اقتصاد سمت عرضه چیست؟
اقتصاد سمت عرضه Supply-Side Economics
اقتصاد طرف عرضه ادعا می کند که افزایش عرضه کالا منجر به رشد اقتصادی بلندمدت می شود. این یک نظریه اقتصاد کلان است. این تئوری اجرای سیاست های مالی انبساطی را برای افزایش تولید توصیه می کند.
این مفهوم بر عوامل تولید – سرمایه، زمین، نیروی کار و کارآفرینی تأکید دارد. سیاست های مالی طرف عرضه شامل کاهش نرخ استقراض، کاهش مالیات و مقررات زدایی از صنایع است. این نظریه ادعا می کند که افزایش تولید منجر به مازاد عرضه بر تقاضا می شود. در نتیجه، قیمت کالاها به شدت کاهش می یابد و تقاضا برای کالاها افزایش می یابد.
به طور خلاصه:
- اقتصاد طرف عرضه یک نظریه اقتصادی است که کاهش مالیات برای ثروتمندان را در نتیجه افزایش پسانداز و ظرفیت سرمایهگذاری برای آنها فرض میکند که به کل اقتصاد میرسد.
- پرزیدنت رونالد ریگان به اقتصاد طرف عرضه معتقد بود و در نتیجه نام “ریگانومیکس” را به خود اختصاص داد. همچنین به عنوان اقتصاد قطره چکانی شناخته می شود.
- هدف اقتصاد سمت عرضه، توضیح رخدادهای کلان اقتصادی در یک اقتصاد و ارائه سیاست هایی برای رشد اقتصادی پایدار است.
- سه رکن اقتصاد طرف عرضه عبارتند از: سیاست مالیاتی، سیاست نظارتی و سیاست پولی.
- نکته اصلی اقتصاد طرف عرضه این است که تولید (یعنی «عرضه» کالاها و خدمات) مهمترین عامل در تعیین رشد اقتصادی است.
- اقتصاد کینزی یا اقتصاد سمت تقاضا معتقد است که سطح تقاضا در اقتصاد به جای عرضه، عامل اصلی محرک رشد اقتصادی است.
.
درک اقتصاد سمت عرضه
در دهه 1970، آرتور لافر مفهوم اقتصاد طرف عرضه را برای رد نظریه سمت تقاضا پیشنهاد کرد. آرتور یک اقتصاددان آمریکایی است. او منحنی لافر را برای نشان دادن رابطه بین نرخ مالیات و درآمد مالیاتی ارائه کرد.
لافر پیشنهاد کرد که وقتی دولت ها مالیات ها را کاهش می دهند، کسب و کارها برای تولید کالاها و خدمات بیشتر انگیزه پیدا می کنند. در نتیجه، وقتی بازار مملو از کالاها می شود، قیمت ها به طور خودکار کاهش می یابد – تقاضا برای کالاها افزایش می یابد. وقتی مالیات ها پایین است، افراد ثروتمند بیشتر سرمایه گذاری می کنند – اقتصاد رونق می گیرد – مشاغل بیشتری ایجاد می شود.
سیاست مالی طرف عرضه عوامل تولید مانند زمین، سرمایه، نیروی کار و کارآفرینی را تقویت می کند. این امر با کاهش مالیات ها، مقررات صنعتی و نرخ استقراض حاصل می شود. نظریه طرف عرضه ادعا می کند که کنترل تورم منجر به پیشرفت اقتصادی پایدار در بلندمدت می شود. علاوه بر این، تولید بالاتر به معنای افزایش نیاز به نیروی کار است. بنابراین، مشاغل بیشتری ایجاد می شود.
با این حال، اقتصاددانان کینزی همواره از نظریه طرف عرضه به دلیل نداشتن نمونه های اثبات شده انتقاد کرده اند. همچنین این نوع رشد تاثیر مثبتی بر گروه با درآمد پایین و متوسط ندارد. از یک طرف، این مفهوم نوید نتایج بلندمدت را می دهد، اما در عین حال، در حال حاضر بسیار گران است.
اقتصاد سمت عرضه چگونه کار می کند؟
طرف عرضه با ایجاد انگیزه به کسب و کارها برای گسترش کار می کند. مقررات زدایی محدودیت های رشد آنها را از بین می برد. هزینه های مربوط به رعایت را کاهش می دهد. سپس شرکتها آزادند تا زمینههای تجاری جدیدی را کشف کنند. کاهش مالیات شرکت ها به کسب و کارها پول بیشتری برای استخدام کارگران، سرمایه گذاری در تجهیزات سرمایه و تولید کالاها و خدمات بیشتر می دهد.
