کشش در اقتصاد خرد چیست؟ 4 نوع اصلی کشش
کشش Elasticity
کشش در اقتصاد (Elasticity) یکی از مفاهیم کلیدی است که برای تحلیل پاسخپذیری متغیرهای اقتصادی به تغییرات سایر متغیرها به کار میرود. این مفهوم، ابزاری قدرتمند برای درک رفتار مصرفکنندگان و تولیدکنندگان، ارزیابی سیاستهای اقتصادی، و تحلیل پویاییهای بازار است.
کشش، معیاری است که میزان تغییرات یک متغیر وابسته را در پاسخ به تغییرات یک متغیر مستقل اندازهگیری میکند. در اقتصاد، متغیرهای وابسته معمولاً شامل مقدار تقاضا یا عرضه هستند، در حالی که متغیرهای مستقل ممکن است قیمت، درآمد یا قیمت سایر کالاها باشند.
ویدئو آموزشی مرتبط با این مطلب
کاربردهای کشش در اقتصاد
سیاستگذاری قیمتی: هنر بهرهگیری از کشش
کشش قیمتی در اقتصاد، مانند یک قطبنماست که مسیر درست قیمتگذاری را نشان میدهد. یکی از مهمترین کاربردهای آن، کمک به دولتها و کسبوکارها در اتخاذ تصمیمهای هوشمندانه در مورد قیمتهاست.
فرض کنید محصولی دارید که مصرفکنندگان نمیتوانند بهراحتی از آن چشمپوشی کنند؛ مثلاً داروهای ضروری یا سوخت. این محصولات نمونههایی از کالاهای غیرکششپذیر هستند. اگر قیمت آنها افزایش یابد، تقاضا تغییر چندانی نمیکند. در چنین شرایطی، شرکتها میتوانند با افزایش قیمت، درآمد خود را بدون نگرانی از کاهش شدید فروش، افزایش دهند.
برای دولتها، این اطلاعات گنجینهای ارزشمند است. آنها میتوانند با اعمال مالیات بر کالاهای غیرکششپذیر، مانند سیگار یا بنزین، هم درآمد مالیاتی را افزایش دهند و هم رفتار مصرفکنندگان را به سمت اهداف اجتماعی مطلوب هدایت کنند. از سوی دیگر، شرکتها از تحلیل کشش استفاده میکنند تا قیمتهایی تعیین کنند که ضمن جذب مشتری، حداکثر سود را برایشان به ارمغان آورد.
به زبان ساده، در دنیای سیاستگذاری قیمتی، کشش مانند یک بازیگردان عمل میکند و کمک میکند تا هر حرکت، با هوشمندی و آگاهی از پیامدهای آن انجام شود.
پیشبینی اثرات تغییرات قیمتی: نگاهی به آینده بازار
تحلیل کشش در اقتصاد مانند داشتن یک گوی جادویی است که به سیاستگذاران و مدیران قدرت میدهد تا آینده رفتار بازار را پیشبینی کنند. وقتی قیمتها تغییر میکنند چه در جهت افزایش و چه کاهش
سؤال کلیدی این است: چه اتفاقی برای تقاضا و عرضه خواهد افتاد؟
در دوران رکود اقتصادی، مصرفکنندگان محتاطتر میشوند و تمایل دارند خریدهای خود را کاهش دهند، بهویژه برای کالاهای غیرضروری و کششپذیر. در چنین شرایطی، مدیران میتوانند با تحلیل کشش، تصمیم بگیرند که آیا کاهش قیمت میتواند تقاضا را تحریک کند و درآمد را حفظ کند یا خیر.
از سوی دیگر، در زمان تورم، که قیمتها بهسرعت بالا میرود، سیاستگذاران باید به دقت واکنش بازار را ارزیابی کنند. آیا افزایش قیمتها منجر به کاهش شدید در مصرف میشود؟ یا مصرفکنندگان همچنان به خرید کالاهای ضروری ادامه میدهند؟ تحلیل کشش این پاسخها را ارائه میدهد و امکان میدهد تصمیماتی گرفته شود که ضمن کنترل تورم، تقاضای بازار را در سطح مطلوبی نگه دارد.
در نهایت، کشش به مدیران و سیاستگذاران این امکان را میدهد که تصمیمات آگاهانهتر و دقیقتری اتخاذ کنند، تصمیماتی که به جای حدس و گمان، بر پایه تحلیل علمی و پیشبینیهای قابل اعتماد بنا شدهاند.
تحلیل سیاستهای مالیاتی: ابزار هوشمند در دست سیاستگذاران
وقتی صحبت از تعیین مالیات میشود، همه چیز به این بستگی دارد که دولتها کدام کالاها را هدف قرار دهند. اینجاست که تحلیل کشش به کمک میآید و به سیاستگذاران نقش یک راهنمای دقیق را ایفا میکند.
فرض کنید دولتی به دنبال افزایش درآمد مالیاتی است. آیا باید روی کالاهایی مالیات وضع کند که مصرفکنندگان بهراحتی میتوانند از آنها صرفنظر کنند؟ یا بهتر است به سراغ محصولاتی برود که مردم، بهرغم افزایش قیمت، همچنان به خریدشان ادامه میدهند؟ پاسخ روشن است: کالاهای با تقاضای غیرکششپذیر، مانند سوخت، داروهای ضروری یا سیگار، بهترین گزینهها هستند. افزایش مالیات بر این کالاها به کاهش شدید تقاضا منجر نمیشود، اما خزانه دولت را با جریان ثابتی از درآمد پر میکند.
این روش نهتنها درآمد مالیاتی را تضمین میکند، بلکه میتواند بهعنوان ابزاری برای اصلاح رفتار مصرفکنندگان عمل کند. مثلاً مالیاتهای سنگینتر بر دخانیات میتواند به کاهش مصرف و در نتیجه بهبود سلامت عمومی منجر شود.
به زبان دیگر، تحلیل کشش به سیاستگذاران کمک میکند که ضربه اقتصادی را به حداقل برسانند و در عین حال به اهداف مالی و اجتماعی خود دست یابند.
تصمیمات تولید و بازاریابی: بهرهگیری از قدرت کشش
در دنیای رقابتی کسبوکار، اطلاعات کشش مانند نقشهای راهبردی است که مسیر موفقیت را روشن میکند. شرکتها با تحلیل کشش، تصمیمهای هوشمندانهای در حوزه تولید، تبلیغات و بازاریابی اتخاذ میکنند.
