اقتصاد کلان macroeconomics چیست؟
اقتصاد کلان چیست؟
به طور خلاصه:
- اقتصاد کلان به مطالعه اقتصاد کل اشاره دارد.
- اهداف اولیه اقتصاد کلان دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و به حداکثر رساندن استاندارد زندگی است.
- شاخص های اقتصادی منبع خوبی برای ردیابی عملکرد اقتصاد کلان هستند.
- سیاست پولی و سیاست مالی ابزارهایی هستند که توسط دولت برای کنترل عملکرد اقتصادی و دستیابی به اهداف کلان اقتصادی استفاده می شود.
تاریخچه اقتصاد کلان چیست؟
اقتصاد کلان مدرن تنها به دهه ۱۹۳۰ باز می گردد. در پاسخ به رکود بزرگ بوجود آمد. روشهای اقتصاد خرد که قبلاً اقتصاددانان استفاده میکردند در توضیح اینکه چرا بزرگترین اقتصادهای جهان سقوط کردهاند، بیاثر بودند.
اقتصاد خرد به جنبه های کوچک یک اقتصاد نگاه می کند. اما رکود بزرگ یک یا دو بخش از بازار کشور را تحت تأثیر قرار نداد، بلکه کل بازار را تحت تأثیر قرار داد. اقتصاددانان به روش جدیدی برای تجزیه و تحلیل یک اقتصاد کلی نیاز داشتند.
اقتصاددان نروژی راگنار فریش اولین کسی بود که در سال ۱۹۳۳ از واژه اقتصاد کلان در چاپ استفاده کرد. اما این اقتصاددان بریتانیایی جان مینارد کینز است که کار و ایدههای او در دهه ۱۹۳۰ استفاده از اقتصاد کلان را برای توضیح آنچه در مقیاس بزرگ اتفاق میافتد رواج داد. کینز به شهرت رسید – کتاب او ” نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول ” در سال ۱۹۳۶ منتشر شد به عنوان اولین اقتصاددان بزرگ کلان، با نظریه های خود در مورد اینکه چه چیزی باعث رکود بزرگ شد و چه چیزی می تواند به آن پایان دهد
اهداف اقتصاد کلان
اهداف کلان اقتصاد کلان به حداکثر رساندن استاندارد زندگی و دستیابی به رشد اقتصادی پایدار است. اهداف با اهدافی مانند به حداقل رساندن بیکاری، افزایش بهره وری، کنترل تورم و غیره پشتیبانی می شوند. اقتصاد کلان یک کشور متاثر از نیروهای زیادی است و به این ترتیب، شاخص های اقتصادی برای ارزیابی جنبه های مختلف عملکرد بسیار ارزشمند هستند.
شاخص های اقتصاد کلان
۱- تولید ناخالص داخلی (GDP)
تولید ناخالص داخلی مطلق که اغلب به عنوان شاخص اصلی اقتصاد کلان استفاده می شود، نشان دهنده اندازه اقتصاد در یک مقطع زمانی است. تولید ناخالص داخلی معمولاً به صورت فصلی یا سالانه توسط دولت محاسبه و منتشر می شود.
به عنوان یک قاعده کلی، هزینه کردن باعث رشد می شود. مصرف انفرادی مصرف کننده، کسب و کارها را هدایت می کند، سرمایه گذاری های تجاری باعث رشد می شود و مخارج دولتی رفاه اجتماعی را حفظ می کند. صادرات خالص، همانطور که توسط (صادرات – واردات) محاسبه می شود، تجارت را اندازه گیری می کند. صادرات خالص مثبت نشان دهنده مازاد تجاری است، در حالی که صادرات خالص منفی نشان دهنده کسری تجاری است.
رشد اقتصادی را می توان با مقایسه تولید ناخالص داخلی در طول زمان، مانند افزایش سال به سال، محاسبه کرد.
۲- تورم
تورم افزایش سطح کلی قیمت ها و در نتیجه کاهش قدرت خرید است. این در درجه اول به دلیل افزایش تقاضا برای محصولات و خدمات رخ می دهد که به نوبه خود قیمت ها را افزایش می دهد. بنابراین تورم نشان دهنده رشد است. با این حال، تورم بیش از حد نیز مضر است اگر قدرت خرید بسیار بیشتر از قیمتهای متورم کاهش یابد و هزینههای کلی را کاهش دهد و ارزش پول را کاهش دهد. نرخ تورم هدف معمولاً بین ۱ تا ۳ درصد است.
۳- بیکاری
بیکاری برای افرادی است که بیکار هستند و فعالانه به دنبال شغل هستند. افرادی که بازنشسته یا از کار افتاده هستند به عنوان بیکار محسوب نمی شوند. بیکاری یک اتفاق طبیعی است و نمی توان آن را به طور کامل از بین برد. ما می توانیم بیکاری را به دسته های مختلفی تقسیم کنیم:
- بیکاری اصطکاکی زمانی رخ می دهد که افراد وقت خود را صرف جستجوی شغل می کنند.
- بیکاری ساختاری زمانی رخ می دهد که مشاغل به دلیل تغییرات ساختاری اقتصادی حذف شوند.