کاهش مالیات بر درآمد باعث افزایش دلار به ازای هر ساعت کار می شود. انگیزه کارگران را برای ادامه کار افزایش می دهد و نیروی کار بیشتری ایجاد می کند. این یکی از چهار عامل تولید است که باعث عرضه می شود. افزودن به عرضه باعث رشد اقتصاد می شود.
عناصر بنیادی اقتصاد سمت عرضه
هدف رویکرد سمت عرضه، تقویت تولید و فعالیتهای اقتصادی یک کشور برای رشد پایدار است. این نظریه بر سه رکن اساسی استوار است:
- سیاست پولی : دولت ها با اجرای اقدامات انبساطی مانند کاهش نرخ استقراض، گردش پول را افزایش می دهند.
- سیاست مالیاتی : دولت ها مالیات بر درآمد و مالیات های حاشیه ای را برای ایجاد انگیزه در کارآفرینان، تولیدکنندگان، سرمایه گذاران، تامین کنندگان و کارگران کاهش می دهند. کارآفرینان نیز به نوبه خود سرمایه گذاری و فعالیت های اقتصادی را افزایش می دهند.
- سیاست نظارتی : مقررات زدایی از صنایع به همان اندازه مهم است که شاهد یک سناریوی بازار آزاد باشیم. به این ترتیب کنترل یا مداخله دولت در فعالیت های اقتصادی به حداقل می رسد.
استدلالی که عرضه تقاضای خود را ایجاد می کند
در اقتصاد، منحنی های عرضه و تقاضا را بررسی می کنیم . نمودار زیر یک تعادل اقتصاد کلان ساده شده را نشان میدهد: تقاضای کل و عرضه کل برای تعیین سطح تولید و قیمت کلی تلاقی میکنند. (در این مثال، خروجی ممکن است تولید ناخالص داخلی و سطح قیمت ممکن است شاخص قیمت مصرف کننده باشد)
نمودار زیر فرض سمت عرضه را نشان می دهد: افزایش عرضه (یعنی تولید کالاها و خدمات) باعث افزایش تولید و کاهش قیمت ها می شود.
طرف عرضه در واقع فراتر می رود و ادعا می کند که تقاضا تا حد زیادی نامربوط است. می گوید که تولید بیش از حد و کم تولید پدیده های پایداری نیستند.
طرفداران عرضه استدلال میکنند که وقتی شرکتها به طور موقت «بیش از حد تولید میکنند»، موجودی اضافی ایجاد میشود، متعاقباً قیمتها کاهش مییابد و مصرفکنندگان خرید خود را افزایش میدهند تا عرضه مازاد را جبران کنند.
این اساساً به اعتقاد به منحنی عرضه عمودی (یا تقریباً عمودی) است، همانطور که در نمودار زیر نشان داده شده است.
در نمودار زیر، تأثیر افزایش تقاضا را نشان میدهیم: قیمتها افزایش مییابند، اما تولید تغییر چندانی نمیکند.
تحت چنین پویایی – جایی که عرضه عمودی است – تنها چیزی که باعث افزایش تولید (و در نتیجه رشد اقتصادی) می شود افزایش تولید در عرضه کالا و خدمات است که در زیر نشان داده شده است:
نظریه سمت عرضه: تنها افزایش عرضه (تولید) خروجی را افزایش می دهد
مثال
نظریه طرف عرضه لافر به طور کامل توسط داده های دنیای واقعی پشتیبانی نمی شود. در سال 1981، برای اجرای کاهش مالیات، رئیس جمهور رونالد ریگان قانون مالیات بهبود اقتصاد (SERTA) را معرفی کرد. ریگان در مبارزات انتخاباتی خود وعده این سیاست ها را داده بود.
این قانون نرخ مالیات نهایی را برای افراد از 70 درصد به 50 درصد کاهش داد. ریگان معتقد بود که کاهش مالیات ها مردم را به تولید کالاها و خدمات بیشتر تشویق می کند. این سیاست رشد سریع اقتصاد و فعالیت های تجاری را پیش بینی می کرد . از سیاست های ریگان به عنوان ” ریگانومیکس ” یاد می شود.
