تقاضا چیست؟
تقاضا Demand
تقاضا به عنوان توانایی مصرف کننده برای خرید کالا و خدمات در بازار تعریف می شود. در علم اقتصاد، این اصطلاح با عناصر و جنبه های مختلف کسب و کار همراه است.
اینها شامل قیمت محصول، ترجیح مشتری، عرضه محصول، رقابت، تولید و فروش است. این نشان دهنده تمایل مصرف کنندگان به پرداخت قیمت معین برای یک محصول یا خدمات خاص است. اگر مشتریان به محصولی نیاز نداشته باشند یا بخواهند، عرضه ای وجود نخواهد داشت، کسب و کارها از بین می روند. بنابراین، تقاضا برای ادامه عملیات تجاری بسیار مهم است.
به طور خلاصه:
- قانون تقاضا مربوط به تمایل در حال تغییر مصرف کنندگان برای خرید کالاها و خدمات با قیمت های معین است.
- تقاضا می تواند به تقاضای بازار برای یک کالای خاص یا تقاضای کل برای کل همه کالاها در یک اقتصاد اشاره کند.
- تقاضا و عرضه تعیین کننده قیمت واقعی کالاها و حجمی است که در بازار تغییر می کند.
- کسب و کارها تقاضا را مطالعه می کنند تا محصولات را قیمت گذاری کنند تا تقاضا را برآورده کنند و سود ایجاد کنند.
- منحنی تقاضا به صورت بصری نشان می دهد که چگونه کاهش قیمت یک محصول باعث افزایش مقدار خریداری شده می شود.
.
درک تقاضا
کسب و کارها می توانند مقدار قابل توجهی پول را برای تعیین میزان تقاضای عموم برای محصولات و خدمات خود خرج کنند. آنها واقعاً می توانند چند کالای خود را به هر قیمتی بفروشند؟ اگر تقاضا دست کم برآورد شود، تخمین نادرست می تواند منجر به از دست دادن فروش از خریداران مایل شود یا اگر تقاضا بیش از حد برآورد شود، ضرر ناشی از موجودی باقیمانده را به همراه داشته باشد. تقاضا به سود و اقتصاد کمک می کند. به همین دلیل مفهوم مهمی است.
تقاضا ارتباط نزدیکی با مفهوم عرضه دارد. در حالی که مصرف کنندگان سعی می کنند کمترین قیمتی را که می توانند برای کالاها و خدمات بپردازند، تامین کنندگان سعی می کنند سود را به حداکثر برسانند. اگر تامینکنندگان برای یک محصول هزینه زیادی بپردازند، مقدار تقاضا کاهش مییابد و عرضهکنندگان ممکن است محصول کافی برای کسب سود کافی را نفروشند. اگر تامینکنندگان هزینه بسیار کمی داشته باشند، مقدار تقاضا افزایش مییابد، اما قیمتهای پایینتر ممکن است هزینههای تامینکنندگان را پوشش ندهد یا امکان کسب سود را فراهم نکند.
برخی از عوامل مؤثر بر تقاضا عبارتند از جذابیت یک کالا یا خدمات، در دسترس بودن کالاهای رقیب، در دسترس بودن منابع مالی و در دسترس بودن کالا یا خدمات.
اهمیت تقاضا
از نظر اقتصادی، اصل تقاضا هم برای مصرف کنندگان و هم برای مشاغلی که محصولات و یا خدمات را می فروشند اهمیت دارد. برای کسبوکارها، درک تقاضا هنگام تصمیمگیری در مورد موجودی، قیمتگذاری و هدف برای یک سود خاص حیاتی است. مصرف کنندگانی که درک درستی از تقاضا دارند، می توانند با اطمینان در مورد اینکه چه محصولاتی را خریداری کنند و چه زمانی آنها را بخرند، تصمیم گیری کنند.
عوامل تعیین کننده تقاضا
در درجه اول، پنج عامل تعیین کننده وجود دارد:
- قیمت: زمانی که یک مصرف کننده اقدام به خرید می کند، قیمت محصول معمولاً اولین چیزی است که بر تمایل مشتری برای خرید تأثیر می گذارد. افزایش قیمت باعث کاهش خواسته ها و نیازهای مشتریان به یک محصول می شود.
- اولویت: فروش محصول به شدت تحت تأثیر ترجیح مصرف کننده است. اگر محصول مورد علاقه مصرف کننده نباشد، صرف نظر از ویژگی ها یا کیفیت، هزینه ای برای آن پرداخت نمی کند.