تصور کنید محصولی دارید که تقاضای آن به شدت به تغییرات قیمتی حساس است؛ به عبارت دیگر، این کالا کششپذیر است. حال اگر قیمت را کمی کاهش دهید، چه اتفاقی میافتد؟ احتمالاً تقاضا به طور چشمگیری افزایش مییابد و با حجم فروش بیشتر، میتوانید سهم بازار خود را بهسرعت گسترش دهید.
اما این فقط یک طرف ماجراست. اطلاعات کشش به شرکتها کمک میکند که استراتژیهای تبلیغاتی خود را نیز بهینه کنند. اگر محصولی دارید که با تبلیغات درست میتواند تقاضای بالایی ایجاد کند، آیا نباید بیشتر روی آن سرمایهگذاری کنید؟ با تکیه بر تحلیل کشش، میتوانید مطمئن شوید که هر واحد هزینه تبلیغاتی شما، بیشترین بازده ممکن را به همراه دارد.
در نهایت، کشش به مدیران تولید نیز کمک میکند. آیا باید تولید را افزایش داد؟ یا در مواجهه با تقاضای کمتر، کاهش یافت؟ پاسخ این پرسشها، در تحلیل دقیق کشش نهفته است. کشش همان کلیدی است که قفل تصمیمگیریهای پیچیده تولید و بازاریابی را میگشاید.
عوامل مؤثر بر کشش در اقتصاد
تعداد و نزدیکی جایگزینها
یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر کشش، وجود کالاهای جایگزین است. اگر برای یک محصول جایگزینهای متعددی در بازار وجود داشته باشد که از نظر قیمت، کیفیت یا عملکرد به آن نزدیک باشند، مصرفکنندگان در مواجهه با افزایش قیمت، بهسرعت به این جایگزینها روی میآورند.
- مثال: تقاضای نوشیدنیهای گازدار به شدت کششپذیر است، زیرا جایگزینهای زیادی مانند آبمیوه، چای سرد و آب وجود دارد.
- برعکس، در بازار داروهای خاص که جایگزین مناسبی ندارند، تقاضا معمولاً غیرکششپذیر است.
ضرورت کالا
کالاها بر اساس درجه ضرورت به دو دسته ضروری و لوکس تقسیم میشوند:
- کالاهای ضروری مانند نان، دارو و سوخت، به دلیل اهمیت حیاتیشان، کشش پایینی دارند. حتی اگر قیمت آنها افزایش یابد، مصرفکنندگان نمیتوانند به راحتی از خرید آنها صرفنظر کنند.
- از سوی دیگر، کالاهای لوکس مانند سفرهای خارجی یا جواهرات، کشش بالاتری دارند، زیرا مصرف آنها وابسته به سطح درآمد و ترجیحات فردی است.
زمان: کوتاهمدت در مقابل بلندمدت
زمان یکی دیگر از عوامل کلیدی در تعیین میزان کشش است.
- در کوتاهمدت، کشش تقاضا و عرضه معمولاً کمتر است، زیرا مصرفکنندگان و تولیدکنندگان به زمان نیاز دارند تا به تغییرات قیمتی واکنش نشان دهند.
- مثلاً اگر قیمت بنزین افزایش یابد، در کوتاهمدت ممکن است مصرف کاهش نیابد زیرا مردم نمیتوانند فوراً وسیله نقلیه خود را تغییر دهند.
- در بلندمدت، کشش بیشتر میشود زیرا مصرفکنندگان میتوانند عادتهای خود را تغییر دهند یا جایگزینهایی پیدا کنند. در مثال بنزین، مردم ممکن است به خرید خودروهای برقی یا استفاده از حملونقل عمومی روی آورند.
نسبت هزینه کالا به درآمد
کالاهایی که بخش قابل توجهی از درآمد مصرفکننده را به خود اختصاص میدهند، معمولاً کششپذیرتر هستند. این به این دلیل است که تغییرات قیمتی در این کالاها تأثیر بیشتری بر بودجه خانوار دارد و مصرفکنندگان نسبت به این تغییرات حساستر میشوند.
- مثال: افزایش قیمت لوازم الکترونیکی گرانقیمت، مانند لپتاپ یا گوشیهای هوشمند، میتواند به کاهش چشمگیر تقاضا منجر شود، زیرا این کالاها بخش قابل توجهی از درآمد را مصرف میکنند.
- در مقابل، کالاهای ارزانقیمت یا آنهایی که هزینه کمتری نسبت به درآمد دارند، مانند نمک یا کبریت، حتی با افزایش قیمت همچنان تقاضای پایداری دارند.
ویدئو آموزشی مرتبط با این مطلب
نمونه هایی واقعی از کشش در عمل
بازار نفت: نبض اقتصاد جهانی
بازار نفت یکی از نمونههای بارز کششناپذیری تقاضا است. به دلیل محدود بودن جایگزینهای کامل برای نفت، تغییرات قیمتی معمولاً تأثیر چندانی بر میزان تقاضا ندارد. حتی با افزایش چشمگیر قیمت، مصرفکنندگان و صنایع همچنان به خرید ادامه میدهند، چرا که بسیاری از زیرساختهای جهانی، از حملونقل گرفته تا تولید انرژی، وابسته به نفت است.
این ویژگی، نفت را به یک کالای استراتژیک تبدیل کرده که دولتها و سازمانهای بینالمللی مانند اوپک به دقت تغییرات عرضه و تقاضای آن را رصد میکنند. کنترل بازار نفت نهتنها برای تثبیت قیمتها، بلکه برای حفظ تعادل اقتصادی در سطح جهانی ضروری است.
صنعت حملونقل: رقابت در آسمان و زمین
در صنعت حملونقل، کشش تقاضا به شدت تحت تأثیر وجود جایگزینها قرار دارد. برای مثال، تقاضای بلیت هواپیما در مسیرهایی که گزینههای جایگزینی مانند قطارهای سریعالسیر یا اتوبوسهای لوکس وجود دارد، بسیار کششپذیر است. در این شرایط، حتی یک تغییر کوچک در قیمت میتواند تأثیر زیادی بر تصمیمگیری مسافران داشته باشد.
شرکتهای هواپیمایی از این واقعیت بهره میبرند و با تحلیل کشش در مسیرهای مختلف، قیمتهای خود را به گونهای تنظیم میکنند که بیشترین تعداد مسافر را جذب کرده و سودآوری را به حداکثر برسانند. فصلهای پرمسافر مانند تعطیلات، فرصتهای طلایی برای افزایش قیمت هستند، در حالی که در فصلهای کمتقاضا، کاهش قیمتها میتواند مسافران بیشتری را به سفر ترغیب کند.
