پرایس اکشن ICT چیست؟ آموزش جامع Inner Circle Trader
پرایس اکشن ICT
پرایس اکشن ICT یا Inner Circle Trader (معاملهگری در سیکلهای درونی) یکی از سبکهای محبوب و رایج امروزی است که با ارائه یک دیدگاه تازه و مبتنی بر پرایس اکشن، به دلیل کارایی بالایی که در معاملات دارد، به سرعت توجه تریدرها را جلب کرده است. این استراتژی که گاهی با نامهایی مانند پرایس اکشن مدرن هم شناخته میشود، به شما یک دید وسیع و شفاف در دنیای ترید و معاملهگری میدهد.
سبک پرایس اکشن ICT، همانطور که از نامش پیداست، یکی از جدیدترین استراتژیهای معاملاتی بر پایه پرایس اکشن است که با استفاده از الگوهای نموداری، ساختارهای معاملاتی، نواحی ارزشمند قیمت و ترکیب آنها با رفتار پول هوشمند، فرصتهای معاملاتی مناسبی را برای تریدرها فراهم میکند.
سبک پرایس اکشن ICT یک روش تحلیلی است که بر اساس تجزیه و تحلیل حرکات قیمت، الگوهای نموداری، و شاخصهای تکنیکالی برای پیشبینی رفتار یک دارایی خاص در بازارهای مالی طراحی شده است. این سبک بر این فرض استوار است که حرکت قیمت، احساسات جمعی شرکتکنندگان در بازار را منعکس میکند و میتوان از آن برای پیشبینی روندهای آینده استفاده کرد.
در این سبک، معاملهگران به تحلیل نمودارهای قیمتی میپردازند تا سطوح کلیدی حمایت و مقاومت، خطوط روند، و شاخصهای تکنیکالی دیگری را شناسایی کنند که میتوانند به آنها در انجام معاملات سودآور کمک کنند.
تاریخچه ICT
مایکل هادلستون، بنیانگذار سبک پرایس اکشن ICT، یک تاجر باتجربه با بیش از 20 سال سابقه در بازارهای مالی است. سبک ICT او یک رویکرد منحصربهفرد به معاملهگری است که با ترکیب پرایس اکشن و سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال، دید جامعی از بازار به تریدرها ارائه میدهد.
هادلستون سالهای زیادی بهعنوان تحلیلگر بازار و سرمایه در مؤسسات مالی بزرگ و بانکها فعالیت داشته و همین تجربه به او امکان داده است تا رفتار قیمتی این نهادهای مالی بزرگ را تحلیل و شناسایی کند. او که خود از شاگردان لری ویلیامز بوده است، سبک پرایس اکشن ICT را در زمانی کشف کرد که مشغول همکاری و ترید برای بانکهای بزرگ بود.
او در این دوره به نحوه عملکرد الگوریتمی معاملات بانکها پی برد و با استفاده از مهندسی معکوس، روش معاملاتی آنها را شناسایی کرد. این اکتشاف هوشمندانه، او را به توسعه و اختراع سبک پرایس اکشن ICT هدایت کرد. پس از سالها فعالیت در بازارهای مالی، او سبک معاملاتی خود را به تریدرهای بازار فارکس معرفی کرد. در طی بیش از 30 سال سابقه کاری، او موفق به آموزش سبک خود به بیش از 50 هزار تریدر شده است.
مفاهیم اصلی پرایس اکشن ICT
سبک پرایس اکشن ICT بر هفت مفهوم کلیدی استوار است که هر کدام نقش مهمی در تحلیل و پیشبینی بازارهای مالی ایفا میکنند:
نقدینگی (Liquidity) ICT
نقدینگی یکی از مفاهیم کلیدی در سبک معاملاتی ICT به شمار میآید. در این روش، نقدینگی به دو نوع تقسیم میشود: نقدینگی سمت خرید و نقدینگی سمت فروش
نقدینگی سمت خرید به سطحی در نمودار اشاره دارد که خریداران حد ضرر (استاپ لاس) خود را در آن نقطه قرار میدهند. در مقابل، نقدینگی سمت فروش به سطحی اشاره دارد که فروشندگان حد ضرر خود را تعیین میکنند. این سطوح معمولاً در نزدیکی نقاط بالای سقفها و کفها قیمتی قرار دارند، زیرا معاملهگران اغلب حد ضررهای خود را در این نواحی تعیین میکنند. در نتیجه، نقدینگی قابل توجهی در این محدودهها جمع میشود و بازیگران بزرگ بازار میتوانند از این سطوح برای پر کردن یا بستن سفارشات خود استفاده کنند.
در بازارهای مالی، گاهی اوقات مشاهده میشود که بانکها پس از رسیدن قیمت به سطوح حمایت یا مقاومت، اقدام به ایجاد شکستهای فیک یا هانت میکنند. این کار بهمنظور زدن حد ضررهای معاملهگران خرد و فریب آنها صورت میگیرد. اینگونه رفتارها به بانکها این امکان را میدهد که نقدینگی لازم را برای باز کردن معاملات خود به دست آورند و پس از انجام معاملات، قیمت را در مسیری که میخواهند هدایت کنند.
نقاطی که نقدینگی ممکن است در آنها قرار گیرد:
- بالای محدودههای مقاومتی – نقدینگی عرضه
- پایین محدودههای حمایتی – نقدینگی تقاضا
- بالای خط روند نزولی – نقدینگی عرضه
- پایین خط روند صعودی – نقدینگی تقاضا
- بالای الگو کلاسیک سقف دوقلو – نقدینگی عرضه
- پایین الگو کلاسیک کف دوقلو – نقدینگی تقاضا
در تصویر فوق، نمونهای از نقدینگی عرضه به وضوح دیده میشود که در بالای سقفها شکل گرفته است. این نقطه جایی است که حد ضرر فروشندگان قرار دارد. پس از اینکه قیمت بهطور موقت از این سطح بالاتر رفت، حد ضرر فروشندگان فعال شد و نقدینگی لازم از طریق فعالسازی این حد ضررها جمعآوری گردید. در نتیجه، پس از این تجمع نقدینگی، قیمت به سمت پایین حرکت کرده و به روند نزولی ادامه داده است.
در تصویر فوق، نمونهای از نقدینگی تقاضا به وضوح دیده میشود که در پایین کفها شکل گرفته است. این نقطه جایی است که حد ضرر خریداران قرار دارد. پس از اینکه قیمت بهطور موقت از این سطح پایینتر رفت، حد ضرر خریداران فعال شد و نقدینگی لازم از طریق فعالسازی این حد ضررها جمعآوری گردید. در نتیجه، پس از این تجمع نقدینگی، قیمت به سمت بالا حرکت کرده و به روند صعودی ادامه داده است.
خلا نقدینگی (Liquidity Void) ICT
خلا نقدینگی یکی از مفاهیم کلیدی در تحلیل تکنیکال است که به تغییرات ناگهانی و شدید قیمت اشاره دارد که بدون وجود نقدینگی کافی رخ میدهد. این خلاها، که به اختصار LV نامیده میشوند، در واقع به عنوان نقاطی در نمودارهای قیمتی شناخته میشوند که در آنها معاملات در محدودهای از قیمتها انجام نشده است.
در نمودارهای قیمتی، خلاهای نقدینگی به شکل کندلهای مومنتوم ظاهر میشوند؛ این کندلها دارای بدنه بزرگ و سایههای نسبتاً کوچک هستند و در یک جهت مشخص بدون هیچ اصلاحی حرکت میکنند.
پس از وقوع این نوع حرکتهای سریع و شارپ، انتظار میرود که قیمت دوباره به نقطهای که این حرکت آغاز شده است، برگردد تا نقدینگی دوباره جمعآوری شود. معمولاً این برگشت به حدود 50% از حرکت اولیه میرسد.
این تغییرات و برگشتها به دلیل عدم تعادل در بازار ناشی از خلا نقدینگی اتفاق میافتند. در واقع، معاملهگران با شناسایی این خلاها میتوانند نقاط بالقوه ورود یا خروج را در نمودار تعیین کنند و از آنها برای تصمیمگیریهای معاملاتی خود استفاده نمایند.
جابهجایی (Displacement)
جابهجایی (Displacement) در استراتژی ICT به حرکت ناگهانی و شدید قیمت به سمت بالا یا پایین اشاره دارد که در نمودار به شکل گروهی از کندلهای صعودی یا نزولی در یک جهت غالب ظاهر میشود.
اولین نکته در مورد جابهجایی این است که این حرکت معمولاً نشاندهنده افزایش ناگهانی و قدرتمند در حجم خرید یا فروش است و اغلب زمانی رخ میدهد که قیمت به سطح نقدینگی برسد. بهعبارت دیگر، وقتی قیمت به این سطوح میرسد، شاهد یک جهش شدید در جهت روند بازار خواهیم بود که توسط حجم زیاد معاملات تقویت میشود.
