش فعلی خالص (NPV).
- دوره بازپرداخت تعیین می کند که چقدر طول می کشد تا یک شرکت جریان های نقدی کافی برای بازیابی سرمایه اولیه را ببیند.
- نرخ بازده داخلی، بازده مورد انتظار یک پروژه است – اگر نرخ بالاتر از هزینه سرمایه باشد، پروژه خوبی است.
- ارزش فعلی خالص نشان می دهد که یک پروژه چقدر سودآور خواهد بود در مقابل جایگزین ها و شاید موثرترین روش در بین سه روش باشد.
درک بودجه بندی سرمایه ای
هر سال، شرکتها اغلب بین بخشها ارتباط برقرار میکنند و برای کمک به تهیه بودجههای سالانه یا بلندمدت به رهبری مالی متکی هستند. این بودجه ها اغلب عملیاتی هستند و نحوه شکل گیری درآمد و هزینه های شرکت در 12 ماه آینده را مشخص می کنند. با این حال، یکی دیگر از جنبه های این طرح مالی، بودجه بندی سرمایه ای است. بودجه بندی سرمایه ای برنامه مالی بلندمدت برای هزینه های مالی بزرگتر است.
بودجهریزی سرمایهای بر بسیاری از شیوههای اساسی مشابه هر شکل دیگری از بودجهریزی متکی است. با این حال، چندین چالش منحصر به فرد برای بودجه بندی سرمایه وجود دارد. اول، بودجه های سرمایه ای اغلب منحصراً مراکز هزینه هستند. آنها در طول پروژه درآمدی ندارند و باید از یک منبع خارجی مانند درآمد از یک بخش دیگر تأمین مالی شوند. دوم، به دلیل ماهیت بلندمدت بودجههای سرمایهای، ریسکها، عدم قطعیتها و چیزهایی وجود دارد که ممکن است اشتباه پیش بروند.
بودجهبندی سرمایه اغلب برای تلاشهای بلندمدت آماده میشود، سپس زمانی که پروژه یا تعهد در حال انجام است، دوباره ارزیابی میشود. شرکت ها اغلب به طور دوره ای بودجه سرمایه ای خود را با پیشروی پروژه بازبینی می کنند. اهمیت در بودجه سرمایه، برنامهریزی فعالانه برای جریانهای نقدی بزرگ است که پس از شروع، نباید متوقف شود، مگر اینکه شرکت مایل باشد با هزینهها یا زیانهای بالقوه تاخیر پروژه مواجه شود.
چرا کسب و کارها به بودجه بندی سرمایه ای نیاز دارند؟
بودجه بندی سرمایه ای مهم است زیرا مسئولیت پذیری و اندازه گیری را ایجاد می کند. هر کسبوکاری که به دنبال سرمایهگذاری منابع خود در یک پروژه بدون درک ریسکها و بازدههای مربوطه باشد، توسط صاحبان یا سهامدارانش غیرمسئول تلقی میشود . علاوه بر این، اگر یک کسبوکار راهی برای اندازهگیری اثربخشی تصمیمهای سرمایهگذاری خود نداشته باشد، به احتمال زیاد کسبوکار شانس کمی برای بقا در بازار رقابتی خواهد داشت.
شرکت ها اغلب در موقعیتی هستند که سرمایه محدود است و تصمیمات متقابلاً منحصر به فرد هستند. مدیریت معمولاً باید در مورد محل تخصیص منابع، سرمایه و ساعات کار تصمیم گیری کند. بودجه بندی سرمایه ای در این فرآیند مهم است، زیرا انتظارات یک پروژه را مشخص می کند. این انتظارات را می توان با پروژه های دیگر مقایسه کرد تا تصمیم بگیرد که کدام (یک) مناسب تر است.
کسب و کارها (به غیر از غیر انتفاعی) برای کسب سود وجود دارند. فرآیند بودجه ریزی سرمایه روشی قابل اندازه گیری برای کسب و کارها برای تعیین سودآوری اقتصادی و مالی بلندمدت هر پروژه سرمایه گذاری است. در حالی که ممکن است پیشبینی میزان فروش در 12 ماه آینده برای یک شرکت آسانتر باشد، ارزیابی اینکه چگونه یک بازسازی دفتر مرکزی پنج ساله یک میلیارد دلاری انجام خواهد شد، ممکن است دشوارتر باشد. بنابراین، کسبوکارها برای ارزیابی ریسکها، برنامهریزی و پیشبینی چالشها قبل از وقوع، به بودجهبندی سرمایهای نیاز دارند.