در این میان، تحلیل کشش به شرکتها کمک میکند تا در رقابت تنگاتنگ بازار حملونقل، بهترین استراتژیها را برای جذب مشتری و حفظ درآمد اتخاذ کنند.
در ادامه به تفصیل به بررسی انواع کشش در اقتصاد خرد میپردازیم:
کشش تقاضا
تقاضا برای یک کالا معمولاً تحت تأثیر عواملی مانند قیمت کالا، درآمد مصرفکنندگان، قیمت کالاهای جانشین و قیمت کالاهای مکمل قرار میگیرد. به طور کلی، وقتی قیمت یک کالا کاهش یابد، یا درآمد افراد افزایش یابد، انتظار میرود تقاضا برای آن کالا بیشتر شود.
همچنین، افزایش قیمت کالاهای جانشین یا کاهش قیمت کالاهای مکمل نیز میتواند تقاضا برای کالای مورد نظر را افزایش دهد. این تحلیل از تغییرات تقاضا عمدتاً کیفی است و به جهت حرکت آن توجه دارد، نه به میزان دقیق این تغییر.
در واقع، این رویکرد تنها نشان میدهد که تقاضا در پاسخ به تغییرات عوامل مذکور افزایش یا کاهش مییابد، اما به اندازه دقیق این تغییر اشارهای ندارد. برای تحلیل کمی و اندازهگیری میزان واکنش تقاضا نسبت به تغییرات این عوامل، اقتصاددانان از مفهوم کشش تقاضا (Elasticity of Demand) استفاده میکنند. این ابزار به درک بهتر رابطه میان تغییرات عوامل مختلف و شدت تأثیر آنها بر مقدار تقاضا کمک میکند.
کشش قیمتی تقاضا و عوامل تعیین کننده آن
کشش قیمتی تقاضا (Price Elasticity of Demand) معیاری است که میزان واکنش تقاضا را نسبت به تغییرات قیمت اندازهگیری میکند. طبق قانون تقاضا، کاهش قیمت یک کالا معمولاً منجر به افزایش مقدار تقاضای آن میشود. با این حال، میزان این افزایش در کالاهای مختلف متفاوت است.
اگر مقدار تقاضا نسبت به تغییرات قیمت، واکنش شدیدی نشان دهد، گفته میشود که تقاضا برای آن کالا کششپذیر است. به عبارت دیگر، تغییر کوچکی در قیمت منجر به تغییر بزرگی در مقدار تقاضا میشود.
در مقابل، اگر مقدار تقاضا نسبت به تغییرات قیمت واکنش اندکی داشته باشد یا اصلاً واکنشی نشان ندهد، تقاضا برای آن کالا غیرکششپذیر در نظر گرفته میشود. این بدان معناست که حتی تغییرات قابل توجه در قیمت، تأثیر کمی بر مقدار تقاضای کالا دارد.
کالاهای ضروری مانند داروها معمولاً غیرکششپذیر هستند، زیرا مصرفکنندگان بدون توجه به قیمت، همچنان به خرید آنها ادامه میدهند. اما کالاهای لوکس یا تفریحی معمولاً کششپذیرند، زیرا مصرف آنها بیشتر به قیمت وابسته است.
ویدئو آموزشی مرتبط با این مطلب
تعیین میزان کششپذیری تقاضا برای یک کالا
تقاضای هر کالا ریشه در ترجیحات مصرفکننده (Consumer Preferences) دارد؛ ترجیحاتی که به شکلی پیچیده تحت تأثیر عوامل اقتصادی، اجتماعی و حتی روانشناختی شکل میگیرند. کشش قیمتی تقاضا، یا همان میزان واکنش مصرفکنندگان به تغییرات قیمت، بازتابی از این تمایلات و حساسیتهاست.
به بیان دیگر، برخی کالاها به دلیل اهمیت یا جذابیتشان، حتی با تغییر قیمت نیز همچنان مورد توجه مصرفکنندگان باقی میمانند، در حالی که برخی دیگر به سرعت از سبد خرید حذف میشوند.
با وجود پیچیدگیهای رفتاری مصرفکنندگان، اقتصاددانان موفق به شناسایی الگوها و قوانینی کلی شدهاند که میتوانند کشش قیمتی تقاضا را پیشبینی کنند. این قوانین به ما کمک میکنند تا بفهمیم چرا برخی کالاها مانند داروها تقریباً همیشه غیرکششپذیر هستند، در حالی که محصولات لوکس یا تجملی معمولاً کششپذیری بالایی از خود نشان میدهند.
این قوانین نه تنها ابزاری برای تحلیل رفتار مصرفکنندگان، بلکه ابزاری قدرتمند برای تصمیمگیریهای تجاری و سیاستگذاریهای اقتصادی به شمار میآیند.
تفاوت کالاهای ضروری و لوکس در واکنش به قیمت
کالاهای ضروری و لوکس به شکل متفاوتی به تغییرات قیمت واکنش نشان میدهند. کالاهای ضروری مانند خدمات پزشکی، تقاضای غیرکششپذیر دارند؛ به این معنا که حتی با افزایش قیمت، مصرف این کالاها تغییر چندانی نمیکند. برای مثال، اگر نرخ ویزیت پزشکان افزایش یابد، اغلب افراد همچنان به پزشک مراجعه میکنند، زیرا سلامت برای آنها یک نیاز حیاتی است. ممکن است تعداد مراجعهها کمی کاهش یابد، اما این تغییرات معمولاً ناچیز است.
در مقابل، کالاهای لوکس مانند قایقهای تفریحی، تقاضای کشـشپذیر دارند. افزایش قیمت این کالاها معمولاً منجر به کاهش شدید تقاضا میشود، زیرا افراد میتوانند به راحتی از خرید آنها صرفنظر کنند یا آن را به زمانی دیگر موکول نمایند. این تفاوت به دلیل نقش متفاوت این دو نوع کالا در زندگی مصرفکنندگان است؛ کالاهای ضروری نیازهای اساسی را پوشش میدهند، در حالی که کالاهای لوکس به خواستهها و تجملات مربوط میشوند.
