فارکس : به مومنتوم توجه کنید…!
به مومنتوم توجه کنید
یکی از اصول کلیدی تحلیل فنی این است که قیمت گاهی دروغ میگوید، اما مومنتوم معمولاً حقیقت را میگوید. همانطور که بازیکنان حرفهای پوکر به بازیکنان دیگر توجه میکنند نه به کارتها، معاملهگران حرفهای به مومنتوم توجه میکنند نه به قیمت.
در فارکس (FX)، داشتن یک مدل مومنتوم قوی میتواند ابزاری بسیار ارزشمند برای معامله باشد، اما معاملهگران اغلب با سوالی در مورد نوع مدلی که باید استفاده کنند دست و پنجه نرم میکنند. اینجا نگاهی میاندازیم به چگونگی طراحی یک مدل مومنتوم ساده و مؤثر در FX با استفاده از هیستوگرام اختلاف میانگین متحرک (MACD).
جهت تهیه اندیکاتور پامپ و دامپ کلیک کنید.
جهت تهیه اندیکاتور نوسان گیری کلیک کنید.
چرا مومنتوم؟
ابتدا، باید ببینیم چرا مومنتوم در معامله اینقدر مهم است. یک روش خوب برای درک اهمیت مومنتوم، خروج از بازارهای مالی و نگاه به یک کلاس دارایی که قیمتهای آن برای مدت زمان طولانی افزایش یافته است—مسکن—است. قیمتهای مسکن به دو روش اندازهگیری میشوند: افزایشهای ماه به ماه و افزایشهای سال به سال. اگر قیمتهای خانه در نیویورک در نوامبر بیشتر از اکتبر بود، پس میتوانیم به طور امن نتیجهگیری کنیم که تقاضا برای مسکن محکم باقی مانده و افزایشهای بیشتر احتمالاً رخ خواهد داد.
با این حال، اگر قیمتها در نوامبر ناگهان از قیمتهای پرداختی در اکتبر کاهش یابند، به ویژه پس از افزایش بیوقفه برای بیشتر سال، آنگاه این ممکن است اولین سرنخ به یک تغییر ممکن از روند باشد. البته، قیمتهای خانه احتمالاً هنوز در مقایسه سال به سال بالاتر خواهند بود، مردم عادی را به این باور وادار میکند که بازار املاک هنوز هم شناور است. با این حال، حرفهایهای املاک، که خوب میدانند ضعف در مسکن خیلی زودتر در ارقام ماه به ماه نسبت به دادههای سال به سال خودش را نشان میدهد، بسیار بیشتر در آن شرایط از خرید امتناع میورزند.
در املاک، ارقام ماه به ماه یک اندازهگیری از نرخ تغییر را فراهم میکنند، که دقیقاً همان چیزی است که مطالعه مومنتوم در مورد آن است. مانند همتایان خود در بازار املاک، حرفهایها در بازارهای مالی نزدیکتر به مومنتوم نسبت به قیمت نگاه میکنند تا جهت واقعی یک حرکت را تشخیص دهند.
استفاده از هیستوگرام MACD برای اندازهگیری مومنتوم
نرخ تغییر میتواند به روشهای مختلفی در تحلیل فنی اندازهگیری شود؛ شاخص قدرت نسبی (RSI)، شاخص کانال کالا (CCI) یا یک نوسانساز استوکاستیک همگی میتوانند برای سنجش مومنتوم استفاده شوند. با این حال، برای اهداف این داستان، هیستوگرام MACD شاخص فنی انتخابی است.
اولین بار توسط جرالد آپل در دهه ۱۹۶۰ اختراع شد، MACD یکی از سادهترین، اما مؤثرترین، شاخصهای فنی است. وقتی در FX استفاده میشود، فقط تفاوت بین میانگین متحرک نمایی ۱۲ دوره و میانگین متحرک نمایی ۲۶ دوره از یک جفت ارز را ثبت میکند. علاوه بر این، یک میانگین متحرک نمایی ۹ دورهای از خود MACD نیز کنار MACD نمایش داده میشود و به عنوان یک خط ماشه عمل میکند. وقتی MACD از زیر خط نه دورهای عبور میکند، نشانهای از تغییر به سمت بالا است؛ وقتی حرکت به شکل معکوس اتفاق میافتد، یک سیگنال نزولی ایجاد میشود.
