رشد درون زا چیست؟
رشد درون زا Endogenous Growth
تئوری رشد درون زا یک نظریه رشد کلان اقتصادی است که بر اهمیت بهبود عوامل داخلی یک اقتصاد و جمعیت یک کشور تاکید دارد.
به طور خلاصه:
- نظریه رشد درون زا، یک نظریه اقتصادی است که استدلال می کند که رشد اقتصادی از درون یک سیستم به عنوان نتیجه مستقیم فرآیندهای داخلی ایجاد می شود.
- تئوری رشد درون زا، خاطرنشان می کند که افزایش سرمایه انسانی یک ملت با توسعه اشکال جدید فناوری و ابزارهای کارآمد و مؤثر تولید منجر به رشد اقتصادی می شود.
- بر اساس این نظریه، صنایع مبتنی بر دانش نقش مهمی را ایفا میکنند به ویژه ارتباطات راه دور، نرمافزار و سایر صنایع با فناوری پیشرفته زیرا در اقتصادهای توسعهیافته و نوظهور نفوذ بیشتری میکنند.
درک رشد درون زا
تئوری رشد درون زا بر نقشی که رشد جمعیت، سرمایه انسانی و سرمایه گذاری در دانش در ایجاد رشد اقتصاد کلان ایفا می کند، به جای عوامل برونزا که در آن فرآیندهای فنی و علمی مستقل از نیروهای اقتصادی هستند، تمرکز دارد.
تئوری رشد درون زا در مقابل نظریه رشد کلاسیک و نظریه رشد نئوکلاسیک قرار دارد که به ترتیب بیشتر بر مواهب منابع طبیعی، انباشت سرمایه و دستاوردهای حاصل از تخصص و تجارت و پذیرش فناوریهای جدید برونزا برای اقتصاد تمرکز دارند. بر این اساس، در تئوری رشد درون زا، رشد جمعیت و نوآوری بیش از سرمایه فیزیکی بر رشد تأثیر دارد. نظریه رشد درون زا مفهوم رشد اقتصادی را بازتعریف نکرده است اما پیچیدگی بیشتری را برای توضیح منابع رشد و نسخه های افزایش رشد ارائه می دهد.
نظریه رشد درون زا در دهه ۱۹۸۰ به عنوان توسعه نظریه رشد نئوکلاسیک ظهور کرد. اقتصاددانان دیوید رومر، گریگوری منکیو و دیوید ویل در مقاله خود در سال ۱۹۹۲، “مشارکتی در تجربیات رشد اقتصادی”، نظریه رشد درون زا را با استفاده از همان چارچوب اساسی نظریه نئوکلاسیک توسعه دادند. آنها قصد داشتند توضیح دهند که اگر سرمایه گذاری در سرمایه فیزیکی مانند زیرساخت ها در معرض کاهش بازده باشد، چگونه تفاوت ها در ثروت بین کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته می تواند ادامه یابد.
تئوری رشد درون زا این چالش را با این فرض حل می کند که پیشرفت فناوری برای اقتصاد برون زا نیست، بلکه توسط سطح سرمایه انسانی و سرمایه گذاری در سرمایه انسانی جدید در طول زمان تعیین می شود. منکیو، رومر و ویل با تقویت نظریه رشد نئوکلاسیک با سرمایه انسانی، توضیح قابل قبولی برای شکست مشاهده شده اقتصادهای در حال توسعه در همگرایی با اقتصادهای توسعه یافته تر در طول قرن بیستم ارائه کردند.
بنابراین:
مدلهای درونزا نشان میدهند که عوامل کلیدی تعیینکننده رشد اقتصادی، انباشت سرمایه انسانی، رشد جمعیت و دانش است. در یک اقتصاد مبتنی بر دانش، که توسط حقوق مالکیت معنوی قوی حمایت میشود، به لطف اثرات سرریز مثبت سرمایهگذاری در فناوری و مردم، بازدهی کاهشی برای انباشت سرمایه وجود ندارد. رشد بهره وری با تفاوت در هزینه های تحقیق و توسعه و آموزش در مدل های درون زا تعیین می شود و این به پیشرفت سریعتر فناوری بازخورد میدهد. به عبارت دیگر می توان رشد اقتصادی برتر را پرورش داد.
دلایلی که برخی کشورها سریعتر از سایرین رشد می کنند مرموز است. اما مفهوم تغییر تکنولوژیک درون زا با رشد جمعیت و پذیرش فناوری در مکانهایی مانند آفریقا مرتبط است و میتواند به ما در درک اثرات اقتصادی پیری جمعیت در اروپا، ژاپن و چین کمک کند. اگر میخواهند از رونق مستمر برخوردار شوند و بهرهورتر شوند، اقتصادها باید دائماً خود را متحول کرده و توسعه دهند.
نظریه رشد درون زا
اصول اصلی نظریه رشد درون زا عبارتند از:
- سیاستهای دولت در صورتی میتوانند نرخ رشد کشور را افزایش دهند که منجر به رقابت شدیدتر در بازارها شود و به تحریک نوآوری محصول و فرآیند کمک کند.
- بازدهی فزایندهای از سرمایهگذاری سرمایه بهویژه در زیرساختها و سرمایهگذاری در آموزش، بهداشت و ارتباطات وجود دارد.
- سرمایه گذاری بخش خصوصی در تحقیق و توسعه منبع کلیدی پیشرفت فن آوری است.
- حفاظت از حقوق مالکیت و حق ثبت اختراع برای ایجاد انگیزه برای مشاغل و کارآفرینان برای مشارکت در تحقیق و توسعه ضروری است.
- سرمایه گذاری در سرمایه انسانی جزء حیاتی رشد است.
- سیاست دولت باید کارآفرینی را به عنوان وسیله ای برای ایجاد مشاغل جدید و در نهایت به عنوان منبع مهم مشاغل جدید، سرمایه گذاری و نوآوری بیشتر تشویق کند.
منتقدان استدلال میکنند که اعتبارسنجی مدلهای رشد درونزا با شواهد تجربی تقریباً غیرممکن است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.