در استراتژی پرایس اکشن ICT، جابهجایی معمولاً پس از مناطق نقدینگی شکل میگیرد و اغلب باعث تغییر ساختار بازار و ایجاد شکافهای ارزش منصفانه میشود. این الگوها به معاملهگران کمک میکنند تا روندهای بالقوه و تغییرات مهم در بازار را شناسایی کنند و بر اساس آنها تصمیمات معاملاتی خود را اتخاذ کنند.
ساختار بازار (Market Structure ) ICT
ساختار بازار (Market Structure) به نحوه شکلگیری و الگوی حرکات قیمت در بازار بهصورت روندی اشاره دارد. این ساختار بهصورت فراکتالی و تکراری در بازارهای مالی دیده میشود، به این معنی که الگوهای قیمتی مشابه در بازههای زمانی مختلف و در مقیاسهای بزرگ و کوچک تکرار میشوند.
ساختار بازار میتواند شامل روندهای صعودی، نزولی و خنثی باشد و به معاملهگران کمک میکند تا رفتار قیمت را تحلیل کرده و نقاط ورود و خروج مناسبی را شناسایی کنند. بر اساس این ساختار، معاملهگران میتوانند تغییرات احتمالی در روندها را تشخیص دهند و تصمیمات معاملاتی خود را بر اساس این الگوهای فراکتالی و تکراری تنظیم کنند.
BOS یا Break Of Structure
در یک روند صعودی می بینیم که قیمت در جهت روند حرکت میکند، سقف قبلی خود را شکسته، کف ها و سقف ها قیمتی بالاتر ایجاد میکند که نشان از وجود تقاضا در بازار است. در یک روند نزولی میبینیم که قیمت در جهت روند حرکت میکند، کف قبلی خود را شکسته، کف ها و سقف ها قیمتی پایین تر ایجاد میکند که نشان از وجود عرضه در بازار است. همانطور که متوجه شدید شکستی که در جهت روند رخ دهد را BOS یا BMS گفته میشود.
در تصویر بالا نحوه شکست در جهت روند (Bos) را مشاهده می کنید. در روند صعودی، قیمت سقف قبلی خود را میکشند؛ در روند نزولی، قیمت کف قبلی خود را میشکند.
در تصویر بالا نمودار قیمتی بیت کوین را مشاهده می کنید که قیمت یک روند صعودی را آغاز کرده است. قیمت هر بار که سقف خود را شکسته است، یک Bos ایجاد کرده است. سپس بعد از تغییر روند (choch) توانسته یک روند نزولی را ایجاد کند و با هر بار شکست کف خود، یک Bos ایجاد کرده است.
تغییر ساختار CHOCH (Change Of Character)
در یک روند، قیمت در جهت روند حرکت میکند؛ اما رفتهرفته به انتهای روند صعودی خود میرسد و به جای آن که شکستی در جهت روند ایجاد کند، شکستی خلاف جهت ایجاد میکند و جهت روند تغییر میکند. به عنوان مثال، در روند صعودی ببینیم که قیمت توانست کف قیمتی آخر خود را به سمت پایین بشکند، تغییر روند (ChoCH) رخ داده است، اما اگر در روند نزولی ببینیم که قیمت توانست سقف قیمتی آخر خود را به سمت بالا بشکند، تغییر روند (ChoCH) رخ داده است.
به طور کلی دو حالت تغییر روند (ChoCH) وجود دارد که عبارت انداز:
- ChoCH Major
- ChoCH Minor
روند صودی:
هنگامی که در روند صعودی، قیمت میتواند یک سقف قیمتی ایجاد کند و پس از آن یک کف قیمتی ایجاد میکند. از کف قیمتی ایجاد شده به سمت بالا حرکت میکند و سقف قیمتی قبلی خود را میشکند. پس از آن به سمت پایین حرکت میکند و کف قیمتی خود را میشکند؛ در این حالت میگوییم که یک ChoCH Major رخ داده است. پس از آن ممکن است تغییر روند را شاهد باشیم.
در زمانی که یک روند صعودی رخ داده است، قیمت یک سقف قیمتی ایجاد میکند و سپس یک کف قیمتی ایجاد میکند. پس از ایجاد کف قیمتی به سمت بالا رفته ولی سقف قبلی خود را نمیشکند. سپس به سمت پایین حرکت میکند و کف قیمتی خود را میشکند. در این حالت میگوییم که یک ChoCH Minor رخ میدهد. در این حالت احتمال اینکه روند تغییر کند، بسیار کم است.
روند نزولی:
در روند نزولی به صورت برعکس رخ میدهد. در روند نزولی، قیمت میتواند یک کف قیمتی ایجاد کند و پس از آن یک سقف قیمتی ایجاد میکند. از سقف قیمتی ایجاد شده به سمت پایین حرکت میکند و کف قیمتی قبلی خود را میشکند. پس از آن به سمت بالا حرکت میکند و سقف قیمتی خود را میشکند؛ در این حالت میگوییم که یک ChoCH Major رخ داده است. پس از آن ممکن است تغییر روند را شاهد باشیم.
در زمانی که یک روند نزولی رخ داده است، قیمت یک کف قیمتی ایجاد میکند و سپس یک سقف قیمتی ایجاد میکند. پس از ایجاد سقف قیمتی به سمت پایین رفته ولی کف قبلی خود را نمیشکند. سپس به سمت بالا حرکت میکند و سقف قیمتی خود را میشکند. در این حالت میگوییم که یک ChoCH Minor رخ میدهد. در این حالت احتمال اینکه روند تغییر کند، بسیار کم است.
انگیزه (Inducement)
انگیزه (Inducement) در استراتژی معاملاتی ICT به مفهومی اشاره دارد که در آن اسمارت مانی (Smart Money) نوسانات کوچکی را در روند غالب ایجاد میکند تا نقدینگی بیشتری برای روند کنونی فراهم کند. این نوسانات بهعنوان یک تله برای معاملهگران خرد عمل میکند و باعث میشود که آنها سفارشات استاپ خود را در این نواحی قرار دهند.
این نواحی در مقیاس بزرگتر، بهعنوان روندهای کوچکی در مسیر روند اصلی قیمت در نظر گرفته میشوند و میتوانند در خلاف جهت روند غالب نیز ظاهر شوند. معاملهگران ICT این محدودهها را بهعنوان مناطقی برای استاپ هانت (Stop Hunt) توسط اسمارت مانی شناسایی میکنند، جایی که اسمارت مانی به عمد سعی میکند تا سفارشات استاپ معاملهگران خرد را فعال کند و نقدینگی لازم را جمعآوری کند.
بر اساس این استراتژی، بهمحض اینکه قیمت به سطح انگیزه برسد و نقدینگی اضافی وارد بازار شود، قیمت معمولاً معکوس میشود و به روند اصلی خود بازمیگردد. این امر به معاملهگران ICT این امکان را میدهد تا این سطوح را بهعنوان نقاط ورود یا خروج مناسب شناسایی کنند و بر اساس آنها استراتژی خود را تنظیم کنند.
شکاف ارزش منصفانه (Fair Value Gap)
یک الگوی نموداری است که پس از شکست سطح نقدینگی و معکوس شدن روند ایجاد میشود. این الگو شامل سه کندل است که کندل میانی بلندتر است و بین فتیلههای آن و کندل های مجاور یک شکاف دیده میشود. معاملهگران ICT از این الگو برای تعیین نقاط ورود و خروج استفاده میکنند، زیرا شکافهای ارزش منصفانه (FVG) معمولاً در آینده پر میشوند.
ورود بهینه تجارت (Optimal Trade Entry)
بهترین مکان برای ورود به معامله را نشان میدهد و اغلب با استفاده از ابزار فیبوناچی شناسایی میشود. این ورودیها معمولاً بین 61.8% و 78.6% اصلاح یک دامنه گسترش هستند. پس از تغییر ساختار بازار و شکلگیری فاز جدیدی از پرایس اکشن، معاملهگران میتوانند از این سطوح برای ورود به معاملات استفاده کنند.
محدوده قیمت متعادل (Balanced Price Range)
این محدوده تعادل شکاف ارزش منصفانه دوگانه است و بهعنوان یک آهنربا برای قیمت عمل میکند. در این شرایط، قیمت ممکن است پس از یک حرکت تهاجمی به بالا، بلافاصله با یک حرکت تهاجمی به پایین دنبال شود یا برعکس. معاملهگران ICT انتظار دارند که قیمت پس از شکستن این محدوده، به روند اصلی خود بازگردد.
درک این مفاهیم به تریدرها کمک میکند تا از سبک پرایس اکشن ICT بهطور مؤثری برای تحلیل و پیشبینی حرکات بازار استفاده کنند.
اوردر بلاک (Order block)
اوردر بلاک، موقعیتی است که نشان میدهد سفارشات بانکها و موسسات در حال ثبت کردن سفارشات خود هستند. بانکها و موسسات مالی وقتی که سفارشات خود را ثبت میکنند، برخی از سفارشات آنها فعال میشود و قیمت به سمت مورد نظر آنها حرکت میکند، اما به این دلیل که تمام سفارشات آنها فعال نشده است، دوباره قیمت را به آن موقعیت باز میگردانند تا کلیه سفارشات انجام شود. به طور کلی، این سادهترین حالت برای تعریف نحوه معامله بازیگران بزرگ بازار است؛ بنابراین معاملهگران باید بدانند، این نهادها در بازار چطور به معامله میپردازند.
