اصول مدیریت ریسک چیست؟ 4 اصل کلیدی مدیریت ریسک
اصول مدیریت ریسک Principles of Risk Management
مدیریت ریسک فرآیندی است که به سازمانها کمک میکند تا از تهدیدات بالقوه جلوگیری کرده و فرصتهای مرتبط با ریسکها را به حداکثر برسانند. اصول مدیریت ریسک به عنوان یک راهنما عمل میکنند و سازمانها را قادر میسازند تا از منابع خود به بهترین نحو استفاده کنند و از خطرات احتمالی جلوگیری کنند.
مدیریت ریسک به عنوان یکی از اصول اساسی و حیاتی در هر سازمان، به کاهش تأثیرات منفی احتمالی و حفظ امنیت و پایداری در مواجهه با مخاطرات اجتنابناپذیر میپردازد. این فرآیند سیستماتیک شامل پیشبینی، ارزیابی و کنترل ریسکهای مختلفی است که ممکن است بر سازمانها، پروژهها یا فعالیتهای آنها تأثیر منفی بگذارد.
ریسک میتواند هر اتفاقی باشد که موجب تأثیرات منفی بر عملکرد، اهداف یا منافع سازمان شود، از جمله ضررهای مالی، بیثباتی در عملکرد، از دست دادن بازار، یا خسارات محیط زیستی.
در این مقاله، به بررسی مفهوم مدیریت ریسک، اهمیت آن در سازمانها، اصول، روشها و ابزارهای مرتبط پرداخته میشود.
اهمیت مدیریت ریسک در بازارهای مالی
مدیریت ریسک در بازارهای مالی به سازمانها و سرمایهگذاران کمک میکند تا تأثیرات منفی ناشی از نوسانات بازار، تغییرات اقتصادی، و سایر عوامل غیرقابل پیشبینی را کاهش دهند. این فرآیند از طریق شناسایی، تحلیل، و کنترل ریسکهای مختلف، به حفظ سرمایه، افزایش بازدهی، و بهبود تصمیمگیری در سرمایهگذاریها کمک میکند.
- حفظ پایداری سرمایهگذاریها: نوسانات بازارهای مالی میتواند به سرعت ارزش داراییها را تغییر دهد. مدیریت ریسک به سرمایهگذاران کمک میکند تا از زیانهای بزرگ جلوگیری کنند و پایداری سرمایهگذاریهای خود را حفظ کنند.
- بهبود تصمیمگیریهای مالی: با درک دقیق ریسکهای موجود در بازار، سرمایهگذاران میتوانند تصمیمات بهتری در خصوص خرید، فروش یا نگهداری داراییهای مالی بگیرند.
- کاهش خسارات مالی: با استفاده از ابزارهای مدیریت ریسک مانند پوشش ریسک (hedging)، بیمههای مالی، و تنوعبخشی، سرمایهگذاران میتوانند میزان خسارات ناشی از کاهش ارزش داراییها را به حداقل برسانند.
- افزایش اعتماد سرمایهگذاران: سازمانهایی که به طور فعال ریسکهای مالی را مدیریت میکنند، اعتماد بیشتری از سوی سرمایهگذاران و سهامداران خود کسب میکنند، زیرا این اقدامات نشاندهنده تعهد آنها به حفاظت از منافع مالی است.
- تسهیل ادامه فعالیتهای مالی: مدیریت ریسک به شرکتها کمک میکند تا از وقوع بحرانهای مالی جلوگیری کرده و فعالیتهای خود را حتی در شرایط ناپایدار اقتصادی ادامه دهند.
- شناسایی فرصتهای سرمایهگذاری: از طریق تحلیل ریسکها، سرمایهگذاران میتوانند فرصتهای پنهان در بازار را شناسایی کرده و از آنها بهرهبرداری کنند، در حالی که از ریسکهای بزرگ اجتناب میکنند.
عوامل تعیینکننده تحمل ریسک در سرمایهگذاری
ظرفیت ریسک
این عامل به میزان ضرری که یک سرمایهگذار میتواند متحمل شود بدون اینکه تاثیر منفی بر وضعیت مالی کلی او بگذارد، اشاره دارد. ظرفیت ریسک بر اساس عواملی چون سن، اهداف مالی شخصی و زمانبندی برای دستیابی به این اهداف تعیین میشود. برای مثال، یک سرمایهگذار جوانتر ممکن است ظرفیت ریسک بالاتری داشته باشد زیرا زمان بیشتری برای جبران ضررها دارد، در حالی که یک سرمایهگذار مسنتر ممکن است تمایل کمتری به تحمل ریسک داشته باشد.
نیاز
نیاز به درآمد از سرمایهگذاریها نیز تعیینکننده است. اینکه سرمایهگذار به چه میزان بازدهی از سرمایهگذاریهای خود نیاز دارد تا به اهداف مالی خود برسد، تاثیر زیادی بر انتخاب نوع سرمایهگذاری و تحمل ریسک دارد. سرمایهگذارانی که به بازدهی بالاتر نیاز دارند، ممکن است مجبور شوند ریسکهای بیشتری را بپذیرند، در حالی که کسانی که اهداف مالی محافظهکارانه دارند، ممکن است ریسک کمتری را بپذیرند.
احساسات
واکنشهای احساسی سرمایهگذار در برابر نوسانات بازار یا اخبار ناخوشایند میتواند تاثیر زیادی بر تصمیمات سرمایهگذاری او داشته باشد. این احساسات ممکن است شامل ترس از ضرر، طمع برای سود بیشتر یا حتی فشارهای اجتماعی باشند. پیشبینی اینکه چگونه یک سرمایهگذار در موقعیتهای فشار تصمیم میگیرد، دشوار است، اما این واکنشها میتوانند به طور قابل توجهی استراتژیهای سرمایهگذاری را تحت تاثیر قرار دهند.
فواید بهره گیری از اصول مدیریت ریسک برای کسب و کار
- افزایش بهرهوری: مدیریت ریسک به کسب و کارها این امکان را میدهد که روندهای خود را ارزیابی کرده و روشهای بهینهتری برای انجام کارها پیدا کنند. با کاهش ریسک، کسب و کارها میتوانند به بهرهوری بالاتری دست یابند. این امر نه تنها عملکرد بهتر را تضمین میکند، بلکه به ایمنتر شدن محیط کار و کاهش مشکلات ناشی از ریسکهای مختلف نیز کمک میکند.
