نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی چیست؟
نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی Tax to GDP Ratio
نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی به نسبت درآمد مالیاتی کشور نسبت به تولید ناخالص داخلی (GDP) اشاره دارد که به عنوان معیاری برای آگاهی از کنترل دولت یک کشور بر منابع اقتصادی آن استفاده می شود. با تقسیم درآمد مالیاتی دوره بر تولید ناخالص داخلی محاسبه می شود.
این نسبت به همراه سایر معیارها برای سنجش کنترل دولت ملت بر منابع اقتصادی آن استفاده می شود. به طور کلی با افزایش تولید ناخالص داخلی کشور، درآمد مالیاتی نیز افزایش می یابد. بنابراین، نسبت مالیات مستقیم به تولید ناخالص داخلی به جز در شرایط غیر استثنایی ثابت می ماند. به طور معمول، کشورهای با کشورهای پایین تر در مقایسه با کشورهای بالاتر توسعه یافته کمتری دارند.
به طور خلاصه:
- Tax to GDP Ratio معیاری از درآمد مالیاتی یک کشور نسبت به اندازه اقتصاد آن کشور است.
- این نسبت با سایر معیارها برای تعیین اینکه دولت یک کشور چقدر منابع اقتصادی خود را از طریق مالیات هدایت می کند، استفاده می شود.
- کشورهای توسعه یافته معمولاً نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی بالاتری نسبت به کشورهای در حال توسعه دارند.
- درآمدهای مالیاتی بالاتر به این معنی است که یک کشور میتواند برای بهبود زیرساختها، بهداشت و آموزش هزینه بیشتری بپردازد که کلید چشمانداز بلندمدت اقتصاد و مردم یک کشور است.
- بر اساس گزارش بانک جهانی، درآمدهای مالیاتی بیش از 15 درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) یک کشور عنصر کلیدی برای رشد اقتصادی و در نهایت کاهش فقر است.
درک نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی
Tax to GDP Ratio مقایسه بین مالیات جمع آوری شده در یک سال در مقایسه با تولید ناخالص داخلی (GDP) است. این معیار به دولت، کارشناسان بازار و شهروندان می دهد که می توان دریافت های مالیاتی را سال به سال با آن مقایسه کرد.
نسبت مالیات مستقیم به تولید ناخالص داخلی از دو پارامتر استفاده می کند، یعنی درآمد مالیاتی و تولید ناخالص داخلی (GDP)، که در آن درآمد مالیاتی به کل درآمدی که توسط دولت یک کشور از مردمش در قالب مالیات جمع آوری می شود، اشاره دارد. مانند مالیات بر درآمد، مالیات بر دارایی، مالیات بر فروش، مالیات بر دارایی، سهم تامین اجتماعی، مالیات حقوق و دستمزد و غیره و تولید ناخالص داخلی (GDP) به ارزش کل کالاهای نهایی و خدمات تولید شده در کشور در طول دوره اشاره دارد.
تولید ناخالص داخلی شامل ارزش کالاها و خدماتی نمی شود که توسط افراد در بازار خریداری و فروخته نمی شود و ارزش کالاها و خدمات در این فرآیند، یعنی ارزش کالاها و خدمات واسطه ای.
با استفاده از این پارامترها، این نسبت با تقسیم درآمد مالیاتی بر تولید ناخالص داخلی محاسبه خواهد شد. این نسبت در یک کشور برای اطلاع از کنترل دولت آن کشور بر منابع اقتصادی آن استفاده می شود. به طور معمول، کشورهای در حال توسعه جهان در مقایسه با کشورهایی که در فاز توسعه یافته خود هستند، نسبت کمتری دارند.
فرمول
نسبت مالیات پایین به تولید ناخالص داخلی نشان دهنده یک اقتصاد کمتر توسعه یافته یا شکاف جدی در جمع آوری مالیات در یک اقتصاد است. اجازه دهید فرمول آن را برای محاسبه درصد همانطور که در زیر توضیح داده شده است درک کنیم.
نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی = درآمد مالیاتی کشور در طول دوره / تولید ناخالص داخلی کشور
جایی که:
درآمد مالیاتی = کل درآمد جمع آوری شده توسط دولت یک کشور به صورت مالیات در طول دوره زمانی.
تولید ناخالص داخلی (GDP) = ارزش کل کالاهای نهایی و خدمات تولید شده در کشور در طول دوره. ارزش کالاهای واسطه ای و خدمات و ارزش آن کالاها و خدماتی که قابل خرید و فروش در بازار نباشد در محاسبه تولید ناخالص داخلی مستثنی می شود.
فرمول ریاضی تولید ناخالص داخلی به شرح زیر است:
تولید ناخالص داخلی = ارزش مصرف خصوصی + ارزش سرمایه گذاری ناخالص + ارزش سرمایه گذاری دولتی + ارزش هزینه های دولت + ارزش خالص صادرات کشور
مثال ها
نسبت مالیات مستقیم به تولید ناخالص داخلی یک کشور به عنوان یک پارامتر به دقت مورد توجه سیاستگذاران و کارشناسان است. برای درک عمیق این مفهوم پیچیده، اجازه دهید از چند مثال کمک بگیریم.
مثال 1 نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی
برای یک سال، مقایسه بین دو کشور A و B انجام می شود. درآمد مالیاتی کشور A برای این دوره 2.50 تریلیون دلار و کشور B 4 تریلیون دلار است. تولید ناخالص داخلی (GDP) کشورهای الف و ب برای مدت مشابه به ترتیب 15 تریلیون و 20 تریلیون دلار بوده است. نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی دو کشور را محاسبه کنید.
مقدار مشخص (به تریلیون)
درآمد مالیاتی کشور در دوره کشور A 2.50 دلار
درآمد مالیاتی کشور در دوره کشور B 4 دلار
تولید ناخالص داخلی کشور A 15 دلار
تولید ناخالص داخلی کشور B 20 دلار
راه حل:
اکنون،
درآمد مالیاتی کشور در دوره کشور A = 2.50 تریلی دلار
یون
درآمد مالیاتی کشور در دوره کشور B = 4 تریلیون دلار
تولید ناخالص داخلی کشور A = 15 تریلیون دلار
تولید ناخالص داخلی کشور B = 20 تریلیون دلار
بنابراین،
برای کشور A
= 2.50 تریلیون دلار / 15 تریلیون دلار
= 16.67٪
و،
برای کشور B
= 4 تریلیون دلار / 20 تریلیون دلار
= 20%
در این مورد، نسبت کشور A 16.67٪ و کشور B 20٪ است. مقادیر محاسبه شده نشان می دهد که نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی کشور B بیشتر از کشور A است که نشان می دهد کشور B توسعه یافته تر از کشور A است.
مثال 2
سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) در سال 1965 شروع به جمع آوری داده ها در مورد Tax to GDP Ratio به تفکیک کشورها کرد.
در سال 2016 میانگین کشورها 32.3 درصد بود که بالاتر از میانگین تمام سالها از زمان شروع این رکورد است. دانمارک با 45.9 درصد بالاترین رتبه را دارد. با این حال، درصد مالیات در ایالات متحده 25.3 درصد نسبتاً کمتر از سایر کشورهای توسعه یافته است.
اهمیت
بیایید از طریق توضیح زیر اهمیت اطمینان از اینکه یک کشور نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی پایینی ندارد را درک کنیم.
Tax to GDP Ratio نشان می دهد که آیا دولت هر کشور ذخایر کافی برای تامین مالی تمام مخارج خود را دارد یا خیر. اگر این نسبت کمتر باشد نشان می دهد که دولت ذخیره ای برای تامین هزینه های خود ندارد. بنابراین، این نسبت باید به اندازه ای باشد که بتواند هزینه های دولت کشور را تامین کند. همچنین به شناخت وضعیت کشور کمک می کند، یعنی اینکه آیا توسعه نیافته، در حال توسعه یا توسعه یافته است. به طور معمول نسبت پایین نشان می دهد که ملت یک کشور در حال توسعه است و نسبت بالاتر نشان می دهد که ملت یک کشور توسعه یافته است.