البته، اینکه کالایی ضروری یا لوکس تلقی شود، کاملاً به ترجیحات مصرفکننده بستگی دارد و ذاتی کالا نیست. برای مثال، یک قایقران حرفهای ممکن است قایق را یک کالای ضروری بداند و حتی با افزایش قیمت، همچنان آن را خریداری کند. در حالی که همین فرد، ممکن است مراجعه به پزشک را یک هزینه غیرضروری تلقی کند و در صورت افزایش نرخ ویزیت، به شدت تعداد مراجعه خود را کاهش دهد.
بنابراین، واکنش به قیمت نه تنها به نوع کالا، بلکه به نگرش و اولویتهای فردی مصرفکنندگان بستگی دارد، که این امر تحلیل تقاضا را پیچیدهتر و پویاتر میکند.
تأثیر وجود کالاهای جانشین بر کشش تقاضا
کالاهایی که جانشینهای نزدیکی دارند، معمولاً تقاضای کشـشپذیرتری دارند، زیرا مصرفکنندگان میتوانند به راحتی در صورت افزایش قیمت، آنها را با کالاهای مشابه جایگزین کنند.
برای مثال، اگر قیمت کره حیوانی افزایش یابد و قیمت کره گیاهی ثابت بماند، بسیاری از مصرفکنندگان ممکن است به جای خرید کره حیوانی، به سراغ کره گیاهی بروند. این جایگزینی باعث میشود تقاضا برای کره حیوانی کاهش یابد.
اما در مورد کالاهایی که جانشین نزدیک ندارند، مانند تخممرغ، وضعیت متفاوت است. حتی اگر قیمت تخممرغ افزایش پیدا کند، چون گزینه مشابه و قابل جایگزینی به راحتی وجود ندارد، تقاضا برای آن تغییر چندانی نخواهد کرد. به همین دلیل، تقاضای تخممرغ نسبت به کره حیوانی کشـشناپذیرتر است.
این تفاوت نشان میدهد که دسترسی به کالاهای جایگزین چگونه میتواند میزان حساسیت مصرفکنندگان به تغییرات قیمت را تحت تأثیر قرار دهد.
تعریف بازار و تأثیر آن بر کشش تقاضا
کشش تقاضا در یک بازار به نحوه تعریف و مرزبندی آن بستگی دارد. هرچه محدوده بازار کوچکتر و خاصتر باشد، تقاضا برای کالاهای آن کششپذیرتر خواهد بود، زیرا یافتن جانشین برای کالاهای مشخص در بازارهای کوچکتر آسانتر است.
برای مثال، اگر غذا را به عنوان یک بازار گسترده در نظر بگیریم، تقاضای آن کشـشناپذیر است، چرا که هیچ جانشین واقعی برای غذا وجود ندارد؛ همه افراد برای بقا به غذا نیاز دارند. اما اگر تعریف خود را محدودتر کنیم و به بستنی بپردازیم، تقاضا برای آن کششپذیرتر میشود، زیرا مصرفکنندگان میتوانند به راحتی سایر دسرها را جایگزین کنند.
حال اگر حتی تعریف خود را دقیقتر کرده و به بستنی وانیلی بپردازیم، تقاضا باز هم کشـشپذیرتر خواهد شد، چرا که سایر طعمهای بستنی میتوانند بهعنوان جایگزین تقریباً کامل عمل کنند. بنابراین، هرچه مرزهای بازار را محدودتر تعریف کنیم، حساسیت مصرفکنندگان به تغییرات قیمت بیشتر میشود.
تأثیر افق زمانی بر کشش تقاضا
کشش تقاضا در کوتاهمدت و بلندمدت رفتار متفاوتی دارد. در کوتاهمدت، مصرفکنندگان معمولاً زمان یا امکان کافی برای تغییر عادات خود ندارند، بنابراین تقاضا نسبت به تغییرات قیمت کمتر کشـشپذیر است. برای مثال، اگر قیمت گازوئیل افزایش یابد، ممکن است در ماههای اولیه کاهش تقاضا محدود باشد، زیرا افراد همچنان به استفاده از خودروهای خود وابسته هستند.
اما در بلندمدت، مصرفکنندگان فرصت بیشتری برای تطبیق با شرایط جدید پیدا میکنند. با گذشت زمان، مردم ممکن است تصمیم به خرید خودروهای کممصرفتر بگیرند، از حملونقل عمومی استفاده کنند، یا حتی فاصله محل زندگی تا محل کار خود را کاهش دهند. این تغییرات تدریجی باعث میشود که تقاضا برای گازوئیل در بلندمدت به طور قابل توجهی کاهش یابد.
به طور کلی، هرچه افق زمانی بلندتر باشد، مصرفکنندگان انعطاف بیشتری برای تغییر رفتار خود دارند و در نتیجه تقاضا کششپذیرتر میشود.
نحوه سنجش کشش قیمتی تقاضا
بعد از آشنایی اولیه با مفهوم کشـش قیمتی تقاضا، حالا نحوه محاسبه آن را بررسی میکنیم. اقتصاددانان برای اندازهگیری کشـش قیمتی تقاضا، درصد تغییر در مقدار تقاضا را بر درصد تغییر در قیمت تقسیم میکنند.
کشش قیمتی تقاضا = درصد تغییر در مقدار تقاضا / درصد تغییر در قیمت
فرض کنید قیمت قیف بستنی 10 درصد افزایش یابد و این باعث شود که خرید شما ۲۰ درصد کاهش پیدا کند. در این صورت، کشـش قیمتی تقاضا (PED) به این شکل محاسبه میشود:
PED = -20% / 10% = -2
در این مثال، کشش برابر با 2 است، به این معنا که مقدار تقاضا دو برابر تغییر قیمت واکنش نشان داده است. چون قیمت و مقدار تقاضا رابطه معکوس دارند، درصد تغییر در مقدار تقاضا همیشه علامتی مخالف درصد تغییر در قیمت دارد.
در اینجا، درصد تغییر قیمت +10% (افزایش) و درصد تغییر مقدار تقاضا -20% (کاهش) است. به همین دلیل، نتیجه کشـش عددی منفی است. با این حال، معمولاً در تحلیلها، از قدر مطلق این مقدار استفاده میشود. بنابراین، کشش 2 نشان میدهد که تقاضا حساسیت بالایی به تغییرات قیمت دارد. به طور کلی، هرچه مقدار کشـش بزرگتر باشد، واکنش مصرفکنندگان به تغییرات قیمت شدیدتر خواهد بود.