- کاهش هزینهها: اجرای صحیح استراتژیهای مدیریت ریسک به کسب و کارها کمک میکند تا هزینههای عملیاتی را کاهش دهند. این به معنای کاهش خسارات احتمالی و صرفهجویی در هزینهها است. با کنترل و مدیریت ریسکها، کسب و کارها با ضرر و زیان کمتری مواجه میشوند و در نهایت به سود بیشتری دست پیدا میکنند.
- آمادهسازی برای ریسکها: با اجرای یک سیستم مدیریت ریسک کارآمد، تمام اعضای سازمان آمادهتر برای شناسایی و مقابله با ریسکهای محتمل خواهند بود. این آمادگی باعث میشود که در زمان بروز مشکلات، سازمان بهراحتی بتواند واکنشهای به موقع و مؤثری نشان دهد.
- تقویت تصمیمگیری: مدیریت ریسک به مدیران و تیمهای مختلف کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری اتخاذ کنند. با شناخت بهتر ریسکها، تصمیمگیرندگان میتوانند خطرات و فرصتهای موجود را بهتر ارزیابی کنند و به نتایج بهتری دست یابند.
- پرورش فرهنگ بهبود مستمر: اجرای موفقیتآمیز مدیریت ریسک به تقویت فرهنگ بهبود مستمر در سازمان کمک میکند. این فرهنگ باعث میشود که همه اعضای سازمان بهطور مداوم به دنبال راههای بهتری برای انجام کارها باشند و عملکرد کلی سازمان ارتقا یابد.
- تقویت اعتماد میان سازمان و ذینفعان: مدیریت ریسک کمک میکند تا سازمانها بهطور مؤثرتری با ذینفعان خود ارتباط برقرار کنند و اعتماد متقابل را تقویت کنند. این امر به ایجاد روابط مستحکمتر با مشتریان، سرمایهگذاران و شرکای تجاری منجر میشود.
- تشویق نوآوری و تغییر مثبت: مدیریت ریسک نه تنها از خطرات جلوگیری میکند، بلکه به تشویق نوآوری و تغییرات مثبت در سازمان نیز کمک میکند. با شناسایی فرصتهای جدید و ریسکهای کنترلشده، سازمانها قادر خواهند بود که بهطور مداوم به سمت بهبود حرکت کنند.
- افزایش موفقیت در سازمان: در نهایت، مدیریت ریسک موجب افزایش موفقیت در سازمان میشود. کسب و کارهایی که مدیریت ریسک مؤثری دارند، احتمالاً با مشکلات کمتری روبهرو میشوند و در مسیر رشد و توسعه قرار میگیرند.
انواع شیوههای مدیریت ریسک
شیوههای مختلف مدیریت ریسک و بحران تأثیر زیادی در موفقیت پروژهها دارند. انتخاب مناسبترین روش برای مقابله با ریسکها به عوامل مختلفی بستگی دارد، از جمله نوع پروژه و نوع موانع پیش رو. در ادامه، پنج روش رایج مدیریت و ارزیابی ریسک آورده شده است که هرکدام نقش خاص خود را ایفا میکنند. بهترین راه مقابله با ریسکها باید با توجه به استراتژیهای مختلف انتخاب شود.
- متوقف کردن فرآیندهای ریسکساز: در برخی مواقع، مدیر پروژه ممکن است مجبور شود فرآیندهای خطرآفرین را برای مدت مشخصی تعلیق کند. این کار معمولاً به دو هدف انجام میشود: اول، حفظ ایمنی پروژه و دوم، جلوگیری از زیان بیشتر. در صورتی که نتوان راهحل سریع و مؤثری برای ریسک پیدا کرد، این اقدام میتواند به حداقل رساندن زیانها کمک کند.
- پذیرفتن اثر منفی ریسک: گاهی اوقات، متوقف کردن فعالیتها به دلیل ریسک ممکن نیست. در این شرایط، وظیفه مدیر پروژه این است که زیانها را مدیریت کند. در این روش، شما باید اثرات منفی ریسک را قبول کرده و تلاش کنید تا این اثرات را به حداقل برسانید.
- کاهش احتمال بروز ریسک: یکی از استراتژیهای مؤثر در مدیریت ریسک، پیشگیری و مراقبت است. در این روش، هدف اصلی کاهش احتمال وقوع ریسک و به حداقل رساندن تأثیرات منفی آن است. حتی اگر ریسک اجتنابناپذیر باشد، میتوان با اقدامات پیشگیرانه، از گسترش آن جلوگیری کرد.
- کنترل و کاهش اثرات منفی ریسک: اگر ریسکها بهدرستی شناسایی شوند، اثرات منفی آنها نیز قابل اندازهگیری و مدیریت خواهد بود. در این روش، هدف اصلی کاهش اثرات منفی ریسک و پذیرش خطرات و زیانهای احتمالی است. در این مرحله، مدیر پروژه تلاش میکند تا تأثیرات منفی ریسک را به حداقل برساند.
- انتقال ریسک به دیگر بخشهای سازمان: یکی از روشهای غیرمعمول ولی مفید در مدیریت ریسک، انتقال بخشی از ریسک به دیگر بخشها یا افراد در سازمان است. این کار میتواند تابآوری پروژه را افزایش دهد و با تقسیم ریسک در بین بخشهای مختلف، توانایی سازمان برای کنترل و مدیریت آن بیشتر میشود.
اصول مدیریت ریسک در بازارهای مالی
- شناسایی ریسک (Risk Identification): شناسایی تمامی ریسکهایی که میتوانند بر پروژه یا سازمان تاثیر بگذارند، شامل ریسکهای داخلی و خارجی و ارزیابی عواملی که ممکن است تهدیدی برای اهداف باشند.
- تحلیل ریسک (Risk Analysis): ارزیابی احتمال وقوع و تأثیر ریسکها بر پروژه یا سازمان، با استفاده از روشهای کیفی یا کمی برای شناسایی شدت و اولویت ریسکها.
- برنامهریزی پاسخ به ریسک (Risk Response Planning): تدوین استراتژیهایی برای مقابله با ریسکها، شامل اجتناب، کاهش، انتقال یا پذیرش ریسکها با توجه به نوع و شدت هر کدام.
