نظریه بوسروپی چیست؟
نظریه بوسروپی Boserupian Theory
نظریه بوسروپی (Boserupian Theory)، یکی از مهمترین نظریههای توسعه کشاورزی و جمعیت است که توسط اقتصاددان دانمارکی، استر بوسروپ (Ester Boserup) در دهه ۱۹۶۰ میلادی ارائه شد. این نظریه در برابر دیدگاههای بدبینانهتری چون نظریه مالتوس در مورد رشد جمعیت و منابع غذایی مطرح شد و تأثیر زیادی بر تحلیلهای توسعه روستایی، اقتصاد کشاورزی و مطالعات توسعه در کشورهای در حال توسعه گذاشت. در ادامه، بهطور کامل به این نظریه و جنبههای مختلف آن پرداخته میشود.
استر بوسروپ کیست؟
استر بوسروپ (۱۹۱۰-۱۹۹۹) یک اقتصاددان برجسته دانمارکی بود که عمدتاً به خاطر تحقیقاتش در زمینه اقتصاد توسعه، به ویژه در مورد نقش جمعیت در کشاورزی و نقش زنان در توسعه اقتصادی شناخته میشود. او دیدگاههای مرسوم زمان خود را به چالش کشید و با نگاهی عمیقتر به پویاییهای اجتماعی و اقتصادی، نظریات تأثیرگذاری را مطرح کرد. کار او عمدتاً بر روی کشورهای در حال توسعه متمرکز بود و رویکردی متفاوت نسبت به “نیروی کار اضافی” و “تراکم جمعیت” ارائه داد.
پیشزمینه نظریه
استر بوسروپ در زمانی نظریه خود را ارائه کرد که دیدگاههای توماس مالتوس (Thomas Malthus) بر بحثهای مربوط به جمعیت و منابع غذایی غالب بود. مالتوس در اواخر قرن هجدهم استدلال کرده بود که رشد جمعیت بهصورت هندسی (تصاعدی) افزایش مییابد، در حالی که تولید غذا بهصورت خطی رشد میکند. این تفاوت، به گفته مالتوس، منجر به کمبود منابع غذایی، قحطی، بیماری و در نهایت کاهش جمعیت میشود. نظریه مالتوس دیدگاهی بدبینانه داشت و بر محدودیتهای منابع طبیعی تأکید میکرد.
بوسروپ اما با این دیدگاه مخالف بود. او معتقد بود که فشار جمعیتی میتواند بهعنوان یک محرک برای نوآوری و توسعه در کشاورزی عمل کند. به جای اینکه رشد جمعیت صرفاً به کمبود منابع منجر شود، بوسروپ استدلال کرد که انسانها در پاسخ به افزایش جمعیت، روشهای جدیدی برای تولید غذا ابداع میکنند و از این طریق ظرفیت تولید کشاورزی را افزایش میدهند.
اهمیت و کاربردهای نظریه بوسروپ
- مطالعات توسعه روستایی: بوسروپ از اولین کسانی بود که به شکلگیری سیستمهای کشاورزی در کشورهای در حال توسعه توجه کرد. نظریهاش پایه بسیاری از مطالعات توسعه کشاورزی و سیاستگذاریهای روستایی شد.
- نقش زنان در توسعه: در آثار دیگر خود، بوسروپ نقش مهم زنان در فرایندهای تولیدی کشاورزی و توسعه اقتصادی را نیز مورد بررسی قرار داد و یکی از نخستین محققانی بود که اهمیت مشارکت زنان در توسعه را برجسته کرد.
- سیاستگذاری جمعیتی و غذایی: این نظریه به دولتها و نهادهای توسعه نشان میدهد که رشد جمعیت الزاماً بحرانزا نیست، بلکه میتواند فرصتی برای بهرهبرداری بهتر از منابع، توسعه زیرساختها و اصلاح ساختارهای تولید باشد.
- توسعه پایدار: بوسروپ با نشان دادن اینکه انسان میتواند با فشار جمعیتی سازگار شود و بهرهوری را بالا ببرد، به مباحث امروزی توسعه پایدار نیز جهت داده است.
هسته اصلی نظریه بوسروپی
در مقابل نظریه مالتوس که در آن رشد جمعیت تابعی از عرضه غذا است (یعنی عرضه غذا محدودیت رشد جمعیت را تعیین میکند)، نظریه بوسروپ معتقد است که روشهای کشاورزی (و در نتیجه عرضه غذا) تابعی از رشد جمعیت است. به عبارت دیگر، فشار جمعیتی است که نوآوری و تشدید کشاورزی را به دنبال دارد.