نحوه ایجاد یک اوردر بلاک در نمودار قیمتی بدین شکل است که اگر روند صعودی باشد، هنگامی که قیمت وارد موج اصلاحی میشود و به انتهای موج اصلاحی خود میرسد، آخرین کندل نزولی یا آخرین کندل صعودی ضعیف را اوردر بلاک گویند. همانطور که گفته شد، پس از تشکیل اوردر بلاک، قیمت به سمت بالا حرکت میکند و زمانی که دوباره به آن ناحیه برمیگردد، زمان مناسبی برای ورود به معامله خرید است.
اگر روند نزولی باشد، هنگامی که قیمت وارد موج اصلاحی میشود و به انتهای موج اصلاحی خود میرسد، آخرین کندل صعودی یا آخرین کندل نزولی ضعیف را اوردر بلاک میگویند. پس از تشکیل اوردر بلاک، قیمت به سمت پایین حرکت میکند و زمانی که دوباره به آن ناحیه برمیگردد، زمان مناسبی برای ورود به معامله فروش است.همیشه بررسی کنید زیر اوردر بلاک محدوده نقدینگی هست یا خیر. اگر در روند نزولی هستیم، بالا اوردر بلاک محدوده نقدینگی هست یا خیر.
مثال 1
در تصویر بالا نمونهای از یک اوردر بلاک را مشاهده میکنید. ابتدا قیمت دارای یک روند نزولی بوده است. قیمت در آخرین کف خود نتوانسته کف قبلی خود را بشکند که اولین نشان از تغییر روند احتمالی است. قیمت به سمت بالا حرکت کرده و سقف قبلی خود را شکسته است که نشان از یک ChoCH Minor است. همانطور که مشاهده میکنید، کف قیمتی قبلی توانسته است کف قبلی خود را بشکند. در نتیجه، اگر قیمت بتواند سقف قیمتی ایجاد شده بین این دو کف را بشکند، یک ChoCH Major خواهد بود که نشان از تغییر روند احتمالی است.
پس از شکست این سقف قیمتی مهم، روند تغییر کرده است. در نتیجه، به دنبال یک اوردر بلاک صعودی هستیم. قیمت پس از ChoCH Major، اصلاحی انجام داده است. آخرین کندل نزولی در این اصلاح که با مستطیل مشکی مشخص شده است، یک اوردر بلاک است. پس از ایجاد این اوردر بلاک و حرکت قیمت، منتظر برگشت قیمت به این اوردر بلاک هستیم که زمان مناسبی برای ورود به معامله است. پس از برگشت قیمت به این اوردر بلاک میتوان وارد معامله خرید شد؛ نقطه ورود را بالای اوردر بلاک قرار میدهیم، حد ضرر آن را زیر اوردر بلاک و حد سود آن را میتوان حداقل در سقف قبلی قرار داد.
مثال 2:
در تصویر بالا نمونهای از یک اوردر بلاک را مشاهده میکنید. در روند نزولی، کفها و سقفهای قیمتی از کف و سقف قیمتی قبلی پایینتر است. همانطور که مشاهده میکنید، قیمت در یکی از سقفهای قیمتی خود یک اوردر بلاک تشکیل داده است. آخرین کندل در موج اصلاحی که یک کندل ضعیف است، را اوردر بلاک در نظر میگیریم.
پس از شناسایی اوردر بلاک، قیمت به سمت پایین حرکت کرده و یک Bos تشکیل داده است. منتظر برگشت قیمت به ناحیه اوردر بلاک هستیم و در برگشت قیمت به این ناحیه میتوانیم وارد معامله فروش شویم. نقطه ورود را پایین اوردر بلاک قرار میدهیم، حد ضرر آن را بالا اوردر بلاک و حد سود آن را میتوان حداقل در کف قبلی قرار داد.
بهترین اُردر بلاک:
اوردر بلاکها ابزارهای کلیدی در تحلیل بازار هستند که میتوانند نقاط ورود و خروج مناسبی را برای تریدرها فراهم کنند. در زیر به خصوصیات بهترین اوردر بلاکها، چه صعودی و چه نزولی، اشاره میشود:
- قرارگیری در ناحیه حمایتی: بهترین اوردر بلاکهای صعودی باید در نواحی حمایتی شکل بگیرند. این نواحی معمولاً نشاندهنده تقاضای قوی و امکان بازگشت قیمت به سمت بالا هستند.
- بیشترین رنج: اُردر بلاک صعودی باید از نظر قیمتی فاصله قابل توجهی بین قیمت آغازین و پایانی داشته باشد. این ویژگی میتواند نشانهای از قدرت خریداران باشد.
تأیید اوردر بلاک:
پوشش اوردر بلاک: برای تأیید اعتبار اوردر بلاک، قیمت باید حداقل به اندازه یک برابر کندل اوردر بلاک با مومنتوم و رنگ متضاد از آن عبور کند. این حرکت نشاندهنده تغییر در احساسات بازار است و قدرت اوردر بلاک را تأیید میکند.
نقاط ورود (ٍEntry)
بازگشت به اُردر بلاک: بعد از تأیید و پوشش اوردر بلاک، وقتی قیمت دوباره به ناحیه اوردر بلاک باز میگردد، میتوان در نزدیکی قیمت آغازین یا سایه نزدیک به آن وارد معامله شد. این نقاط ورود میتوانند پتانسیل سود بالایی داشته باشند.
تعیین استاپ (Stop loss)
برای تعیین حد ضرر، از مرکز کندل اوردر بلاک یا زیر آن استفاده میشود. این کار به تریدرها کمک میکند تا ریسک را در معاملات خود مدیریت کنند.
تعیین تارگت (Target Point)
تارگتهای قیمتی: در حالت صعودی، تریدرها باید به دنبال سقفهای قبلی قیمت باشند. مارکت میکرها معمولاً از نواحی پشت سقفها برای تأمین نقدینگی استفاده میکنند. بنابراین، خروج از معامله در سقفها میتواند منطقی باشد.
استفاده از تریل استاپ: همچنین، میتوان با بسته شدن نصف پوزیشن در سقفها، برای نیمی دیگر از پوزیشن، از تریل استاپ استفاده کرد. این روش به حفظ سود و کاهش ریسک کمک میکند.
با توجه به این خصوصیات، تریدرها میتوانند اوردر بلاکهای قویتر و مؤثرتری را شناسایی کرده و در معاملات خود از آنها بهرهبرداری کنند.
سبک پرایس اکشن ICT چگونه به معاملهگران کمک میکند؟
سبک پرایس اکشن ICT با ارائه درک عمیقی از رفتارهای بازار و استراتژیهای معاملاتی نهادی به معاملهگران کمک میکند تا تصمیمات بهتری در بازارهای مالی بگیرند. این سبک از چندین روش کلیدی برای بهبود عملکرد معاملهگران استفاده میکند:
درک ساختار بازار (Market Structure)
- تغییرات ساختار بازار: شناسایی تغییرات مهم در ساختار بازار به معاملهگران کمک میکند تا نقاط بازگشت قیمت را بهتر تشخیص دهند. این شناسایی شامل زمانی است که بازار از حالت صعودی به نزولی یا بالعکس تغییر میکند.
- نقاط نوسانی بالا و پایین: این مناطق نقاطی هستند که احتمال بازگشت قیمت در آنها بیشتر است، بنابراین معاملهگران میتوانند نقاط ورودی و خروجی بهتری پیدا کنند.
- بلوکهای سفارش: نواحی که در آنها نهادهای بزرگ سفارشات قابل توجهی قرار دادهاند و معمولاً منجر به حرکتهای قوی قیمت میشوند.
شناخت رفتارهای نهاد
- شناخت حرکتهای نهادهای بزرگ: معاملهگران میتوانند با تحلیل رفتار نهادهای بزرگ، از حرکتهای قیمتی ناگهانی که توسط آنها ایجاد میشود، بهرهبرداری کنند.
- اجتناب از تلههای معاملاتی: با درک نحوه شکار استاپلاسها توسط نهادهای بزرگ، معاملهگران خرد میتوانند از افتادن در این تلهها اجتناب کنند.
مدیریت نقدینگی
- شناخت حوضههای نقدینگی: معاملهگران میتوانند نقاطی را شناسایی کنند که در آنها تعداد زیادی سفارشهای معلق وجود دارد و از حرکات قیمتی قوی در این نواحی بهرهبرداری کنند.
- برنامهریزی بر اساس نقدینگی: با تحلیل جریان نقدینگی، معاملهگران میتوانند تصمیمات معاملاتی بهتری بگیرند.
- شکار استاپ: فرایندی که در آن بازار به سمت استاپلاسهای معاملهگران حرکت میکند تا نقدینگی لازم برای حرکت بعدی را فراهم کند.