- پایش و کنترل ریسک (Risk Monitoring and Control): نظارت مستمر بر ریسکها و اقدامات پاسخ به آنها، ارزیابی اثربخشی اقدامات و انجام اصلاحات لازم برای کنترل و مدیریت بهتر ریسکها.
در ادامه به هر کدام از این موارد به تفصیل میپردازیم.
شناسایی ریسک
شناسایی ریسک یکی از مراحل حیاتی در مدیریت ریسک است که به منظور تهیه فهرستی جامع از تهدیدات و فرصتهای مرتبط با اهداف و فعالیتهای سازمان انجام میشود. این فرآیند شامل شناسایی و توضیح ریسکهایی است که میتوانند به طور بالقوه بر تحقق اهداف سازمان تأثیر بگذارند، اعم از اینکه این تأثیرات مثبت (فرصتها) یا منفی (تهدیدات) باشند.
اهداف شناسایی ریسک
- تهیه فهرستی کامل از تهدیدات و فرصتها: این فهرست شامل تمامی رویدادهای احتمالی است که میتوانند بر فعالیتهای سازمان تأثیر بگذارند.
- شناسایی منابع و علل ریسکها: تشخیص عواملی که ممکن است منجر به وقوع ریسک شوند.
- تعیین پیامدهای بالقوه: پیشبینی نتایج و اثرات احتمالی ریسکها بر عملکرد سازمان.
ابزارها و تکنیکهای شناسایی ریسک
برای انجام این کار از روشهای متنوعی استفاده میشود، از جمله:
- طوفان ذهنی (Brainstorming): یک تکنیک گروهی برای تولید ایدههای متعدد درباره ریسکهای ممکن.
- تحلیل سناریو: بررسی وضعیتهای مختلف و شناسایی ریسکهای محتمل در هر سناریو.
- جلسات: تشکیل جلسات تخصصی با ذینفعان برای تبادل اطلاعات و شناسایی ریسکها.
- تحلیل SWOT: بررسی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها برای شناسایی ریسکهای داخلی و خارجی.
- روش دلفی: جمعآوری نظرات متخصصان از طریق پرسشنامههای چند مرحلهای برای رسیدن به توافق درباره ریسکهای کلیدی.
- مصاحبه: گفتوگو با افراد کلیدی و خبرگان برای کشف ریسکهای بالقوه.
- چکلیست: استفاده از فهرستی از ریسکهای شناخته شده برای بررسی وجود آنها در پروژه یا فعالیت.
- مرور مستندات: بررسی اسناد و مدارک موجود برای شناسایی ریسکهای مرتبط.
- روش FTA (تحلیل درخت خطا): شناسایی مسیرهای منتهی به خرابی و مشکلات احتمالی.
- روش FMEA (تحلیل حالتهای خرابی و اثرات): بررسی حالتهای ممکن خرابی و ارزیابی اثرات آنها.
- تحلیل فرضیات: ارزیابی صحت و دقت فرضیات مربوط به پروژه یا فرآیند.
- تحلیل علت و معلول: استفاده از نمودارهای علت و معلول برای شناسایی دلایل اصلی ریسکها.
- تحلیل علل ریشهای: یافتن و تحلیل عمیق دلایل اصلی بروز ریسک.
- نمودارهای تأثیر: بررسی تأثیرات متقابل بین عناصر مختلف برای شناسایی ریسکها.
- نمودار جریان فرآیند یا سیستم: تحلیل جریان کار برای شناسایی نقاط ضعف یا ریسکهای پنهان.
- روش HAZOP (بررسی مخاطرات و عملکرد): تحلیل سیستماتیک فرآیندها برای شناسایی انحرافات و خطرات مرتبط.
این روشها به سازمانها کمک میکنند تا به طور سیستماتیک و جامع، ریسکهای مختلف را شناسایی و برای مدیریت و کاهش آنها برنامهریزی کنند.
تحلیل ریسک
تحلیل ریسک یکی از مراحل کلیدی در مدیریت ریسک است که به منظور ارزیابی احتمال و اثر ریسکهای شناسایی شده بر اهداف سازمان و فعالیتها انجام میشود. این تحلیل به دو روش اصلی کیفی و کمی صورت میگیرد، که هر کدام بسته به نیاز سازمان انتخاب و اعمال میشوند.
تحلیل کیفی ریسک
تحلیل کیفی به ارزیابی احتمال وقوع و اثرات ریسکهای شناسایی شده میپردازد. هدف اصلی این فرآیند، درجهبندی ریسکها بر اساس پیامدها و اثرات بالقوه آنها بر اهداف سازمان است. ابزارها و تکنیکهای تحلیل کیفی معمولاً برای به دست آوردن شاخصی کلی از سطح ریسک و بیان پیامدهای عمده آن به کار میروند.
برخی از ابزارها و تکنیکهای تحلیل کیفی عبارتند از:
- ماتریس احتمال و اثر: ابزاری برای ارزیابی و درجهبندی ریسکها بر اساس دو معیار احتمال وقوع و شدت اثر.
- درخت تصمیمگیری: ابزاری برای تحلیل تصمیمات بر اساس پیامدهای مختلف و احتمال وقوع آنها.
- تحلیل سناریو: بررسی وضعیتهای مختلف برای شناسایی و تحلیل ریسکها.
- نظرات خبرگی: استفاده از تجربیات و دانش متخصصان برای ارزیابی ریسکها.
- روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP): یک تکنیک برای ارزیابی و اولویتبندی ریسکها بر اساس معیارهای مختلف.
- تحلیل علل ریشهای: شناسایی و تحلیل دلایل اصلی وقوع ریسکها.
- روش HAZOP: تحلیل سیستماتیک فرآیندها برای شناسایی و ارزیابی خطرات.
- مرور مستندات: بررسی اسناد و مدارک موجود برای شناسایی و تحلیل ریسکها.
تحلیل کمی ریسک
تحلیل کمی تلاش میکند تا مفاهیم کیفی به دست آمده در تحلیل کیفی را به مقادیر عددی تبدیل کند. این روش معمولاً زمانبر و پیچیده است و باید متناسب با اهمیت اثر ریسک برای سازمان انجام شود. تصمیمگیری درباره انجام تحلیل کمی بر اساس دسترسی به دادههای دقیق و صحیح صورت میگیرد. برخی از ابزارها و تکنیکهای تحلیل کمی عبارتند از:
- درخت تصمیمگیری: مشابه تحلیل کیفی، اما با تبدیل پیامدها به مقادیر عددی.