نظریه بوسروپ بهصورت خلاصه میگوید:
«نیاز، مادر اختراع است. فشار ناشی از افزایش جمعیت، کشاورزان را مجبور میکند تا راههای جدیدی برای افزایش بهرهوری کشاورزی پیدا کنند.»
بر اساس این نظریه، با افزایش جمعیت، زمینهای کشاورزی بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند، تناوب کشت فشردهتر میشود، تکنولوژیهای بهرهوری بهکار گرفته میشوند و نیروی کار بیشتری برای کشاورزی بسیج میشود. در واقع، برخلاف نظریه مالتوس، توسعه فناوری و سازماندهی جدید تولید، پاسخ مستقیم به فشار جمعیتی است.
مفروضات و استدلالهای اصلی نظریه بوسروپ
- فشار جمعیتی محرک نوآوری است: بوسروپ استدلال کرد که زمانی که جمعیت افزایش مییابد و زمینهای موجود دیگر قادر به تأمین غذای کافی با روشهای سنتی نیستند، این فشار جمعیتی است که کشاورزان را مجبور به یافتن راههای جدید و کارآمدتر برای تولید غذا میکند. این فشار، محرکی برای تغییرات تکنولوژیکی و سازمانی در کشاورزی میشود.
- تشدید کشاورزی (Agricultural Intensification): بوسروپ فرآیندی را توصیف میکند که در آن، با افزایش تراکم جمعیت، کشاورزان از روشهای کمتر فشرده (مانند زراعت چرخه طولانی با دوره تناوب زیاد) به روشهای فشردهتر (مانند کشت دائم یا چند محصولی) روی میآورند. این تشدید به معنای:
- کاهش دورههای آیش (Fallowing): در سیستمهای کشاورزی سنتی، زمین برای بازیابی حاصلخیزی برای مدت طولانی آیش میماند. با افزایش جمعیت، زمین کمتری برای آیش در دسترس است و کشاورزان مجبور به کاهش دورههای آیش و استفاده مکرر از زمین میشوند.
- افزایش ورودیهای کار (Labor Input): برای جبران کاهش حاصلخیزی زمین و تولید بیشتر در واحد سطح، نیاز به کار فشردهتر (مانند آمادهسازی زمین، وجین، آبیاری، و کوددهی) افزایش مییابد.
- نوآوری تکنولوژیکی: افزایش جمعیت منجر به نیاز به فناوریهای جدیدتر میشود، مانند ابزارهای بهتر، سیستمهای آبیاری پیشرفتهتر، کودها و انتخاب بذور با بازدهی بالا. این نوآوریها اغلب در پاسخ به نیاز مبرم برای تولید بیشتر از زمینهای موجود شکل میگیرند.
- مدل مراحل تشدید: بوسروپ مدلی را برای مراحل تشدید کشاورزی بر اساس تراکم جمعیت و فرکانس کشت ارائه میدهد:
- زراعت جنگلی/درختچهای آیش طولانی (Forest/Bush Fallow): در مناطق کم جمعیت، زمین پس از کشت برای مدت طولانی (۲۰ تا ۲۵ سال) آیش میماند تا حاصلخیزی خود را بازیابد.
- زراعت چرخه کوتاه آیش (Short Fallow): با افزایش جمعیت، دوره آیش به حدود ۶ تا ۱۰ سال کاهش مییابد.
- تناوب محصول (Crop Rotation): در مناطق پرجمعیتتر، آیش تقریباً حذف میشود و زمین هر سال کشت میشود، اما با تناوب محصول برای حفظ حاصلخیزی خاک.
- چند محصولی (Multi-cropping): در مناطق بسیار پرجمعیت، ممکن است در طول یک سال چندین محصول از یک زمین برداشت شود.
- کشت فشرده دائم (Perennial Cropping): در شدیدترین حالت، زمین به طور دائم و بسیار فشرده کشت میشود (مانند برنجکاری در برخی نقاط آسیا).