- اینداکشن (Inducement): فریب دادن معاملهگران خردهفروش به ورود به بازار در جهتی که به نفع نهادهای بزرگ است.
بهبود زمانبندی معاملات
- تعیین زمانهای بحرانی: با شناخت زمانهای باز و بسته شدن بازارها و تأثیر آنها بر حرکات قیمت، معاملهگران میتوانند زمانهای بهتری برای ورود و خروج از معاملات انتخاب کنند.
- استفاده از الگوهای زمانی: شناسایی الگوهای زمانی به معاملهگران کمک میکند تا حرکات قیمتی مهم را پیشبینی کنند.
- جلسات معاملاتی: درک زمانهای باز و بسته شدن بازارها و تأثیر آنها بر حرکات قیمت.
تقویت انضباط معاملاتی
- پایبندی به استراتژی: با داشتن یک استراتژی مشخص و پایبندی به آن، معاملهگران میتوانند از تصمیمات هیجانی و اشتباهات معاملاتی اجتناب کنند.
- مدیریت ریسک مؤثر: با استفاده از روشهای مدیریت ریسک، معاملهگران میتوانند از سرمایه خود محافظت کنند و در بلندمدت سودآوری داشته باشند.
سبک پرایس اکشن ICT با ارائه ابزارها و استراتژیهای منحصر به فرد، به معاملهگران کمک میکند تا رفتارهای بازار را بهتر درک کنند و تصمیمات معاملاتی بهتری بگیرند. این سبک با تمرکز بر تحلیل ساختار بازار، شناخت رفتارهای نهادی و مدیریت نقدینگی، به معاملهگران امکان میدهد تا از فرصتهای بازار به بهترین شکل استفاده کنند و از تلههای معاملاتی اجتناب کنند.
مزایا و معایب پرایس اکشن ICT
مزایا
آموزش جامع تجارت
تحلیل تکنیکال ICT یک برنامه آموزش ترید جامع را ارائه میدهد که جنبههای مختلف معاملات قیمت را پوشش میدهد. طی انجام معاملات مختلف، تریدرها میتوانند در مورد ساختار بازار، جریان سفارش، مدیریت ریسک و سایر مفاهیم اساسی بیشتر بیاموزند.
تمرکز بر تجارت نهادی
تحلیل تکنیکال ICT بر درک رفتار معاملهگران نهادی و چگونگی تأثیر آنها بر حرکت قیمت تمرکز دارد. در این مسیر معاملهگران یاد میگیرند که پویاییهای بازار را تجزیه و تحلیل کنند و سطوح کلیدی را که معاملهگران نهادی احتمال ورود یا خروج از آنها را دارند، شناسایی کنند.
تأکید بر تحلیل تکنیکال
پرایس اکشن ICT بر استفاده از ابزارهای تحلیل تکنیکال برای تحلیل پرایس اکشن تأکید دارد. در واقع معاملهگران یاد میگیرند که سطوح حمایت و مقاومت، خطوط روند، الگوهای نمودار و سایر شاخصهای فنی را برای تصمیمگیری آگاهانه در معاملات شناسایی کنند.
استراتژیهای مدیریت ریسک
ترید با ICT، استراتژیهای مدیریت ریسک مؤثری را برای محافظت از سرمایه آموزش میدهد. معاملهگران یاد میگیرند که سطوح توقف ضرر مناسب را تنظیم کرده، اندازه موقعیت را مدیریت کنند و احساسات را کنترل کنند؛ تا در نتیجه زیان را به حداقل و سود را به حداکثر برسانند.
حمایت از جامعه معاملهگران
ICT دارای یک جامعه قوی از معاملهگران است که بینشهای خود را به اشتراک میگذارند، ایدههای خود را تبادل میکنند و از یکدیگر حمایت میکنند. در واقع معاملهگران میتوانند از دانش و تجربه جمعی جامعه بهرهمند شوند.
رویکرد بلندمدت
تحلیل تکنیکال ICT معاملهگران را تشویق میکند تا رویکردی بلندمدت برای تجارت داشته باشند و از سفتهبازی کوتاهمدت اجتناب کنند. معاملهگران یاد میگیرند که روی تصویر بزرگتر تمرکز کنند و بر اساس تجزیه و تحلیل بازه زمانی بالاتر، تصمیمات معاملاتی را اتخاذ کنند.
انضباط روانشناختی
تحلیل تکنیکال ICT بر اهمیت انضباط روانی در تجارت تأکید میکند. معاملهگران یاد میگیرند که احساسات را کنترل کنند، به برنامههای معاملاتی خود پایبند باشند و از تصمیمگیریهای تکانشی اجتناب کنند.
معایب
در حالی که ICT و رویکرد پرایس اکشن آن دارای چندین مزیت است، برخی از معایب بالقوه نیز وجود دارد که باید در نظر گرفته شوند. برای معاملهگران مهم است که این اشکالات را با دقت بررسی کرده و ارزیابی کنند تا مطمئن شوند آیا رویکرد ICT با اهداف تجاری، ترجیحات و تحمل ریسک آنها مطابقت دارد یا خیر.
پیچیدگی
روش تجارت ICT میتواند پیچیده باشد و ممکن است به زمان و تلاش قابلتوجهی برای درک و پیادهسازی کامل نیاز داشته باشد. معاملهگران ممکن است به زمان قابلتوجهی برای یادگیری مفاهیم و تکنیکهای مختلف آموزش دادهشده توسط ICT نیاز داشته باشند.
تکیه بر تجزیه و تحلیل فنی
پرایس اکشن ICT بهشدت به ابزارها و شاخصهای تحلیل تکنیکال برای تجزیه و تحلیل عملکرد قیمت متکی است. این رویکرد ممکن است برای همه معاملهگران مناسب نباشد؛ زیرا برخی ممکن است رویکرد مبتنی بر تحلیل بنیادی یا ترکیبی از هر دو تحلیل تکنیکی و فاندامنتال را ترجیح دهند.
تمرکز محدود بر مبانی
رویکرد پرایس اکشن ICT در درجه اول بر تجزیه و تحلیل حرکات قیمت و ساختار بازار متمرکز است. ممکن است بر تحلیل فاندامنتال که شامل تجزیه و تحلیل دادههای اقتصادی، رویدادهای خبری و سایر عواملی است که میتوانند بر قیمتهای بازار تأثیر بگذارند، تأکید زیادی نداشته باشد.
عدم شخصیسازی
پرایس اکشن ICT یک روش خاص را ارائه میدهد که ممکن است بهراحتی برای سبکها یا ترجیحات تجاری فردی قابل تنظیم نباشد. معاملهگرانی که رویکرد انعطافپذیری را ترجیح میدهند، ممکن است سازگاری ICT با نیازهای خاص خود را چالشبرانگیز بدانند.
تکیه بر دادههای تاریخی
تجزیه و تحلیل پرایس اکشن متکی بر دادههای تاریخی برای شناسایی الگوها و روندها است. با این حال، تغییرات قیمتهای گذشته ممکن است همیشه بهطور دقیق حرکات قیمتهای آینده را پیشبینی نکند؛ زیرا شرایط و پویایی بازار میتواند در طول زمان تغییر کند.
نیاز به داشتن انضباط روانی
مانند بسیاری از استراتژیها، پرایس اکشن پیشرفته ICT مستلزم آن است که معاملهگران دارای نظم روانی بالا و توانایی کنترل احساسات خود باشند. این مسئله میتواند برای برخی از معاملهگران چالشبرانگیز باشد؛ زیرا احساسات اغلب میتوانند در تصمیمگیری منطقی تداخل ایجاد کنند.
دسترسی محدود به منابع
منابع آموزشی ICT ممکن است در مقایسه با سایر روشهای تجاری کمتر باشند. این امر میتواند دسترسی معاملهگران به اطلاعات و پشتیبانی لازم برای اجرای کامل پرایس اکشن ICT را دشوارتر کند.
استراتژی ICT چگونه عمل میکند؟
استراتژی ICT بر اساس چهار حالت اصلی حرکت قیمت طراحی شده است که به صورت مداوم به یکدیگر تبدیل میشوند. درک این حالتها به معاملهگران کمک میکند تا رفتار بازار را بهتر تحلیل کرده و تصمیمات معاملاتی بهتری اتخاذ کنند.
این چهار حالت عبارتند از:
Expansion (اکسپنشن یا حرکت)
این حالت زمانی رخ میدهد که یک حرکت ناگهانی در یک جهت (چه رو به بالا و چه رو به پایین) صورت میگیرد. در این حالت، قیمت به سرعت در یک سمت حرکت میکند و معمولاً نشانهای از شروع یک روند جدید است. معاملهگران میتوانند به دنبال فرصتهای ورود به بازار در این شرایط باشند.
