نظریه رشد اقتصادی چیست؟
نظریه رشد اقتصادی Theory of economic growth
نظریه رشد اقتصادی به مفهوم سازی رشد به خودی خود مربوط می شود. تئوری های توسعه اقتصادی به تعریف فوق الذکر از افزایش دسترسی به کالاها و خدمات نگاه می کنند. افزایش دسترسی به طور طبیعی با افزایش بهره وری مرتبط است که می تواند به طیف گسترده ای از عوامل مانند توسعه فناوری، بازار کار قوی و/یا دسترسی مناسب به سرمایه و منابع نسبت داده شود.
تئوری بیشتر مواردی مانند افزایش درآمد در اقتصادهای در حال رشد را در پس زمینه افزایش تورم و در نتیجه دخالت دولت بررسی می کند. رشد اقتصادی چگونگی افزایش تولید متناسب با ورودی را نشان می دهد.
به طور خلاصه:
رشد اقتصادی به طور کلی به عنوان افزایش در دسترس بودن کالاها و خدمات در یک اقتصاد طبقه بندی می شود. این مفهوم الهام بخش طیف وسیعی از نظریه رشد اقتصادی است. نظریه های اصلی رشد اقتصادی عبارتند از:
- نظریه کلاسیک: آدام اسمیت بر نقش افزایش بازده به مقیاس (اقتصاد مقیاس/تخصص) تأکید داشت.
- نظریه نئوکلاسیک: رشد بر اساس عوامل طرف عرضه مانند بهره وری نیروی کار، اندازه نیروی کار، نهاده های عامل.
- نظریه رشد درون زا: نرخ رشد اقتصادی به شدت تحت تأثیر سرمایه انسانی و نرخ نوآوری فناورانه است.
۱- نظریه رشد کلاسیک Classical growth theory نظریه رشد اقتصادی
نظریه رشد کلاسیک فرض میکند که رشد اقتصادی یک کشور با افزایش جمعیت و منابع محدود کاهش مییابد. چنین فرضیه ای دلالت بر باور اقتصاددانان نظریه رشد کلاسیک است که فکر می کنند افزایش موقت تولید ناخالص داخلی واقعی به ازای هر نفر ناگزیر به انفجار جمعیت می شود که منابع یک کشور را محدود می کند و در نتیجه تولید ناخالص داخلی واقعی را کاهش می دهد. در نتیجه رشد اقتصادی کشور شروع به کندی خواهد کرد.
مدل ساختاری
در نمودار بالا، محور y نشان دهنده کل تولید و محور x نشان دهنده نیروی کار است. منحنی OW کل دستمزدهای معیشتی را نشان می دهد. اگر سطح جمعیت (کار) روشن باشد، و سطح تولید OP باشد، دستمزد سرانه با NR نشان داده می شود. در نتیجه، مازاد یا سود RG است.
به دلیل مازاد، فرآیند تشکیل سرمایه وارد عمل می شود. در نتیجه، تقاضا برای نیروی کار افزایش مییابد که منجر به افزایش دستمزد کل میشود ، زیرا منحنی به سمت GH حرکت میکند. اگر کل جمعیت در ON ثابت بماند و دستمزدها از دستمزدهای معیشتی فراتر رود، یعنی NG > NR، آنگاه کل جمعیت یا کل نیروی انسانی با حرکت منحنی به سمت OM افزایش می یابد. به دلیل افزایش جمعیت، می توان مازاد تولید کرد.
به این ترتیب، روند تا زمانی که اقتصاد به نقطه E برسد، همانطور که توسط فلش نشان داده شده است، ادامه خواهد یافت. نقطه E نشان دهنده وضعیت ثابتی است که در آن دستمزدها و تولید کل برابر می شوند و هیچ مازادی تولید نمی شود. با این حال، به گفته اقتصاددانان کلاسیک، با پیشرفت تکنولوژی ، تابع تولید به سمت بالا تغییر خواهد کرد، همانطور که توسط منحنی TP2 نشان داده شده است. همچنین، بر اساس نظریه رشد کلاسیک، رکود اقتصادی را می توان به تعویق انداخت، اگرچه در نهایت از آن اجتناب کرد.
محدودیت های مدل رشد کلاسیک
- ناآگاهی نسبت به فناوری: مدل کلاسیک رشد، نقشی را که پیشرفت فنی کارآمد میتواند برای اجرای روان اقتصاد ایفا کند، نادیده میگیرد. پیشرفت در فناوری می تواند بازدهی کاهش یافته را به حداقل برساند.
- تعیین نادرست دستمزد کل: مدل کلاسیک رشد فرض می کند که دستمزد کل از سطح معیشتی تجاوز نمی کند یا از آن پایین نمی آید . با این حال، این کاملا درست نیست. تغییرات در ساختار صنعتی و توسعه اقتصادی قابل توجه می تواند منجر به افزایش یا کاهش دستمزد کل از سطح معیشتی شود. علاوه بر این، نظریه کلاسیک رشد، نقش اتحادیه های کارگری را در فرآیند تعیین دستمزد در نظر نمی گیرد.
۲- مدل رشد نئوکلاسیک Neoclassical growth theory نظریه رشد اقتصادی
نظریه رشد نئوکلاسیک یک مدل اقتصادی از رشد است که نشان میدهد چگونه یک نرخ رشد اقتصادی ثابت زمانی که سه نیروی اقتصادی وارد میشوند نتیجه میگیرد: نیروی کار، سرمایه و فناوری. سادهترین و محبوبترین نسخه مدل رشد نئوکلاسیک، مدل رشد سولو-سوان است.