روش نقطه میانی (قوسی)
فرض کنید میخواهید بررسی کنید که تغییرات قیمت چقدر بر مقدار تقاضای یک کالا تأثیر میگذارد. اگر بخواهید این کشش را بین دو نقطه روی نمودار تقاضا محاسبه کنید، ممکن است بسته به اینکه از کدام نقطه شروع میکنید، به نتایج متفاوتی برسید. روش نقطه میانی کمک میکند این مشکل برطرف شود.
- مشکل در روش معمولی:
وقتی از نقطه A به نقطه B میروید، ممکن است کشش قیمتی یک عدد باشد. اما اگر از نقطه B به نقطه A برگردید، عددی متفاوت به دست میآید. این تفاوت باعث میشود تحلیل شما دچار تناقض شود.
- ایده اصلی روش نقطه میانی:
روش نقطه میانی میگوید: به جای اینکه تغییرات را نسبت به مقدار اولیه حساب کنیم، از میانگین مقادیر استفاده کنیم. این کار باعث میشود که کشش محاسبهشده همیشه یکسان باشد، صرفنظر از اینکه از کدام نقطه شروع کردهاید.
- یک مثال ساده:
فرض کنید قیمت یک کالا از 400,000 تومان به 600,000 تومان افزایش مییابد و مقدار تقاضا از 120 واحد به 80 واحد کاهش پیدا میکند.
- اگر بخواهید این تغییرات را نسبت به قیمت و مقدار اولیه (400,000 و 120) محاسبه کنید، کشش یک عدد خاص خواهد بود.
- اما اگر تغییرات را از نقطه دوم (600,000 و 80) شروع کنید، عدد دیگری به دست میآید.
روش نقطه میانی میانگین قیمتها و مقدارها را مبنا قرار میدهد تا این تناقض از بین برود. بنابراین، به جای توجه به نقطه شروع، تغییرات نسبت به میانگین مقادیر در نظر گرفته میشود.
مزایای این روش
- نتایج قابل اعتمادتر: کشش همیشه یکسان خواهد بود، چه از نقطه اول شروع کنید، چه از نقطه دوم.
- تحلیل سادهتر: شما میتوانید به جای نگرانی درباره جهت تغییرات، بر روی نتایج تحلیل تمرکز کنید.
روش نقطه میانی در واقع راهی برای یافتن یک میانگین منطقی از تغییرات است تا به نتیجهای دقیق و منصفانه برسید، بدون اینکه دچار تناقض شوید. این روش به ویژه وقتی مقایسه تغییرات قیمت و تقاضا بین دو نقطه را انجام میدهید، بسیار کاربردی است.
انواع منحنیهای تقاضا
اقتصاددانان منحنیهای تقاضا را بر اساس میزان کششپذیری به چند دسته تقسیم میکنند:
- تقاضای کششپذیر (Elastic Demand): وقتی کشـش قیمتی تقاضا بیشتر از 1 باشد، یعنی تغییر در مقدار تقاضا بیشتر از تغییر در قیمت است. در این حالت، مقدار تقاضا به تغییر قیمت حساسیت بالایی دارد.
- تقاضای کششناپذیر (Inelastic Demand): اگر کشـش قیمتی کمتر از 1 باشد، یعنی تغییر در مقدار تقاضا کمتر از تغییر در قیمت است. این نشان میدهد که تقاضا نسبت به قیمت حساسیت کمتری دارد.
- تقاضای با کشش واحد (Unitary Elastic Demand): زمانی که کشـش برابر با 1 باشد، مقدار تقاضا و قیمت به یک اندازه تغییر میکنند. به عبارتی، درصد تغییر در تقاضا برابر با درصد تغییر در قیمت است.
ارتباط کشش و شیب منحنی تقاضا
کشـش قیمتی تقاضا به این معناست که چگونه مقدار تقاضا با تغییر قیمت تغییر میکند.
این مفهوم رابطه نزدیکی با شیب منحنی تقاضا دارد:
- هرچه منحنی افقیتر باشد، کشـش قیمتی بیشتر است (تقاضا حساستر به قیمت).
- هرچه منحنی عمودیتر باشد، کشـش قیمتی کمتر است (تقاضا حساسیت کمتری به قیمت دارد).
حالتهای خاص منحنی تقاضا
- تقاضای کاملاً کششناپذیر: منحنی تقاضا کاملاً عمودی است. این یعنی مقدار تقاضا تغییری نمیکند، حتی اگر قیمت تغییر کند (مثل داروهای ضروری).
- تقاضای کاملاً کششپذیر: منحنی تقاضا کاملاً افقی است. یعنی تغییر کوچکی در قیمت میتواند منجر به تغییر بزرگی در مقدار تقاضا شود (مانند کالاهایی با جایگزینهای فراوان).
به طور خلاصه، شکل و شیب منحنی تقاضا نشان میدهد که چگونه مصرفکنندگان به تغییرات قیمت واکنش نشان میدهند.
ویدئو آموزشی مرتبط با این مطلب
درآمد کل و کشش قیمتی تقاضا
در هنگام بررسی تغییرات عرضه و تقاضا در یک بازار، یکی از مفاهیم مهم که باید در نظر گرفته شود درآمد کل (Total Revenue یا TR) است. درآمد کل یعنی مبلغی که خریداران پرداخت میکنند و فروشندگان دریافت میکنند.
در هر بازاری، درآمد کل برابر است با قیمت کالا ضرب در مقدار فروختهشده (P × Q). برای مثال، اگر قیمت یک کالا 4000 تومان باشد و 100 واحد از آن فروخته شود، درآمد کل به 400,000 تومان میرسد.
نمایش درآمد کل روی نمودار
در نمودار، میتوان درآمد کل را به شکل یک مستطیل نمایش داد. در این مستطیل:
- ارتفاع آن برابر با قیمت کالا (P)
- عرض آن برابر با مقدار کالاهای فروختهشده (Q)
مساحت این مستطیل، درآمد کل بازار را نشان میدهد.
تاثیر تغییرات در قیمت بر درآمد کل
تغییرات در درآمد کل بستگی به کشـش قیمتی تقاضا دارد. اگر تقاضا کششناپذیر باشد، افزایش قیمت منجر به افزایش درآمد کل خواهد شد. به عبارت دیگر، وقتی قیمت از 1000 تومان به 3000 تومان افزایش یابد، مقدار تقاضا از 100 به 80 کاهش مییابد، اما درآمد کل از 100,000 تومان به 240,000 تومان افزایش پیدا میکند. در این حالت، افزایش قیمت بیشتر از کاهش مقدار تقاضا است و بنابراین درآمد کل افزایش مییابد.