Retracement (ریتریسمنت یا اصلاح)
حرکت اصلاحی بعد از یک حرکت ناگهانی رو به بالا یا رو به پایین است. در این مرحله، قیمت به طور موقت به سمت عقب برمیگردد، که میتواند فرصتهای خوبی برای ورود به معاملات در جهت روند اصلی فراهم کند. معاملهگران معمولاً از ابزارهای فیبوناچی برای شناسایی سطوح اصلاحی استفاده میکنند.
Reversal (ریورسال یا بازگشت)
حرکت برگشتی به سطح شروع حرکت است. در این حالت، قیمت به طور کامل جهت خود را تغییر میدهد و به سمت معکوس حرکت میکند. شناسایی این حالت میتواند به معاملهگران کمک کند تا نقاط عطف بازار را شناسایی کرده و از روندهای جدید بهرهبرداری کنند.
Consolidation (کانسالیدیشن یا درجا زدن)
نوسان قیمت در یک محدوده بهطوری که سقفها و کفها تقریباً برابر باشند. این حالت نشاندهنده عدم تصمیمگیری در بازار است و معمولاً قبل از شروع یک حرکت قوی (اکسپنشن یا ریورسال) اتفاق میافتد. معاملهگران میتوانند از این مرحله برای شناسایی سطوح شکست استفاده کنند.
نحوه کار استراتژی ICT
با توجه به این چهار حالت، استراتژی ICT به معاملهگران کمک میکند تا با شناسایی الگوهای قیمتی و رفتار بازار، نقاط ورود و خروج مناسبی را پیدا کنند. به طور خاص، این استراتژی بر روی شناسایی نواحی نقدینگی، اوردر بلاکها، و نقاط ورود بر اساس این حالتها تمرکز دارد.
در نتیجه، معاملهگران با درک این چهار حالت میتوانند تصمیمات بهتری بگیرند و ریسک خود را به حداقل برسانند. این رویکرد مبتنی بر تحلیل رفتار قیمت به معاملهگران اجازه میدهد تا به صورت هوشمندانهتری در بازار فعالیت کنند.
مراحل معامله به سبک ICT
معامله به سبک ICT شامل چند مرحله کلیدی است که به معاملهگران کمک میکند تا با تحلیل دقیقتر بازار، نقاط ورود و خروج مناسبی را شناسایی کنند. در ادامه، مراحل اصلی این روش توضیح داده شده است:
گام اول: شناسایی ساختار
- تعریف ساختار بازار: ابتدا باید روند بازار را شناسایی کنید. اگر حداقل دو سقف پشت سر هم شکسته شوند، ساختار صعودی شکل میگیرد. برعکس، اگر دو کف پشت سر هم شکسته شوند، ساختار نزولی شکل میگیرد.
- BOS (Break of Structure): شکستن سقف یا کف به معنی تغییر در روند است. روند صعودی پس از حداقل دو BOS شکل میگیرد و ادامهدار است تا زمانی که آخرین کف شکسته نشود. در روند نزولی نیز تا زمانی که آخرین سقف شکسته نشود، ساختار برقرار است.
- CHOCH (Change of Character): زمانی که روند تغییر میکند، به این حالت CHOCH گفته میشود.
گام دوم: شناسایی نواحی نقدینگی و اوردر بلاک (Order Block)
- نواحی نقدینگی: این مناطق مکانهایی هستند که مارکت میکرها برای تأمین نقدینگی لازم، حدضررها (SL) را فعال میکنند. به نواحی نقدینگی صعودی BSL و به نواحی نقدینگی نزولی SSL گفته میشود.
- اوردر بلاک: این نواحی مکانهایی هستند که به دلیل وجود حجم بالای سفارشات خرید و فروش، میتوانند باعث تغییر جهت روند فعلی شوند. اوردر بلاکها مکانهای خرید و فروش معاملهگران بزرگ هستند.
- شناسایی اوردر بلاکها: برای شناسایی، ابتدا سقف یا کف شکسته شده و کندلی که این کار را انجام داده شناسایی کنید. سپس آخرین کندل آخرین موج اصلاحی را مشخص کرده و ناحیهای به اندازه ارتفاع آن رسم کنید. این ناحیه به عنوان Order Block در نظر گرفته میشود.
گام سوم: ورود به معامله با بازگشت به نواحی اوردر بلاک
- روند صعودی: اگر روند به اوردر بلاک صعودی (پیش از شکست سقف) بازگشت، میتوانید وارد پوزیشن Buy شوید. حدضرر کمی پایینتر از ناحیه Order Block و حدسود در سقف قبلی قرار میگیرد.
- روند نزولی: اگر روند به اوردر بلاک نزولی (پیش از شکست کف) بازگشت، سیگنال Sell دریافت میشود. SL را کمی بالاتر از ناحیه اردر بلاک و TP را در کف قبلی قرار دهید.
با رعایت این مراحل و درک عمیقتر از ساختار بازار و نواحی نقدینگی، میتوانید به عنوان یک تریدر موفق در سبک ICT عمل کنید. هر مرحله به شما کمک میکند تا تصمیمات بهتری در معاملات خود اتخاذ کنید و ریسک را کاهش دهید.
ستاپهای معاملاتی در ICT
ستاپهای معاملاتی در ICT به معاملهگران کمک میکنند تا با تحلیل ساختار بازار و حرکات قیمت، نقاط ورود و خروج مناسبی را شناسایی کنند. دو ستاپ مهم در این روش عبارتند از:
استاپ هانت (Stop Hunt)
- تعریف: استاپ هانت زمانی اتفاق میافتد که قیمت یک دارایی به دلیل ایجاد حد ضررهای زیادی، حرکتهای شدیدی را تجربه کند. در واقع، وقتی که نقدینگی کافی برای سفارشات مخالف وجود نداشته باشد، قیمت به حد ضرر تعیین شده توسط معاملهگران میرسد.
- نحوه عملکرد: پس از فعال شدن حد ضررها، معاملهگران از بازار خارج میشوند و این امر میتواند منجر به معکوس شدن روند قیمت و حرکت مجدد آن به سمت هدف معاملاتیشان شود. این نوسانات قیمت برای معاملهگران بسیار مفید است زیرا فرصتهای معاملاتی بالقوهای را فراهم میآورد.
- مثال: فرض کنید سهام شرکت ABC در ۵۰.۳۶ دلار معامله میشود و به نظر میرسد که در حال کاهش است. بسیاری از معاملهگران ممکن است حد ضرر خود را زیر ۵۰ دلار (مثلاً ۴۹.۹۹ دلار) قرار دهند. اگر قیمت به زیر ۵۰ دلار برسد، انتظار میرود که این امر باعث کاهش قیمت شود و فرصتی برای خرید مجدد به معاملهگران فراهم کند.
- نکته: استاپ هانت با نقدینگی رابطه معکوسی دارد؛ یعنی هر چه میزان نقدینگی کمتر شود، احتمال وقوع استاپ هانت بیشتر است. معاملهگران میتوانند از این استراتژی برای بهرهبرداری از نوسانات قیمت استفاده کنند.
CHOCH (تغییر در ساختار بازار)
- تعریف: CHOCH مخفف Change Of Character است و به معنای تغییر در ساختار بازار میباشد. این تغییر زمانی رخ میدهد که منطقه تقاضا یا عرضه نتواند پایدار بماند و معمولاً سیگنالی برای معکوس شدن روند قیمت است.
- نحوه عملکرد: CHOCH به عنوان یک الگوی معکوس روند عمل میکند و برای معاملهگرانی که به دنبال شناسایی تغییرات در رفتار بازار هستند، ارزشمند است. برای وقوع یک الگوی CHOCH، ابتدا باید یک روند ثابت وجود داشته باشد، سپس شرایط تغییر کند.
- شناسایی: برای شناسایی موقعیتهای مناسب CHOCH، معاملهگران باید درک خوبی از ساختار بازار و شکستهای آن داشته باشند. این ستاپ میتواند به عنوان یک نشانه برای تغییر روند و ورود به معاملات جدید استفاده شود.
هر دو این ستاپها ابزارهای مفیدی برای تحلیل بازار و اتخاذ تصمیمات معاملاتی هستند و میتوانند به تریدرها در شناسایی نقاط ورود و خروج کمک کنند.
آموزش تحلیل به سبک ICT در چارت
برای موفقیت در تحلیل به سبک ICT، تریدرها باید چند مرحله کلیدی را دنبال کنند. این مراحل به تحلیل دقیقتر بازار و شناسایی نقاط ورود و خروج مناسب کمک میکند. در ادامه، مراحل اصلی تحلیل به سبک ICT ارائه میشود:
تجزیه و تحلیل تایم فریم بالاتر (HTF) و تعیین ساختار و روند بازار
بررسی تایم فریمهای بالاتر (مانند هفتگی، روزانه و چهار ساعته) برای شناسایی ساختار بازار و روند اصلی اهمیت دارد. این روند میتواند صعودی، نزولی یا در حالت کنسولی باشد.
ترید در زمان آغاز جلسه معاملاتی لندن و نیویورک
این زمانها معمولاً بیشترین حجم معاملات و نوسانات را دارند، که میتواند فرصتهای معاملاتی بیشتری را فراهم کند. بنابراین، ترید کردن در این زمانها میتواند نتیجه بهتری به همراه داشته باشد.