تصمیم در مورد بودجه بندی سرمایه هم یک تعهد مالی و هم یک سرمایه گذاری است. با در دست گرفتن یک پروژه، کسب و کار تعهد مالی میدهد، اما همچنین در جهت بلندمدت خود سرمایهگذاری میکند که احتمالاً بر پروژههای آیندهای که شرکت در نظر میگیرد تأثیر خواهد داشت.
روش های مورد استفاده در بودجه بندی سرمایه ای
هیچ روش واحدی برای بودجه ریزی سرمایه ای وجود ندارد. در واقع، شرکتها ممکن است تهیه یک بودجه سرمایه واحد را با استفاده از روشهای مختلفی که در زیر مورد بحث قرار میگیرند مفید بدانند. به این ترتیب، شرکت میتواند شکافها را در یک تحلیل شناسایی کند یا پیامدهای آن را در بین روشهایی که در غیر این صورت فکر نمیکردند، در نظر بگیرد.
تجزیه و تحلیل جریان نقدی با تخفیف
از آنجایی که یک بودجه سرمایه اغلب دوره های زیادی را در بر می گیرد و احتمالاً چندین سال را شامل می شود، شرکت ها اغلب از تکنیک های جریان نقدی تنزیل شده برای ارزیابی نه تنها زمان بندی جریان نقدی بلکه پیامدهای دلار استفاده می کنند. با گذشت زمان، ارزها اغلب کاهش می یابند. یک مفهوم اصلی در اقتصاد در مواجهه با تورم این است که یک دلار امروز یک دلار ارزش بیشتری دارد، همانطور که دلار امروز می تواند برای ایجاد درآمد یا درآمد فردا استفاده شود.
جریان نقدی تنزیل شده همچنین ورودی و خروجی یک پروژه را در بر می گیرد. اغلب، شرکت ها ممکن است هزینه اولیه نقدی برای یک پروژه (یک بار خروجی) داشته باشند. مواقع دیگر، ممکن است یک سری خروجی وجود داشته باشد که نشان دهنده پرداخت های دوره ای پروژه است. در هر صورت، شرکت ها ممکن است تلاش کنند تا نرخ تنزیل هدف یا رقم خالص جریان نقدی خالص را در پایان یک پروژه محاسبه کنند.
تجزیه و تحلیل بازگشت سرمایه
به جای تجزیه و تحلیل دقیق دلار و بازده، روشهای بازپرداخت بودجهبندی سرمایه حول زمان دستیابی به معیارهای معین برنامهریزی میکنند. برای برخی از شرکتها، آنها میخواهند زمان شکست شرکت (یا برای خودش را پرداخت کرده) ردیابی کنند. برای دیگران، آنها بیشتر به زمان بندی زمانی که یک تلاش سرمایه ای مقدار معینی از سود را به دست می آورد، علاقه مند هستند.
برای روشهای بازپرداخت، بودجهبندی سرمایه مستلزم دقت ویژه در پیشبینی جریانهای نقدی است. هر گونه انحراف در یک برآورد از یک سال به سال دیگر ممکن است به طور قابل توجهی روی زمانی که یک شرکت ممکن است به معیار بازپرداخت دست یابد تأثیر بگذارد، بنابراین این روش به دقت کمی در زمان بندی نیاز دارد. علاوه بر این، روش بازپرداخت و روش تجزیه و تحلیل جریان نقدی تنزیل شده ممکن است با هم ترکیب شوند اگر شرکتی بخواهد روش های بودجه سرمایه را ترکیب کند.
تحلیل توان عملیاتی
یک رویکرد کاملاً متفاوت برای بودجه ریزی سرمایه روش هایی است که شامل تجزیه و تحلیل توان عملیاتی می شود. روشهای عملیاتی اغلب درآمد و هزینههای کل یک سازمان را تجزیه و تحلیل میکنند، نه فقط برای پروژههای خاص. تجزیه و تحلیل عملیات از طریق حسابداری بهای تمام شده نیز می تواند برای بودجه ریزی عملیاتی یا غیر سرمایه ای مورد استفاده قرار گیرد.
روش های عملیاتی مستلزم گرفتن درآمد یک شرکت و کم کردن هزینه های متغیر است. این روش منجر به تجزیه و تحلیل این است که چه مقدار سود از هر فروش به دست می آید که می تواند به هزینه های ثابت نسبت داده شود. هنگامی که یک شرکت تمام هزینه های ثابت را پرداخت کرد، هر خروجی توسط واحد تجاری به عنوان حقوق صاحبان سهام نگهداری می شود.
