سنجش رشد اقتصادی – بهترین معیار
بهترین معیارهای سنجش رشد اقتصادی چیست؟
اقتصاددانان و آماردانان از چندین روش برای ردیابی رشد اقتصادی استفاده می کنند. شناخته شده ترین و اغلب ردیابی شده، تولید ناخالص داخلی (GDP) است. با این حال، با گذشت زمان، برخی از اقتصاددانان محدودیت ها و سوگیری ها را در محاسبه تولید ناخالص داخلی برجسته کرده اند. سازمان هایی مانند اداره آمار کار (BLS) و سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) نیز معیارهای بهره وری نسبی را برای سنجش پتانسیل اقتصادی حفظ می کنند. برخی پیشنهاد میکنند که رشد اقتصادی را از طریق افزایش سطح زندگی اندازهگیری کنید، اگرچه تعیین کمیت آن دشوار است.
به طور خلاصه:
- برای ارزیابی رشد اقتصادی می توان از روش های مختلفی مانند تولید ناخالص ملی (GNP) و تولید ناخالص داخلی (GDP) استفاده کرد.
- تولید ناخالص داخلی ارزش کالاها و خدمات تولید شده توسط یک کشور را اندازه گیری می کند.
- تولید ناخالص ملی ارزش کالاها و خدمات تولید شده توسط یک کشور (GDP) و درآمد حاصل از سرمایه گذاری های خارجی را اندازه گیری می کند.
- برخی از اقتصاددانان معتقدند که کل مخارج نتیجه تولید مولد است.
- اگرچه تولید ناخالص داخلی به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد، اما به تنهایی نشان دهنده سلامت یک اقتصاد نیست.
سنجش رشد اقتصادی
اقتصاددانان از روش های مختلفی برای تعیین سرعت رشد اقتصاد استفاده می کنند. تولید ناخالص داخلی واقعی یا تولید ناخالص داخلی واقعی رایج ترین روش برای اندازه گیری اقتصاد است.
تولید ناخالص داخلی ارزش کل هر چیزی است که در اقتصاد ما تولید می شود، از جمله کالاها و خدمات. اصطلاح “واقعی” نشان می دهد که کل برای در نظر گرفتن اثرات تورمی تعدیل شده است.
رشد تولید ناخالص داخلی واقعی را می توان حداقل به سه روش مختلف اندازه گیری کرد. بسیار مهم است که بدانید کدام یک مورد استفاده قرار می گیرد و چه تفاوت هایی بین آنها وجود دارد.
سه روش رایج برای محاسبه تولید ناخالص داخلی واقعی عبارتند از:
رویکرد درآمدی سنجش رشد اقتصادی
درآمد حاصل از تولید کالاها و خدمات نقطه شروع فرمول رویکرد درآمد تولید ناخالص داخلی است. درآمد حاصل از تمامی عوامل تولید در یک اقتصاد را با استفاده از روش درآمد محاسبه می کنیم.
نهاده هایی که برای ساخت محصول یا خدمات نهایی وارد می شوند، عوامل تولید نامیده می شوند. در داخل مرزهای داخلی یک کشور، عوامل تولید برای یک کسب و کار عبارتند از زمین، نیروی کار، سرمایه و مدیریت.
تولید ناخالص داخلی (GDP) = کل درآمد ملی + مالیات فروش، استهلاک + درآمد عامل خارجی خالص\
جایی که،
- مجموع درآمد ملی (TNI) مجموع تمام دستمزدها، اجاره ها، بهره و سود در کشور است.
- مالیات بر فروش توسط دولت برای خرید کالاها و خدمات وضع می شود.
- استهلاک مبلغی است که بر اساس مدت زمان استفاده به یک دارایی نسبت داده می شود.
درآمد خالص عامل خارجی تفاوت بین کل درآمد ایجاد شده توسط شهروندان و شرکت های خارج از کشور مبدا و کل درآمد ایجاد شده توسط شهروندان و شرکت های خارجی در داخل آن کشور است.
رویکرد مصرفی سنجش رشد اقتصادی
رویکرد دوم، که به عنوان رویکرد هزینهای شناخته میشود، نقطه مقابل رویکرد درآمدی است، زیرا با پول خرج شده برای کالاها و خدمات به جای درآمد شروع میشود.
این متریک کل مبلغ هزینه شده برای کالاها و خدمات توسط همه نهادها در داخل مرزهای داخلی یک کشور را اندازه گیری می کند. بیایید نگاهی به نحوه محاسبه تولید ناخالص داخلی با استفاده از روش مخارج بیندازیم.
تولید ناخالص داخلی (بر اساس روش هزینه اندازه گیری شده) = C + I + G + (EX-IM)
جایی که،
- C: مخارج مصرف کننده، که به زمانی اطلاق می شود که مردم برای کالاها و خدمات مختلف پول خرج می کنند. مثلا غذا، بنزین و ماشین.