- اقتصاد کشاورزی در حال تغییر: بوسروپ تأکید میکند که هر مرحله از تشدید، نیازمند تغییر در سازمان کار، تقسیم وظایف، و سرمایهگذاریهای جدید است. این تغییرات ممکن است منجر به افزایش “کار” در واحد محصول شود (یعنی کارایی کارگر کاهش یابد)، اما در نهایت “محصول” در واحد زمین افزایش مییابد، که برای تامین غذای جمعیت رو به رشد ضروری است.
مکانیسم های نظریه بوسروپی
- تحول در فناوری های کشاورزی: با افزایش جمعیت، جامعه از سیستم های کمبازده به سمت سیستم های پرکارتر حرکت میکند. این تحول نیازمند سرمایه گذاری بیشتر در نیروی کار و فناوری است.
- تغییر در تقسیم کار جنسیتی: بوسروپ همچنین به تأثیر رشد جمعیت بر نقش های جنسیتی پرداخت. او نشان داد که چگونه توسعه کشاورزی میتواند منجر به تغییر در تقسیم کار بین زنان و مردان شود.
- تأثیر بر ساختارهای اجتماعی: افزایش تراکم جمعیت و تغییر در روش های کشاورزی میتواند منجر به تغییر در ساختارهای مالکیت زمین، سلسله مراتب اجتماعی و سازماندهی کار شود.
مراحل شدتبخشی کشاورزی در نظریه بوسروپ
بوسروپ در نظریه خود، مراحل مختلفی را برای شدتبخشی کشاورزی پیشنهاد داد که با افزایش تراکم جمعیت، جوامع از یک مرحله به مرحله بعدی حرکت میکنند. این مراحل عبارتند از:
1. کشاورزی جنگلی-آیش (Forest-Fallow Cultivation):
در این مرحله، زمین برای مدت کوتاهی (۱ تا ۲ سال) زیر کشت میرود و سپس برای مدت طولانی (۲۰ تا ۲۵ سال) به حالت آیش رها میشود تا حاصلخیزی خود را بازیابی کند. این روش در مناطق با تراکم جمعیتی پایین رایج است.
مثال: کشاورزی ابتدایی در جنگلهای استوایی.
2. کشاورزی بوتهای-آیش (Bush-Fallow Cultivation):
در این مرحله، دوره آیش کوتاهتر میشود (۶ تا ۱۰ سال) و زمین برای مدت بیشتری زیر کشت میماند. این روش در جوامعی با تراکم جمعیتی متوسط دیده میشود.
مثال: کشاورزی در مناطق نیمهاستوایی با ابزارهای ساده.
3. کشاورزی آیش کوتاه (Short-Fallow Cultivation):
دوره آیش به چند سال یا حتی چند ماه کاهش مییابد. در این مرحله، کشاورزان شروع به استفاده از ابزارهای پیشرفتهتر و تکنیکهایی مانند کوددهی میکنند.
مثال: کشاورزی در مناطق پرجمعیتتر با استفاده از گاوآهن.
4. کشاورزی سالانه (Annual Cropping):
زمین هر سال زیر کشت میرود و دوره آیش حذف میشود. این روش نیازمند استفاده از کود، آبیاری و تکنیکهای پیشرفتهتر است.
مثال: کشاورزی در مناطق پرجمعیت آسیا، مانند کشت برنج.
5. کشاورزی چندکشتی (Multi-Cropping):
در این مرحله، زمین در طول سال چندین بار زیر کشت میرود. این روش در مناطق با تراکم جمعیتی بسیار بالا و فناوری پیشرفته کشاورزی دیده میشود.
مثال: کشت چندگانه برنج در جنوب شرقی آسیا.
مثالهای واقعی از نظریه بوسروپ
نظریه بوسروپ در بسیاری از نقاط جهان مصداق دارد. چند مثال واقعی عبارتند از:
- کشت برنج در آسیا: در مناطقی مانند جنوب شرقی آسیا، افزایش جمعیت منجر به توسعه سیستمهای کشاورزی چندکشتی و استفاده از فناوریهای آبیاری شد.
- انقلاب سبز: در قرن بیستم، فشار جمعیتی در کشورهایی مانند هند و مکزیک به توسعه فناوریهای کشاورزی مانند بذرهای پربازده و کودهای شیمیایی منجر شد.
- کشاورزی در آفریقا: در برخی مناطق آفریقا، افزایش تراکم جمعیتی باعث تغییر از کشاورزی آیش طولانی به روشهای فشردهتر شده است.
