تقاضای کل چگونه بر سطح قیمت تاثیر می گذارد؟
چگونه تقاضای کل بر سطح قیمت تاثیر می گذارد؟
قیمت کالاها و خدمات محرک اصلی عرضه و تقاضا در اقتصاد است. با این حال، عکس آن نیز صادق است: تغییرات در عرضه و تقاضا بر قیمت کالاها و خدمات تأثیر می گذارد. ارتباط بین تقاضای کل و سطح عمومی قیمت ها لزوماً واضح یا مستقیم نیست. با این حال، در کلیترین مفهوم و تحت شرایط ceteris paribus، افزایش تقاضای کل با افزایش سطح قیمت مطابقت دارد.
تقاضای کل زمانی افزایش مییابد که اجزای تقاضای کل – از جمله مخارج مصرفی، مخارج سرمایهگذاری، مخارج دولت و هزینههای صادراتی منهای واردات – افزایش مییابد.
به طور خلاصه:
- ارتباط بین تقاضای کل و سطح عمومی قیمت ها لزوماً واضح یا مستقیم نیست.
- سطح قیمت میانگین قیمت های جاری در کل طیف کالاها و خدمات تولید شده در اقتصاد است.
- تقاضای کل یک اندازه گیری اقتصادی از مقدار کل کالاها و خدمات نهایی است که در یک اقتصاد تقاضا می شود. مولفه های تقاضای کل شامل مخارج مصرفی، مخارج سرمایه گذاری، مخارج دولت و هزینه برای صادرات منهای واردات است.
- در کلیترین مفهوم (و با فرض شرایط ceteris paribus)، افزایش تقاضای کل با افزایش سطح قیمت مطابقت دارد. برعکس، کاهش تقاضای کل با کاهش سطح قیمت مطابقت دارد.
- حتی اگر این امر مسلم است که هرگاه گروهی از مصرف کنندگان کالاها یا خدمات بیشتری را تقاضا کنند، قیمت آن کالاها یا خدمات بالاتر از حد معمول است، این بدان معنا نیست که قیمت های واقعی (در مقابل قیمت های اسمی) باید افزایش یابد.
در مقابل، کاهش تقاضای کل با کاهش سطح قیمت مطابقت دارد. کاهش تقاضای کل زمانی اتفاق می افتد که اجزای تقاضای کل کاهش یابد.
شرایط Ceteris paribus به یک فرض غالب در تفکر اقتصادی جریان اصلی اشاره دارد. بر اساس این فرض، همه متغیرهای دیگر هنگام مطالعه تأثیر یک متغیر اقتصادی بر متغیر دیگر ثابت می مانند. از منظر نظری، این امکان را برای اقتصاددانان فراهم میکند که رویدادهای خاصی را که در اقتصاد رخ میدهند جدا کرده و تلاش کنند تا تأثیرات آنها را مطالعه کنند.
تقاضای کل
تقاضای کل یک اندازه گیری اقتصادی از مقدار کل کالاها و خدمات نهایی است که در یک اقتصاد تقاضا می شود. این اندازه گیری به صورت کل مقدار پول مبادله شده برای آن کالاها و خدمات در یک سطح قیمتی خاص و در نقطه زمانی مشخص بیان می شود.
در بلندمدت، تقاضای کل معادل تولید ناخالص داخلی (GDP) است. این دو معیار به همین ترتیب محاسبه میشوند: کل هزینههای مصرف + سرمایهگذاری + مخارج دولت + صادرات خالص
سطح قیمت تقاضای کل
سطح قیمت میانگین قیمت های جاری در کل طیف کالاها و خدمات تولید شده در اقتصاد است. البته سطح عمومی قیمت کاملاً فرضی است. بدیهی است که قیمت یکسانی برای بسیاری از انواع کالاها و خدمات در اقتصاد وجود ندارد.