این نوسان MACD به دور خط نه دورهای برای اولین بار توسط توماس اسپری در سال ۱۹۸۶ به صورت فرمت هیستوگرام رسم شد و به عنوان هیستوگرام MACD شناخته شد. اگرچه هیستوگرام در واقع مشتقی از یک مشتق است، اما به عنوان راهنمایی بالقوه دقیق برای جهت قیمت میتواند بسیار دقیق باشد.
اینجا یک روش برای طراحی یک مدل مومنتوم ساده در FX با استفاده از هیستوگرام MACD است:
۱- اولین و مهمترین گام تعریف یک بخش MACD است. برای یک موقعیت طولانی، یک بخش MACD به سادگی چرخه کاملی است که توسط هیستوگرام MACD از نقض اولیه خط ۰ از زیر به نهایت فروپاشی از طریق خط ۰ از بالا ساخته میشود. برای یک موقعیت کوتاه، قوانین به سادگی برعکس هستند. شکل ۱ نمونهای از یک بخش MACD در جفت ارز EUR/USD را نشان میدهد.
۲- پس از ثبت بالاترین (یا پایینترین) قیمت در بخش قبلی، میتوانید از آن مقدار برای ساخت مدل استفاده کنید. با رفتن به شکل ۲، میبینیم که بالاترین قیمت MACD قبلی .۰۰۲۷ بوده است. اگر هیستوگرام MACD اکنون یک خوانش نزولی را ثبت کند که مقدار مطلق آن بیشتر از ۰.۰۰۲۷ باشد، آنگاه میدانیم که مومنتوم نزولی از مومنتوم صعودی فراتر رفته است، و نتیجه میگیریم که تنظیم فعلی احتمال بالایی برای یک موقعیت کوتاه دارد.
۳- پس از تعیین بخش MACD، نیاز است که مقدار بالاترین نوار درون آن بخش را برای ثبت نقطه مرجع مومنتوم اندازهگیری کنید. در صورت یک موقعیت کوتاه، فرآیند به سادگی برعکس است. اگر وضعیت برعکس بود و بخش MACD قبلی منفی بود، خوانش مثبت در بخش فعلی که بیشتر از پایینترین کمترین قیمت قبلی باشد، سپس نشاندهنده احتمال بالای یک موقعیت طولانی است.
منطق پشت این ایده چیست؟
فرض اولیه این است که مومنتوم، که با هیستوگرام MACD نشان داده میشود، میتواند سرنخهایی به جهت زیربنایی بازار ارائه دهد. با استفاده از فرض اینکه مومنتوم قبل از قیمت میآید، تز اصلی این تنظیم به سادگی این است: یک اوج جدید در مومنتوم باید منجر به یک اوج جدید در قیمت شود، و برعکس.
بیایید فکر کنیم که چرا این منطقی است. یک کمینه یا بیشینه جدید مومنتوم معمولاً زمانی ایجاد میشود که قیمت حرکتی ناگهانی و شدید به یک جهت داشته باشد. چه چیزی باعث چنین حرکت قیمتی میشود؟ باور گاوها یا خرسها به اینکه قیمت در سطوح فعلی ارزش غیرمعمولی دارد و بنابراین فرصت سود قویای را ارائه میدهد.
معمولاً، این افراد اولین خریداران یا فروشندگان هستند و اگر باور نداشتند که قیمت قرار است حرکت معناداری به آن جهت انجام دهد، به این سرعت عمل نمیکردند. معمولاً، پیروی از رهبری آنها به صرفه است زیرا این گروه اغلب نماینده “جمعیت پول هوشمند” است.
با این حال، اگرچه این تنظیم ممکن است واقعاً احتمال موفقیت بالایی را ارائه دهد، به هیچ وجه فرصتی تضمینشده برای کسب پول نیست. نه تنها گاهی اوقات این تنظیم با ایجاد سیگنالهای غلط کاملاً شکست میخورد، بلکه میتواند حتی اگر سیگنال دقیق باشد نیز معامله زیانده ایجاد کند. به خاطر داشته باشید که در حالی که مومنتوم وجود یک روند قوی را نشان میدهد، هیچ اندازهگیری از پتانسیل نهایی آن ارائه نمیدهد.