- I: مخارج سرمایه گذاری، که به زمانی اشاره دارد که کسب و کارها برای سرمایه گذاری در عملیات خود پول خرج می کنند. به عنوان مثال خرید زمین، ماشین آلات و سایر موارد.
- G: مخارج دولتی که به میزان هزینه ای که دولت برای پروژه های مختلف عمرانی خرج می کند اشاره دارد.
- صادرات منهای واردات، یا صادرات خالص (EX-IM): یعنی ما تولید ناخالص داخلی را با احتساب صادرات به کشورهای دیگر و کسر واردات از کشورهای دیگر به کشورمان محاسبه می کنیم.
رویکرد خروجی سنجش رشد اقتصادی
ارزش پولی یا بازاری همه کالاها و خدمات تولید شده در مرزهای یک کشور با استفاده از روش تولید ناخالص داخلی محاسبه می شود.
تولید ناخالص داخلی به قیمت های ثابت یا تولید ناخالص داخلی واقعی، برای جلوگیری از اندازه گیری تحریف شده تولید ناخالص داخلی به دلیل تغییرات سطح قیمت محاسبه می شود. تولید ناخالص داخلی با استفاده از رویکرد خروجی با استفاده از فرمول زیر محاسبه می شود:
تولید ناخالص داخلی واقعی (GDP به قیمت ثابت) – مالیات + یارانه = تولید ناخالص داخلی (بر اساس روش خروجی)
تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی بسط منطقی اندازه گیری رشد اقتصادی بر حسب هزینه های پولی است. برای مثال، اگر یک آمارگیر بخواهد بازده تولیدی صنعت فولاد را درک کند، فقط باید ارزش دلاری تمام فولادهایی را که در یک دوره خاص وارد بازار شده است، ردیابی کند.
خروجی های تمام صنایع را که بر حسب دلارهای خرج شده یا سرمایه گذاری شده اندازه گیری می شود، ترکیب کنید و کل تولید را به دست آورید. حداقل این نظریه بود. متأسفانه، این توتولوژی که مخارج برابر با تولید فروخته شده است، در واقع بهره وری نسبی را اندازه گیری نمی کند. ظرفیت تولید یک اقتصاد رشد نمی کند زیرا دلارهای بیشتری در اطراف جابجا می شوند، اقتصاد مولدتر می شود زیرا منابع به طور موثرتری استفاده می شوند. به عبارت دیگر، رشد اقتصادی باید به نحوی رابطه بین کل ورودیهای منابع و کل خروجیهای اقتصادی را اندازهگیری کند.
OECD تولید ناخالص داخلی را از مشکلات آماری متعددی رنج می برد. راهحل آن استفاده از تولید ناخالص داخلی برای اندازهگیری مخارج کل بود که از لحاظ نظری سهم نیروی کار و بازده را تقریب میکند، و استفاده از بهرهوری چند عاملی (MFP) برای نشان دادن سهم نوآوری فنی و سازمانی.
تولید ناخالص ملی سنجش رشد اقتصادی
کسانی که در یک سن خاص هستند ممکن است یاد بگیرند که در مورد تولید ناخالص ملی (GNP) به عنوان یک شاخص اقتصادی یاد می کنند. اقتصاددانان عمدتاً از GNP برای اطلاع از درآمد کل ساکنان یک کشور در یک دوره معین و نحوه استفاده ساکنان از درآمد خود استفاده می کنند. تولید ناخالص ملی کل درآمدی را که در مدت زمان معینی به جمعیت تعلق می گیرد اندازه گیری می کند. برخلاف تولید ناخالص داخلی، درآمدی که به افراد غیر مقیم در قلمرو آن کشور تعلق می گیرد را در نظر نمی گیرد. مانند تولید ناخالص داخلی، تنها معیاری برای بهره وری است و قرار نیست به عنوان معیاری برای سنجش رفاه یا شادی یک کشور مورد استفاده قرار گیرد.
دفتر تحلیل اقتصادی (BEA) تا سال 1991 از GNP به عنوان شاخص اولیه سلامت اقتصادی ایالات متحده استفاده کرد. در سال 1991، BEA شروع به استفاده از تولید ناخالص داخلی کرد، که قبلاً توسط اکثر کشورهای دیگر استفاده می شد. BEA از مقایسه آسان تر ایالات متحده با سایر اقتصادها به عنوان دلیل اصلی این تغییر نام برد.2اگرچه BEA دیگر به GNP برای نظارت بر عملکرد اقتصاد ایالات متحده متکی نیست، اما همچنان ارقام GNP را ارائه می دهد که برای تجزیه و تحلیل درآمد ساکنان ایالات متحده مفید است.
تفاوت کمی بین تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص داخلی برای ایالات متحده وجود دارد، اما این دو معیار می توانند برای برخی از اقتصادها به طور قابل توجهی متفاوت باشند.