بررسی سطوح کلیدی در تایم فریمهای بالاتر و شناسایی نقاط ورود بهینه در تایم فریمهای پایینتر
پس از شناسایی سطوح کلیدی (مانند اوردر بلاکها و استخرهای نقدینگی) در تایم فریمهای بالاتر، تریدرها باید به دنبال نقاط ورود مناسب در تایم فریمهای پایینتر (مانند H1 و M10) باشند.
ترکیب کردن ستاپهای مختلف
برای افزایش دقت تحلیل، میتوانید از ترکیب ستاپهای مختلف مانند استاپ هانت (SH)، شکست در ساختار بازار (BMS) و بازگشت به اوردر بلاک (RTO) استفاده کنید.
نکات مهم برای استفاده از پرایس اکشن ICT
برای موفقیت در استفاده از سبک ICT در پرایس اکشن، توجه به نکات زیر اهمیت دارد:
انتخاب تایم فریم صحیح
در تحلیل به سبک ICT، تریدرها باید به ستاپهای مختلف توجه داشته باشند. برای تریدهای مختلف (Swing، کوتاهمدت و اسکلپ) تایم فریمهای متفاوتی مورد استفاده قرار میگیرد. بنابراین، آشنایی با این تایم فریمها و ستاپهای معاملاتی ضروری است.
- Swing: هفتگی، روزانه، چهار ساعته / ورود در: h1، m35، m10
- کوتاهمدت: روزانه، چهار ساعته، یک ساعته / ورود در: m35، m10
- اسکلپ: سی دقیقه، یک ساعته، چهار ساعته / ورود در: m10، m0، m1
شناسایی و تحلیل الگوهای قیمتی
اولین گام در استفاده از پرایس اکشن ICT، شناسایی الگوهای قیمتی است. معاملهگران باید توانایی تحلیل این الگوها را داشته باشند تا بتوانند تصوری دقیق از رفتار بازار بهدست آورند. تحلیل دقیق الگوها به شما کمک میکند تا تصمیمات بهتری برای ورود و خروج از بازار بگیرید.
مدیریت ریسک و انضباط معاملاتی
پرایس اکشن ICT به معاملهگران کمک میکند تا با صبر و انضباط بیشتری با بازار برخورد کنند. برخلاف سایر روشهای تحلیل بازار که نقاط خرید و فروش مشخصی ارائه میدهند، پرایس اکشن به شما نحوه تعامل با بازار را آموزش میدهد. بنابراین، مدیریت ریسک و حفظ نظم در معاملات ضروری است تا از تصمیمات هیجانی و اشتباهات جلوگیری شود.
شناسایی نقاط ورود و خروج دقیق
معاملهگران باید قادر باشند با استفاده از الگوهای قیمتی و ابزارهای فنی، نقاط ورود و خروج خود را بهدقت پیشبینی کنند. این امر باعث میشود که بتوانید با اطمینان بیشتری به معاملات وارد شوید و از بازار خارج شوید.
استفاده ترکیبی از تحلیل مالی و پرایس اکشن
ترکیب تحلیل مالی با پرایس اکشن ICT به شما کمک میکند که از منابع درآمدی و نقاط خروج مطلع شوید. درک جریان نقدینگی و نحوه تاثیر آن بر حرکات قیمتی به شما امکان میدهد تا تصمیمات آگاهانهتری برای معاملات خود بگیرید.
تمرین مداوم و بهبود تحلیل
مانند هر روش معاملاتی دیگر، تمرین و یادگیری مستمر در پرایس اکشن ICT ضروری است. با تمرین کافی و تحلیل منظم الگوهای قیمتی، میتوانید تسلط بیشتری بر بازار پیدا کنید و به درک عمیقتری از رفتارهای بازار برسید.
مدیریت ریسک در پرایس اکشن ICT
مدیریت ریسک موثر در مسیر آموزش پرایس اکشن ICT میتواند معاملات را تضمین کرده و به معاملهگران کمک کند تا در بازارهای مالی غیرقابلپیشبینی حرکت کرده و از سرمایه خود محافظت کنند. در اینجا، به اصول و استراتژیهای اصلی برای مدیریت موثر ریسک اشاره میکنیم:
تنظیم دستورات حد ضرر ICT
قرار دادن دستورات توقف ضرر یکی از ارکان اساسی مدیریت ریسک در ترید با ICT است. این دستورات به معاملهگران کمک میکند تا حداکثر ضرر قابل قبول در یک معامله را تعیین کنند. برای مثال، اگر یک معاملهگر سطح نقدینگی را شناسایی کند و وارد معامله شود، ممکن است دستور توقف ضرر را کمی بالاتر از آن سطح تنظیم کند تا ضررهای بالقوه را محدود کرده و از فرسایش سرمایه جلوگیری کند.
اندازه موقعیت ICT
تطبیق معاملات با تحمل ریسک مهم است. این شامل تعیین مقدار مناسب سرمایه برای تخصیص به یک تجارت خاص بر اساس مشخصات ریسک آن است. بهعنوان مثال، اگر یک معاملهگر یک حساب 10,000 پوندی داشته باشد و مایل به ریسک 2 درصدی در یک معامله باشد، با تنظیم اندازه موقعیت خود، ضرر احتمالی را به 200 پوند محدود میکند.
متنوعسازی ICT
تنوعبخشی به داراییها یکی از استراتژیهای مدیریت ریسک است که با تقسیم ریسک در میان داراییهای مختلف انجام میشود. هدف این است که با عدم تمرکز تمام سرمایهگذاریها در یک ابزار واحد، تأثیر حرکات نامطلوب در یک بازار خاص کاهش یابد. برای مثال، تریدری که از تحلیل تکنیکال ICT استفاده میکند، ممکن است با معامله جفت ارزهای مختلف یا سایر ابزارهای مالی، پرتفوی خود را متنوع کند.
نسبت ریسک به پاداش ICT
این مفهوم به معاملهگران کمک میکند تا دوام یک تجارت را ارزیابی کنند. نسبت معمول 1 به 2 است، یعنی برای هر 1 پوند در معرض خطر، معاملهگر قصد دارد 2 پوند سود بهدست آورد. با این کار، شانس حفظ تراز کلی افزایش مییابد، حتی اگر همه معاملات منجر به سود نشوند.
انطباق با شرایط بازار ICT
ماهیت پویای بازارهای مالی نیازمند رویکردی انعطافپذیر برای مدیریت ریسک است. معاملهگران ICT باید شرایط بازار را در نظر بگیرند و استراتژیهای کنترل ریسک را با آن انطباق دهند. بهعنوان مثال، در دورههای نوسان بالا، ممکن است نیاز به تنظیم دستورات توقف ضرر برای در نظر گرفتن افزایش نوسانات قیمت باشد.
نظارت و ارزیابی مستمر ICT
مدیریت ریسک یک فرآیند مداوم است. نظارت و ارزیابی مستمر معاملات و شرایط بازار ضروری است. بررسیهای منظم به معاملهگران اجازه میدهد تغییرات لازم در استراتژیهای مدیریت ریسک را شناسایی کنند و در صورت لزوم، رویکرد خود را اصلاح کنند.
استفاده از استراتژی ICT در بازار ارزهای دیجیتال
استراتژی ICT ابتدا برای استفاده در بازار فارکس طراحی شده بود، اما قابلیت استفاده از آن در بازار ارزهای دیجیتال نیز وجود دارد. در واقع، این استراتژی در هر بازاری که معاملهگران خرد و کلان در آن فعالیت دارند، قابل اجراست.
در بازار ارزهای دیجیتال، معاملهگرانی با سرمایههای کلان مشغول به فعالیت هستند که میتوانند برای مؤسسات یا شرکتهای ارزهای دیجیتال نیز معاملات انجام دهند. با دنبال کردن ردپای این معاملهگران، شما میتوانید به کسب سود دست یابید. از مزیتهای استفاده از استراتژی ICT در بازار ارزهای دیجیتال میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- ساده و کاربردی: این استراتژی پیچیدگی زیادی ندارد و هر کسی میتواند با کمی تمرین آن را در هر بازاری پیادهسازی کند.
- عدم نیاز به ابزارهای پیچیده: برای اجرای این استراتژی نیازی به استفاده از اندیکاتورهای پیچیده نیست.
- شناسایی نقاط ورود و خروج: با استفاده از این استراتژی، میتوانید محلهای دقیق ورود و خروج معاملهگران بزرگ و همچنین نقدینگیها را شناسایی کنید.
- منطقگرایی: یکی از مهمترین نکات مثبت این استراتژی، منطقی بودن آن است که میتواند به تصمیمگیری بهتر در معاملات کمک کند.
این ویژگیها باعث میشود که استراتژی ICT به ابزاری مؤثر برای معاملهگران در بازار ارزهای دیجیتال تبدیل شود و به آنها کمک کند تا تصمیمات بهتری در معاملات خود اتخاذ کنند.
