اقتصاد مارکسی چیست؟
اقتصاد مارکسی Marxian Economics
اقتصاد مارکسی یک مکتب فکری اقتصادی است که بر اساس آثار کارل مارکس، اقتصاددان و فیلسوف قرن نوزدهم است. اقتصاد مارکسی یا اقتصاد مارکسیستی بر نقش نیروی کار در توسعه یک اقتصاد تمرکز دارد و به رویکرد کلاسیک به دستمزد و بهرهوری که توسط آدام اسمیت توسعه داده شد، انتقاد میکند. مارکس استدلال کرد که تخصصی شدن نیروی کار، همراه با جمعیت رو به رشد، دستمزدها را پایین میآورد، و اضافه کرد که ارزشی که برای کالاها و خدمات قائل میشود دقیقاً هزینه واقعی کار را محاسبه نمیکند.
به طور خلاصه:
- اقتصاد مارکسی یک مکتب فکری اقتصادی است که بر اساس آثار کارل مارکس، اقتصاددان و فیلسوف قرن نوزدهم است.
- مارکس ادعا کرد که دو نقص عمده در سرمایه داری وجود دارد که منجر به استثمار می شود: ماهیت آشفته بازار آزاد و نیروی کار مازاد.
- او استدلال کرد که تخصصی شدن نیروی کار، همراه با جمعیت رو به رشد، دستمزدها را پایین میآورد، و افزود که ارزشی که برای کالاها و خدمات گذاشته میشود دقیقاً هزینه واقعی نیروی کار را محاسبه نمیکند.
- در نهایت، او پیشبینی کرد که سرمایهداری باعث میشود افراد بیشتری به موقعیت کارگری تنزل پیدا کنند، و جرقهای برانگیخته شود که یک انقلاب و تولید به دولت واگذار شود.
درک اقتصاد مارکسی
بسیاری از اقتصاد مارکس از اثر اصلی کارل مارکس “Das Capital” گرفته شده است، اثر بزرگ او که برای اولین بار در سال ۱۸۶۷ منتشر شد. مارکس در این کتاب نظریه خود را در مورد سیستم سرمایه داری، پویایی آن، و تمایلات آن به سوی خود ویرانگری توصیف کرد. بیشتر کتاب سرمایه، مفهوم مارکس از «ارزش اضافی» کار و پیامدهای آن برای سرمایهداری را بیان میکند. به عقیده مارکس، این فشار استخرهای کار نبود که دستمزدها را به سطح معیشتی رساند، بلکه وجود ارتش بزرگی از بیکاران بود که سرمایهداران را مقصر میدانست. او معتقد بود که در نظام سرمایه داری، کار کالایی صرف است که فقط می تواند دستمزد معیشتی را به دست آورد.
با این حال، سرمایهداران میتوانند کارگران را وادار کنند که زمان بیشتری از آنچه که برای تأمین معاش لازم است برای کار صرف کنند و سپس محصول اضافی یا ارزش اضافی ایجاد شده توسط کارگران را تصاحب کنند. به عبارت دیگر، مارکس استدلال کرد که کارگران از طریق کار خود ارزش ایجاد می کنند اما به درستی جبران نمی شوند. او گفت که سخت کوشی آنها توسط طبقات حاکم مورد سوء استفاده قرار می گیرد که نه از طریق فروش محصولات خود به قیمت بالاتر، بلکه با پرداخت دستمزد کمتر از ارزش نیروی کار به کارکنان ، سود ایجاد می کنند. مارکس ادعا کرد که دو نقص عمده ذاتی در سرمایه داری وجود دارد که منجر به استثمار می شود: ماهیت آشفته بازار آزاد و نیروی کار مازاد.
اقتصاد مارکسی در مقابل اقتصاد کلاسیک
اقتصاد مارکسیستی رد دیدگاه کلاسیک اقتصاد است که توسط اقتصاددانانی مانند آدام اسمیت ایجاد شده است. اسمیت و همتایانش بر این باور بودند که بازار آزاد، یک سیستم اقتصادی با عرضه و تقاضا با کنترل اندک یا بدون کنترل دولت، و مسئولیتی بر حداکثر کردن سود، به طور خودکار به نفع جامعه است.
مارکس با این استدلال مخالف بود که سرمایه داری به طور مداوم فقط به نفع عده معدودی است. تحت این مدل اقتصادی، او استدلال کرد که طبقه حاکم با استخراج ارزش از نیروی کار ارزان ارائه شده توسط طبقه کارگر ثروتمندتر می شود.
برخلاف رویکردهای کلاسیک به نظریه اقتصادی، مارکس مداخله دولت را ترجیح داد. او گفت که تصمیمات اقتصادی نباید توسط تولیدکنندگان و مصرف کنندگان گرفته شود و در عوض باید توسط دولت به دقت مدیریت شود تا اطمینان حاصل شود که همه از منفعت می برند. او پیشبینی کرد که سرمایهداری در نهایت خود را نابود خواهد کرد، زیرا افراد بیشتری به موقعیت کارگری تنزل پیدا میکنند و منجر به انقلاب و واگذاری تولید به دولت میشود.
نقد اقتصاد مارکسیستی
یکی از عمدهترین انتقادات به اقتصاد مارکسیستی، ناهماهنگی آن است. همچنین، سوسیالیست های مدرن با ایده های مارکسیسم در مورد نیاز به انقلاب برای دستیابی به جامعه سوسیالیستی مخالف هستند. علاوه بر این، بازارهای آزاد و مبادلات ثابت کرده اند که رشد اقتصادی بلندمدت قابل توجهی را نشان می دهند.
ملاحظات ویژه
اقتصاد مارکسیستی جدا از مارکسیسم در نظر گرفته می شود، حتی اگر این دو ایدئولوژی نزدیک به هم باشند. تفاوت آن این است که کمتر بر مسائل اجتماعی و سیاسی تمرکز می کند. به طور گسترده تر، اصول اقتصادی مارکسیستی با فضایل تعقیب سرمایه داری در تضاد است.
در نیمه اول قرن بیستم، با انقلاب بلشویکی در روسیه و گسترش کمونیسم در سراسر اروپای شرقی، به نظر می رسید که رویای مارکسیستی سرانجام و محکم ریشه دوانده است.
با این حال، آن رویا قبل از پایان قرن از بین رفت. مردم لهستان، مجارستان، چکسلواکی، آلمان شرقی، رومانی، یوگسلاوی، بلغارستان، آلبانی و اتحاد جماهیر شوروی، ایدئولوژی مارکسیستی را رد کردند و وارد یک گذار قابل توجه به سمت حقوق مالکیت خصوصی و سیستم مبادله بازار شدند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.