برای مثال
اقتصادی که دارای نسبت بالایی از کارخانههای خارجی باشد، تولید ناخالص داخلی بالاتری نسبت به تولید ناخالص داخلی دارد. درآمد کارخانه ها در تولید ناخالص داخلی لحاظ می شود زیرا در مرزهای داخلی تولید می شود. با این حال، از آنجایی که به افراد غیر مقیم تعلق می گیرد، در GNP لحاظ نمی شود. مقایسه تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص داخلی روشی مفید برای مقایسه درآمد تولید شده در کشور و درآمدی است که به ساکنان آن جریان می یابد.
بهره وری در مقابل هزینه
رابطه بین تولید و هزینه یک بحث اساسی در اقتصاد است. اکثر اقتصاددانان موافق هستند که کل مخارج، با تعدیل تورم ، محصول جانبی تولید مولد است. با این حال، اگر افزایش مخارج نشانه رشد باشد، آنها مخالف هستند.
سناریوی زیر را در نظر بگیرید: در سال 2017، یک آمریکایی به طور متوسط 44 ساعت در هفته کار می کند و کارآمد است. فرض کنید هیچ تغییری در تعداد کارگران یا میانگین بهرهوری تا سال 2019 وجود ندارد. در همان سال، کنگره قانونی را تصویب کرد که به موجب آن همه کارگران باید 50 ساعت در هفته کار کنند. تولید ناخالص داخلی در سال 2019 تقریباً به طور قطع بزرگتر از تولید ناخالص داخلی در سال های 2017 و 2018 خواهد بود. آیا این رشد اقتصادی واقعی را تشکیل می دهد؟
برخی قطعاً می گویند بله. به هر حال، تولید کل چیزی است که برای کسانی که روی مخارج تمرکز می کنند اهمیت دارد. برای کسانی که به کارایی تولید و استاندارد زندگی اهمیت می دهند ، این سوال پاسخ روشنی ندارد. از سوی دیگر، قانون افزایش ساعات کار، کارگران عادی را ملزم می کند که شش ساعت در هفته از اوقات فراغت خود صرف نظر کنند.
آیا این کار ارزشش را داشت؟
برای بازگرداندن آن به مدل OECD، تولید ناخالص داخلی بالاتر خواهد بود، MFP بدون تغییر خواهد بود، اما اگر از دست دادن اوقات فراغت به اندازه شش ساعت افزایش دستمزد نباشد، ممکن است استاندارد زندگی کاهش یافته باشد، حتی اگر تولید ناخالص داخلی در حال افزایش باشد.
کاهش بیکاری در زمان جنگ بحث برانگیز است
فرض کنید جهان در آینده درگیر یک جنگ جهانی سوم شود. بیشتر منابع کشور صرف تلاش های جنگی می شود، مانند تولید تانک، کشتی، مهمات، و حمل و نقل. و همه بیکاران به خدمت جنگ فراخوانده می شوند. با تقاضای نامحدود برای تدارکات جنگ و تامین مالی دولت، معیارهای استاندارد سلامت اقتصادی پیشرفت را نشان میدهد. تولید ناخالص داخلی افزایش می یابد و بیکاری کاهش می یابد.
آیا وضعیت جامعه بهتر است؟ این سوال ساده ای برای پاسخ دادن نیست. ممکن است بسیاری از کالاهای تولید شده از بین رفته و میزان مرگ و میر بالایی داشته باشد. از سوی دیگر، بسیاری می گویند که افزایش هزینه های دفاعی ایالات متحده در جنگ جهانی دوم که منجر به تخریب تولید و تلفات بسیاری شد، ارزش آن را داشت. در پایان درگیری، ایالات متحده به عنوان یکی از قوی ترین کشورها پس از شکست نازی ها و امپراتوری نظامی ژاپن، پیروز شد.
معیار اصلی رشد اقتصادی چیست؟
در حالی که روشهای مختلفی برای اندازهگیری رشد اقتصادی وجود دارد، شناختهشدهترین و رایجترین معیار پیگیری و گزارششده، تولید ناخالص داخلی (GDP) است.
کدام معیار اقتصاد بهتر است، GDP یا GNP؟
تولید ناخالص داخلی (GDP) معیار مفیدتری برای اقتصاد نسبت به تولید ناخالص ملی (GNP) است که بیشتر برای درک درآمد کل ساکنان یک کشور در یک دوره زمانی خاص استفاده می شود.
3 شاخص اصلی رشد اقتصادی کدامند؟ سنجش رشد اقتصادی
علاوه بر تولید ناخالص داخلی، دو مورد از مهمترین معیارهای رشد اقتصادی، شاخص قیمت مصرف کننده (CPI) هستند که قدرت قیمتگذاری و تورم را اندازهگیری میکند و گزارش ماهانه بیکاری، از جمله حقوق هفتگی غیرکشاورزی.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.