تأثیرات و اهمیت نظریه بوسروپ
نظریه بوسروپ تأثیرات عمیقی بر حوزههای مختلف گذاشت:
- اقتصاد توسعه: این نظریه به عنوان یک چارچوب برای درک پویاییهای کشاورزی در کشورهای در حال توسعه، به ویژه در آسیا و آفریقا، بسیار مورد استفاده قرار گرفت. بسیاری از برنامههای توسعهای بر اساس این ایده که سرمایهگذاری در کشاورزی و فناوری میتواند به فشار جمعیتی پاسخ دهد، طراحی شدند.
- کشاورزی و امنیت غذایی: نظریه بوسروپ به این ایده که ظرفیت سیستمهای کشاورزی برای انطباق با نیازهای جدید، دستکم گرفته شده، اعتبار بخشید. این به درک بهتر چگونگی دستیابی به امنیت غذایی در مناطق پرجمعیت کمک کرد.
- جغرافیا و برنامهریزی منطقهای: این نظریه به درک الگوهای کاربری زمین و تغییرات آن در طول زمان کمک میکند و برای برنامهریزی توسعه منطقهای مفید است.
- مطالعات زنان و جنسیت: بوسروپ در کارهای بعدی خود، به ویژه در کتاب “زنان و توسعه اقتصادی” (Woman’s Role in Economic Development – 1970)، به نقش حیاتی زنان در کشاورزی و توسعه اقتصادی پرداخت. او نشان داد که توسعه اقتصادی اغلب میتواند به ضرر زنان باشد، زیرا تقسیم کار را تغییر میدهد و بار مضاعفی بر دوش آنها میگذارد. این کار او را به یک پیشگام در اقتصاد فمینیستی تبدیل کرد.
انتقادات به نظریه بوسروپ
اگرچه نظریه بوسروپ تأثیرات مهمی در علوم اجتماعی و اقتصاد داشته است، اما با انتقاداتی نیز مواجه شده است:
- نادیده گرفتن محدودیتهای محیطی: منتقدان استدلال میکنند که بوسروپ بیش از حد به توانایی انسان در غلبه بر محدودیتهای طبیعی خوشبین است. برای مثال، شدتبخشی کشاورزی ممکن است به فرسایش خاک، کاهش حاصلخیزی و تخریب محیطزیست منجر شود.
- عدم توجه به نابرابریهای اجتماعی: نظریه بوسروپ به نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی که ممکن است مانع دسترسی همه افراد به فناوریهای جدید شوند، توجه کافی ندارد.
- وابستگی به فناوری: این نظریه فرض میکند که فناوری همیشه در دسترس است و میتواند مشکلات را حل کند، در حالی که در بسیاری از مناطق، دسترسی به فناوریهای پیشرفته محدود است.
- نادیده گرفتن عوامل فرهنگی و سیاسی: بوسروپ کمتر به نقش فرهنگ، سیاست و نهادها در پذیرش یا عدم پذیرش فناوریهای کشاورزی توجه کرده است.
پیامدهای سیاستی نظریه بوسروپی
- سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه کشاورزی: این نظریه از سرمایه گذاری بیشتر در تحقیقات کشاورزی حمایت میکند.
- آموزش و ظرفیت سازی: تأکید بر آموزش کشاورزان برای پذیرش فناوری های جدید.
- اصلاحات نهادی: نیاز به اصلاح نظام های مالکیت زمین و دسترسی به منابع برای تسهیل نوآوری.
توسعه های جدید در نظریه بوسروپی
- بوسروپیسم نوین: برخی محققان این نظریه را با در نظر گرفتن فناوری های مدرن مانند مهندسی ژنتیک و کشاورزی دقیق توسعه دادهاند.
- ادغام با اقتصاد نهادی: تلفیق نظریه بوسروپ با نظریه های نهادی برای درک بهتر نقش نهادها در تحولات کشاورزی.
- بوسروپی و تغییرات اقلیمی: بررسی تطبیق نظریه بوسروپ در شرایط تغییرات آب و هوایی و محدودیت های زیست محیطی جدید.
آینده نظریه بوسروپی
با توجه به چالشهای فعلی مانند تغییرات اقلیمی، رشد جمعیت جهانی و نیاز به سیستمهای غذایی پایدار، نظریه بوسروپی همچنان چارچوب ارزشمندی برای تحلیل رابطه بین جمعیت، فناوری و کشاورزی ارائه میدهد. توسعههای جدید در این نظریه سعی دارند آن را با شرایط پیچیده قرن بیست و یکم تطبیق دهند.