ممکن است شرکتها نه تنها به دنبال کسب مقدار معینی از سود باشند، بلکه بخواهند پس از هزینههای متغیر، سرمایه مورد نظر را نیز در دسترس داشته باشند. این وجوه میتواند برای پوشش هزینههای عملیاتی جمعآوری شود و مدیریت ممکن است هدفی داشته باشد که تلاشهای بودجه سرمایهای باید به عملیات کمک کند.
معیارهای مورد استفاده در بودجه بندی سرمایه
هنگامی که تصمیمی برای بودجه بندی سرمایه به شرکت ارائه می شود، یکی از اولین وظایف آن این است که تعیین کند آیا پروژه سودآور خواهد بود یا خیر. روش های دوره بازپرداخت (PB)، نرخ بازده داخلی (IRR) و ارزش فعلی خالص (NPV) رایج ترین رویکردها برای انتخاب پروژه هستند.
اگرچه یک راه حل ایده آل بودجه بندی سرمایه به گونه ای است که هر سه معیار یک تصمیم را نشان می دهند، این رویکردها اغلب نتایج متناقضی ایجاد می کنند. بسته به ترجیحات مدیریت و معیارهای انتخاب، تأکید بیشتری بر یک رویکرد نسبت به رویکرد دیگر خواهد بود. با این وجود، مزایا و معایب مشترکی در ارتباط با این روشهای ارزشگذاری پرکاربرد وجود دارد.
دوره ی باز پرداخت
دوره بازپرداخت مدت زمان مورد نیاز برای بازپرداخت سرمایه اولیه را محاسبه می کند. به عنوان مثال، اگر یک پروژه بودجه بندی سرمایه ای نیاز به هزینه اولیه نقدی 1 میلیون دلاری داشته باشد، PB نشان می دهد که چند سال طول می کشد تا جریان های نقدی ورودی معادل خروجی یک میلیون دلاری باشد. یک دوره PB کوتاه ترجیح داده می شود زیرا نشان می دهد که پروژه در یک بازه زمانی کوچکتر “هزینه خود را پرداخت می کند”.
در مثال زیر، دوره PB سه و یک سوم سال یا سه سال و چهار ماه خواهد بود.
دوره های بازپرداخت معمولاً زمانی استفاده می شود که نقدینگی یک نگرانی عمده باشد. اگر یک شرکت فقط مقدار محدودی سرمایه داشته باشد، ممکن است بتواند تنها یک پروژه بزرگ را در یک زمان انجام دهد. بنابراین، مدیریت به شدت بر بازیابی سرمایه اولیه خود برای انجام پروژه های بعدی تمرکز خواهد کرد.
یکی دیگر از مزایای اصلی استفاده از PB این است که محاسبه آن پس از ایجاد پیش بینی جریان نقدی آسان است.
اشکالاتی در استفاده از متریک PB برای تعیین تصمیمات بودجه بندی سرمایه وجود دارد. اولاً، دوره بازپرداخت ارزش زمانی پول (TVM) را در نظر نمی گیرد . به سادگی محاسبه PB معیاری را ارائه می دهد که بر پرداخت های دریافتی در سال اول و دوم تأکید دارد.
چنین خطایی یکی از اصول اساسی امور مالی را نقض می کند. خوشبختانه، این مشکل را می توان به راحتی با اجرای یک مدل دوره بازپرداخت تخفیف اصلاح کرد . اساساً، دوره PB تنزیلشده در TVM عامل است و به فرد اجازه میدهد تا تعیین کند که چقدر طول میکشد تا سرمایهگذاری بر اساس جریان نقدی تخفیفیافته بازیابی شود.
اشکال دیگر این است که هم دورههای بازپرداخت و هم دورههای بازپرداخت تخفیفیافته، جریانهای نقدی را که در پایان عمر پروژه رخ میدهد، نادیده میگیرند، مانند ارزش نجات. بنابراین، PB معیار مستقیم سودآوری نیست.
مثال زیر دارای یک دوره PB 4 ساله است که بدتر از نمونه قبلی است، اما جریان نقدی بزرگ 15,000,000 دلاری که در سال پنجم رخ می دهد برای اهداف این معیار نادیده گرفته می شود.
اشکالات دیگری در روش بازپرداخت وجود دارد که شامل احتمال نیاز به سرمایه گذاری نقدی در مراحل مختلف پروژه می شود. همچنین عمر دارایی خریداری شده نیز باید در نظر گرفته شود. اگر عمر دارایی خیلی بیشتر از دوره بازپرداخت نباشد، ممکن است زمان کافی برای کسب سود از پروژه وجود نداشته باشد.
