تقویت رشد اقتصادی به چه صورت است؟
از چه راه هایی می توان به رشد اقتصادی دست یافت؟
رشد اقتصادی با افزایش تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه گیری می شود که به عنوان ارزش ترکیبی همه کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور در یک سال تعریف می شود. نیروهای زیادی به رشد اقتصادی کمک می کنند. با این حال، هیچ عامل واحدی وجود ندارد که به طور مداوم میزان رشد کامل یا ایده آل مورد نیاز برای یک اقتصاد را تحریک کند. متأسفانه، رکود یک واقعیت زندگی است و می تواند ناشی از عوامل برون زا مانند رویدادهای ژئوپلیتیکی و ژئومالی باشد.
سیاستمداران، رهبران جهان و اقتصاددانان به طور گسترده در مورد نرخ رشد ایده آل و چگونگی دستیابی به آن بحث کرده اند. مطالعه چگونگی رشد یک اقتصاد، به این معنی که چه کسانی یا چه کسانی شرکتکنندگانی هستند که باعث پیشرفت اقتصاد میشوند، مهم است. در ایالات متحده، رشد اقتصادی اغلب توسط هزینه های مصرف کننده و سرمایه گذاری تجاری هدایت می شود.
برای مثال
اگر مصرف کنندگان خانه بخرند، سازندگان خانه، پیمانکاران و کارگران ساختمانی رشد اقتصادی را تجربه خواهند کرد. کسبوکارها همچنین با استخدام کارگران، افزایش دستمزدها و سرمایهگذاری در رشد کسبوکار خود، اقتصاد را هدایت میکنند. شرکتی که یک کارخانه تولیدی جدید می خرد یا در فناوری های جدید سرمایه گذاری می کند، شغل ایجاد می کند، هزینه می کند که منجر به رشد اقتصاد می شود.
عوامل دیگر به ارتقای هزینه ها و رونق مصرف کننده و کسب و کار کمک می کند. برای مثال بانک ها به شرکت ها و مصرف کنندگان وام می دهند. از آنجایی که کسبوکارها به اعتبار دسترسی دارند، ممکن است یک مرکز تولید جدید را تامین مالی کنند، ناوگان جدیدی از کامیونها بخرند یا خط تولید یا خدمات جدیدی را راهاندازی کنند. مخارج و سرمایه گذاری های تجاری به نوبه خود اثرات مثبتی بر شرکت های درگیر دارد. با این حال، این رشد به کسانی که با شرکتها تجارت میکنند، از جمله در مثال بالا، کارمندان بانک و تولیدکننده کامیون نیز گسترش مییابد.
در این مقاله به تعدادی از اقداماتی که اغلب برای افزایش و ارتقای رشد اقتصادی به کار میرود، اشاره میشود.
به طور خلاصه:
- رشد اقتصادی اغلب توسط هزینه های مصرف کننده و سرمایه گذاری تجاری هدایت می شود.
- کاهش مالیات و تخفیف برای بازگشت پول به مصرف کنندگان و افزایش هزینه ها استفاده می شود.
- مقررات زدایی قوانین تحمیل شده بر مشاغل را کاهش می دهد و باعث ایجاد رشد می شود، اما می تواند منجر به ریسک پذیری بیش از حد شود.
- مخارج زیرساختی برای ایجاد مشاغل ساختمانی و افزایش بهره وری از طریق فعال کردن مشاغل کارآمدتر طراحی شده است.
تقویت رشد اقتصادی با کاهش مالیات و تخفیف مالیاتی
کاهش مالیات و تخفیف مالیاتی برای بازگرداندن پول بیشتر به جیب مصرف کنندگان طراحی شده است. در حالت ایدهآل، این مصرفکنندگان بخشی از آن پول را در کسبوکارهای مختلف خرج میکنند، که باعث افزایش درآمد، جریانهای نقدی و سود کسبوکارها میشود. داشتن پول نقد بیشتر به این معنی است که شرکت ها منابعی برای تهیه سرمایه، بهبود فناوری، رشد و توسعه دارند.
همه این اقدامات باعث افزایش بهره وری می شود که باعث رشد اقتصاد می شود. موافقان استدلال می کنند که کاهش و تخفیف مالیاتی به مصرف کنندگان این امکان را می دهد که خودشان اقتصاد را با پر کردن پول بیشتر تحریک کنند.
در سال 2017، دولت ترامپ پیشنهاد داد و کنگره قانون کاهش مالیات و مشاغل را تصویب کرد. این قانون مالیات شرکت ها را به 20٪ کاهش داد – بالاترین نرخ مالیات بر درآمد شرکت ها قبل از لایحه 35٪ بود. براکت های مختلف مالیات بر درآمد شخصی نیز کاهش یافت. هزینه این لایحه 1.5 تریلیون دلار است و برای افزایش رشد اقتصادی برای ده سال آینده طراحی شده است. مانند هر محرکی که برای تحریک رشد اقتصادی استفاده میشود، تعیین میزان رشد توسط محرکها و چقدر توسط عوامل دیگر و نیروهای بازار ایجاد شده است، اغلب دشوار است.