۵ نکته مهم
- بوسروپ معتقد بود که با افزایش تراکم جمعیت، کشاورزان به سمت تکنیکهای فشردهتر کشاورزی مانند کشت دوباره در یک فصل (double cropping) یا استفاده از کودهای شیمیایی حرکت میکنند.
- این نظریه، دیدگاهی خوشبینانهتر نسبت به توانایی انسان در انطباق با چالشهای رشد جمعیت و محدودیت منابع ارائه میدهد.
- آثار بوسروپ در مباحثی چون امنیت غذایی، سیاستهای کشاورزی و نقش زنان در نظامهای تولیدی کشاورزی تأثیرگذار بودهاند.
- برخلاف مالتوس که به کمیابی اجتنابناپذیر معتقد بود، بوسروپ بر نبوغ انسان در حل چالشهای کشاورزی تأکید داشت.
- این نظریه، نقش تحولات اجتماعی و فناورانه را در پاسخ به فشارهای جمعیتی مهم میداند که در نهایت به روشهای پایدارتر کشاورزی منجر میشود
مقایسه با سایر نظریه های توسعه کشاورزی
در مقابل مالتوسیانیسم
در حالی که مالتوسیانیسم بر محدودیت های منابع تأکید دارد، بوسروپی بر ظرفیت های انسانی برای غلبه بر این محدودیت ها تمرکز میکند.
در مقایسه با مارکسیسم
مارکسیسم بر تضادهای طبقاتی تأکید دارد، در حالی که بوسروپی بیشتر بر پاسخ های تکنولوژیک به فشار جمعیت متمرکز است.
در مقابل نظریه های نئوکلاسیک
نظریهه ای نئوکلاسیک بیشتر بر بازار و قیمتها تأکید دارند، در حالی که بوسروپی بر تحولات تاریخی و اجتماعی-فناورانه تمرکز میکند.
مقایسه با نظریه مالتوس
ر جدول زیر، مقایسهای جامع میان نظریه مالتوس و نظریه بوسروپ درباره رابطه جمعیت و منابع ارائه شده است. این جدول نشان میدهد که چگونه این دو دیدگاه، مسیرهای متفاوتی برای تحلیل تأثیر رشد جمعیت بر منابع و توسعه ترسیم میکنند:
| ابعاد مقایسه | نظریه مالتوس | نظریه بوسروپ |
|---|---|---|
| دیدگاه کلی | بدبینانه و محدودکننده | خوشبینانه و نوآورانه |
| رابطه جمعیت و منابع | افزایش جمعیت باعث فشار بر منابع، کمبود و تخریب محیطزیست میشود | افزایش جمعیت محرک نوآوری و بهرهوری بیشتر از منابع است |
| نرخ رشد جمعیت | سریعتر از نرخ رشد منابع غذایی (جمعیت هندسی رشد میکند، غذا حسابی) | رشد جمعیت باعث توسعه روشهای کارآمدتر کشاورزی و تولید میشود |
| پیامد افزایش جمعیت | فقر، قحطی، بیماری، جنگ، مرگومیر و کنترل طبیعی جمعیت | توسعه فناوری، کشاورزی فشردهتر، سازماندهی بهتر، رشد اقتصادی |
| نقش انسان در فرآیند | انسان قربانی محدودیت منابع و قوانین طبیعی | انسان موجودی خلاق، توانمند در سازگاری و پاسخگویی به چالشها |
| نگاه به فناوری | فناوری نمیتواند در بلندمدت جلوی بحران منابع را بگیرد | فناوری نقش کلیدی در پاسخ به چالشهای جمعیتی و منابع ایفا میکند |
| کاربرد در برنامهریزی | محدودسازی جمعیت، کنترل موالید، اولویت دادن به حفظ منابع | سرمایهگذاری در آموزش، نوآوری، زیرساختهای کشاورزی و بهرهوری بیشتر |
| نقش سیاستگذاری دولتی | تمرکز بر کنترل رشد جمعیت و جلوگیری از بحران منابع | تشویق به نوآوری، آموزش، و ایجاد انگیزه برای ارتقای بهرهوری و سازگاری |
نتیجهگیری
نظریه بوسروپی یک نقطه عطف مهم در درک رابطه بین جمعیت و توسعه کشاورزی بود. با ارائه دیدگاهی متضاد با مالتوس، بوسروپ نشان داد که رشد جمعیت لزوماً منجر به فاجعه نمیشود، بلکه میتواند محرک نوآوری و افزایش بهرهوری در تولید غذا باشد. این نظریه به تقویت این ایده کمک کرد که انسانها میتوانند با چالشهای جمعیتی سازگار شوند و راه حلهای خلاقانه بیابند.