از آنجایی که دوره بازپرداخت ارزش افزوده تصمیم بودجه بندی سرمایه ای را منعکس نمی کند، معمولاً کمترین رویکرد ارزش گذاری در نظر گرفته می شود. با این حال، اگر نقدینگی یک ملاحظات حیاتی است، دوره های PB از اهمیت زیادی برخوردار هستند.
نرخ بازده داخلی
نرخ بازده داخلی (یا بازده مورد انتظار یک پروژه) نرخ تنزیلی است که منجر به ارزش فعلی خالص صفر می شود. از آنجایی که NPV یک پروژه با نرخ تنزیل همبستگی معکوس دارد – اگر نرخ تنزیل افزایش یابد، جریانهای نقدی آتی نامطمئنتر میشوند و بنابراین ارزش کمتری دارند – معیار برای محاسبات IRR، نرخ واقعی استفاده شده توسط شرکت برای تنزیل پس از آن است. – جریان های نقدی مالیاتی یک IRR که بالاتر از میانگین موزون هزینه سرمایه است نشان می دهد که پروژه سرمایه ای یک تلاش سودآور است و بالعکس.
قانون IRR به شرح زیر است:
- IRR > هزینه سرمایه = پذیرش پروژه
- IRR < هزینه سرمایه = رد پروژه
در مثال زیر، IRR 15٪ است. اگر نرخ تنزیل واقعی شرکت که برای مدلهای جریان نقدی تنزیلشده استفاده میکند کمتر از 15 درصد باشد، پروژه باید پذیرفته شود.
مزیت اصلی اجرای نرخ بازده داخلی به عنوان یک ابزار تصمیم گیری این است که یک رقم معیار برای هر پروژه ارائه می دهد که می تواند با توجه به ساختار سرمایه یک شرکت ارزیابی شود . IRR معمولاً همان نوع تصمیمات را به عنوان مدل های خالص ارزش فعلی ایجاد می کند و به شرکت ها اجازه می دهد پروژه ها را بر اساس بازده سرمایه سرمایه گذاری شده مقایسه کنند.
با وجود این که محاسبه IRR با یک ماشین حساب مالی یا بسته های نرم افزاری آسان است، استفاده از این متریک دارای اشکالاتی است. مشابه روش PB، IRR درک درستی از ارزشی که یک پروژه به یک شرکت میافزاید نمیدهد – این به سادگی یک رقم معیار برای اینکه چه پروژههایی باید بر اساس هزینه سرمایه شرکت پذیرفته شوند، ارائه میکند.
نرخ بازده داخلی امکان مقایسه مناسب پروژه های متقابل منحصر به فرد را فراهم نمی کند . بنابراین مدیران ممکن است بتوانند تعیین کنند که پروژه A و پروژه B هر دو برای شرکت مفید هستند، اما اگر تنها یکی از آنها پذیرفته شود، نمی توانند تصمیم بگیرند که کدام یک بهتر است.
خطای دیگری که در استفاده از تحلیل IRR ایجاد میشود، زمانی خود را نشان میدهد که جریانهای نقدی یک پروژه غیرمتعارف باشد، به این معنی که پس از سرمایهگذاری اولیه، جریانهای نقدی اضافی وجود دارد. جریانهای نقدی نامتعارف در بودجهبندی سرمایه رایج است زیرا بسیاری از پروژهها به هزینههای سرمایه آتی برای نگهداری و تعمیرات نیاز دارند. در چنین سناریویی، یک IRR ممکن است وجود نداشته باشد، یا ممکن است چندین نرخ بازده داخلی وجود داشته باشد. در مثال زیر دو IRR وجود دارد – 12.7٪ و 787.3٪.
IRR یک معیار ارزش گذاری مفید در هنگام تجزیه و تحلیل پروژه های بودجه بندی سرمایه فردی است، نه آنهایی که متقابلاً منحصر به فرد هستند. این روش جایگزین ارزشیابی بهتری برای روش PB ارائه می کند، اما در چندین الزام کلیدی کوتاهی می کند.
ارزش خالص فعلی
رویکرد ارزش فعلی خالص شهودیترین و دقیقترین رویکرد ارزشگذاری برای مشکلات بودجهبندی سرمایه است. تنزیل جریان های نقدی پس از مالیات بر اساس میانگین موزون هزینه سرمایه به مدیران اجازه می دهد تا تعیین کنند که آیا یک پروژه سودآور خواهد بود یا خیر. و برخلاف روش IRR، NPV ها دقیقاً نشان می دهند که یک پروژه در مقایسه با جایگزین ها چقدر سودآور خواهد بود.