- درآمد: برای تمایل به پرداخت، مصرف کننده باید درآمد داشته باشد یا درآمد داشته باشد. بنابراین، یک محصول گران قیمت برای مشتری با درآمد کم جذابیتی ندارد. به زبان ساده، درآمد کم، تمایل مشتریان به خرید دسته خاصی از محصولات را کاهش می دهد.
- جایگزین ها: اگر محصولات مشابه و به همان اندازه مفید در دسترس باشند، مصرف کنندگان محصولات را مقایسه می کنند و جایگزین ارزان تری را انتخاب می کنند. این پدیده برای رفتار مشتری اساسی است.
- انتظارات: مصرف کنندگان از هر محصول انتظارات خاصی دارند، مشکلی را حل می کند یا رضایت را ارائه می دهد. اگر اولین بار انتظارات گفته شده برآورده نشود، مصرف کنندگان دیگر محصول را نمی خرند. این به شدت بر تمایل مشتریان برای خرید آن محصول خاص در دراز مدت تأثیر خواهد گذاشت. بنابراین، حفظ مشتری بسیار مهم است.
انواع تقاضا
این یک مفهوم اقتصادی اساسی است و بیشتر به هفت نوع تقسیم می شود.
- تقاضای قیمت: شرکت ها نمی توانند یک محصول را با قیمت غیر واقعی بفروشند. یک نقطه قیمتی خاص وجود دارد که پس از آن مشتریان علاقه خود را به محصول از دست می دهند. محصول گران قیمت در نظر گرفته می شود و مشتریان شروع به جستجوی جایگزین می کنند.
- تقاضای درآمد: افزایش یا کاهش درآمد مصرف کنندگان به طور مستقیم با توانایی آنها در خرید یک محصول متناسب است. بنابراین، اگر مصرف کنندگان درآمد بیشتری داشته باشند، بیشتر مصرف می کنند و بالعکس.
- تقاضای مرکب: با انواع محصولاتی که کاربردهای متعددی دارند مرتبط است. به عنوان مثال، شیر محصولات متعددی مانند پنیر، خامه، کره، پنیر و غیره تولید می کند. بنابراین، هر گونه تغییر در این کالاها بر تقاضای کلی تأثیر می گذارد و در نهایت ممکن است منجر به کمبود عرضه شود.
- تقاضای رقابتی: این زیرگروه به محصولاتی در همان دسته اشاره دارد. هنگامی که محصولات جایگزین در دسترس هستند، مصرف کنندگان گزینه های خود را بررسی می کنند. اگر نام تجاری معمولی موجود نباشد یا قیمت آن متورم باشد، محصولات جایگزین افزایش فروش را مشاهده خواهند کرد.
- تقاضای مشترک: محصولات خاصی در یک مجموعه استفاده می شوند و فروش یکی بر فروش دیگری تأثیر می گذارد. این دو محصول به هم مرتبط هستند. برخی از نمونه ها نان و کره، شیر و غلات، کفش و جوراب هستند. این بدان معنا نیست که این محصولات به تنهایی کمتر مفید هستند. این مفهوم فقط نشان میدهد که روند فروش محصولات مجموعهای شبیه به یکدیگر است.
- تقاضای مستقیم: این مربوط به استفاده مستقل از محصولات است. این معمولاً برای کالاهای نهایی اعمال می شود. آنها همچنین محصولات تقاضای مشتق شده نامیده می شوند زیرا استفاده از آنها نیاز به سایر محصولات مرتبط را برمی انگیزد. به عنوان مثال، اگر استفاده از موبایل نیاز فوری باشد، در پشت صحنه، نیاز به ارائه دهنده خدمات اینترنت، ساخت سیم کارت و غیره را تحریک می کند.
- تقاضای کوتاه مدت و بلند مدت: هر دو بر اساس رفتار و واکنش مصرف کنندگان نسبت به تغییر قیمت هستند. تقریباً همه مصرف کنندگان قیمت جدید را در دراز مدت می پذیرند. به عنوان مثال، اگر قیمت محصولات کاهش یابد، اما هزینه ساخت بالا بماند، شرکت باید متحمل ضرر شود. اما در بلندمدت، کسبوکارها سعی میکنند راههای جدیدی برای کاهش هزینههای تولید بیابند.
مثال
باب عاشق چیپس است. در Shopper Drugs، او Doritos را با ۳ دلار در هر بسته میبیند. از آنجایی که قیمت نسبتاً بالا است، او فقط یک بسته می خرید. هفته بعد، وقتی او به فروشگاه مواد مخدر می رود، می بیند که Doritos اکنون با قیمت ۱٫۵۰ دلار به فروش می رسد. از آنجایی که او معتقد است قیمت نسبت به قبل پایینتر است، به دلیل معامله بزرگ، تمایل بیشتری به خرید بستههای اضافی چیپس دارد تا فقط یک بسته.