واگرایی در پرایس اکشن ICT
در پرایس اکشن ICT، واگرایی زمانی رخ میدهد که حرکت قیمت یک دارایی در خلاف جهت یک شاخص فنی مانند نوسانسازها یا سایر دادههای مرتبط باشد. این وضعیت میتواند نشانهای از تضعیف روند فعلی و حتی احتمال تغییر جهت قیمت باشد. تشخیص واگرایی به معاملهگران کمک میکند تا از سیگنالهای بازگشتی مهم استفاده کنند و تصمیمات معاملاتی بهتری بگیرند.
روشهای تشخیص واگرایی در پرایس اکشن ICT
- استفاده از RSI (شاخص قدرت نسبی):
- زمانی که قیمت به سطوح جدیدی از اوج یا کف میرسد اما RSI این حرکت را تایید نمیکند، واگرایی رخ میدهد. این واگرایی میتواند نشانهای از ضعف در روند فعلی و احتمال بازگشت قیمت باشد.
- استفاده از MACD (میانگین متحرک همگرایی واگرایی):
- اگر قیمت به یک اوج یا کف جدید برسد، اما MACD یا خطوط سیگنال MACD از این حرکت پیروی نکنند، این واگرایی میتواند نشان دهد که روند قدرت کافی برای ادامه ندارد و ممکن است معکوس شود.
- بررسی همبستگی ابزارها:
- در ICT، بررسی همبستگی میان داراییهای مختلف (مانند جفتارزها یا شاخصهای مرتبط) نیز میتواند به تشخیص واگرایی کمک کند. اگر داراییهای همبسته بهطور همزمان حرکت مشابهی نداشته باشند، ممکن است نشانهای از واگرایی و ضعف در روند باشد.
کاربرد ابزار فیبوناچی در پرایس اکشن ICT
ابزار فیبوناچی در سبک تحلیلی ICT بهطور مؤثری برای شناسایی سطوح حمایت و مقاومت بالقوه و نقاط ورود و خروج در معاملات بهکار میرود. این ابزار به معاملهگران کمک میکند تا مناطق تعادلی و نقاط بهینه ورود (Optimal Trade Entry) را در بازار شناسایی کنند. در ادامه، به نحوه استفاده از این ابزار و نکات کلیدی آن میپردازیم:
فیبوناچی ریتریسمنت (Fibonacci Retracement) برای شناسایی سطوح حمایت و مقاومت
این ابزار شامل خطوط افقی است که نشاندهنده سطوح حمایتی و مقاومتی بالقوه در نمودار قیمت است. برای استفاده از آن:
- ابتدا یک روند صعودی یا نزولی را در نمودار شناسایی کنید.
- نقطه شروع و پایان روند را با ابزار فیبوناچی ریتریسمنت به هم وصل کنید. این کار باعث ترسیم سطوحی مانند 38.2٪، 50٪، 61.8٪ و 78.6٪ روی نمودار قیمت میشود.
- با تحلیل رفتار قیمت در این سطوح، میتوانید نقاط ورود و خروج معاملات خود را تعیین کنید. به عنوان مثال، اگر قیمت به سطح 61.8٪ بازگشت و سپس در جهت روند اصلی ادامه داد، این سطح میتواند به عنوان نقطه ورود مناسبی در نظر گرفته شود.
ناحیه Optimal Trade Entry (OTE)
- در سبک ICT، به نواحی بین 68 تا 79 درصد فیبوناچی، OTE گفته میشود که به عنوان نقاط بهینه برای ورود به معاملات شناخته میشوند. این نواحی بهطور خاص برای شناسایی نقاط ورود در بازارهای اصلاحی بسیار مفید هستند.
نکات کلیدی در استفاده از فیبوناچی در پرایس اکشن ICT
ابزار مکمل
در پرایس اکشن ICT، فیبوناچی به عنوان یک ابزار مکمل در کنار تحلیلهای دیگر مانند شناسایی اوردر بلاکها (Order Blocks) استفاده میشود. تأکید اصلی بر تحلیل رفتار قیمت است و فیبوناچی به معاملهگران کمک میکند تا با دقت بیشتری نقاط ورود و خروج را شناسایی کنند.
اعتماد کامل نداشته باشید ICT
مانند هر ابزار دیگری، فیبوناچی هم صد درصد قابل اعتماد نیست. در برخی مواقع، قیمت ممکن است به سطوح فیبوناچی توجهی نداشته باشد. بنابراین، بهتر است این ابزار را در کنار سایر تحلیلها و استراتژیها استفاده کنید تا دقت تحلیل خود را افزایش دهید.
قابلیت استفاده در هر دو جهت روند ICT
فیبوناچی میتواند برای تحلیل روندهای صعودی و نزولی بهکار رود. در روند صعودی، این ابزار برای شناسایی نقاط ورود و خروج صعودی و در روند نزولی برای نقاط ورود و خروج نزولی استفاده میشود.
قابلیت استفاده در تایم فریمهای مختلف ICT
فیبوناچی میتواند در تایم فریمهای مختلف مانند نمودارهای روزانه، هفتگی، ماهانه یا حتی یک دقیقهای بهکار گرفته شود. این انعطافپذیری به معاملهگران امکان میدهد تا این ابزار را با استراتژیها و بازههای زمانی مختلف تطبیق دهند و از آن بهرهبرداری کنند.
با رعایت این نکات، میتوانید از فیبوناچی در پرایس اکشن ICT بهطور موثری استفاده کرده و به تحلیل دقیقتری از رفتار قیمت و روند بازار دست یابید.
برخی از کتابهای آموزش سبک پرایس اکشن ICT
کتاب ICT Trading
کتاب ICT Trading بر پایه این ایده استوار است که برای معاملهگری مؤثر، علاوه بر داشتن یک استراتژی قوی و دسترسی به دادههای بازار، نیاز به درک رفتار شرکتکنندگان بازار و تأثیر آن بر جابجایی قیمت نیز وجود دارد. این کتاب به معاملهگران آموزش میدهد که چگونه عملکرد قیمت را تجزیه و تحلیل کرده، روندهای بازار را شناسایی و تصمیمات معاملاتی خود را بر اساس تجزیه و تحلیل بازار اتخاذ کنند.
این کتاب به چندین سطح تقسیم شده است؛ بخشهای ابتدایی آن دانشجویان را با مبانی معاملهگری فارکس آشنا میکند، از جمله ساختار بازار، تحلیل عملکرد قیمتی و تحلیل تکنیکال. سپس به معاملهگران تکنیکهای پیچیدهتر، استراتژیهای مدیریت ریسک و طراحی یک استراتژی معاملاتی که با اهداف آنها منطبق باشد، میآموزد.
کتاب ICT Inner Circle Trader Strategy
در این کتاب، به تحلیل نقدینگی بازار و الگوهای قیمتی پرداخته میشود. در بازار مالی، بازیگران بزرگ نیاز دارند که سفارشات خود را قبل از حرکت قیمت به هر جهتی ثبت کنند. این کتاب توضیح میدهد که چگونه قیمت در مرحله ساختن سفارش در محدوده اصلاح میماند و نقضهایی از حمایتها و مقاومتهای نزدیک مشاهده میشود. همچنین بر اهمیت سفارشات و کندلهایی که قیمت از آنها شروع به حرکت میکند، تأکید میکند.
کتاب ICT INSTITUTIONAL TRADING
این کتاب به مفهوم معاملات ICT پرداخته و ابزاری چندمنظوره برای معامله و سودآوری در بازار مالی ارائه میدهد. مباحثی مانند SMC، ساختار بازار (MSS و BOS)، اوردر بلاکها، جریان سفارشات مؤسساتی، عدم تعادلها، خریداران/فروشندگان، استخرهای نقدینگی، معامله با عملکرد قیمتی، شکافهای ارزش منصفانه و تحلیل از بالا به پایین در این کتاب مورد بحث قرار میگیرند.
کتاب INNER CIRCLE TRADER
این کتاب یک راهنمای جامع برای تسلط بر سیستم ICT و دستیابی به سودآوری مداوم است. اگر شما یک معاملهگر مبتدی هستید که به دنبال ورود به بازار فارکس هستید یا یک معاملهگر با تجربهاید که به فکر بهبود استراتژی معاملاتی خود هستید، این کتاب میتواند راهنمای مفیدی برای شما باشد.
مقایسه سبک ICT و RTM
سبکهای ICT و RTM هر دو از استراتژیهای پرایس اکشن هستند که به معاملهگران کمک میکنند نقاط ورود و خروج بهینه را شناسایی کنند. با این حال، این دو سبک تفاوتهای مهمی دارند که به شرح زیر است:
سبک ICT
- سادگی و دسترسی: این روش به دلیل سادگیاش بیشتر مورد توجه معاملهگران تازهکار و مبتدی قرار میگیرد.
- تمرکز بر نوسانات قیمت و نقدینگی: ICT بر نوسانات قیمت بر اساس نقدینگی تمرکز دارد و سعی میکند با تحلیل رفتار تریدرها، نقاط قوت و ضعف بازار را شناسایی کند.