- نظرات خبرگی: استفاده از دادههای دقیقتر و مدلهای پیچیدهتر برای تحلیل.
- روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP): اولویتبندی ریسکها بر اساس معیارهای کمی.
- EMV (ارزش مورد انتظار): محاسبه ارزش متوسط پیامدهای ریسک با استفاده از احتمال و اثر.
- تحلیل علل ریشهای: مانند تحلیل کیفی، اما با تمرکز بر مقادیر عددی.
- روش HAZOP: مشابه روش کیفی، اما با تحلیلهای دقیقتر.
- روش Bow Tie: نمایش بصری مسیرهای ریسک از علل تا پیامدها.
- روش FTA (تحلیل درخت خطا): شناسایی و ارزیابی مسیرهای منتهی به خرابی.
- روش FMEA (تحلیل حالتهای خرابی و اثرات): بررسی حالتهای خرابی و ارزیابی اثرات عددی آنها.
- شبیهسازی مونت کارلو: استفاده از تکنیکهای شبیهسازی برای پیشبینی و ارزیابی ریسکها.
- تحلیل حساسیت: ارزیابی تغییرات در نتایج به دلیل تغییرات در ورودیهای مدل.
- مرور مستندات: تحلیل دقیقتر اسناد با استفاده از دادههای کمی.
از میان این ابزارها، ماتریس احتمال و اثر به عنوان یکی از پرکاربردترین روشها در سازمانها شناخته میشود. این ابزار به سازمانها کمک میکند تا ریسکها را به صورت نظاممند ارزیابی و مدیریت کنند. در ادامه به مراحل استفاده از این ابزار میپردازیم.
گام اول: برآورد احتمال وقوع ریسک
در این مرحله، ابتدا باید مقیاسی برای برآورد احتمال وقوع ریسک ایجاد شود. تعداد دستهبندیها یا طبقات این مقیاس میتواند بسته به نیاز سازمان متفاوت باشد؛ بهعنوان مثال، میتوان از مقیاسهایی با 3، 5، 7 یا 10 طبقه استفاده کرد. هر چه تعداد این طبقات بیشتر باشد، تحلیل ریسک دقیقتر خواهد بود.
برای مثال، در مقیاس پنجگانه، اگر احتمال وقوع ریسکی حدود 35 درصد باشد، این ریسک در دسته “کم” قرار میگیرد. هر سازمان باید این مقیاس را بر اساس شرایط خاص خود تعریف کند.
گام دوم: تعیین اثر ریسک
پس از برآورد احتمال، نوبت به برآورد اثرات ریسک میرسد. مشابه مرحله قبلی، باید یک مقیاس برای سنجش اثرات منفی یا مثبت ریسک تدوین شود. بهعنوان مثال، اثرات میتوانند در دستهبندیهای “خیلی کم”، “کم”، “متوسط”، “زیاد” و “خیلی زیاد” قرار گیرند. این مقیاس میتواند برای هر هدف بهصورت جداگانه تعریف شود یا بهصورت یکپارچه برای کل سازمان اعمال شود.
برای درک بهتر، اثرات ریسک بر مواردی مانند هزینه، زمان و کیفیت پروژه بررسی میشود. برای مثال، افزایش بیاهمیت هزینه در دسته “خیلی کم” و افزایش بیش از 40 درصدی در دسته “خیلی زیاد” قرار میگیرد. مشابه این دستهبندیها برای زمان و کیفیت نیز انجام میشود.
گام سوم: تعیین شدت اثر و امتیاز ریسک
در این مرحله، امتیاز ریسک با ضرب عدد متناظر در مقیاس احتمال در عدد متناظر در مقیاس اثر به دست میآید. بر اساس این امتیاز، ریسک در یکی از طبقات شدت اثر قرار میگیرد. بهعنوان مثال، امتیازهای بالاتر نشاندهنده ریسکهای با شدت اثر بیشتر هستند. این شدتها ممکن است به صورت چهار سطح تعریف شوند، که هر سطح میتواند رنگ یا تعبیری مشخص داشته باشد.
با این رویکرد، هر ریسک بر اساس احتمال وقوع و شدت اثر خود ارزیابی میشود، و سازمان میتواند اقدامات لازم را برای مدیریت آن انجام دهد. از جمله:
- برنامهریزی پاسخ به ریسک: هدف اصلی این فرآیند، تعریف اقداماتی برای کاهش شدت اثر ریسکها به سطح قابل تحمل برای سازمان است. مالک ریسک برای هر یک از ریسکهای شناساییشده اقداماتی برای کنترل آنها مشخص میکند و مسئول اجرای این اقدامات تعیین میشود.
- شناسایی علل ریشهای ریسک: اولین گام در برنامهریزی پاسخ به ریسک شناسایی علل ریشهای ایجاد ریسکها است. مالک ریسک باید تمامی عواملی که بر احتمال وقوع و اثر ریسک تأثیر دارند را شناسایی کند.
- لحاظ نمودن شاخصهای کنترلی موجود: مالک ریسک باید کنترلها و اقدامات جاری یا انجامشده در سازمان را شناسایی کرده، اثربخشی آنها را بررسی کند و نتایج آنها را برای تعیین استراتژی مناسب پاسخ به ریسک در نظر بگیرد.
- تعیین استراتژی پاسخ به ریسک: استراتژیهای پاسخ به ریسک برای تهدیدها شامل اجتناب، انتقال، کاهش و پذیرش هستند. برای فرصتها نیز استراتژیهای پاسخ میتواند شامل بهرهبرداری، تسهیم، تقویت یا پذیرش باشد.
- تدوین برنامه پاسخ به ریسک: مالک ریسک باید برنامهای برای پاسخ به ریسک تدوین کند. این برنامه شامل اقدامات لازم، منابع مورد نیاز، کنترلها برای نظارت بر اجرا و هزینههای پاسخ به ریسک است.
- توافق بر روی برنامه پاسخ: مالک ریسک باید از توافق مدیران ذیربط بر روی برنامه پاسخ اطمینان حاصل کند.