قانون تقاضا
قانون تقاضا بر رابطه بین مقدار تقاضا و قیمت حاکم است. این اصل اقتصادی چیزی را توصیف می کند که شما به طور شهودی می دانید. اگر قیمت افزایش یابد، مردم کمتر خرید می کنند. برعکس آن هم درست است. اگر قیمت کاهش یابد، مردم بیشتر خرید می کنند اما قیمت تنها عامل تعیین کننده نیست. قانون تقاضا تنها زمانی صادق است که همه عوامل تعیین کننده دیگر تغییر نکنند.
تقاضای کل
تقاضای کل یا تقاضای بازار، تقاضای گروهی از مردم است. پنج عامل تعیین کننده تقاضای فردی بر آن حاکم است.
ششمین مورد نیز وجود دارد: تعداد خریداران در بازار. قاضای کل را می توان برای یک کشور اندازه گیری کرد. این مقدار کالاها یا خدماتی است که کشور تولید می کند و جمعیت جهان به آن نیاز دارند. به همین دلیل، از همان پنج جزء تشکیل شده است که تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهند:
- هزینه های مصرف کننده
- مخارج سرمایه گذاری تجاری
- مخارج دولت
- صادرات
- واردات که از تقاضای کل و تولید ناخالص داخلی کسر می شود.
تقاضای بازار در مقابل تقاضای کل
بازار هر کالا در یک اقتصاد با مجموعه شرایط متفاوتی مواجه است که از نظر نوع و درجه متفاوت است. در اقتصاد کلان، ما همچنین به تقاضای کل در یک اقتصاد نگاه می کنیم.
تقاضای کل به کل تقاضای همه مصرف کنندگان برای همه کالاها و خدمات در یک اقتصاد در تمام بازارها برای کالاهای جداگانه اشاره دارد. از آنجایی که تقاضای کل شامل همه کالاهای یک اقتصاد می شود، نسبت به رقابت یا جایگزینی کالاها حساس نیست. همچنین به تغییر ترجیحات مصرف کننده بین کالاهای مختلف مربوط نمی شود. تقاضا در بازارهای کالاهای فردی می تواند تحت تأثیر این عوامل قرار گیرد.
سیاست اقتصاد کلان و تقاضا
مقامات مالی و پولی، مانند فدرال رزرو بخش عمده ای از سیاست گذاری های کلان اقتصادی خود را به مدیریت تقاضای کل اختصاص می دهند.
اگر فدرال رزرو بخواهد تقاضا را کاهش دهد، می تواند با محدود کردن رشد عرضه پول و اعتبار، نرخ بهره را افزایش دهد و قیمت ها را افزایش دهد. اگر نیاز به افزایش تقاضا داشته باشد، فدرال رزرو می تواند نرخ بهره را کاهش دهد و عرضه پول را افزایش دهد و به مصرف کنندگان و کسب و کارها پول بیشتری برای خرج کردن بدهد.
در موارد خاص، حتی فدرال رزرو نمی تواند تقاضا را تامین کند. هنگامی که بیکاری در حال افزایش است، مردم ممکن است نتوانند از عهده پرداخت بدهی های ارزان تری برآیند، حتی با نرخ های بهره پایین.
چه تجارتی به تقاضا بستگی دارد؟
همه کسب و کارها سعی می کنند تقاضای مصرف کننده را درک و هدایت کنند. آنها با تحقیقات بازار به دنبال درک آن هستند. آنها سعی می کنند با بازاریابی، از جمله روابط عمومی و تبلیغات، آن را هدایت کنند.
شرکت هایی که مزیت رقابتی دارند تقاضای بیشتری را جلب می کنند. یک مزیت این است که ارائه دهنده ارزان قیمت باشید. به عنوان مثال، Costco خرید عمده را با قیمت های پایین در هر واحد ارائه می دهد. دیگری این است که نوآورترین باشید. اپل قیمت های بالاتری را اعمال می کند زیرا آنها اولین کسانی هستند که با محصولات جدید وارد بازار می شوند.
توجه داشته باشید اگر چیزی مورد تقاضا زیاد باشد، کسب و کارها درآمد بیشتری کسب می کنند. اگر نتوانند به اندازه کافی سریعتر بسازند، قیمت بالا می رود. اگر افزایش قیمت در طول زمان ادامه یابد، تورم دارید. اگر تقاضا کاهش یابد، کسب و کارها قیمت ها را کاهش خواهند داد. آنها امیدوارند که این برای تغییر تقاضا از سوی رقبا و گرفتن سهم بیشتری از بازار کافی باشد.