این نظریه فرض میکند که تعادل اقتصادی کوتاهمدت نتیجه مقادیر متفاوت کار و سرمایه است که نقشی حیاتی در فرآیند تولید بازی میکند. این نظریه استدلال می کند که تغییرات تکنولوژیکی به طور قابل توجهی بر عملکرد کلی یک اقتصاد تأثیر می گذارد. نظریه رشد نئوکلاسیک سه عامل ضروری برای یک اقتصاد در حال رشد را تشریح می کند. با این حال، این نظریه بر این ادعای خود تأکید می کند که تعادل موقت یا کوتاه مدت با تعادل بلندمدت متفاوت است و به هیچ یک از این سه عامل نیاز ندارد.
تابع تولید در مدل رشد نئوکلاسیک
مدل رشد نئوکلاسیک ادعا می کند که انباشت سرمایه در یک اقتصاد و نحوه استفاده مردم از آن برای تعیین رشد اقتصادی مهم است.
همچنین ادعا می کند که رابطه بین سرمایه و کار در یک اقتصاد کل تولید آن را تعیین می کند. در نهایت، این نظریه بیان میکند که فناوری بهرهوری نیروی کار را افزایش میدهد و از طریق افزایش کارایی نیروی کار، کل تولید را افزایش میدهد. بنابراین، تابع تولید مدل رشد نئوکلاسیک برای اندازه گیری رشد اقتصادی و تعادل یک اقتصاد استفاده می شود. تابع تولید کلی در مدل رشد نئوکلاسیک به شکل زیر است:
Y = AF (K, L)
جایی که:
- Y – درآمد یا تولید ناخالص داخلی اقتصاد (GDP)
- K – سرمایه
- L – میزان نیروی کار غیر ماهر در اقتصاد
- AF – سطح تعیین کننده فناوری
همچنین، به دلیل رابطه پویا بین نیروی کار و فناوری، تابع تولید یک اقتصاد اغلب به صورت Y = F (K، AL) دوباره بیان می شود. این بیان می کند که فناوری نیروی کار را افزایش می دهد و بهره وری کارگران به سطح فناوری بستگی دارد.
مفروضات مدل رشد نئوکلاسیک
- سرمایه مشمول بازده کاهشی: یک فرض مهم در مدل رشد نئوکلاسیک این است که سرمایه (K) مشمول بازده کاهشی است، مشروط بر اینکه اقتصاد یک اقتصاد بسته باشد.
- تأثیر بر تولید کل: به شرط اینکه نیروی کار ثابت یا ثابت باشد، تأثیر بر کل تولید آخرین واحد سرمایه انباشته شده همیشه کمتر از قبلی خواهد بود.
- وضعیت پایدار اقتصاد: در کوتاهمدت، نرخ رشد با اثرگذاری کاهش بازده کاهش مییابد و اقتصاد به یک اقتصاد «وضعیت پایدار» تبدیل میشود که در آن اقتصاد ثابت است، یا به عبارت دیگر، بهطور نسبی.
نتیجه گیری های کلیدی مدل نئوکلاسیک رشد
- تولید به عنوان تابعی از رشد: مدل رشد نئوکلاسیک توضیح میدهد که کل تولید تابعی از رشد اقتصادی در نهادههای عامل، سرمایه، نیروی کار و پیشرفت فناوری است.
- نرخ رشد تولید در حالت تعادل پایدار: نرخ رشد کل تولید در حالت تعادل پایدار برابر با نرخ رشد جمعیت یا نیروی کار است و هرگز تحت تأثیر نرخ پسانداز نیست.
- افزایش سطح درآمد سرانه حالت ثابت: در حالی که نرخ پسانداز بر نرخ رشد اقتصاد در حالت ثابت کل تولید تأثیر نمیگذارد، منجر به افزایش سطح درآمد سرانه حالت پایدار و در نتیجه درآمد کل میشود. همچنین، زیرا کل سرمایه سرانه را افزایش می دهد.
- نرخ رشد بلندمدت: نرخ رشد بلندمدت یک اقتصاد صرفاً با پیشرفت یا پسرفت تکنولوژی تعیین میشود.
۳- نظریه رشد درون زا Endogenous growth theory نظریه رشد اقتصادی
نظریه رشد درون زا بیان می کند که رشد اقتصادی به صورت درونی در اقتصاد ایجاد می شود، یعنی از طریق نیروهای درون زا و نه از طریق نیروهای برون زا. این نظریه در تضاد با مدل رشد نئوکلاسیک است که مدعی است عوامل خارجی مانند پیشرفت تکنولوژی و غیره منابع اصلی رشد اقتصادی هستند.
پیامدهای سیاست کلیدی نظریه رشد درون زا
- سیاستهای دولتی میتوانند نرخ رشد اقتصاد را افزایش دهند، اگر سیاستها در جهت اعمال رقابت بیشتر در بازار و کمک به تحریک نوآوری در محصولات و فرآیندها باشد.
- بازدهی فزاینده ای به مقیاس ناشی از سرمایه گذاری در “صنایع دانش” آموزش، بهداشت و ارتباطات راه دور وجود دارد.
- سرمایه گذاری بخش خصوصی در تحقیق و توسعه یک منبع حیاتی برای پیشرفت فناوری برای اقتصاد است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.