قانون NPV بیان میکند که تمام پروژههایی که ارزش فعلی خالص مثبت دارند باید پذیرفته شوند و پروژههایی که منفی هستند باید رد شوند. اگر بودجه محدود است و تمام پروژه های NPV مثبت نمی توانند آغاز شوند، آنهایی که ارزش تخفیف بالایی دارند باید پذیرفته شوند.
در دو مثال زیر، با فرض نرخ تنزیل 10 درصد، پروژه A و پروژه B دارای NPV مربوط به 137,236 دلار و 1,317,856 دلار هستند. این نتایج نشان می دهد که هر دو پروژه بودجه ریزی سرمایه ارزش شرکت را افزایش می دهند، اما اگر شرکت در حال حاضر فقط 1 میلیون دلار برای سرمایه گذاری داشته باشد، پروژه B برتر است.
برخی از مزایای عمده رویکرد NPV شامل سودمندی کلی آن و این است که NPV معیار مستقیم سودآوری افزوده را ارائه می دهد. این به شخص اجازه می دهد تا چندین پروژه انحصاری متقابل را به طور همزمان مقایسه کند، و حتی اگر نرخ تنزیل در معرض تغییر است، تجزیه و تحلیل حساسیت NPV معمولاً می تواند هرگونه نگرانی بالقوه آینده را نشان دهد.
اگرچه رویکرد NPV در معرض انتقادات منصفانهای است مبنی بر اینکه رقم ارزش افزوده در بزرگی کلی پروژه تاثیری ندارد، شاخص سودآوری (PI) ، معیاری که از محاسبات جریان نقدی تنزیلشده به دست میآید میتواند به راحتی این نگرانی را برطرف کند.
شاخص سودآوری با تقسیم ارزش فعلی جریان های نقدی آتی بر سرمایه گذاری اولیه محاسبه می شود. PI بیشتر از 1 نشان می دهد که NPV مثبت است در حالی که PI کمتر از 1 نشان دهنده NPV منفی است. محاسبه میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) ممکن است سخت باشد، اما روشی محکم برای اندازه گیری کیفیت سرمایه گذاری است.
انواع رایج بودجه چیست؟
بودجه ها را می توان به صورت افزایشی، مبتنی بر فعالیت، ارزش پیشنهادی یا بر اساس صفر تهیه کرد. در حالی که برخی از انواع مانند مبتنی بر صفر بودجه را از صفر شروع می کنند، افزایشی یا مبتنی بر فعالیت ممکن است از بودجه سال قبل منشعب شود تا یک خط پایه موجود داشته باشد. بودجه بندی سرمایه ای ممکن است با استفاده از هر یک از روش های بالا انجام شود، اگرچه بودجه های مبتنی بر صفر برای تلاش های جدید مناسب ترین هستند.
بودجه های سرمایه ای چه تفاوتی با بودجه های عملیاتی دارند؟
بودجه های سرمایه ای بیشتر به سمت بلندمدت است و اغلب چندین سال را در بر می گیرد. در همین حال، بودجه های عملیاتی اغلب برای دوره های یک ساله تعیین می شود که با درآمد و هزینه ها تعریف می شود. بودجه های سرمایه ای اغلب انواع مختلفی از فعالیت ها مانند توسعه مجدد یا سرمایه گذاری را پوشش می دهند، جایی که بودجه های عملیاتی فعالیت های روزانه یک کسب و کار را دنبال می کنند.
آیا شرکت ها ملزم به تهیه بودجه سرمایه ای هستند؟
لازم نیست؛ بودجه های سرمایه ای (مانند سایر بودجه ها) اسناد داخلی هستند که برای برنامه ریزی استفاده می شوند. این گزارشها نیازی به افشای عمومی ندارند و عمدتاً برای حمایت از تصمیمگیری استراتژیک مدیریت استفاده میشوند. از طریق شرکت ها ملزم به تهیه بودجه سرمایه ای نیستند، آنها جزء جدایی ناپذیر برنامه ریزی و موفقیت بلندمدت شرکت ها هستند.
نتیجه
بودجه سرمایه یک برنامه بلند مدت است که نیازهای مالی یک سرمایه گذاری، توسعه یا خرید عمده را مشخص می کند. برخلاف بودجه عملیاتی که درآمدها و هزینهها را ردیابی میکند، باید بودجه سرمایهای برای تجزیه و تحلیل اینکه آیا تلاش بلندمدت سودآور خواهد بود یا خیر، آماده شود. بودجه های سرمایه ای اغلب با استفاده از NPV، IRR و دوره های بازپرداخت مورد بررسی قرار می گیرند تا اطمینان حاصل شود که بازده انتظارات مدیریت را برآورده می کند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.