اقتصاد سمت تقاضا چیست؟
اقتصاد سمت تقاضا Demand-Side Economics
اقتصاد سمت تقاضا بیان می کند که رشد اقتصادی توسط تقاضا برای کالاها و خدمات به وجود می آید. این نظریه از افزایش هزینه های دولت برای ایجاد تقاضا حمایت می کند. از آن به عنوان نظریه اقتصادی کینزی نیز یاد می شود.
هدف اصلی تئوری سمت تقاضا افزایش عرضه پول است. کینز ادعا می کند که افزایش تقاضای محصول باعث افزایش فعالیت های اقتصادی و اشتغال می شود. اقدامات انبساطی توسط دولت ها برای مقابله با رکود انجام می شود. دولت ها پروژه های جدیدی را برای ایجاد شغل و کاهش مالیات بر درآمد آغاز می کنند. علاوه بر این، دولت ها برای افزایش نقدینگی مصرف کنندگان، نرخ بهره وام ها را کاهش می دهند.
به طور خلاصه:
- اقتصاد سمت تقاضا به این نظریه اشاره دارد که تقاضا برای کالاها و خدمات باعث فعالیت اقتصادی می شود.
- یکی از ویژگی های اصلی اقتصاد سمت تقاضا، تقاضای کل است.
- اگر مردم و مشاغل نتوانند هزینه کنند، دولت ها می توانند تقاضا برای کالاها و خدمات ایجاد کنند.
- جان مینارد کینز، اقتصاددان، نظریه های اقتصادی خود را در طول رکود بزرگ دهه 1930 توسعه داد.
- کینز معتقد بود که یک دولت باید هزینههای خود را افزایش دهد تا در زمانهای فعالیت اقتصادی رکود، هزینههای بعدی مصرفکنندگان و کسبوکارها را تحریک کند.
درک اقتصاد سمت تقاضا
کینز معتقد بود که بیکاری نتیجه تقاضای ناکافی برای کالاهاست. در دوران رکود بزرگ، کارخانه ها بیکار ماندند. به دلیل کمبود تقاضا برای محصولات، کارخانه ها نیاز کافی به کارگر نداشتند. این فقدان تقاضای کل به بیکاری کمک کرد و بر خلاف تئوری های کلاسیک اقتصاد، اقتصاد قادر به اصلاح خود و بازگرداندن تعادل نبود.
یکی از ویژگی های اصلی اقتصاد کینزی یا اقتصاد سمت تقاضا، تاکید بر تقاضای کل است. تقاضای کل از چهار عنصر تشکیل شده است: مصرف کالا و خدمات. سرمایه گذاری صنعت در کالاهای سرمایه ای ; مخارج دولت برای کالاها و خدمات عمومی؛ و صادرات خالص
تحت مدل سمت تقاضا، کینز از مداخله دولت برای کمک به غلبه بر تقاضای کل پایین در کوتاه مدت، مانند دوران رکود یا رکود، حمایت کرد. این می تواند بیکاری را کاهش دهد و رشد اقتصادی را تحریک کند.
جان مینارد کینز
جان مینارد کینز، اقتصاددان، نظریه های اقتصادی خود را تا حدی به عنوان پاسخی به رکود بزرگ دهه 1930 توسعه داد. قبل از رکود بزرگ، اقتصاد کلاسیک نظریه غالب بود. بر این باور بود که از طریق نیروهای بازار عرضه و تقاضا، تعادل اقتصادی به طور طبیعی در طول زمان بازیابی میشود.
با این حال، کینز معتقد بود که رکود بزرگ و بیکاری طولانی مدت و گسترده آن، تئوری های اقتصادی کلاسیک را به چالش می کشد. تئوری های او سعی داشتند توضیح دهند که چرا مکانیسم های بازار آزاد تعادل را به اقتصاد باز نمی گرداند.
کتاب کینز، نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول ، در سال 1936 نوشته شد و تجربیات او را به عنوان شاهدی بر رکود بزرگ منعکس کرد. در آن، او این باور فوق الذکر را رد می کند که اقتصاد در رکود خود را اصلاح می کند. در عوض، او معتقد بود که دولت باید اقدام کند. باید با افزایش هزینه ها و کاهش مالیات ها برای تحریک مصرف مداخله کند.
انواع
دو سیاست اصلی تقاضا در اقتصاد وجود دارد – سیاست پولی و سیاست مالی
1- سیاست پولی
این رویکرد شامل تنظیم اعتبار یا هزینه های مربوط به وام است. سیاست های پولی توسط بانک مرکزی یک کشور تهیه می شود – در ایالات متحده، فدرال رزرو سیاست های پولی را ارائه می کند. این یک نهاد مستقل است که می تواند بدون دخالت سیاسی تصمیمات اقتصادی بگیرد.
به عنوان مثال، زمانی که کشوری دچار رکود اقتصادی می شود، بانک مرکزی از سیاست های انبساطی (رویکرد سمت تقاضا) برای کاهش نرخ بهره وام ها استفاده می کند. هنگامی که وام گرفتن برای افراد و مشاغل آسان تر می شود، گردش پول نیز افزایش می یابد. افزایش عرضه پول باعث ایجاد زنجیره ای از رویدادها می شود – در نهایت، سطح اشتغال افزایش می یابد.
2- سیاست مالی
این رویکرد شامل تغییر در نرخ های مالیات بر درآمد و افزایش هزینه های دولت است. دولت در پروژه های زیرساختی جدید سرمایه گذاری می کند تا پول بیشتری را به دست مصرف کنندگان بگذارد. علاوه بر این، دولت مالیات بر مصرف کنندگان را کاهش می دهد.
