مرد اقتصادی چیست؟
مرد اقتصادی Economic Man
اصطلاح مرد اقتصادی یا انسان اقتصادی (همچنین به عنوان «همو اقتصادی» نیز شناخته میشود) به فردی ایدهآل اطلاق میشود که عقلانی با دانش کامل عمل میکند و به دنبال به حداکثر رساندن فایده یا رضایت شخصی است. حضور یک مرد اقتصادی پیش فرض بسیاری از مدل های اقتصادی است.
به طور خلاصه:
- انسان اقتصادی مفهومی است که توسط اقتصاددانان برای درک رفتار انسانهای درگیر در فعالیتهای اقتصادی ایجاد شده است.
- انتزاع معروف به انسان اقتصادی در قرن نوزدهم به عنوان بخشی از پروژه روشنگری گسترده تر توسعه یافت.
- هدف پروژه روشنگری این بود که علم طبیعی را در همه زمینه های دانش به کار گیرد.
- تحقیقات بعدی در اواخر قرن بیستم و بیست و یکم که به آن اقتصاد رفتاری گفته می شود، مشروعیت انتزاع انسان اقتصادی را به چالش کشیده است.
- دیدگاههای فمینیستی در مورد مرد اقتصادی وجود دارد، مانند Beyond Economic Man: Feminist Economics Today توسط جولی نلسون و ماریان فربر.
شناخت انسان اقتصادی
برای توضیح یک پدیده، دانشمندان اغلب مدلهایی میسازند و برای ساختن این مدلها، دانشمندان باید فرضیاتی داشته باشند که واقعیت را سادهسازی کند. در علم اقتصاد، یکی از آن مفروضات سادهکننده، فردی است که اساساً در موقعیتهای اقتصادی منطقی است.
برخلاف یک انسان واقعی، انسان اقتصادی همیشه رفتاری منطقی از خود نشان می دهد که رضایت آنها را به حداکثر می رساند. این فرض اقتصاددانان را قادر میسازد تا بررسی کنند که اگر این افراد نظری بازارها را پر میکردند، چگونه کار میکردند. به عنوان مثال، اقتصاددانان فرض می کنند که قانون عرضه و تقاضا با یک معادله ریاضی قابل توصیف است.
دیدگاههای فمینیستی که فراتر از مرد اقتصادی است، در مطالعات اولیه توسط دانشمندانی به نام ماریان آ.فربر و جولی ا تقریباً همیشه در زمان انسان اقتصادی از دنیای اقتصاد غایب بود.
تاریخ مرد اقتصادی
این ایده که انسان ها موجوداتی منطقی هستند که رفتارهایشان از طریق ریاضیات قابل توضیح است، ریشه در روشنگری اروپا در قرن های ۱۸ و ۱۹ دارد. تصور می شد بسیاری از مفروضات موجود در ایده “انسان اقتصادی” برای اولین بار توسط متفکران اولیه ایجاد شده است. مانند رنه دکارت و گوتفرید ویلهلم لایبنیتس و سپس جرمی بنتام و جان استوارت میل.
با این حال، معلوم می شود که بسیاری از افکاری که توسط فیلسوفان غربی در دوران روشنگری مطرح شد، در واقع یک قرن پیش از آن توسط یک متکلم اتیوپیایی زرا یاکوب پیشنهاد شده بود. به گفته محققان، روششناسی این الهیدان آفریقایی شبیه به کار رنه دکارت و جان لاک است و همچنین به نگرشهای ضد جنسیتی و ضد نژادپرستانه در مورد قوانین طبیعی و مدارا مذهبی میپردازد.
«انسان اقتصادی» ممکن است نام بهتری برای استفاده قدیمی از «مرد اقتصادی» باشد، که به نظر تعصب جنسیتی است.
تاریخ غرب انسان اقتصادی
در قرن نوزدهم، متفکران می خواستند از قدرت تحلیلی ریاضیات در حوزه های سیاست و حکومت استفاده کنند. قبل از قرن نوزدهم، این موضوعات قلمرو فیلسوفان کیفی بود. متفکرانی مانند جان استوارت میل و اقتصاددانان بعدی مانند کارل منگر اصرار داشتند که اقتصاد سیاسی (کلمه “سیاسی” بعدا حذف شد و موضوع به عنوان اقتصاد شناخته شد) رشتهای است که باید با دقت ریاضی در تمام اصول خود پیش برود.