تقویت رشد اقتصادی با مقررات زدایی
مقررات زدایی عبارت است از تسهیل قوانین و مقررات تحمیل شده بر یک صنعت یا تجارت. در دهه 1980، زمانی که دولت فدرال چندین صنعت، به ویژه مؤسسات مالی، را از مقررات خارج کرد، به یکی از محورهای اقتصاد در ایالات متحده تحت دولت ریگان تبدیل شد. بسیاری از اقتصاددانان، مقررات زدایی ریگان را با رشد اقتصادی قوی که مشخصه ایالات متحده در بیشتر دهه های 1980 و 1990 بود، نسبت می دهند.
طرفداران مقررات زدایی استدلال میکنند که مقررات سختگیرانه کسبوکارها را محدود میکند و از رشد و کارکرد آنها با تمام تواناییهایشان جلوگیری میکند. این به نوبه خود تولید و استخدام را کند می کند که از رشد تولید ناخالص داخلی جلوگیری می کند. با این حال، اقتصاددانانی که طرفدار مقررات هستند، مقررات زدایی و عدم نظارت دولت را عامل حباب های اقتصادی متعدد می دانند.که گسترش یافت و متعاقباً در طول دهه 1990 و اوایل دهه 2000 منفجر شد.
بسیاری از اقتصاددانان به این موضوع اشاره میکنند که فقدان نظارت نظارتی منجر به بحران مالی سال 2008 شد. منجر به رکود اقتصادی و متعاقب آن کمک های مالی چندین بانک توسط دولت ایالات متحده شد. مقررات جدیدی در سالهای بعد اجرا شد که الزامات سرمایهای را برای بانکها افزایش داد، به این معنی که آنها به پول نقد بیشتری برای پوشش زیانهای احتمالی ناشی از وامهای بد نیاز دارند.
تقویت رشد اقتصادی با استفاده از زیرساخت ها
هزینههای زیرساختی زمانی اتفاق میافتد که یک دولت محلی، ایالتی یا فدرال برای ساخت یا تعمیر ساختارهای فیزیکی و تأسیسات مورد نیاز برای رشد تجارت و جامعه بهطور کلی پول خرج میکند. زیرساخت ها شامل جاده ها، پل ها، بنادر و سیستم های فاضلاب است. اقتصاددانانی که از هزینههای زیرساختی بهعنوان یک کاتالیزور اقتصادی حمایت میکنند، استدلال میکنند که داشتن زیرساختهای درجه یک، بهرهوری را افزایش میدهد و کسبوکارها را قادر میسازد تا حد امکان کارآمد عمل کنند.
مثال
زمانی که جادهها و پلها فراوان و در وضعیت کار قرار دارند، کامیونها زمان کمتری را در ترافیک صرف میکنند و مجبور نیستند مسیرهای مداری را برای عبور از آبراهها طی کنند. علاوه بر این، هزینه های زیرساختی باعث ایجاد شغل می شود، زیرا کارگران باید برای تکمیل پروژه های چراغ سبز استخدام شوند. همچنین قادر به ایجاد رشد اقتصادی جدید است.
ساخت یک بزرگراه جدید ممکن است منجر به سرمایهگذاریهای دیگری مانند پمپ بنزینها و فروشگاههای خردهفروشی شود که برای خدمات رسانی به رانندگان باز میشوند. در طول رکود بزرگ، دولت اوباما به همراه کنگره قانون بازیابی و سرمایه گذاری مجدد آمریکا در سال 2009 را پیشنهاد و تصویب کردند . بسته محرک برای تحریک رشد اقتصادی در اقتصاد از زمانی که سرمایهگذاری تجاری و خصوصی رو به کاهش بود، طراحی شد.
محرک اوباما همانطور که معمولاً از آن یاد می شود شامل هزینه های دولت فدرال بیش از 80 میلیارد دلار برای بزرگراه ها، پل ها و جاده ها بود. این محرک برای کمک به ایجاد مشاغل ساختمانی طراحی شده است که به دلیل تأثیر بحران وام مسکن بر ساخت و سازهای مسکونی و تجاری آسیب زیادی دیده اند.
نتیجه تقویت رشد اقتصادی
در پایان، به تعبیر رابرت لوکاس جونیور، برنده جایزه نوبل، به حداقل رساندن اهمیت رشد اقتصادی دشوار است. نقش مشوق ها در این زمینه حیاتی است. مشوق ها بسیار مهم هستند. تصمیمگیری برای پسانداز، سرمایهگذاری، حضور در دانشگاه، راهاندازی یک کسبوکار، استخدام یک کارگر اضافی، خرید یک قطعه تجهیزات یا توسعه یک ایده جدید به عوامل متعددی بستگی دارد.
از جمله مهم ترین عوامل، نقش نهادهایی است که به خوبی طراحی شده اند. اینکه چگونه یک کشور زیرساخت های اقتصادی و سیاسی خود را طراحی و اجرا می کند بسیار مهم است زیرا چنین زیرساختی انگیزه های مناسبی را برای افراد، شرکت ها و سیاست گذاران فراهم می کند تا فعالیت هایی را انجام دهند که استانداردهای زندگی را در طول زمان افزایش دهد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.