مثال
در طول رکود سال 2008 ایالات متحده، پرزیدنت اوباما از سیاست های سمت تقاضا برای مقابله با روندهای نزولی استفاده کرد. او مجموعه ای از اقدامات اقتصادی را اعمال کرد:
- کاهش نرخ سود وام
- کاهش بار مالیات بر درآمد طبقه متوسط آمریکا
- فشار برای بسته محرک 787 میلیارد دلاری به اقتصاد
این جامع ترین اصلاحات اقتصادی در تاریخ آمریکا از زمان رکود بزرگ دهه 1930 بود . رویکرد سمت تقاضا بدون در نظر گرفتن اندازه یک اقتصاد، یک فرورفتگی قابل مشاهده ایجاد می کند.
اقتصاد سمت عرضه و تقاضا چگونه متفاوت است؟
اقتصاد سمت تقاضا معتقد است که تقاضا برای کالاها و خدمات باعث رشد اقتصادی می شود. اقتصاد طرف عرضه (که به عنوان نظریه اقتصادی کلاسیک نیز شناخته می شود ) بیان می کند که تولید کالاها و خدمات نیروی اصلی محرک رشد اقتصادی است. تقاضا به هزینه کردن برای کالاها اشاره دارد. عرضه به تولید کالا اشاره دارد.
اقتصاد سمت عرضه در مقابل تقاضا
هم اقتصاد طرف عرضه و هم تئوری تقاضا، پیشرفت اقتصادی یک کشور را ترسیم می کنند. هر دو نظریه عواملی مانند مالیات های محدود شده، پروژه های جدید، توسعه زیرساخت ها و هزینه های دولت را مورد بحث قرار می دهند. رویکرد طرف عرضه در مقابل. تفاوت رویکرد سمت تقاضا به شرح زیر است:
مولفه های | نظریه سمت تقاضا | نظریه سمت عرضه |
---|---|---|
طبیعت | به اقتصاد کینزی نیز معروف است | به عنوان اقتصاد معمولی یا کلاسیک شناخته می شود |
باور | اعلام می کند که تقاضا برای رشد اقتصادی ضروری است | این باور را ترویج می کند که عرضه باعث افزایش تقاضا در اقتصاد می شود |
دخالت دولت | این نیاز و اهمیت هزینه های دولت، توسعه زیرساخت ها و پروژه های جدید را تشریح می کند. | بیشتر بر مقررات مالیاتی تمرکز دارد. کاهش مالیات باعث ارتقای تولید و در نتیجه عرضه کالا می شود. |
کاهش مالیات | انگیزه پشت مالیات های محدود شده تامین پول برای کارگران، طبقه متوسط و طبقات پایین است. به این ترتیب قدرت خرید مصرف کننده افزایش می یابد. | مزایای مالیاتی را برای افراد و مشاغل ثروتمند فراهم می کند. در مقابل، تولید و اشتغال زایی ایجاد می شود. |
مزایای مصرف کننده | مصرف کنندگان از مزایای مالیاتی و فرصت های شغلی جدید بهره مند می شوند. در نتیجه قدرت خرید مصرف کننده افزایش می یابد. این باعث افزایش تقاضا و تولید می شود. | به طبقه ثروتمند و کسب و کار انگیزه می دهد تا بیشتر برای تحقیق و توسعه هزینه کنند. در نتیجه، مصرف کنندگان شاهد مجموعه ای از محصولات برای انتخاب هستند. |
سوالات متداول
اقتصاد سمت تقاضا چیست؟
نظریه سمت تقاضا برای اولین بار توسط جان مینارد کینز ارائه شد. کینز معتقد بود که رشد یک اقتصاد بدون ایجاد تقاضا برای کالاها و خدمات غیرممکن است. علاوه بر این، او مدافع این بود که رویکرد سمت تقاضا باعث ایجاد اشتغال می شود.
اثر چند برابری مخارج چگونه با اقتصاد سمت تقاضا مرتبط است؟
بر اساس تئوری سمت تقاضا، تولید کالا و خدمات با تقاضای بازار رابطه مستقیم دارد. با افزایش تقاضای مصرف کننده، هزینه ها افزایش می یابد – در نهایت کسب و کار رشد می کند و اشتغال ایجاد می شود. در نتیجه، اثر تقاضا چند برابر میشود و باعث افزایش رشد اقتصادی میشود.
چه کسی از اقتصاد سمت تقاضا استفاده می کند؟
اقدامات انبساطی زمانی توسط دولت ها به کار گرفته می شود که رشد اقتصادی خفه شود. در طول سناریوهای افزایش بیکاری، دولت ها پروژه های جدیدی را ایجاد می کنند – برای ایجاد مشاغل جدید – برای تزریق پول به گردش.
اقتصاد طرف عرضه و تقاضا چگونه متفاوت هستند؟
تئوری سمت تقاضا به شدت از نیاز به افزایش تقاضای محصول حمایت می کند. این نظریه ادعا می کند که تقاضا عامل اصلی رشد اقتصادی است. از سوی دیگر، اقتصاددانان طرف عرضه بر اهمیت تولیدکنندگان تاکید دارند. رویکرد سمت عرضه، تولیدکنندگان را تشویق میکند – پیشبینی محصولات جدید، افزایش تولید و حتی مشاغل جدید – برای برآورده کردن الزامات تولید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.