در مقاله خود در تعریف اقتصاد سیاسی و در مورد روش تحقیق مناسب در سال ۱۸۳۰، میل استدلال می کند که مطالعه اقتصاد سیاسی مطالعه سیاست کاربردی نیست. در عوض، مطالعه محدودی از انسان به صورت انتزاعی است که به دنبال سود مادی در جهان است.
میل انکار نمیکند که انسانها ممکن است احساسات و انگیزههایی خارج از دنبال کردن رفاه مادی داشته باشند. اما آن خصوصیات انسان را باید از مطالعه اقتصاد کنار گذاشت تا بیشتر قیاسی و منطقی باشد. ایده «برهنه کردن» یک انسان به یک جوهره عریان برای رسیدن به یک حقیقت مرکزی یک مؤلفه کلیدی در خلقت اولیه انسان اقتصادی است.
در این صورت بندی، یک مرد اقتصادی مجبور نیست اخلاقاً یا مسئولانه عمل کند. آنها حتی نیازی به عمل منطقی از منظر یک ناظر بیرونی ندارند. آنها فقط باید به گونه ای عمل کنند که به آنها اجازه دهد با کمترین هزینه ممکن به اهداف از پیش تعیین شده و باریک دست یابند.
به عنوان مثال، اگر یک ماهیگیر در اقیانوس آرام بتواند همان مقدار ماهی را با یک تور پلاستیکی یکبار مصرف صید کند که با یک توری گرانقیمتتر از فیبر دستبافت طبیعی میتوانست، تور پلاستیکی را انتخاب میکند حتی اگر این بدان معنا باشد که در نهایت این کار را انجام خواهد داد و ماهیانی را که برای امرار معاش به آنها وابسته است، ناخواسته مسموم می کند.
نقد مفهوم مرد اقتصادی
اقتصاددانان از کمبودهای استفاده از الگوی انسان اقتصادی به عنوان مبنایی برای نظریه های اقتصادی آگاه هستند. با این حال، برخی بیش از دیگران مایل به ترک این مفهوم هستند. یک مشکل آشکار این است که انسان ها همیشه «عقلانی» عمل نمی کنند.
این مفهوم فرض میکند که گزینههای پیش روی انسان اقتصادی تفاوتهای آشکاری در رضایت دارند. اما همیشه مشخص نیست که یک گزینه بر دیگری برتری دارد. دو گزینه ممکن است سودمندی یا رضایت فرد را به دو طریق مختلف افزایش دهد و ممکن است مشخص نباشد که یکی بهتر از دیگری است.
مجموعهای از کارها در اقتصاد که اقتصاد رفتاری نامیده میشود ، بزرگترین چالش پایدار را برای ساختار تحلیلی انسان اقتصادی ارائه میکند. عناصری که اقتصاد رفتاری را تشکیل میدهند، متنوع هستند، از عقلانیت محدود و نظریه چشمانداز گرفته تا نظریه انتخاب بینزمانی و تلنگر.
با این حال، همه آنها نقد یکسانی را از انسان اقتصادی ارائه می کنند: کاهش بازیگران اقتصادی به اصول اولیه به اندازه کافی قوی نیست که توضیح کاملی از فعالیت یا بازارهای اقتصادی ارائه دهد.
چرا زن اقتصادی وجود ندارد؟
زمانی که اصطلاح «مرد اقتصادی» ابداع شد، زنان در جامعهای زندگی میکردند که مطالعه اقتصاد و سایر فرصتهای آموزش عالی تحت سلطه مردان بود.
مرد اقتصادی چیست؟
فردی که به عنوان یک فرد اقتصادی در نظر گرفته می شود، ایده آل تصوری یک فرد است، فارغ از اینکه چه جنسیتی دارد، که به دنبال به حداکثر رساندن رضایت است و به هر قیمتی به نفع خود عمل می کند.
نمونه یک انسان اقتصادی چیست؟
تئوری پشت مرد یا زن اقتصادی، فردی است که بر پیشرفت به شیوه ای منطقی تمرکز می کند. برای مثال، شخصی که شغلی با درآمد بهتر و قویترین مزایا را نسبت به شغلی که بیشتر از آن لذت میبرد، انتخاب میکند، اما پول کمتری میپردازد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.