انسان اقتصادی چیست؟
انسان اقتصادی Economic Man
“انسان اقتصادی” (همچنین به عنوان “Homo Economicus” شناخته میشود) مفهومی است که انسان فرضی را توصیف میکند که عقلانی عمل میکند و هدف آن به حداکثر رساندن سودمندی یا رضایت است در حالی که پس از تجزیه و تحلیل همه گزینهها تصمیمهایی را در راستای منافع شخصی خود اتخاذ میکند. این مفهوم فرض می کند که افراد دارای دانش کامل هستند و بدون تأثیرات خارجی یا سوگیری های غیرمنطقی عمل می کنند.
دیدگاه عموماً پذیرفته شده از ایده انسان اقتصادی یا انسان اقتصادی معتقد است که عقلانیت با اصل حداکثر کردن همراه است. درک فرضی از ایده انسان اقتصادی، انسان اقتصادی، مبانی علم اقتصاد را به پیش می برد. علاوه بر این، بینشی در مورد اقتصاد رفتاری و نحوه انتخاب ها می دهد.
به طور خلاصه:
- انسان اقتصادی یک سازه نظری در اقتصاد است که انسان ایده آلی را توصیف می کند که منطقی، علاقه مند به منافع شخصی است و به طور مداوم برای به حداکثر رساندن فایده یا سود تصمیم می گیرد.
- ایده انسان اقتصادی به دلیل سادهسازی بیش از حد رفتار انسانی و نادیده گرفتن جنبههای مهم تأثیرات اجتماعی و فرهنگی در تصمیمگیری، به طور گسترده مورد انتقاد قرار گرفته است.
- با وجود انتقادات، این مفهوم همچنان در مدل ها و نظریه های اقتصادی، به ویژه در اقتصاد نئوکلاسیک استفاده می شود.
- بسیاری از اقتصاددانان معاصر محدودیت های انسان اقتصادی را به رسمیت می شناسند و در حال بررسی مدل های جایگزینی هستند که مفروضات واقع بینانه تری را در مورد رفتار انسان، مانند عقلانیت محدود و ترجیحات اجتماعی در بر می گیرد.
درک نظریه انسان اقتصادی
“مرد اقتصادی” مفهومی است که توسط جان استوارت میل در اواسط قرن نوزدهم معرفی شد. در حالی که ایده های آدام اسمیت به توسعه آن کمک کرده است، او این مفهوم را معرفی نکرد. به گفته مارشال (2005)، اقتصاد سیاسی کلاسیک اسمیت با “مطالعه ثروت و همچنین مطالعه انسان” سروکار داشت. اسمیت از رویکرد تاریخ استقرایی و روش قیاسی انتزاعی برای درک اقتصاد استفاده کرد . بنابراین، بر اساس اقتصاد سیاسی کلاسیک، انسان اقتصادی دارای عقلانیت فردی و اجتماعی است.
بر اساس جریان اصلی اقتصاد غرب، مفهوم ساده شده غریزه انسانی به عنوان پایه و اساس فرضیه «انسان اقتصادی منطقی» عمل می کند. با این حال، این فرض نیاز انسان به تعامل اجتماعی را نادیده می گیرد. با وجود این، بافت فرهنگی که در آن استفاده می شود اغلب عقلانیت آن را فرض می کند. علاوه بر این، مفهوم «انسان منطقی» ممکن است به معضلات اخلاقی مهمی در زمینههای اجتماعی شرقی تحت سلطه کنفوسیوس منجر شود.
تعاریف اصلی فرض انسان اقتصادی منطقی مبتنی بر فرض خودخواهی و اصل حداکثر سازی است که شرایط اجتماعی را نادیده می گیرد. این فرض بر این است که ماهیت نفع شخصی تنها راهنما برای تصمیم گیری های اقتصادی است. در حالی که محققانی مانند کانمن، اسمیت و سن این فرض را به چالش کشیده و تصحیح کرده اند، این نظریه همچنان فرض می کند که افراد همیشه منطقی هستند و تصمیمات آنها همیشه بر اساس منافع شخصی است.
مشخصات
از منظر نظریه اقتصادی، انتخاب عقلانی و منفعت شخصی دو ویژگی تعیین کننده مفهوم انسان اقتصادی هستند. این نظریه فرض میکند که انسانها همیشه با نفع شخصی برانگیخته میشوند و به دنبال تصمیمگیری هستند که بیشترین سود را برای آنها داشته باشد. انسان اقتصادی به عنوان مصرف کننده به دنبال به حداکثر رساندن ارزش است، در حالی که تولیدکنندگان به دنبال حداکثر کردن سود هستند . علاوه بر این ویژگی ها، انسان اقتصادی انگیزه به حداکثر رساندن درآمد را دارد و ویژگی هایی مانند استدلال، ظرفیت فکری، دانش کامل، منفعت شخصی محدود و ثبات انتخاب را از خود نشان می دهد.