- بیکاری دوره ای به دلیل نوسانات در چرخه تجاری رخ می دهد.
به مجموع اصطکاکی و ساختاری بیکاری طبیعی می گویند. این از رویدادهای روزمره ناشی می شود، مانند افرادی که شغل خود را تغییر می دهند یا صنایعی که به دلیل کاهش تقاضا کاهش می یابند. مجموع بیکاری طبیعی و بیکاری ادواری نشان دهنده بیکاری واقعی است. طبیعتاً در شرایط رکود، کارمندان بیکار می شوند و در دوران رونق، نرخ اشتغال سر به فلک می کشد.
از آنجایی که اشتغال رابطه مستقیمی با بازده اقتصادی دارد، شاخص خوبی از شرایط اقتصادی است. بیکاری واقعی برای سنجش شرایط کوتاه مدت اقتصاد مفید است، در حالی که بیکاری طبیعی می تواند روندها را در بلندمدت شناسایی کند.
۴- نرخ بهره
نرخ بهره بازدهی است که وام گیرنده از وام می پردازد. آنها توسط بانک مرکزی – فدرال رزرو در ایالات متحده و بانک کانادا در کانادا – تنظیم می شوند. از آنجا که نرخ بهره بر تصمیمات مصرف کننده تأثیر می گذارد، ابزار بسیار مفیدی برای تأثیرگذاری بر فعالیت های اقتصادی است.
وقتی نرخ بهره بالا باشد، وام گرفتن گرانتر می شود، بنابراین مصرف کنندگان انگیزه کاهش هزینه ها را دارند. برعکس، زمانی که نرخ بهره پایین است، وام گرفتن ارزان تر است، بنابراین مصرف کنندگان انگیزه بیشتری برای خرج کردن خواهند داشت.
دولت چگونه بر اقتصاد کلان تأثیر می گذارد؟
سیاست های پولی
سیاست پولی که توسط بانک های مرکزی اجرا می شود، اقدامی است که بر عرضه پول و نرخ بهره تأثیر می گذارد. بانک مرکزی می تواند نرخ بهره را برای نتایج مستقیم تعیین کند. عرضه پول نیز بر نرخ بهره تأثیر می گذارد، با افزایش عرضه معمولاً نرخ بهره را کاهش می دهد (همبستگی منفی). همانطور که قبلا ذکر شد، نرخ بهره بر مصرف و سرمایه گذاری مصرف کننده تأثیر می گذارد. دو نوع سیاست پولی وجود دارد:
- سیاست پولی انبساطی: در زمان رکود اقتصادی، دولت می تواند با اجرای یک سیاست پولی انبساطی، رشد اقتصادی را تشویق کند. آنها اوراق بهادار را از بازار آزاد خریداری می کنند و برای افزایش عرضه پول، الزامات ذخیره را تسهیل می کنند و از سوی دیگر، نرخ بهره را کاهش می دهند.
- سیاست پولی انقباضی: در رونق اقتصادی، نرخ تورم بالا در بلندمدت میتواند با کاهش قدرت خرید، مشکل ایجاد کند. برای کاهش تورم، دولت میتواند با فروش اوراق بهادار در بازار آزاد ، سختتر کردن ذخایر الزامی و افزایش نرخ بهره، عرضه پول را کاهش داده و نرخهای بهره را افزایش دهد.
سیاست مالی
دولت سیاست های مالی را از طریق هزینه ها و مالیات ها برای هدایت اقتصاد کلان اجرا می کند. مخارج دولت بر ایجاد شغل و بهبود زیرساخت ها تأثیر می گذارد که به نوبه خود بر پول در گردش تأثیر می گذارد. مالیات بر درآمد قابل تصرف مصرف کننده تأثیر می گذارد. سیاست های مالی نیز به دو نوع تقسیم می شود:
- سیاست مالی انبساطی: برای افزایش تورم، دولت ها برای افزایش پول در گردش یا کاهش مالیات، هزینه ها را افزایش می دهند، بنابراین مصرف کنندگان پول بیشتری برای خرج کردن دارند.
- سیاست مالی انقباضی: برای کاهش تورم، دولت ها برای کاهش پول در گردش یا افزایش مالیات، هزینه ها را کاهش می دهند. در نتیجه، پول در دسترس مصرف کنندگان برای خرج کردن کمتر می شود
مکاتب فکری در مورد اقتصاد کلان کدامند؟
هرگز در میان اقتصاددانان جهان در مورد بهترین شیوه اداره یک اقتصاد اتفاق نظر وجود نداشته است. نظرات در طول زمان، مکان و طیف سیاسی بسیار متفاوت است. اما در اینجا تعدادی از مکاتب معروفتر تئوری اقتصاد کلان وجود دارد که احتمالاً با آنها روبرو خواهید شد:
کینزی
اقتصاد کینزی نام خود را از اقتصاددان بریتانیایی جان مینارد کینز گرفته است. ثابت کرد که این روشی دقیق برای توضیح رکود بزرگ و اثرات طولانی آن است. بر اساس این تئوری، تا حدی، کشورها به دلیل عدم ارائه سیاست های اقتصادی که اقتصاد آنها را جهش می کند، مقصر بودند.