به عبارت دیگر، ممکن است ما نسبتاً مطمئن از جهت حرکت باشیم، اما نه از دامنه آن. همانند اکثر تنظیمات معاملاتی، استفاده موفقیتآمیز از مدل مومنتوم بیشتر مسئله هنر است تا علم.
جهت تهیه اندیکاتور پامپ و دامپ کلیک کنید.
جهت تهیه اندیکاتور نوسان گیری کلیک کنید.
نگاهی به استراتژیهای ورودی مومنتوم
معاملهگر میتواند با استفاده از مدل مومنتوم، چندین استراتژی ورودی مختلف را به کار ببرد. سادهترین روش، گرفتن یک موقعیت طولانی یا کوتاه بازار است وقتی مدل سیگنال خرید یا فروش را نشان میدهد. این ممکن است کار کند، اما اغلب معاملهگر را وادار میکند که در بدترین زمان وارد شود، زیرا سیگنال معمولاً در اوج یا کف دقیق قیمت تولید میشود.
قیمتها ممکن است بیشتر به جهت معامله ادامه دهند، اما بسیار محتملتر است که آنها بازگردند و معاملهگر اگر کمی صبر کند فرصت ورودی بهتری خواهد داشت. شکل ۳ یکی از چنین استراتژیهای ورودی را نشان میدهد.
گاهی اوقات قیمت در جهت مخالف سیگنال به میزان بیشتری از حد انتظار بازگشت میکند و با این حال سیگنال مومنتوم همچنان معتبر باقی میماند. در آن موارد، برخی از معاملهگران ماهر به موقعیتهای خود اضافه میکنند – یک عملی که برخی از معاملهگران به شوخی آن را “SHADDing” (برای افزودن در موقعیت کوتاه) یا “LADDing” (برای افزودن در موقعیت طولانی) نامیدهاند.
برای معاملهگر تازهکار، این میتواند یک حرکت بسیار خطرناک باشد – امکان دارد که شما به یک معامله بد اضافه کنید و بنابراین زیانهای خود را افزایش دهید، که میتواند فاجعهبار باشد. معاملهگران با تجربه، با این حال، میدانند چگونه میتوانند با موفقیت “با نوار مقابله کنند” اگر احساس کنند که قیمت انحراف معناداری از مومنتوم ارائه میدهد.
قرار دادن توقفها و محدودیتها
موضوع نهایی برای در نظر گرفتن این است که کجا توقفها یا محدودیتها را در چنین تنظیمی قرار دهید. باز هم، پاسخهای مطلق وجود ندارد، و هر معاملهگر باید در یک حساب آزمایشی تجربه کند تا معیارهای ریسک و پاداش خود را تعیین کند. این نویسنده توقفهای خود را در تنظیم باند بولینگر® ۱ انحراف معیار مخالف از ورودی خود قرار میدهد، زیرا احساس میکند اگر قیمت در مقابل موقعیت او به این میزان بزرگی عقبنشینی کرده باشد، تنظیم به احتمال زیاد شکست خواهد خورد. در مورد اهداف سود، برخی از معاملهگران دوست دارند سود را بسیار سریع بگیرند، اگرچه معاملهگران صبورتر میتوانند پاداشهای بسیار بزرگتری را کسب کنند اگر معامله حرکت جهتدار قوی را تجربه کند.
نتیجه
معاملهگران اغلب میگویند بهترین معامله ممکن این است که انجام ندهید. یکی از بزرگ ترین قوتهای مدل مومنتوم این است که در تنظیمات با احتمال پایین شرکت نمیکند. معاملهگران میتوانند به تمایل برای گرفتن هر چرخش یا حرکت جفت ارز دچار شوند. مدل مومنتوم با نگه داشتن معاملهگر دور از بازار وقتی مومنتوم مخالف بسیار قوی است، از این رفتار مخرب جلوگیری میکند.
همانطور که کنی راجرز در “قمارباز” خواند، “باید بدانید کی نگه دارید، [و] بدانید کی تا کنید.” در معامله، همانطور که در پوکر، این مهارت واقعی بازی است. مدل مومنتوم سادهای که در اینجا توصیف کردیم یک ابزار است که امیدواریم به معاملهگران ارز کمک کند تا فرآیند انتخاب معامله خود را بهبود بخشند و انتخابهای هوشمندانهتری انجام دهند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.