- اجرای برنامه پاسخ به ریسک: مالک ریسک مسئولیت اجرای بهموقع برنامه پاسخ را بر عهده دارد و نظارت میکند تا اقدامات در سایر واحدها نیز بهطور دقیق اجرا شوند.
- راهبردهای پاسخ به ریسک: برای پاسخ به ریسکها باید یک یا ترکیبی از راهبردهای مختلف انتخاب شوند. در خصوص تهدیدها، راهبردهای اجتناب، انتقال، کاهش و پذیرش بهکار میروند. برای فرصتها نیز بهرهبرداری، تسهیم، تقویت یا پذیرش میتواند مناسب باشد.
راهبردهای پاسخ به ریسکهای مثبت
در مواجهه با ریسکهایی که تأثیرات مثبتی بر اهداف سازمان دارند، چهار راهبرد پاسخ پیشنهاد میشود:
- بهرهبرداری: این راهبرد به هدف حذف عدمقطعیت مربوط به یک ریسک مثبت یا فرصت عمل میکند. هدف از آن، کمک به وقوع واقعی این فرصت است تا از پتانسیل مثبت آن بهرهبرداری شود.
- تسهیم: در این استراتژی، مالکیت ریسک مثبت به شخص ثالثی واگذار میشود. این شخص برای کسب بهترین نتیجه از فرصت و تحقق اهداف سازمان توانمندی بیشتری دارد.
- تقویت: تقویت به معنای افزایش احتمال یا شدت اثرات مثبت یک فرصت است. در این راهبرد، با شناسایی و بهینهسازی محرکهای کلیدی، تلاش میشود تا اثرات مثبت فرصت به حداکثر برسد.
- پذیرش: این راهبرد نشاندهنده تصمیم سازمان برای عدم تغییر فعالیتها در مواجهه با یک ریسک مثبت است. همچنین ممکن است بهدلیل ناتوانی در شناسایی راهبرد دیگری، این گزینه انتخاب شود.
رویکرد ریسک
رویکرد ریسک به منظور ایجاد ساز و کار مناسب جهت برنامهریزی پاسخ به ریسک باید تعیین شود. این رویکرد شامل اشتهای ریسک، حد آستانه ریسک و تحمل ریسک است که در ادامه به تفصیل شرح داده میشود.
- اشتهای ریسک: اشتهای ریسک به میزان ریسکهایی اشاره دارد که سازمان قادر به پذیرش آنهاست. هرچه محدوده ریسکها وسیعتر باشد، اشتهای ریسک بیشتر است. فرآیند پاسخدهی به ریسک وابسته به محدوده اشتهای ریسک سازمان است. در واقع، پاسخدهی به ریسکها تا زمانی ادامه پیدا میکند که ریسک وارد محدوده اشتهای ریسک شده و از نظر سازمان به ریسکی قابل قبول تبدیل شود.
- حد آستانه ریسک: حد آستانه ریسک، سطحی از ریسک است که اگر بالاتر از آن قرار گیرد، باید بهصورت فعال با ریسک مواجه شده و اقدامی صورت پذیرد. اگر ریسک پایینتر از این سطح باشد، در محدوده اشتهای ریسک قرار گرفته و پذیرفته میشود. این سطح از ریسک با توجه به ماتریس احتمال اثر تعیین میشود، و بر اساس آن، ریسکها به دو دسته تقسیم میشوند: ریسکهایی که در محدوده اشتهای ریسک قرار دارند و نیاز به مدیریت و کنترل بیشتر دارند.
- تحمل ریسک: تحمل ریسک به میزان انحراف از هدف اشاره دارد که هنوز میتوان آن را پذیرفت و به هدف دست یافت. در اینجا، سطوح مختلفی از پذیرش تعریف میشود. اگر انحراف از هدف در حدی باشد که بههرحال هدف نهایی تحقق یابد، این انحراف قابل قبول بوده و به آن تحمل ریسک گفته میشود. برای مثال، اگر هدف هزینهای پروژه A صد میلیون تومان باشد، تغییرات هزینه تا 10 درصد بیشتر یا کمتر از این مقدار (یعنی محدوده 90 تا 110 میلیون تومان) قابل قبول است.
پایش و کنترل ریسک
پایش و کنترل ریسک به منظور بررسی وضعیت ریسکها و اجرای برنامه پاسخ انجام میشود. هر یک از ریسکها تا زمانی که وقوع یابند یا تا سطح مورد انتظار کاهش یابند، باید تحت پایش و کنترل قرار گیرند. مالک ریسک اقدامات کنترلی را بررسی کرده و در صورت لزوم اقدامات مورد نیاز را جهت بهبود فرآیند پایش و کنترل ریسک، انجام میدهد.
اهداف این فرآیند عبارتند از:
- حصول اطمینان از اثربخشی و کارایی سیستم مدیریت ریسک: اطمینان حاصل کردن از اینکه سیستم مدیریت ریسک به درستی عمل میکند و قادر به شناسایی و مدیریت ریسکها است.
- حصول اطمینان از اثربخشی و کارایی پاسخ به ریسک: بررسی و اطمینان از اینکه پاسخهای انجامشده به ریسکها مؤثر بوده و ریسکها به طور مناسب کنترل شدهاند.
- شناسايي تغييرات موجود در سازمان و محیط بیرونی و ایجاد تغييرات لازم در سیستم مدیریت ریسک: رصد تغییرات داخلی و خارجی سازمان و اعمال تغییرات لازم در سیستم مدیریت ریسک برای تطابق با شرایط جدید.
- ارزیابی و تحلیل مجدد ریسکها در دورههای زمانی: بازنگری منظم ریسکها و ارزیابی مجدد آنها در بازههای زمانی مشخص برای اطمینان از همخوانی با وضعیت جاری.
- بررسی ذخیره اقتضایی ریسک و تحلیل آن: ارزیابی میزان ذخیرههای تخصیصیافته بهمنظور پوشش ریسکها و تحلیل میزان کافی بودن آنها برای مواجهه با ریسکها.
گردش عملیات مدیریت ریسک
- تشخیص مشکلها (ریسکها): اولین گام در مدیریت ریسک، شناسایی ریسکهایی است که ممکن است بر سازمان تأثیر منفی داشته باشند. این مرحله شامل شناسایی تهدیدات احتمالی و تعریف دقیق آنها است.