استفاده می کند
نسبت مالیات پایین به تولید ناخالص داخلی می تواند شاخص و انگیزه ای برای سیاست گذاران باشد تا از بهبود این نسبت اطمینان حاصل کنند. به غیر از این موارد کاربردهای دیگری نیز وجود دارد که می توانیم از طریق بحث زیر یاد بگیریم.
توانایی هزینهکردن دولت هر کشور برای فعالیتهای مختلف در کشور به نسبت مالیات کشور به تولید ناخالص داخلی بستگی دارد. این فعالیت ها شامل هزینه در برنامه های توسعه اجتماعی، برنامه های توسعه اقتصادی، هزینه های زیرساختی کشور، پرداخت حقوق و مستمری کارکنان و غیره است.
تحلیلگران مختلف از آن برای مقایسه مالیات دریافتی کشور از یک دوره به دوره دیگر استفاده می کنند.
سوالات متداول
چگونه می توان نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی را بهبود بخشید؟
برای بهبود نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی، یک دولت میتواند اقداماتی مانند گسترش پایه مالیاتی از طریق شامل کردن بیشتر مالیات دهندگان، افزایش نرخهای مالیاتی، کاهش معافیتها و خلأهای مالیاتی، بهبود اداره مالیات و انطباق، و ارتقای رشد اقتصادی و ایجاد شغل را اجرا کند.
نسبت مالیات پایین و بالا به تولید ناخالص داخلی نشان دهنده چیست؟
نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی پایین ممکن است نشان دهنده موقعیت مالی ضعیف، منابع محدود کالاها و خدمات عمومی و اتکای زیاد به استقراض باشد. در مقابل، نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی بالا ممکن است نشان دهنده موقعیت مالی قوی، سرمایه گذاری عمومی و هزینه های رفاهی قابل توجه و نگرانی های بالقوه در مورد بار مالیاتی و رقابت اقتصادی باشد.
کدام کشورها بالاترین و کمترین نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی را دارند؟
بر اساس دادههای سال 2021 سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD)، دانمارک، فرانسه و بلژیک بالاترین نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی را در میان کشورهای عضو داشتند. علاوه بر این، کمترین نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در میان کشورهای عضو OECD در مکزیک، شیلی و ایالات متحده بود.
Tax to GDP Ratio چیست؟
Tax to GDP Ratio نسبت درآمد مالیاتی یک کشور در مقایسه با تولید ناخالص داخلی (GDP) آن کشور است. این نسبت به عنوان معیاری برای اینکه دولت چگونه منابع اقتصادی یک کشور را کنترل می کند استفاده می شود. نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی با تقسیم درآمد مالیاتی یک دوره زمانی خاص بر تولید ناخالص داخلی محاسبه می شود.
آیا تولید ناخالص داخلی شامل درآمد مالیاتی می شود؟
درآمد مالیاتی شامل درآمدهای جمع آوری شده از مالیات بر درآمد و سود، سهم تأمین اجتماعی، مالیات بر کالاها و خدمات، مالیات بر حقوق و دستمزد و مالیات بر مالکیت و انتقال اموال است. کل درآمد مالیاتی بخشی از تولید ناخالص داخلی یک کشور در نظر گرفته می شود. به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی، کل درآمد مالیاتی نشان دهنده سهمی از تولید یک کشور است که توسط دولت از طریق مالیات جمع آوری می شود.
نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی خوب چیست؟
به گفته بانک جهانی، نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی 15 درصد یا بالاتر، رشد اقتصادی و در نتیجه کاهش فقر را در بلندمدت تضمین می کند. Tax to GDP Ratio در ایالات متحده از 28.3 درصد در سال 2000 به 24.5 درصد در سال 2019 کاهش یافته است.