سطح قیمت ها یکی از پربیننده ترین شاخص های اقتصادی در جهان است. این به این دلیل است که اکثر اقتصاددانان موافق هستند که قیمت ها باید نسبتاً ثابت بماند تا از تورم بالا جلوگیری شود.
اکثر تخمینهای سطح قیمت با ردیابی مجموعهای از کالاها و خدمات محاسبه میشوند. با استفاده از این رویکرد، مجموعه ای از کالاها و خدمات مبتنی بر مصرف کننده به صورت مجموع بررسی می شود. این امکان شناسایی تغییرات در سطح وسیع قیمت در طول زمان را فراهم می کند. هنگامی که قیمت ها افزایش می یابد، به آن تورم می گویند. هنگامی که قیمت ها کاهش می یابد، به آن کاهش قیمت می گویند.
سطح قیمت نیز با قدرت خرید مصرف کنندگان مرتبط است. به طور کلی، هر چه سطح قیمت بالاتر باشد، قدرت خرید پول کاهش می یابد. این به این دلیل است که قدرت خرید به مقدار پولی که می توان خرید اشاره دارد. وقتی قیمتها بالا میروند، قدرت خرید کاهش مییابد زیرا یک واحد واحد پول – برای مثال، یک دلار – دیگر نمیتواند همان مقدار کالا و خدماتی را که قبلاً میتوانست به دست آورد.
به همین دلیل، سطح قیمت واقعی بسیار مفید است زیرا قیمت کالاها و خدمات را با قدرت خرید پول مقایسه میکند.
رابطه بین قیمت ها و تقاضای مصرف کننده
به طور کلی، زمانی که قیمت یک کالا یا خدمات تغییر می کند، تقاضای مصرف کننده برای آن کالا یا خدمات نیز تحت تأثیر قرار می گیرد. این اساس قانون تقاضا است که بیان می کند هر گونه افزایش قیمت باعث کاهش تقاضا برای یک کالا یا خدمات می شود.
با این حال، اقتصاددانان کلان معمولاً افزایش قیمت های اسمی را برای تقاضای اقتصادی در بلندمدت ضروری می دانند. قیمت اسمی یک کالا، ارزش آن از نظر پولی است، مانند دلار.
دلیل اینکه ممکن است گفته شود هیچ ارتباط مستقیم و واضحی بین تقاضای کل و سطح عمومی قیمت ها وجود ندارد این است که، اگرچه مسلم است که هرگاه گروهی از مصرف کنندگان کالا یا خدمات بیشتری را تقاضا کنند، قیمت آن کالاها یا خدمات بالاتر می رود. بیش از حد معمول، این بدان معنا نیست که قیمت های واقعی باید افزایش یابد.
قیمت های اسمی را می توان با قیمت های واقعی مقایسه کرد. قیمت واقعی یک کالا یا خدمات، ارزش آن است که بر حسب کالا، خدمات یا دسته ای از کالاهای دیگر بیان می شود. قیمت واقعی یک کالا اغلب برای مقایسه بین یک کالا با یک گروه یا دسته ای از کالاها در دوره های زمانی مختلف استفاده می شود – به عنوان مثال، از یک سال تا سال بعد.
همچنین درست است که برای اقتصاددانان، تعیین اینکه آیا قیمت ها باعث حرکت در امتداد منحنی تقاضا می شود یا اینکه تغییر منحنی تقاضا باعث حرکت قیمت می شود، می تواند دشوار باشد.
به عنوان مثال، اگرچه تقاضا برای تلویزیون های با کیفیت بالا (HDTV) نسبت به گذشته بیشتر است، هزینه واقعی تلویزیون های HD کاهش یافته است. اگر قیمت های واقعی حتی بیشتر کاهش یابد، احتمالاً تقاضا افزایش می یابد. به عبارت دیگر، افراد بیشتری مایل به خرید تلویزیون های 100 دلاری هستند تا تلویزیون های 1000 دلاری.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.