کینز این ایده را ترویج کرد که در بازار آزاد ، مخارج دولت برای تثبیت یک اقتصاد متزلزل ضروری است. او تعلیم داد که رویکرد کاملاً دستآمیز خطرناک است زیرا بازارها همیشه قادر به بهبود سریع از سقوط آزاد نیستند تا از آسیب شدید به کارگران و مشاغل جلوگیری کنند.
پول گرایی
پول گرایی در درجه اول وجود خود را مدیون کار اقتصاددان میلتون فریدمن است. پول گرایی به عرضه پول یک ملت و داشتن مقدار مناسب پول در گردش اهمیت زیادی می دهد. پول گرایان بر این باورند که دولت باید جریان ارز را کاهش داده یا محدود کند تا رشد اقتصاد را تنظیم کند. به عنوان مثال، در اواخر دهه ۲۰۰۰، ایالات متحده پول بیشتری را در گردش قرار داد تا به یک اقتصاد کند انرژی ببخشد.
کلاسیک
متفکران کلاسیک با اقتصاددان و فیلسوف آدام اسمیت، که به بازار مالی برای رسیدن به تعادل عمومی بدون کمک دولت اعتماد داشت، موافق هستند. اقتصاددانان کلاسیک برنامه های اقتصادی دولتی را دوست ندارند، اما نظریه اقتصاد کلان آنها اجازه نفوذ گاه به گاه و محدود را می دهد.
اتریشی
گروهی از اقتصاددانان برجسته در اتریش چیزی را ایجاد کردند که به عنوان نظریه اقتصادی اتریش شناخته شد. پیروان آن به رویکرد آزادسازی اعتقاد دارند . آنها فکر می کنند که سیستم اقتصادی باید بدون دخالت دولت حتی در زمان بحران مالی عمل کند.
مارکسیستی
مکتب اقتصاد مارکس معتقد است که یک سیستم مالی باید تحت کنترل شدید دولت باشد. مارکسیست ها معتقدند که یک اقتدار متمرکز بهتر از صاحبان مشاغل سرمایه دار از حقوق طبقه کارگر محافظت می کند.
رفتاری
اقتصاددانان رفتارگرا معمولاً سیاستهای کلان اقتصادی را ترویج نمیکنند، بلکه فرآیندهای تصمیمگیری بازیگران یک اقتصاد را بررسی میکنند. رفتارشناسان می خواهند بدانند که چرا، برای مثال، سرمایه گذاران آگاه هنوز هم می توانند انتخاب های غیرمنطقی داشته باشند.
محدودیت های اقتصاد کلان
درک محدودیت های نظریه اقتصادی نیز مهم است. تئوری ها اغلب در خلاء ایجاد می شوند و فاقد جزئیات خاص دنیای واقعی مانند مالیات، مقررات و هزینه های معامله هستند. دنیای واقعی نیز به طور قطع پیچیده است و شامل موضوعات ترجیح اجتماعی و وجدان است که خود را به تجزیه و تحلیل ریاضی وامی ندارد.
در علم اقتصاد یافتن عبارت ceterus paribus که به صورت آزاد به عنوان «همه چیز برابر هستند» ترجمه شده است، در نظریه ها و بحث های اقتصادی رایج است. این به این دلیل است که متغیرهای زیادی وجود دارد که اقتصاددانان از این عبارت به عنوان فرضی برای تمرکز بر روابط بین متغیرهای مورد بحث استفاده می کنند.
حتی با وجود محدودیتهای تئوری اقتصادی، پیروی از شاخصهای کلان اقتصادی مهم مانند تولید ناخالص داخلی، تورم و بیکاری مهم و ارزشمند است. زیرا عملکرد شرکت ها و در نتیجه سهام آنها به طور قابل توجهی تحت تأثیر شرایط اقتصادی شرکت ها قرار دارد.
به همین ترتیب، درک اینکه کدام تئوری ها به نفع و تأثیرگذار بر یک دولت خاص هستند، می تواند ارزشمند باشد. اصول اقتصادی اساسی یک دولت در مورد نحوه برخورد آن دولت با مالیات، مقررات، مخارج دولتی و سیاست های مشابه بسیار صحبت می کند. با درک بهتر اقتصاد و پیامدهای تصمیمات اقتصادی، سرمایه گذاران می توانند حداقل نگاهی اجمالی به آینده احتمالی داشته باشند و بر اساس آن با اطمینان عمل کنند
تفاوت بین اقتصاد کلان و اقتصاد خرد چیست؟
اقتصاد کلان کل اقتصاد را مطالعه می کند در حالی که اقتصاد خرد تنها به بخشی از آن اقتصاد نگاه می کند. به عنوان مثال، اقتصاددانان کلان میزان محصولات تولید شده توسط تمام صنایع در یک اقتصاد ملی را دنبال می کنند. در مقابل، اقتصاددانان خرد ممکن است تنها خروجی یک شرکت یا صنعت خاص را بررسی کنند
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
1 دیدگاه
اولین کسی باشید که در مورد این مطلب اظهار نظر می کند.