تا سال 1986، ایالات متحده شاهد ایجاد 10.5 میلیون شغل جدید و رشد تولید ناخالص داخلی 1.1٪ بود. با این وجود، سیاست های طرف عرضه انتظارات را برآورده نکرد. علیرغم کاهش قابل توجه نرخ های مالیاتی، جمع آوری درآمد مالیاتی ایالات متحده آنچنان افزایش نیافته است.
در آینده، ایده های ریگان در سمت عرضه شکست خورد، زیرا صرفه جویی مالیاتی ارائه شده به ثروتمندان به میزان پیش بینی شده برای ایجاد شغل منجر نشد. در عوض، پس انداز مالیاتی انباشته شد – ثروتمندان ثروتمندتر شدند.
اقتصاد سمت عرضه در مقابل کینز
نظریه طرف عرضه لافر در تضاد کامل با نظریه سمت تقاضای کینزی است. بگذارید تفاوت را با جزئیات درک کنیم:
اساس | اقتصاد سمت عرضه | کینزی |
---|---|---|
تعریف | تئوری طرف عرضه ادعا می کند که افزایش عرضه کالا باعث تقویت اقتصاد می شود. | اقتصاد کینزی ادعا می کند که افزایش تقاضا عامل اصلی رشد اقتصادی است. |
پیشنهاد شده توسط | این توسط آرتور لافر در دهه 1970 معرفی شد. | در دهه 1930 توسط جان مینارد کینز پیشنهاد شد. |
کاهش مالیات برای | تسهیلات مالیاتی به تولیدکنندگان و تامین کنندگان ارائه می شود. | بدهی مالیاتی برای اقشار پایین و متوسط را کاهش می دهد. |
هدف | تولیدکنندگان، سرمایه گذاران، تامین کنندگان و صنایع را تشویق به سرمایه گذاری بیشتر می کند. | اقشار پایین و متوسط را به خرید بیشتر تشویق می کند. |
تمرکز باید روی | تولید کنندگان و تامین کنندگان | مصرف کنندگان |
مزایای مصرف کنندگان | انتخاب های فراوان در کالاها و خدمات | قدرت خرید بالاتر برای صرف درآمد برای محصولات و خدمات |
سناریوهای مناسب | مناسب بازارهای با تورم بالا | مناسب برای سناریوهای رکود. |
نتیجه
اقتصاد طرف عرضه تاریخ پر رنگی دارد. برخی از اقتصاددانان طرف عرضه را یک نظریه مفید می دانند. سایر اقتصاددانان به قدری با این نظریه مخالف هستند که آن را به عنوان دیدگاهی به روز شده از اقتصاد کلاسیک به عنوان چیزی جدید یا بحث برانگیز ارائه نمی دهد.
بر اساس سه ستونی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، میتوانید ببینید که چگونه طرف عرضه را نمیتوان از حوزههای سیاسی جدا کرد، زیرا این امر مستلزم کاهش نقش دولت و یک سیاست مالیاتی کمتر پیشرونده است.
سوالات متداول
اقتصاد طرف عرضه چیست؟
نظریه طرف عرضه فرض می کند که افزایش عرضه کالا منجر به رشد اقتصادی بلندمدت می شود. بر عوامل تولید – زمین، سرمایه، نیروی کار و کارآفرینی تمرکز دارد. ایجاد محیطهای کسبوکار مطلوب با ارائه سیاستهای مالی طرف عرضه – کاهش مالیات و کاهش مقررات صنعتی را توصیه میکند.
عنصر اساسی اقتصاد طرف عرضه چیست؟
عناصر اساسی این نظریه عبارتند از: کاهش مقررات صنعتی، کاهش مالیات و تخفیف در نرخ استقراض.
آیا نظریه های طرف عرضه کار می کنند؟
تئوری های طرف عرضه در سناریوهایی مناسب هستند که دولت می خواهد تورم را کنترل کند، فرصت های شغلی ایجاد کند یا رشد پایدار بلندمدت را تضمین کند. با این حال، در مقابله با ناملایمات مانند رکود اقتصادی شکست میخورد – زمانی که تقاضای کل کم است و عرضه بالا است. همچنین نمی توان از این سیاست ها به عنوان راه حلی سریع برای حل مشکلات اقتصادی استفاده کرد.
چه کسی اقتصاد سمت عرضه را ایجاد کرد؟
در دهه 1970، آرتور لافر، اقتصاددان آمریکایی، نظریه طرف عرضه را مطرح کرد. منحنی لافر رابطه بین نرخ مالیات و درآمد مالیاتی را نشان می دهد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.