امروزه، دیدگاه غالب در مورد جمعیت و منابع نه تنها از مدل مالتوس پیروی میکند و نه از مدل بوسروپ به تنهایی. بلکه یک دیدگاه ترکیبی و پیچیدهتر است که هم محدودیتهای منابع و محیط زیست را به رسمیت میشناسد (مانند نگرانیهای مالتوسیهای نوین) و هم توانایی انسان در نوآوری و سازگاری را میپذیرد (همانطور که بوسروپ تاکید کرد). برای دستیابی به امنیت غذایی و توسعه پایدار، نیاز به درک تعامل پیچیده بین جمعیت، فناوری، نهادها، سیاستها، و محدودیتهای اکولوژیکی سیاره زمین است.
سوالات متداول
۱. نظریه بوسروپ چیست؟
نظریهای است که بیان میکند افزایش جمعیت، نه یک تهدید، بلکه یک فرصت برای پیشرفت و نوآوری در کشاورزی است. این نظریه برخلاف دیدگاه بدبینانه مالتوس، رشد جمعیت را عامل توسعه فناوری و فشردهسازی کشاورزی میداند.
۲. این نظریه را چه کسی ارائه داده است؟
نویسنده و اقتصاددان دانمارکی، استر بوسروپ (Ester Boserup)، این نظریه را در دهه ۱۹۶۰ مطرح کرد.
۳. نظریه بوسروپ با نظریه مالتوس چه تفاوتی دارد؟
مالتوس معتقد بود رشد جمعیت منجر به قحطی و فقر میشود، اما بوسروپ بر این باور بود که افزایش جمعیت باعث نوآوری در کشاورزی و افزایش بهرهوری میشود.
۴. اساس نظریه بوسروپ چیست؟
اصل کلیدی آن این است که: افزایش جمعیت موجب فشار برای افزایش بهرهوری میشود، و این فشار به نوآوری در کشاورزی منجر خواهد شد.
۵. بوسروپ چه مراحلی از شدت کشت را معرفی کرده است؟
پنج مرحله شامل:
- جنگلکشت (آیش ۲۰ ساله)
- درختزار-کشت
- علفزار-کشت
- کشت سالانه
- کشت چندباره در سال
هر مرحله، بهرهبرداری فشردهتری از زمین را نشان میدهد.
۶. آیا نظریه بوسروپ فقط به کشاورزی مربوط میشود؟
اگرچه تمرکز اصلی نظریه بر کشاورزی است، اما مفاهیم آن در حوزههای توسعه اقتصادی، جمعیت، منابع طبیعی و حتی نقش زنان در توسعه نیز بهکار رفته است.
۷. کاربردهای نظریه بوسروپ چیست؟
این نظریه در برنامهریزی توسعه روستایی، سیاستگذاری کشاورزی، مطالعات توسعه، آموزش زنان در کشاورزی، و سیاستهای جمعیتی مورد استفاده قرار گرفته است.
۸. این نظریه چه انتقاداتی دارد؟
برخی منتقدان معتقدند افزایش جمعیت همیشه منجر به نوآوری نمیشود، و گاهی فشار جمعیتی باعث تخریب محیط زیست، فرسایش خاک یا فقر بیشتر میشود.
۹. آیا نظریه بوسروپ هنوز کاربرد دارد؟
بله، هنوز هم در تحلیلهای توسعه پایدار، برنامهریزی کشاورزی و مقابله با بحران غذا در کشورهای در حال توسعه مورد استفاده قرار میگیرد.
۱۰. نظریه بوسروپ چه پیامی برای سیاستگذاران دارد؟
این نظریه میگوید: در برابر فشار جمعیتی، اگر سیاستگذاری درست انجام شود، امکان توسعه و افزایش تولید وجود دارد. بنابراین رشد جمعیت میتواند به فرصت تبدیل شود، نه صرفاً تهدید.



دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.