- تشخیص و تعریف نیازها: پس از شناسایی ریسکها، نیازهای سازمان برای مقابله با آنها تعریف میشود. این نیازها ممکن است شامل منابع مالی، انسانی، یا تکنولوژیهای خاص باشند.
- تجزیه و تحلیل ساختار مشکلها (ریسکها): این مرحله به تحلیل عمیقتر ریسکها میپردازد. شامل بررسی علل وقوع ریسکها، تأثیرات آنها بر سازمان و تعیین احتمال وقوع آنها است.
- گردآوری و طبقهبندی اطلاعات: اطلاعات مربوط به ریسکها از منابع داخلی و خارجی گردآوری میشود و به صورت منظم طبقهبندی میگردد. این اطلاعات پایهای برای تصمیمگیریهای بعدی در فرآیند مدیریت ریسک هستند.
- تدوین استراتژی رویارویی با ریسکها: بر اساس اطلاعات جمعآوریشده، استراتژیهایی برای مقابله با ریسکها تدوین میشوند. این استراتژیها میتوانند شامل کاهش ریسک، انتقال آن به سازمانهای دیگر (مانند بیمه)، یا حتی پذیرش ریسک باشند.
- نظارت و پیگیری: پس از اجرای استراتژیها، نظارت مستمر بر عملکرد آنها ضروری است تا اطمینان حاصل شود که ریسکها به طور مؤثری مدیریت میشوند و در صورت لزوم، اقدامات اصلاحی انجام میگیرد.
درک و شناخت دقیق ریسکها برای هر جامعه و مؤسسه اقتصادی ضروری است. بدون آگاهی از این ریسکها، ایجاد یک نظام مدیریت ریسک مؤثر امکانپذیر نخواهد بود. در هر مؤسسه، یک واحد سازمانی تحت نظارت مدیر ریسک، مسئول شناسایی و مدیریت ریسکهاست. این واحد باید به طور مستمر به دنبال منابع داخلی و خارجی برای شناسایی ریسکهای جدید باشد.
ارزیابی تأثیر ریسکها
پس از شناسایی ریسکها، باید تأثیر آنها بر مؤسسه بررسی شود. این بررسی شامل:
- احتمال وقوع هر ریسک: تعیین میزان احتمال وقوع ریسکها.
- تأثیر مالی: محاسبه خسارات مالی ناشی از وقوع ریسکها و تأثیر آنها بر ساختار مالی مؤسسه.
گامهای اصلی در فرآیند مدیریت ریسک
- تعریف هدف مشخص: تعیین هدفی واضح و قابل اندازهگیری برای فرآیند مدیریت ریسک.
- شناسائی ریسکها: شناسایی تمامی ریسکهایی که ممکن است بر سازمان تأثیر بگذارند.
- ارزیابی خسارت: ارزیابی تأثیرات مالی و عملیاتی ریسکها.
- انتخاب روشهای مقابله: انتخاب استراتژیهای مناسب برای مقابله با ریسکها.
- انتقال خسارت: در صورت لزوم، انتقال ریسک به طرفهای دیگر مانند بیمهگران.
- کاهش احتمال وقوع خسارت: اتخاذ اقدامات لازم برای کاهش احتمال وقوع و جلوگیری از گسترش خسارتها.
این مراحل به سازمانها کمک میکند تا با ایجاد یک چارچوب منظم، ریسکها را به طور مؤثر مدیریت کرده و از تأثیرات منفی آنها جلوگیری کنند.
مراحل انجام مدیریت ریسک در شاخههای مختلف
مدیریت و ارزیابی ریسک در تمامی پروژههای شخصی و عمومی، کوچک و بزرگ، قابل اجرا است. در این فرایند، نوع پروژه تأثیر زیادی در شیوه و مراحل مدیریت ریسک دارد.
بنابراین، برای انجام مدیریت ریسک باید ابتدا وظایف خود را بهدرستی مشخص کرده و سپس به شناسایی و ارزیابی ریسکهای احتمالی در هر بخش پرداخته شود. یکی از بخشهای مهم مدیریت ریسک، به ویژه در امور مالی، شناسایی و ارزیابی ریسکهای مالی، ارزی و پولی است.
در ادامه، مراحل انجام مدیریت ریسک در شاخههای مختلف آورده شده است:
- ریسک پروژه: ریسک پروژه به خطراتی اشاره دارد که میتواند در فرآیند اجرای پروژه ایجاد شود. این ریسکها معمولاً به مدیریت منابع، زمانبندی، تغییرات غیرمنتظره در پروژه و مشکلات مربوط به تیم اجرایی مربوط هستند.
- ریسک و سرمایه: این نوع ریسک به سرمایهگذاریها و نحوه تخصیص منابع مالی در پروژهها و فعالیتها مربوط میشود. به عنوان مثال، ممکن است ارزش سرمایهگذاری در یک پروژه به دلیل تغییرات بازار یا تصمیمات اشتباه کاهش یابد.
- ریسک در بورس: ریسکهای بورس شامل نوسانات قیمت سهام، تغییرات در تقاضا و عرضه، و سایر عوامل مالی هستند که میتوانند بر عملکرد یک بازار بورس تأثیر بگذارند. تحلیل این ریسکها برای سرمایهگذاران و مدیران مالی اهمیت زیادی دارد.
- ریسک در بیمه: ریسک در بیمه به عواملی اشاره دارد که میتواند بر سودآوری شرکتهای بیمه تأثیر بگذارد، از جمله پیشبینی نادرست خسارتها یا تغییرات در نرخهای بیمه.
- ریسک مالی: ریسک مالی به خطراتی اشاره دارد که در زمینههای مختلف مالی به وجود میآید، از جمله تغییرات در نرخ بهره، نوسانات ارز، تورم و سایر عواملی که میتوانند تأثیرات منفی بر سلامت مالی کسبوکارها داشته باشند.
شناسایی موانع ریسک
برای شناسایی ریسکها باید موانع و خطرات احتمالی را در دو دسته داخلی و خارجی بررسی کرد:
- موانع داخلی: شامل عواملی مانند برنامهریزی غیرواقعگرایانه، پروژههای همزمان، نبود مسئولیتهای مشخص، انتصابات نادرست، عدم توانایی در تأمین منابع مالی و غیرمالی، تضاد در اولویتها و عدم کنترل تغییرات مشتری.