اگر این کار موثر نباشد، آنها نوآوری می کنند و محصول بهتری ایجاد می کنند. اگر تقاضا باز هم افزایش نیابد، شرکتها کمتر تولید میکنند و کارگران را اخراج میکنند. اگر این اتفاق بیفتد، می تواند باعث انقباض اقتصادی شود. آن مرحله از چرخه تجاری یک رکود ایجاد می کند.
تقاضا و سیاست مالی
دولت فدرال همچنین سعی می کند تقاضا را مدیریت کند تا از تورم یا رکود جلوگیری کند. این وضعیت ایده آل، اقتصاد گلدیلاک نامیده می شود. توجه داشته باشید سیاست گذاران از سیاست مالی برای تقویت تقاضا در شرایط رکود یا کاهش آن در دوره های تورم استفاده می کنند. برای افزایش تقاضا، یا مالیات ها را کاهش می دهد یا کالاها و خدمات بیشتری را خریداری می کند. همچنین می تواند به مشاغل یارانه یا مزایایی مانند مزایای بیکاری به افراد بدهد. با افزایش اعتماد و ایجاد مشاغل کافی، تقاضا را افزایش می دهد.
تحقیقات نشان می دهد که بهترین راه برای ایجاد این مشاغل، هزینه های دولت برای حمل و نقل انبوه و آموزش است. برای کاهش تقاضا، کنگره می تواند مالیات ها را افزایش دهد، هزینه ها را کاهش دهد یا یارانه ها و مزایا را پس بگیرد. این اغلب باعث عصبانیت ذی نفعان می شود و منجر به اخراج مقامات منتخب از سمت خود می شود.
تقاضا و سیاست پولی
بیشتر مبارزه با تورم به فدرال رزرو و سیاست پولی واگذار شده است. موثرترین ابزار فدرال رزرو برای کاهش تقاضا، افزایش نرخ بهره است. این باعث کاهش عرضه پول و کاهش وام می شود. با هزینه کمتر، مصرف کنندگان و کسب و کارها ممکن است بیشتر بخواهند، اما پول کمتری برای انجام این کار دارند.
فدرال رزرو همچنین ابزارهای قدرتمندی برای افزایش تقاضا دارد. باعث کاهش نرخ بهره و افزایش عرضه پول می شود. با پول بیشتری برای خرج کردن، مشاغل و مصرف کنندگان می توانند بیشتر خرید کنند. حتی فدرال رزرو در افزایش تقاضا محدود است.
اگر بیکاری برای مدت طولانی بالا بماند، مصرف کنندگان پولی برای تامین نیازهای اولیه ندارند. هیچ مقدار نرخ بهره پایین نمی تواند به آنها کمک کند، زیرا آنها نمی توانند از وام های کم هزینه استفاده کنند. آنها برای تامین درآمد و اعتماد به آینده به شغل نیاز دارند. این زمانی است که کنگره باید با سیاست مالی انبساطی وارد عمل شود.
سوالات متداول
قانون تقاضا چیست؟
قانون بیان می کند که الزامات یک محصول با قیمت نسبت معکوس دارد و بنابراین بسته به نوسانات متفاوت است. بنابراین، اگر قیمت محصول بالا باشد، تمایل مشتریان به خرید محصول کاهش می یابد و بالعکس.
کشش تقاضا چیست؟
کشش تقاضا به این معنی است که با تغییر قیمت، تقاضا چقدر بیشتر یا کمتر تغییر می کند. به طور خاص به عنوان یک نسبت اندازه گیری می شود. درصد تغییر مقدار تقاضا تقسیم بر درصد تغییر قیمت است.
سه سطح کشش تقاضا وجود دارد:
- الاستیک واحد زمانی است که تقاضا دقیقاً به همان درصدی تغییر کند که قیمت تغییر می کند.
- الاستیک زمانی است که تقاضا با درصدی بیشتر از قیمت تغییر کند.
- غیر کشش زمانی است که تقاضا با درصد کمتری نسبت به قیمت تغییر کند.
منحنی تقاضا چیست؟
منحنی رابطه بین قیمت محصول و مقدار محصول را روشن می کند. به طور کلی یک شیب رو به پایین در یک نمودار است که در آن مقدار در محور y و قیمت در محور x است. در این رابطه قیمت متغیر مستقل و محصول متغیر وابسته است.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
1 دیدگاه
اولین کسی باشید که در مورد این مطلب اظهار نظر می کند.