اما اگر تقاضا کشـشپذیر باشد، وضعیت متفاوت خواهد بود. در این حالت، افزایش قیمت باعث کاهش درآمد کل میشود. برای مثال، اگر قیمت از 4000 تومان به 5000 تومان برسد، مقدار تقاضا از 50 به 20 کاهش پیدا میکند و درآمد کل از 200,000 تومان به 100,000 تومان کاهش خواهد یافت. دلیل این کاهش این است که کاهش مقدار تقاضا به اندازهای بزرگ است که حتی افزایش قیمت نمیتواند آن را جبران کند.
این مثالها قانون کلی کشـش قیمتی تقاضا را نشان میدهند:
- کششناپذیر بودن تقاضا (کشش قیمتی کمتر از 1): افزایش قیمت درآمد کل را افزایش میدهد و کاهش قیمت، درآمد کل را کاهش میدهد.
- کششپذیر بودن تقاضا (کشش قیمتی بیشتر از 1): افزایش قیمت باعث کاهش درآمد کل میشود و کاهش قیمت موجب افزایش درآمد کل میشود.
- کشش واحد (کشش قیمتی برابر با 1): تغییر قیمت تاثیری در درآمد کل نخواهد داشت.
کشش و درآمد کل در یک منحنی تقاضای خطی
در برخی منحنیهای تقاضا، مانند منحنیهای نمایی، کشـش در تمام نقاط ثابت باقی میماند. اما این ویژگی در منحنیهای تقاضای خطی صادق نیست. در منحنی تقاضای خطی، کشش در طول منحنی تغییر میکند، حتی اگر شیب منحنی ثابت باشد.
شیب یک منحنی تقاضا نشاندهنده نرخ تغییرات مقدار تقاضا نسبت به تغییرات قیمت است و در منحنی خطی همیشه ثابت است. اما کشـش قیمتی تقاضا درصد تغییرات مقدار تقاضا نسبت به درصد تغییرات قیمت را نشان میدهد، که میتواند در نقاط مختلف منحنی متفاوت باشد.
رفتار کشش در منحنی خطی:
- در نقاطی که قیمت بالا و مقدار تقاضا کم است، تقاضا کشـشپذیر است؛ یعنی درصد تغییرات مقدار تقاضا بیشتر از درصد تغییرات قیمت خواهد بود. در این حالت، کاهش قیمت منجر به افزایش درآمد کل میشود.
- در نقاطی که قیمت پایین و مقدار تقاضا زیاد است، تقاضا کشـشناپذیر است؛ یعنی درصد تغییرات مقدار تقاضا کمتر از درصد تغییرات قیمت خواهد بود. در این حالت، افزایش قیمت، درآمد کل را افزایش میدهد.
- در نقطهای خاص (معمولاً وسط منحنی)، کشـش دقیقاً برابر ۱ است و تقاضا کشـش واحد دارد. در این نقطه، تغییرات قیمت تأثیری بر درآمد کل نخواهد داشت و درآمد کل در حداکثر مقدار خود قرار میگیرد.
رابطه کشـش و درآمد کل:
برای درک بهتر، فرض کنید که در قیمتهای مختلف، درآمد کل چگونه تغییر میکند:
- اگر قیمت از 1000 به 2000 تومان افزایش یابد و تقاضا کشـشناپذیر باشد، درآمد کل افزایش خواهد یافت.
- اگر قیمت از 5000 به 6000 تومان افزایش یابد و تقاضا کشـشپذیر باشد، درآمد کل کاهش مییابد.
- اگر قیمت از 3000 به 4000 تومان تغییر کند، کشـش واحد بوده و درآمد کل ثابت باقی میماند.
به این ترتیب، با بررسی کشـش در نقاط مختلف منحنی تقاضا میتوان پیشبینی کرد که تغییرات قیمت چه اثری بر درآمد کل خواهد داشت.
کشش درآمدی تقاضا
کشـش درآمدی تقاضا معیاری است که نشان میدهد تغییرات درآمد مصرفکنندگان چگونه بر مقدار تقاضای کالاها تأثیر میگذارد. به عبارت دیگر، این شاخص برای سنجش حساسیت تقاضا به تغییرات درآمد افراد استفاده میشود.
محاسبه کشـش درآمدی تقاضا به این صورت است که درصد تغییرات در مقدار تقاضا بر درصد تغییرات در درآمد تقسیم میشود.
کشش درآمدی تقاضا = درصد تغییرات در مقدار تقاضا / درصد تغییرات در درآمد
انواع کالاها و کشش درآمدی آنها
- کالاهای نرمال (عادی): بیشتر کالاهایی که مصرف میکنیم، کالاهای نرمال هستند. برای این کالاها، وقتی درآمد مصرفکننده افزایش مییابد، تقاضا برای آنها نیز بیشتر میشود. در این حالت، کشش درآمدی مثبت است زیرا تغییرات در درآمد و تقاضا همجهت حرکت میکنند. برای مثال، افزایش درآمد باعث افزایش تقاضا برای غذا یا پوشاک میشود.
- کالاهای پست (Inferior goods): برخی کالاها مانند بلیط اتوبوس، کالاهای پست نامیده میشوند. برای این کالاها، افزایش درآمد باعث کاهش تقاضا میشود. یعنی وقتی درآمد بالا میرود، مردم ترجیح میدهند از این کالاها کمتر استفاده کنند و به کالاهای بهتر روی آورند. به همین دلیل، کشش درآمدی این کالاها منفی است.
- کالاهای ضروری و لوکس: در میان کالاهای نرمال، کشـش درآمدی ممکن است متفاوت باشد. کالاهای ضروری مانند مواد غذایی و پوشاک کشش درآمدی کمتری دارند، زیرا مردم حتی در صورت کاهش درآمد نیز همچنان به خرید آنها ادامه میدهند.
اما کالاهای لوکس مانند کتهای پشمی یا خاویار کشـش درآمدی بالاتری دارند، زیرا در صورت کاهش درآمد، مصرفکنندگان از خرید این کالاها صرفنظر میکنند.
در نتیجه، کشـش درآمدی تقاضا برای هر کالا میتواند بهطور قابل توجهی متفاوت باشد، بسته به اینکه کالا نرمال، پست، ضروری یا لوکس باشد.