- موانع خارجی: موانع خارجی میتوانند به دو دسته قابل پیشبینی و غیرقابل پیشبینی تقسیم شوند:
- غیرقابل پیشبینی: تغییرات ناگهانی در قوانین، بلایای طبیعی، خرابکاری پیشبینی نشده و اثرات آن.
- قابل پیشبینی: ریسکهای بازار، اجتماعی، تورم، نوسانات ارز، و تغییرات فناوری و تکنولوژی.
با در نظر گرفتن این موانع، میتوان مراحل مختلف مدیریت ریسک را بهطور مؤثری اجرا کرد و از بروز آسیبهای جدی جلوگیری نمود.
استانداردهای مدیریت ریسک
استانداردهای مدیریت ریسک به عنوان راهنماهای کاربردی برای شناسایی، ارزیابی، و کنترل ریسکها در سازمانها و پروژهها عمل میکنند. این دستورالعملها معمولاً شامل فرایندهای از پیش تعیین شدهای هستند که به شما کمک میکنند تا بهطور مؤثر و سیستماتیک با ریسکها برخورد کنید. استانداردهای مدیریت ریسک، چارچوب فعالیتها و نحوه برخورد با ریسکها را مشخص میکنند.
یکی از مهمترین استانداردها در این زمینه، استاندارد ISO 31000 است که توسط سازمان بینالمللی استانداردسازی (ISO) تدوین شده است. این استاندارد مجموعهای از دستورالعملها را برای مدیریت و ارزیابی ریسک در اختیار قرار میدهد و تمامی فعالیتهای مدیریت ریسک را در یک چارچوب واحد قرار میدهد. با پیروی از ISO 31000، سازمانها قادر خواهند بود تا ریسکها را بهطور مؤثر شناسایی، ارزیابی، و کنترل کنند.
استاندارد ISO 31000 شامل چند دستهبندی کلی است:
یکپارچگی در سازمان
یکی از اصول اصلی مدیریت ریسک، یکپارچهسازی آن در تمامی فعالیتهای سازمان است. این به معنای این است که مدیریت ریسک نباید به عنوان یک فرآیند مجزا در نظر گرفته شود، بلکه باید بخشی از تمامی فرآیندها و تصمیمگیریهای سازمان باشد. این امر تضمین میکند که تمامی بخشها و فعالیتهای سازمان، از مدیریت ریسک به عنوان یک ابزار برای بهبود عملکرد و کاهش خطرات استفاده میکنند.
ساختاری و جامع بودن
برای دستیابی به نتایج مطلوب، رویکرد مدیریت ریسک باید ساختاریافته و جامع باشد. این بدان معناست که فرآیند مدیریت ریسک باید بهطور دقیق برنامهریزی شده و به تمامی جنبههای ریسکپذیری سازمان توجه داشته باشد. این رویکرد جامع، تضمین میکند که تمامی ریسکها شناسایی، ارزیابی، و مدیریت میشوند.
سفارشیسازیشده برای سازمان
هر سازمان با چالشها و فرصتهای منحصر به فرد خود مواجه است. بنابراین، چارچوب و فرآیند مدیریت ریسک باید به گونهای سفارشیسازی شود که متناسب با نیازها و اهداف خاص سازمان باشد. این سفارشیسازی به سازمانها اجازه میدهد که به طور مؤثرتر به تهدیدات و فرصتها واکنش نشان دهند و به اهداف خود دست یابند.
شمولیت ذینفعان
مدیریت ریسک باید شامل مشارکت فعال ذینفعان باشد. ذینفعان میتوانند افراد یا سازمانهایی باشند که تحت تأثیر تصمیمات سازمان قرار میگیرند یا میتوانند بر آنها تأثیر بگذارند. مشارکت آنها در فرآیند مدیریت ریسک میتواند به بهبود آگاهی و ارائه دیدگاههای متفاوت کمک کند که در نهایت به تصمیمگیریهای بهتر منجر میشود.
پویایی و انعطافپذیری
چشمانداز ریسک همواره در حال تغییر است، بنابراین سازمانها باید به طور پویا به این تغییرات واکنش نشان دهند. این انعطافپذیری به سازمانها کمک میکند تا به موقع و به شکل مناسب به ریسکهای جدید و تغییرات محیطی پاسخ دهند. این رویکرد پویا به سازمانها اجازه میدهد که با تغییرات بازار و محیط رقابتی سازگار شوند.
استفاده از بهترین اطلاعات موجود
مدیریت ریسک باید بر اساس اطلاعات دقیق و بهروز انجام شود. این اطلاعات میتواند شامل دادههای گذشته، تحلیلهای جاری، و پیشبینیهای آینده باشد. استفاده از بهترین اطلاعات موجود، سازمانها را قادر میسازد تا تصمیمات آگاهانهتری بگیرند و به شکل مؤثرتری به ریسکها واکنش نشان دهند.
توجه به عوامل انسانی و فرهنگی
عوامل انسانی و فرهنگی میتوانند تأثیر بسزایی در موفقیت مدیریت ریسک داشته باشند. رفتارها، توانمندیها، اهداف، و فرهنگ سازمانی همگی بر نحوه شناسایی و مدیریت ریسکها تأثیر میگذارند. توجه به این عوامل، سازمانها را قادر میسازد که به شکل بهتری با چالشها و فرصتهای مرتبط با ریسکها روبهرو شوند.
بهبود مستمر
مدیریت ریسک فرآیندی است که باید بهطور مداوم بهبود یابد. این اصل به سازمانها اجازه میدهد که از تجربیات خود بیاموزند و رویکردهای خود را برای مقابله با ریسکها بهبود بخشند. بهبود مستمر به سازمانها کمک میکند که همیشه در جستجوی روشهای جدید و بهتر برای مدیریت ریسکها باشند.
اجرای استاندارد ISO 31000 الزامی است برای هر سازمانی که بهدنبال ایجاد یک سیستم مؤثر برای مدیریت ریسک و کاهش خطرات احتمالی باشد.
استراتژیهای مدیریت ریسک در کسب و کار
- اجتناب از ریسک: این استراتژی به دنبال حذف کامل یا حداقل کاهش پتانسیل ریسک از فرآیندهای عملیاتی کسب و کار است. هدف از این رویکرد این است که عوامل ریسکزا از استراتژیهای کسب و کار کنار گذاشته شوند تا از عواقب منفی آنها جلوگیری شود. در واقع، تلاش میشود که ریسک بهطور کامل از فعالیتهای روزمره حذف گردد.