- توجه به اوردر بلاکها: در این سبک، تمرکز بر روی شناسایی اوردر بلاکها (Order Blocks) و نواحی نقدینگی است که به تعیین نقاط ورود و خروج کمک میکند.
- کاربرد در بازار فارکس: این روش بهویژه برای بازار فارکس طراحی شده و متناسب با ویژگیهای این بازار است.
سبک RTM (Return to Market)
- پیچیدگی: روش RTM به دلیل وجود جزئیات و تکنیکهای بیشتر، ممکن است برای معاملهگران حرفهای و باتجربهتر مناسبتر باشد.
- تمرکز بر موقعیتهای کمریسک: RTM به بررسی موقعیتهای معاملاتی کمریسک میپردازد که بیشتر مورد توجه تریدرهایی است که ریسکپذیری کمتری دارند.
- توجه به مناطق عرضه و تقاضا: در این روش، بر روی شناسایی مناطق عرضه و تقاضا تأکید میشود که به معاملهگران کمک میکند تا نقاط ورود بهتری را تعیین کنند.
- کاربرد در تمامی بازارهای مالی: سبک RTM در بازارهای مالی مختلف قابل استفاده است و نهتنها به بازار فارکس محدود میشود.
بنابراین هر دو سبک ICT و RTM نیاز به آموزش و تمرین دارند. انتخاب بین این دو روش بستگی به سطح تجربه، سبک معاملاتی و میزان ریسکپذیری معاملهگر دارد. در حالی که ICT میتواند به عنوان یک گزینه مناسب برای مبتدیان باشد، RTM ممکن است برای معاملهگران حرفهای که به دنبال استراتژیهای پیچیدهتر هستند، جذابتر باشد.
مقایسه پرایس اکشن ICT با سایر سبکهای پرایس اکشن
پرایساکشن ICT جزو دستهبندی پرایساکشن مدرن قرار میگیرد. در مبحث پرایساکشن جدید، مفاهیمی مانند عرضه و تقاضا اساس معاملهگری هستند؛ اما در روش ICT، بررسی دقیقی از سطوح مهم قیمتی صورت نمیگیرد. بهجای آن، تمرکز این سبک بر شناسایی لیکوئیدیتی یا نقدینگی در بازار است.
در واقع، سبک ICT روشی است که با توجه به میزان نقدینگی در بازار فارکس و شناسایی سیکلها در سشنهای مختلف بازار، رفتار مارکت میکرها یا بازار گردانها را بررسی میکند. نکته جالب اینجاست که با توجه به قدیمی شدن این روش معاملاتی، برخی از تریدرهای ارز دیجیتال آن را برای استفاده در معاملات خود سازگار کردهاند.
تفاوتهای کلیدی ICT
1.تمرکز بر نقدینگی
- ICT بر شناسایی نقدینگی و حرکتهای بازار گردانها تأکید دارد.
- سایر سبکهای پرایس اکشن ممکن است بیشتر بر عرضه و تقاضا و سطوح قیمتی تمرکز کنند.
2.استفاده از دادههای تاریخی
- پرایس اکشن ICT بر اساس رفتار بازار و سیکلهای مختلف عمل میکند.
- دیگر سبکها ممکن است بیشتر به تجزیه و تحلیل تاریخی و الگوهای قیمتی تکیه کنند.
3.انعطافپذیری
- سبک ICT بهطور خاص برای بازار فارکس طراحی شده و ممکن است نیاز به سازگاری برای دیگر بازارها داشته باشد.
- برخی از سبکهای پرایس اکشن میتوانند به راحتی برای بازارهای مختلف تطبیق داده شوند.
تفاوت اسمارت مانی SMC و پرایس اکشن ICT
اسمارت مانی و پرایس اکشن ICT به دو مفهوم مختلف در دنیای معاملات اشاره دارند و نمیتوان آنها را بهطور مستقیم مقایسه کرد. در ادامه به توضیح هر یک و تفاوتهایشان پرداخته شده است:
اسمارت مانی (Smart Money)
تعریف: اسمارت مانی به سرمایهگذاریهایی اطلاق میشود که توسط نهادهای بزرگ، شرکتهای مالی معتبر و سرمایهگذاران خاص انجام میگیرد. این سرمایهگذاران معمولاً دارای اطلاعات، منابع و ابزارهای بیشتری برای تحلیل بازار هستند.
ویژگیها: پول هوشمند معمولاً در حجمهای بزرگ و با دقت بیشتری وارد بازار میشود و به همین دلیل میتواند تأثیر زیادی بر حرکت قیمتها داشته باشد.
پرایس اکشن ICT
تعریف: پرایس اکشن ICT یک استراتژی معاملاتی است که به شناسایی و تجزیه و تحلیل رفتار پولهای هوشمند در بازار میپردازد. هدف این سبک، شناسایی نقاط ورود و خروج این سرمایههای عظیم است.
ویژگیها: با استفاده از پرایس اکشن ICT، معاملهگران سعی میکنند نقاط بحرانی که پول هوشمند ممکن است وارد یا خارج شود را شناسایی کنند. این امر به کاهش ریسک معاملات و افزایش احتمال سودآوری کمک میکند.
سخن پایانی
سبک ICT پرایس اکشن به عنوان یکی از روشهای ساده و کاربردی در تحلیل تکنیکال شناخته میشود. با این حال، به دلیل جدید بودن این مفهوم، هنوز هم بسیاری از تریدرها شناخت کاملی از آن ندارند. با استفاده از این روش، میتوانید ورود و خروج اسمارت مانی (پول هوشمند) را شناسایی کرده و بدون نیاز به ابزارهای پیچیده، مسیر حرکت قیمت را پیشبینی کنید.
با این وجود، مهم است که به یاد داشته باشید که هیچ استراتژی معاملاتی نمیتواند موفقیت را به طور قطع تضمین کند. به عنوان مثال، ممکن است استراتژی شما یا سیگنالهای اندیکاتورها نشاندهنده صعود بازار باشند، اما در عمل، بازار به سمت نزول حرکت کند. بنابراین، هیچ قطعیتی در مورد نتیجه استراتژیهای معاملاتی وجود ندارد.
در واقع، سبک ICT پرایس اکشن به ما کمک میکند تا بازار را بهتر تحلیل کرده و رفتار سرمایهگذاران کلان و بازارگردانان را پیشبینی کنیم. با این حال، نتایج این تحلیلها قطعی نیستند و نیاز به درک عمیقتری از مفاهیم و اصطلاحات مربوط به پرایس اکشن دارند. برای آموزش بهتر در این حوزه، توصیه میشود که با مفاهیم و اصطلاحات پایهای پرایس اکشن آشنا شوید، که در این مقاله به برخی از آنها اشاره شد.
سوالات متداول
چه کسی از ترید ICT استفاده میکند؟
پرایس اکشن ICT عمدتاً توسط معاملهگران Price Action و Strat Traders به کار میرود. این افراد به دنبال یک رویکرد منحصر به فرد برای تجزیه و تحلیل عملکرد قیمت و شناسایی فرصتهای تجاری سودآور هستند.
تجزیه و تحلیل نقدینگی در استراتژی ICT چگونه کار میکند؟
معاملهگران ICT با تجزیه و تحلیل سطوح نقدینگی، مکان فروشندگان کوتاهمدت یا بلندمدت را شناسایی میکنند. این فرایند به آنها کمک میکند تا روندهای برگشتی قیمت را پیشبینی کرده و از فرصتهای معاملاتی استفاده کنند.
چگونه افراد مبتدی میتوانند ترید پرایس اکشن ICT را شروع کنند؟
مبتدیان میتوانند ترید پرایس اکشن ICT را با یادگیری مفاهیم و ابزارهای اساسی مانند تحلیل نقدینگی و اصلاح فیبوناچی آغاز کنند. ابزارهای مختلفی برای استراتژی ترید ICT در دسترس هستند که میتوانند به معاملهگران در اجرای این روش و انجام تجزیه و تحلیل کامل بازار کمک کنند.
ترید ICT چقدر موثر است؟
اثربخشی ترید ICT به توانایی معاملهگر در درک و بهکارگیری صحیح اصول آن بستگی دارد. زمانی که معاملهگران بتوانند اصول استراتژی ترید ICT را به طرز ماهرانهای اجرا کنند، این روش میتواند سودآور باشد. با این حال، باید توجه داشت که هیچ استراتژی معاملاتی بدون خطا نیست و هیچ تضمینی برای موفقیت در معاملات وجود ندارد.
آیا تجارت پرایس اکشن ICT سودآور است؟
روش پرایس اکشن ICT برای برخی از معاملهگران سودآور است، اما برای بسیاری دیگر اینطور نیست. اگر شما استراتژی خود را در طی ماههای متمادی اصلاح کنید و زمان کافی برای یادگیری صرف کنید، احتمالاً معاملات شما سودآور خواهند بود. با این حال، نمیتوان انتظار داشت که با کپی و پیست کردن استراتژیها به سرعت به سود برسید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.