با این حال، توجه به این نکته حائز اهمیت است که فرض انسان اقتصادی، نمایشی ساده و ایده آل از رفتار انسان است. در حقیقت، انسان تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارد. بنابراین، تصمیمات اتخاذ شده توسط افراد همیشه کاملاً بی طرفانه نیست و ممکن است تحت تأثیر تعصبات شخصی باشد.
مثال ها
مثال 1
دن دو پیشنهاد شغلی دارد. یکی در یک MNC در شهر با حقوق عالی و دیگری در حومه شهر با نیمی از حقوق پیشنهادی. مانند هر فرد منطقی، دن برای یک MNC با دستمزد بالاتر کار می کند زیرا برای او مهم است.
مثال 2
دیو یک مهندس نرم افزار است که می خواهد زندگی نزدیک به طبیعت داشته باشد و تصمیم می گیرد به عنوان معلم مدرسه زندگی کند و پیشنهادات شرکت بزرگ را پشت سر بگذارد. دستمزدی که شرکت های حاضر در شهر به او پیشنهاد می کنند بسیار بیشتر از آن چیزی است که او به عنوان معلم مدرسه می گیرد. با این حال، او همچنان شغل معلمی را انتخاب می کند، زیرا دستمزد برای داشتن یک زندگی مناسب به دور از دنیای پرشتاب شهری کافی است. او میخواهد بدون ضربالاجلهای تنگاتنگ زندگی کند، بعلاوه همیشه میتواند پروژههای مستقل را برای کسب درآمد بیشتر انتخاب کند. این ممکن است از نظر متعارف انتخاب منطقی نباشد، اما نیاز به اقدام برای رفاه و منافع شخصی وجود دارد.
مرد اقتصادی در مقابل مرد اداری
امتیاز کلیدی | مرد اقتصادی | مرد اداری |
---|---|---|
معنی | تعریف انسان اقتصادی، فردی فرضی با ظرفیت بی نهایت برای تصمیم گیری مستدل است. | در تصمیم گیری، کارمند اداری به جای استفاده از تکنیک حداکثرسازی که توسط انسان اقتصادی استفاده می شود، رویکرد رضایت را در پیش می گیرد. |
انتخاب ها | انسان اقتصادی از بین همه کسانی که در اختیار دارد بهترین گزینه را انتخاب می کند. | مرد اداری ارضا می کند – به دنبال یک برنامه عملی است که کافی یا “به اندازه کافی خوب” باشد. |
نظر | مدل تصمیمگیری انسان اقتصادی با تمام پیچیدگیاش با «دنیای واقعی» کار میکند. | انسان اداری می داند که درک او از جهان بسیار ساده شده است. بنابراین، او از تجزیه و تحلیل مستقیم موقعیت برای تصمیم گیری آگاهانه استفاده می کند و تنها چند عنصر را در نظر می گیرد که به نظر او مهم ترین و مرتبط ترین آنها هستند. |
سوالات متداول
تفاوت مرد اقتصادی و اجتماعی چیست؟
یک مرد اقتصادی در درجه اول به حداکثر رساندن منفعت شخصی توجه دارد. او به دنبال آزادی آزاد برای پیگیری منافع آنهاست. در عین حال، یک مرد اجتماعی با تمایل به درگیر شدن در مسائلی که همنوعان خود با آن روبرو هستند انگیزه می یابد و در یک محیط مشارکتی به دنبال تحقق خود است. انسان اجتماعی رفاه کل جامعه را در اولویت قرار می دهد، در حالی که انسان اقتصادی موفقیت فردی را در اولویت قرار می دهد.
مدل تصمیم گیری انسان اقتصادی چیست؟
مدل تصمیم گیری انسان اقتصادی یک چارچوب نظری است که فرض می کند افراد بر اساس نفع شخصی و اطلاعات کامل، با هدف به حداکثر رساندن مطلوبیت یا رضایت خود، انتخاب های منطقی انجام می دهند. این نشان می دهد که افراد قبل از تصمیم گیری، هزینه ها و منافع گزینه های مختلف را بسنجید.
مضرات به کارگیری نظریه انسان اقتصادی چیست؟
معایب به کارگیری نظریه انسان اقتصادی عبارتند از:
· نادیده گرفتن عوامل اجتماعی و محیطی.
· با فرض علم و عقلانیت کامل.
· نادیده گرفتن ارزش های غیر پولی مانند احساسات و اخلاق ممکن است منجر به فرضیات غیر واقعی و پیش بینی های نادرست شود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.