- کاهش ریسک: در شرایطی که نتوان ریسک را بهطور کامل حذف کرد، این استراتژی به کاهش اثرات منفی آن بر کسب و کار میپردازد. در این رویکرد، جنبههایی از عملیات سازمان تعدیل میشود تا تاثیر ریسک کاهش یابد. تفاوت اصلی میان کاهش ریسک و اجتناب از آن در این است که در کاهش ریسک، پذیرش وجود ریسک و تلاش برای کنترل اثرات آن پذیرفته میشود.
- اشتراک ریسک: در این استراتژی، ریسکهای شناساییشده بین بخشهای مختلف یک سازمان یا شرکای خارجی مانند سرمایهگذاران یا شرکای تجاری تقسیم میشود. این روش بهویژه زمانی مفید است که هزینهها و خسارات ناشی از ریسک بیش از توان یک بخش یا سازمان باشد. اشتراک ریسک موجب توزیع بار مالی و عملیاتی ناشی از ریسک میشود.
- حفظ ریسک: این رویکرد زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که سازمان به این نتیجه برسد که ریسکهای شناساییشده بهطور طبیعی قابل پذیرش هستند و هزینه آنها بهاندازهای نیست که اثرات منفی آنها قابل توجه باشد. در این حالت، سازمان ممکن است تصمیم بگیرد که ریسک را پذیرفته و برای کاهش خسارتهای احتمالی از آن برنامهریزیهای لازم را انجام دهد.
مدیریت ریسک در کسب و کار به این دلیل جذاب است که به شرکتها کمک میکند تا با برنامهریزی دقیق و استفاده از استراتژیهای مختلف، خود را در برابر عدم قطعیتها و تهدیدات حفاظت کنند. این رویکرد باعث میشود که کسب و کارها بتوانند ریسکها را بهطور مؤثر کنترل کرده و از فرصتهای موجود برای رشد و توسعه بهرهبرداری کنند. بهطور کلی، استفاده از مدیریت ریسک موجب کاهش ضررها، بهبود تصمیمگیری و افزایش تابآوری سازمان میشود، که در نهایت به موفقیت بیشتر در محیطهای پیچیده و ناپایدار منجر میشود.
روشها و ابزارهای مدیریت ریسک در بازارهای مالی
- تحلیل SWOT: این ابزار به سازمانها کمک میکند تا نقاط قوت، ضعفها، فرصتها و تهدیدات خود را شناسایی کنند. در بازارهای مالی، این تحلیل میتواند برای ارزیابی وضعیت فعلی یک سرمایهگذاری یا استراتژی خاص استفاده شود. شناسایی فرصتها و تهدیدات میتواند به سرمایهگذاران کمک کند تا ریسکهای احتمالی را پیشبینی و بر اساس آنها تصمیمگیری کنند.
- تحلیل PESTEL: این ابزار برای تحلیل عوامل خارجی مؤثر بر سازمان یا بازار به کار میرود. در بازارهای مالی، این تحلیل میتواند به شناسایی ریسکهای محیطی کمک کند که ممکن است از تغییرات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناوری، محیطی و قانونی ناشی شوند. به عنوان مثال، تغییرات در قوانین مالیاتی یا بحرانهای اقتصادی جهانی میتوانند تأثیرات عمدهای بر بازارهای مالی داشته باشند.
- تکنیکهای مدلسازی ریسک: این تکنیکها به تحلیل دقیقتر ریسکها کمک میکنند:
- تحلیل درختی ریسک (Fault Tree Analysis): این روش برای شبیهسازی حوادث منفی و تحلیل علل آنها استفاده میشود. در بازارهای مالی، این میتواند برای تحلیل ریسکهای مرتبط با داراییهای خاص یا استراتژیهای سرمایهگذاری به کار رود.
- تحلیل حالتهای مختلف ریسک (Event Tree Analysis): این ابزار به شبیهسازی رویدادهای مختلف و پیامدهای آنها میپردازد و برای ارزیابی ریسکهای مختلفی که ممکن است در یک موقعیت خاص رخ دهند، مفید است.
- تحلیل بردار ریسک (Risk Vector Analysis): این تحلیل به ارزیابی ریسکها از ابعاد مختلف میپردازد و میتواند به شناسایی روابط پیچیده بین ریسکها و ارزیابی احتمال وقوع آنها کمک کند.
- استفاده از نرمافزارهای مدیریت ریسک: نرمافزارهای مدیریت ریسک میتوانند به سازمانها و سرمایهگذاران در تحلیل و کنترل ریسکها کمک کنند. ابزارهایی مانند SAP Risk Management و Oracle Risk Management به سازمانها امکان میدهند تا اطلاعات مربوط به ریسکها را به صورت منظم و قابل دسترسی مدیریت کنند. این نرمافزارها میتوانند شامل ویژگیهایی مانند پیشبینی ریسک، تجزیه و تحلیل روندهای بازار، و گزارشدهی دقیق از وضعیت ریسکهای مختلف باشند.
این روشها و ابزارها به مدیران مالی و سرمایهگذاران این امکان را میدهند که به شیوهای سازمانیافتهتر و علمیتر ریسکها را شناسایی، ارزیابی و مدیریت کنند و از این طریق بتوانند از ریسکهای موجود در بازارهای مالی بهرهبرداری بهتری داشته باشند.
نتیجه گیری
مدیریت ریسک یک فرآیند پیچیده و مستمر است که شامل شناسایی، تحلیل، برنامهریزی پاسخ و پایش ریسکها میشود. با رعایت اصول مدیریت ریسک و استفاده از روشهای مختلف شناسایی و تحلیل، سازمانها میتوانند بهطور مؤثر ریسکها را مدیریت کرده و از اثرات منفی آنها بر اهداف و منابع سازمان جلوگیری کنند.
همچنین، این فرآیند به مدیران کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری اتخاذ کنند و در صورت بروز مشکلات، به سرعت واکنش نشان دهند. بنابراین، پیادهسازی اصول مدیریت ریسک نه تنها برای جلوگیری از خطرات، بلکه برای بهرهبرداری از فرصتها و بهبود عملکرد سازمانها ضروری است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.