چگونه می توانم درآمد مالیاتی را به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی ترسیم کنم؟
بانک جهانی نمودارهای خطی ارائه می دهد که درآمد مالیاتی را به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی از سال 1972 تا 2019 برای کشورها و اقتصادهای منتخب منعکس می کند. مقادیر روی محور افقی (محور x) سال هستند. مقادیر روی محور عمودی (محور y) نشان دهنده درصد (درآمد مالیاتی در مقایسه با تولید ناخالص داخلی) است. نقاط داده رسم شده تغییر این مقادیر را در طول زمان نشان می دهد.
آیا درآمد مالیاتی و تولید ناخالص داخلی رابطه مستقیمی با هم دارند؟
تغییرات در سطح مالیات در یک کشور یا یک اقتصاد نیز بر سطح فعالیت اقتصادی آن (و بنابراین، تولید ناخالص داخلی آن) تأثیر می گذارد. تحقیقات گسترده ای در مورد رابطه بین سیاست مالیاتی، مشاغل و رشد اقتصادی توسط ادارات و سازمان های دولتی، اتاق های فکر و محققان در دانشگاه و بخش خصوصی انجام شده است.
سوال اصلی که این تحقیق به دنبال پاسخ به آن است این است: آیا نرخ های مالیاتی منجر به رشد اقتصادی یا انقباض اقتصادی (شغل بیشتر در مقابل مشاغل کمتر) می شود؟ تولید ناخالص داخلی معمولا بهترین معیار رشد اقتصادی، به ویژه تولید ناخالص داخلی واقعی (که معیاری برای تولید ناخالص داخلی تعدیل شده با تورم است) در نظر گرفته می شود.
نرخ مالیات برای یک خانواده آمریکایی با درآمد متوسط در دراز مدت نسبتاً ثابت مانده است. برای مثال، در سال 1947 حدود 21 درصد بود و تا اواسط دهه 1960 در آنجا باقی ماند، زمانی که بین 16 تا 19 درصد کاهش یافت. نرخ ها از اواسط دهه 1960 تا اواسط دهه 1990 تقریباً در محدوده 16 تا 19 درصد باقی ماندند.
از سال 2002 تا 2015، این نرخ در حدود 15.5٪ باقی مانده است. در سال 1947 تولید ناخالص داخلی ایالات متحده 243 میلیارد دلار بود. تا سال 2017، تولید ناخالص داخلی ایالات متحده به حدود 18905 میلیارد دلار رسید، علیرغم اینکه نرخ مالیات در این دوره زمانی نسبتاً ثابت باقی مانده بود.
علاوه بر این، تقریباً 11 دوره رکود در این بازه زمانی وجود داشت. از این منظر، نرخهای مالیاتی بر روی یک خانواده متوسط آمریکایی تأثیر معناداری بر تولید ناخالص داخلی در این دوره زمانی نداشت.
در حالی که درست است که افزایش یا کاهش مالیات ها (و درآمدهای مالیاتی) بر رشد اقتصادی تأثیر می گذارد، به وضوح عوامل دیگری وجود دارند که بیشتر به جهت گیری اقتصاد کمک می کنند (از جمله، اما نه محدود به، نرخ بهره تعیین شده توسط فدرال). ذخیره و پیشرفت های تکنولوژیکی گسترده تر در نیروی کار).
رتبه ایالات متحده از نظر درآمد مالیاتی به عنوان درصد تولید ناخالص داخلی کجاست؟
ایالات متحده از 37 کشور OECD از نظر نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در سال 2019 در رتبه 32 قرار گرفت. در سال 2019، نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی ایالات متحده 24.5٪ بود (میانگین OECD در سال 2019 33.8٪ بود. در سال 2018، ایالات متحده همین رتبه را داشت: از نظر نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی، از بین 37 کشور OECD، 32ام بود.