کشش متقاطع قیمتی تقاضا
کشـش متقاطع قیمتی تقاضا معیاری است که برای اندازهگیری تاثیر تغییر قیمت یک کالا بر مقدار تقاضای کالای دیگری استفاده میشود. این کشـش به ما کمک میکند تا ببینیم چگونه تغییرات قیمت یک کالا میتواند بر تقاضای کالاهای دیگر تاثیر بگذارد.
برای محاسبه کشـش متقاطع، درصد تغییرات در مقدار تقاضای کالای اول را بر درصد تغییرات در قیمت کالای دوم تقسیم میکنیم.
کشش متقاطع قیمتی تقاضا = درصد تغییرات در مقدار تقاضای کالای اول / درصد تغییرات در قیمت کالای دوم
کشش متقاطع و نوع ارتباط کالاها
کشش متقاطع قیمتی تقاضا میتواند مثبت یا منفی باشد که این نشاندهنده نوع ارتباط بین دو کالا است:
- کالاهای جانشین: کالاهای جانشین کالاهایی هستند که به جای یکدیگر مصرف میشوند. به عنوان مثال، ساندویچ فلافل و ساندویچ سبزیجات از کالاهای جانشین هستند. اگر قیمت ساندویچ سبزیجات افزایش یابد، تقاضا برای ساندویچ فلافل افزایش مییابد زیرا مصرفکنندگان به جای ساندویچ سبزیجات، ساندویچ فلافل میخرند. در این حالت، کشـش متقاطع قیمتی مثبت است، چون تغییر قیمت یک کالا منجر به تغییر تقاضای کالای دیگر در جهت مشابه میشود.
- کالاهای مکمل: کالاهای مکمل، کالاهایی هستند که مصرف آنها با یکدیگر همراه است، مانند رایانهها و نرمافزارها. اگر قیمت رایانهها افزایش یابد، تقاضا برای نرمافزارها کاهش مییابد زیرا مصرفکنندگان کمتری قادر به خرید رایانه خواهند بود و به تبع آن، نیاز به نرمافزار نیز کاهش مییابد. در این حالت، کشـش متقاطع قیمتی منفی است، چون افزایش قیمت یک کالا باعث کاهش تقاضا برای کالای مکمل آن میشود.
کشش عرضه
کشش عرضه نشاندهنده واکنش عرضهکنندگان به تغییرات قیمت است. زمانی که قیمت یک کالا افزایش مییابد، عرضهکنندگان تمایل دارند مقدار بیشتری از آن کالا را به بازار ارائه دهند. همچنین، اگر هزینههای تولید کاهش یابد یا تکنولوژی تولید بهبود یابد، عرضه کالا نیز افزایش مییابد. برای درک کمیتر این تغییرات، از مفهوم «کشش عرضه» استفاده میکنیم که میزان واکنش عرضه به تغییرات قیمت یا شرایط تولید را اندازهگیری میکند.
کشش قیمتی عرضه و عوامل تأثیرگذار بر آن
بر اساس قانون عرضه، با افزایش قیمتها، میزان عرضه کالا نیز افزایش مییابد. کشش قیمتی عرضه، میزان واکنش عرضهکنندگان به تغییرات قیمت را اندازهگیری میکند. اگر عرضه به طور چشمگیری به تغییرات قیمت واکنش نشان دهد، آنگاه عرضه کششپذیر است. اما اگر تغییرات قیمت تنها تأثیر کمی بر میزان عرضه داشته باشد، عرضه کششناپذیر خواهد بود.
کشـش قیمتی عرضه به توانایی و انعطافپذیری تولیدکنندگان برای تغییر میزان تولید بستگی دارد. بهطور مثال، زمین به دلیل محدودیتهای طبیعی و فیزیکی خود، عرضه کششناپذیری دارد؛ یعنی نمیتوان آن را بیشتر تولید کرد. اما کالاهای صنعتی مانند کتابها، خودروها یا تلویزیونها، عرضه کششپذیر دارند، زیرا در صورت افزایش قیمت، تولیدکنندگان قادرند میزان تولید خود را افزایش دهند.
در بسیاری از بازارها، یکی از عواملی که بر کششپذیری قیمتی عرضه تأثیر میگذارد، مدت زمان است. معمولاً عرضه در بلندمدت نسبت به کوتاهمدت کشـشپذیرتر است. در کوتاهمدت، شرکتها نمیتوانند به راحتی اندازه کارخانهها یا تولیدات خود را تغییر دهند. به همین دلیل، در کوتاهمدت، عرضه واکنش زیادی به تغییرات قیمت نشان نمیدهد.
اما در بلندمدت، شرکتها میتوانند کارخانههای جدید بسازند یا کارخانههای قدیمی را ببندند. همچنین، شرکتهای جدید میتوانند وارد بازار شوند و برخی از شرکتهای قدیمی ممکن است از بازار خارج شوند. بنابراین، در بلندمدت، عرضه میتواند به تغییرات قیمت به شکل بیشتری واکنش نشان دهد.
محاسبه کشش قیمت عرضه
برای محاسبه کشـش قیمتی عرضه، ابتدا باید تغییرات قیمت و مقدار عرضه را اندازهگیری کنیم. کشـش قیمتی عرضه از تقسیم درصد تغییرات در مقدار عرضه شده بر درصد تغییرات در قیمت به دست میآید.
کشش قیمتی عرضه = درصد تغییرات در مقدار عرضه شده / درصد تغییرات در قیمت
فرض کنید قیمت یک جفت کفش از 400,000 تومان به 440,000 تومان افزایش یابد و در پی آن، تولید جفت کفش از 5000 جفت به 6000 جفت افزایش یابد. حالا میخواهیم کشـش قیمتی عرضه را با استفاده از روش نقطه میانی محاسبه کنیم.
- درصد تغییرات قیمت:
10% = 400,000 / (440,000-400,000)
- درصد تغییرات مقدار عرضه:
18.18% = 5500 / ( 6000-5000)
- کشش قیمتی عرضه:
18.18% / 10% = 1.82
در این مثال، کشـش قیمتی عرضه برابر با 1.82 است، که نشان میدهد عرضه نسبت به تغییرات قیمت کشـشپذیر است و میزان عرضه به طور قابل توجهی تغییر کرده است.