کدام کشورها بیشترین و کمترین بار مالیاتی را به عنوان درصد تولید ناخالص داخلی دارند؟
فرانسه با 46.2 درصد بالاترین بار مالیاتی را به عنوان درصد تولید ناخالص داخلی دارد. دانمارک (46%)، بلژیک (44.6%)، سوئد (44%) و فنلاند (43.3%) نیز نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی بسیار بالایی دارند. کویت با 1.4 درصد کمترین بار مالیاتی را به عنوان درصد تولید ناخالص داخلی دارد.
رتبه ایالات متحده تا آنجا که درآمد مالیاتی شرکت ها به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی است؟
در مقایسه با سایر اقتصادهای مشابه، ایالات متحده درآمدهای مالیاتی کمتری جمع آوری می کند. به عنوان مثال، در سال 2019، درآمدهای مالیاتی شرکت های ایالات متحده تنها 1٪ از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می داد. در میان کشورهای گروه 7 (G7) – ژاپن (4.2٪)، کانادا (3.8٪)، بریتانیا (2.5٪)، فرانسه (2.2٪)، آلمان (2.0٪) و ایتالیا (1.9٪) – شرکت های آمریکایی درآمد مالیات بر درآمد کمترین است.، 1٪. کشورهای G7 یک گروه غیررسمی از دموکراسی های ثروتمند هستند. سران دولت های این کشورها (به اضافه نمایندگان اتحادیه اروپا) در اجلاس سالانه G7 ملاقات می کنند.
در اواخر دهه 1960، نرخ مالیات شرکت های فدرال ایالات متحده به بالاترین حد خود رسید. از آن زمان تا کنون روند کاهشی داشته است. در واقع، نرخ مالیات فعلی برای شرکتها کمتر از نصف اندازه آن در دهههای 1950 و 60 است.
آیا افزایش مالیات می تواند به اقتصاد کمک کند؟
در کوتاه مدت (یک یا دو سال آینده)، کاهش مالیات ها راهی موثر برای افزایش تقاضا در اقتصاد است. این به این دلیل است که مصرف کنندگان درآمد قابل تصرف بیشتری دارند و مشاغل پول بیشتری برای استخدام کارفرمایان و سرمایه گذاری در تجارت خود دارند. کاهش مالیات حقوق کارگران را افزایش می دهد.
کاهش مالیات نیز جریان نقدی پس از مالیات شرکت ها را افزایش می دهد. کسبوکارها میتوانند از این جریان نقدی اضافی برای پرداخت سود سهام و گسترش فعالیتها استفاده کنند و میتوانند استخدام و سرمایهگذاری را جذابتر کنند. افزایش مالیات نتیجه معکوس دارد.
در درازمدت، کاهش مالیات میتواند افراد را ترغیب به کار بیشتر کند، کارگران کمماهر بیشتری را وارد نیروی کار کند، پسانداز را تشویق کند، شرکتها را به سرمایهگذاری داخلی (و نه بینالمللی) و ایجاد ایدههای جدید از طریق تحقیق تشویق کند. با این حال، کاهش مالیات در بلندمدت میتواند رشد اقتصادی را با افزایش کسری کاهش دهد. علاوه بر این، اگر کاهش مالیات باعث افزایش درآمد کارگران پس از مالیات شود، آنها ممکن است کمتر کار کنند و این می تواند بر عرضه تأثیر منفی بگذارد.
تجزیه و تحلیل چگونگی تأثیر افزایش مالیات بر اقتصاد دشوار است زیرا تغییرات سیاست هرگز در خلاء اتفاق نمی افتد – عوامل متعددی وجود دارند که به رشد اقتصادی کمک می کنند. با این حال، داده های تاریخی نشان می دهد که مالیات های بالاتر با رشد اقتصادی و ایجاد شغل سازگار است. اگر سیاستگذاران از درآمد حاصل از افزایش مالیات برای کاهش کسری بودجه استفاده کنند، می تواند برای اقتصاد بسیار مثبت باشد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.