انواع منحنیهای عرضه
کشش قیمتی عرضه نشاندهنده میزان تغییرات در عرضه یک کالا در پاسخ به تغییرات قیمت آن است و این تغییرات در منحنی عرضه قابل مشاهده است. در صورتی که کشش عرضه صفر باشد، منحنی عرضه عمودی خواهد بود، به این معنی که مقدار عرضه هیچ تغییری نمیکند و به قیمت وابسته نیست.
وقتی که کشـش بیشتر شود، منحنی عرضه افقیتر میشود، که نشاندهنده تغییرات بیشتر در مقدار عرضه به ازای تغییرات قیمت است. در حالتی که عرضه کاملاً کشـشپذیر باشد، کشش قیمتی عرضه به بینهایت نزدیک میشود و منحنی عرضه به صورت افقی درمیآید، یعنی حتی تغییرات کوچک در قیمت میتواند باعث تغییرات بزرگی در مقدار عرضه شود.
در برخی بازارها، کشـش قیمتی عرضه ثابت نیست و در طول منحنی عرضه تغییر میکند. در صنایعی که کارخانهها ظرفیت تولید محدودی دارند، کشش عرضه برای مقادیر کم عرضه بسیار بالا است.
به عبارت دیگر، برای افزایش عرضه در این بخشها، کارخانهها به سرعت واکنش نشان میدهند. این موضوع زمانی رخ میدهد که کارخانهها از ظرفیتهای غیرفعال خود استفاده کنند، مانند نیروگاههایی که در بخشی از روز غیرفعال هستند. در این شرایط، حتی تغییرات کوچک در قیمت میتواند به افزایش تولید کمک کند.
اما در مقادیر بالاتر عرضه، وقتی که کارخانهها به مرز ظرفیت خود نزدیک میشوند، کشش عرضه کاهش مییابد و برای افزایش بیشتر تولید، نیاز به صرف هزینههای اضافی برای ایجاد ظرفیتهای جدید خواهد بود. در این مرحله، تغییرات قیمت باید به اندازهای بزرگ باشد که توجیهکننده هزینههای اضافی برای افزایش ظرفیت تولید باشد.
برای مثال، فرض کنید که قیمت از 5000 تومان به 6000 تومان افزایش یابد (افزایش 20 درصدی). در این صورت، مقدار عرضه از 1000 واحد به 1800 واحد افزایش مییابد (افزایش 80 درصدی)، که نشاندهنده کشش بالای عرضه است (کشش بیشتر از 1). اما اگر قیمت از 20000 تومان به 22000 تومان افزایش یابد (افزایش 10 درصدی)، و مقدار عرضه از 200 واحد به 210 واحد برسد (افزایش 5 درصدی)، کشش عرضه کمتر از 1 خواهد بود، چون مقدار عرضه نسبت به تغییرات قیمت کمتر تغییر کرده است.
نکات کلیدی
- کشش در اقتصاد یک معیار مهم است که نشان میدهد یک متغیر چقدر به تغییرات در متغیر دیگر حساس است.
- کشش تقاضا به ویژه برای فروشندگان کالاها یا خدمات مهم است، زیرا نشان میدهد که با افزایش یا کاهش قیمت، خریداران چقدر از یک کالا یا خدمات مصرف خواهند کرد.
- کالاهای کشسان کالاهایی هستند که تقاضای آنها بر اساس عواملی مانند قیمت، درآمد و سایر عوامل بالقوه نوسان دارد.
- کالاهای غیرکشسان کالاهایی هستند که تقاضای آنها حتی در صورت تغییر عوامل دیگر نسبتاً ثابت میماند.
نتیجه گیری
کشش در اقتصاد مانند یک لنز دقیق است که رفتار مصرفکنندگان و تولیدکنندگان را شفافتر میکند و به تحلیلگران امکان میدهد اثرات تصمیمات اقتصادی را با دقت بیشتری ارزیابی کنند. این مفهوم نه تنها به تبیین واکنش بازار به تغییرات قیمتی میپردازد، بلکه نقش حیاتی در شکلگیری سیاستهای اقتصادی و استراتژیهای کسبوکار دارد.
درک عمیق از انواع کشـش و عوامل مؤثر بر آن، سیاستگذاران و مدیران را قادر میسازد تا تصمیمهایی بگیرند که نهتنها بهینه بلکه پایدار و مؤثر باشند. از تعیین قیمت کالاها و خدمات گرفته تا برنامهریزی تولید و ارزیابی سیاستهای مالیاتی، کشش همان ابزار کلیدی است که هر تصمیمگیرنده هوشمندی برای موفقیت در دنیای پیچیده اقتصاد به آن نیاز دارد.
سوالات متداول
چهار نوع کشش کدامند؟
چهار نوع کشش عبارتند از: کشش تقاضا، کشـش درآمدی، کشـش متقاطع و کشـش قیمتی.
کشش قیمتی تقاضا چیست؟
کشـش قیمتی تقاضا (Price Elasticity of Demand) نشاندهنده حساسیت و واکنش مقدار تقاضا نسبت به تغییرات قیمت یک کالا است. به عبارت سادهتر، این مفهوم به ما میگوید که با تغییر قیمت یک کالا، مقدار تقاضا تا چه حد تغییر خواهد کرد.
چه عواملی بر کشش قیمتی تقاضا تأثیر میگذارند؟
- وجود کالاهای جایگزین: هرچه تعداد و کیفیت کالاهای جایگزین بیشتر باشد، کشش تقاضا بالاتر خواهد بود.
- ضرورت کالا: کالاهای ضروری کشـش کمتری دارند، چرا که مصرفکنندگان به رغم تغییرات قیمت، همچنان به خرید آنها ادامه میدهند.
- مدت زمان تصمیمگیری: در بلندمدت، تقاضا معمولاً کشـشپذیرتر است چون مصرفکنندگان فرصت بیشتری برای جایگزینی یا تغییر رفتار دارند.
چه عواملی بر کشش قیمتی عرضه تأثیر میگذارند؟
- امکان تولید سریع کالا: اگر تولید کالا سریع و راحت باشد، عرضه کشـشپذیرتر خواهد بود.
- زمان تولید: در کوتاهمدت، عرضه ممکن است کمتر کشـشپذیر باشد زیرا تولیدکنندگان نمیتوانند به سرعت ظرفیت تولید خود را تغییر دهند.
- میزان سرمایهگذاری و ظرفیت تولید: در صنایع با ظرفیت محدود، کشش عرضه معمولاً کمتر است، زیرا تولید اضافی نیازمند سرمایهگذاری بیشتر است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.